تاریخچه مسجد جمکران

از ویکی پاسخ
سؤال
ماجرای ساخت مسجد جمکران چیست؟
درگاه‌ها
درگاه مهدویت.png


با توجه به پرسش، پاسخ در دو بخش ارائه می‌شود.

الف) کیفیت و محل زندگی امام زمان «ع»

روایات و احادیث معتبر و متواتری که هم شیعه و هم سنی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل کرده‌اند و نیز روایات معتبری که از امامان معصوم «ع» ما وارد شده و در آن از غیبت امام زمان «ع» سخن به میان آمده است، دلیل روشن و قاطع بر حیات و زنده بودن ولیعصر «ع» می‌باشند زیرا غیبت و غایب عرفا بر کسی اطلاق می‌گردد که زنده است ولی از دیده‌ها پنهان است و پنهان بودن و غایب و مستور بودن ممکن است به چند صورت باشد:

۱- به طوری که شخص غائب ممکن است در میان مردم باشد ولی مردم او را نبینند چنانچه در قرآن می‌خوانیم: «وَ إِذَا قَرَأْتَ الْقُرْءَانَ جَعَلْنَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْأَخِرَه حِجَابًا مَّسْتُورًا»[۱] و چون قرآن بخوانی، میان تو وکسانی که به آخرت ایمان ندارند، پرده پوشیده قرار می‌دهیم؛ یعنی گاهی کافران صدای تلاوت قرآن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را می‌شنیدند ولی خود آن حضرت را نمی‌دیدند با این که پیامبر حاضر بود

  1. ممکن است شخص غائب در میان مردم باشد و در میان آن‌ها رفت و آمد و زندگی نماید و مردم او را می‌بینند اما نمی‌شناسند این هم نوعی از غیبت است چنانچه در جریان حضرت یوسف «ع» مشاهده می‌کنیم که سال‌ها در میان مردم مصر زندگی می‌کرد اما هیچ‌کس او را نمی‌شناخت که یوسف صدیق و پیامبر خدا است و حتی برادرانش او را وقتی دیدند نشناختند.
  2. ممکن است غیبت به این صورت باشد که شخص غایب در مکان دیگر و به دور از مردم زندگی می‌کند به طوری که کسی در شرایط عادی به او دسترسی ندارند.

در خصوص زندگی امام زمان «ع» در زمان غیبت ممکن است به یکی از این سه صورت باشد همان گونه که ممکن است به هر سه نحو و در شرایط مختلفی باشد. اینک به چند روایت در تأیید و توضیح آنچه بیان کردیم توجه فرمائید:

۱ـ از امام صادق «ع» نقل شده که فرمود: «مردم امام خود را در بین خود نمی‌بینند» و او در موسم حج حاضر می‌شود و مردم را می‌بیند ولی مردم او را نمی‌بینند»[۲]

۲ـ از امام باقر «ع» روایت شده که فرمود: «برای صاحب این امر (امام زمان ـ(ع)) حتماً یک دوران عزلت و جدائی از مردم می‌باشد، و در این دوران باید در تحصیل قوت و قدرت بود… و چه خوب منزلی است طیبه. (یعنی منزل او در زمان غیبت ـ مدینه طیبه خواهد بود)»[۳]

۳ـ امام صادق «ع» می‌فرماید: «... صاحب این امر (امام زمان ـ(ع)) در بین مردم رفت و آمد و تردد دارد و در بازارها راه می‌رود و روی فرش‌های مردم می‌نشیند و مردم او را نمی‌شناسند، و این وضع ادامه دارد تا زمانی که خداوند به او اجازه ظهور دهد و آن وقت مجاز است خود را معرّفی نماید…»[۴]

۴ـ روایتی دیگر از امام صادق «ع»: «همانا برای قائم دو غیبت است که در اولی مورد مراجعه قرار می‌گیرد ولی در دومی کسی نمی‌داند او کجا است، در مراسم حج حاضر می‌گردد و مردم را می‌بیند ولی مردم او را نمی‌بینند (یعنی نمی‌شناسند)»[۵] در خطبه صد و پنجاه نهج البلاغه صبحی صالح در مقام اشاره به فتنه‌های آخرالزمان و جریان حضرت مهدی «ع» چنین آمده: «... آگاه باشید کسی از ما که آن فتنه‌ها را درک نمود با چراغی نورانی حرکت می‌کند (در زمان غیبت) و بر رویه نیکان رفتار می‌نماید تا گره ای را بگشاید و گرفتاری را نجات دهد، جمعیت‌هایی را پراکنده و پراکنده‌هایی را مجتمع سازد، و این در حالی است که از چشم مردم پنهان است و کسی او را نمی‌بیند، هر چند چشم خود را خیره سازد.»[۶] یعنی با این که آن حضرت از دیده‌ها نهان یا در حضر است ولی ناشناخته است اما تصرّفاتی در امور مردم دارد.

ب) ساخت مسجد جمکران

یکی از مکان‌های مقدس و منتسب به امام زمان(عج) مسجد مقدس جمکران است که در شش کیلومتری شهر مذهبی قم قرار دارد. این مسجد بیش از یک هزار سال پیش به فرمان آن حضرت تأسیس گردید که جلوه گاه عنایات و کرامات امام زمان(عج) و میعادگاه منتظران و شیفتگان قائم آل محمد(ص) است.

مرحوم میرزا حسین نوری در کتاب نجم الثاقب[۷] درباره تاریخچه و علت تأسیس مسجد جمکران چنین می‌گوید:

شیخ فاضل حسن بن حسن قمی، معاصر شیخ صدوق، در کتاب تاریخ قم از کتاب مونس الحزین فی معرفه الحق و الیقین (از تألیفات شیخ صدوق) بنای مسجد جمکران را به این عبارت نقل کرده است:

شیخ عفیف صالح حسن بن مثله جمکرانی می‌گوید: من شب سه شنبه ۱۷ ماه مبارک سال ۳۹۳ قمری در خانه خود خوابیده بودم که ناگاه جماعتی از مردم به در خانه من آمدند و مرا از خواب بیدار کردند و گفتند برخیز و خواسته امام مهدی(عج) را اجابت کن که تو را می‌خواند. آن‌ها مرا به محلی که اکنون مسجد (جمکران) است آوردند.

حضرت مهدی مرا به نام خواندند و فرمودند: «برو به حسن بن مسلم بگو: این‌جا زمین شریفی است و حق تعالی این زمین را از زمین‌های دیگر برگزیده و شریف کرده است تو آن را گرفته به زمین خود ملحق کرده‌ای…».

حسن بن مثله عرض کرد: سید و مولای من! مرا در این باره نشانی لازم است؛ زیرا مردم سخن مرا بدون نشانه و دلیل نمی‌پذیرند. امام فرمودند: «تو برو رسالت خود را انجام بده، ما در این‌جا، علامتی می‌گذاریم که گواه گفتار تو باشد. برو به نزد سید ابوالحسن و بگو تا بیاید و آن مرد را بیاورد و منفعت چندساله را از او بگیرد و به دیگران دهد تا بنای مسجد بنهند و باقی وجوه را از رهق[۸] به ناحیه اردهال که ملک ماست، بیاورد و مسجد را تمام کند و نصف رهق را بر این مسجد وقف کردیم که هر ساله وجوه آن را بیاورند و صرف عمارت مسجد کنند. مردم را بگو تا به این (مکان روی بیاورند) و چهار رکعت نماز در این‌جا بگذارند: دو رکعت تحیّت مسجد در هر رکعتی یک بار سوره حمد و هفت بار سوره «قل هو الله احد» (بخوانند) و تسبیح رکوع و سجود را هفت بار بگویند؛ و دو رکعت نماز صاحب الزمان بگذارند، (به این ترتیت) که در هنگام خواندن سوره حمد چون به (ایاک نعبد و ایاک نستعین) برسند، آن را صد بار بگویند و بعد از آن، فاتحه را تا آخر بخوانند. رکعت دوم را نیز به همین طریق انجام دهند، تسبیح رکوع و سجود را نیز هفت بار بگویند. هنگامی که نماز تمام شد، تهلیل (لااله الاالله) بگویند و تسبیح فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را بگویند. آن‌گاه سر بر سجده نهاده، صد بار صلوات بر پیغمبر و آلش بفرستند». پس از آن، حضرت به من اشاره کردند که برو! چون مقداری راه پیمودم، مرا صدا کردند و فرمودند: «در گله جعفر کاشانی (چوپان) بُزی است، باید آن بز را بخری؛ اگر مردم پولش را دادند با پول آنان خریداری کن وگرنه پولش را خودت بپرداز. فردا شب آن بز را بیاور و در این (محل) قربانی کن و گوشت آن را بر بیماران و کسانی که مرض صعب العلاج دارند انفاق کن که حق تعالی همه را شفا دهد. آن بز أبلق است، موهای بسیار دارد، هفت نشان سفید و سیاه، هر یکی به اندازه یک درهم، در دو طرف آن؛ سه نشان در یک طرف و چهار نشان در طرف دیگر است». آن گاه به راه افتادم.[۹]

حسن بن مثله می‌گوید: من به خانه رفتم و همه شب را در اندیشه بودم تا صبح طلوع کرد، نماز صبح خواندم، به نزد علی منذر رفتم و قضیه را با او در میان نهادم و همراه علی منذر به جایگاه دیشب رفتیم. پس او گفت: به خدا سوگند که نشان و علامتی را که امام فرموده بود، این‌جا نهاده است و آن، (این حدود مسجد) با میخ‌ها و زنجیرها مشخص شده است. آن گاه به نزد سید ابوالحسن الرضا رفتیم. چون به سرای وی رسیدیم، غلامان ایشان گفتند: شما از جمکران هستید؟ گفتیم: آری. پس گفتند: از اول (صبح) سید ابوالحسن در انتظار شماست…. به حضورش رسیدیم. گفت: ای حسن بن مثله! من خوابیده بودم شخصی در عالم رؤیا به من گفت: شخصی به نام حسن بن مثله، بامدادان از جمکران پیش تو خواهد آمد، آنچه بگوید اعتماد کن و گفتارش را تصدیق کن. از خواب بیدار شدم و تا این ساعت در انتظار تو بودم.

حسن بن مثله داستان را مشروحاً برای او نقل کرد. سید ابوالحسن دستور داد بر اسب‌ها زین نهادند و به سوی ده جمکران رهسپار گردیدند. چون به نزدیک ده رسیدند، جعفر (چوپان) را دیدند که گله اش را در کنار راه به چرا آورده بود. حسن بن مثله به میان گله رفت و آن بز که از پشت گله می‌آمد به سویش دوید. حسن بن مثله آن بز را گرفت. سپس آن را به جایگاه آوردند و سر بریدند. سید ابوالحسن به محل معهود آمد و حسن بن مسلم را احضار کرد و منافع زمین را گرفت. آن گاه وجوه رهق را نیز از اهالی آن جا گرفتند و به بنای مسجد پرداختند. سید ابوالحسن الرضا، زنجیرها و میخ‌ها را به قم آورد و در خانه خود نگه داری کرد و هر بیمار صعب العلاجی اگر خود را به زنجیرها می‌مالید، شفا می‌یافت.[۱۰]

ابوالحسن محمد بن حیدر گفت: به‌طور مستفیض شنیدم، پس از آن که سید ابوالحسن الرضا وفات کرد و در محله موسویان (خیابان آذر فعلی) مدفون شد، یکی از فرزندانش بیمار گردید، داخل اتاق شد، سر صندوق را برداشت، ولی زنجیرها و میخ‌ها را نیافت.[۱۱]

نتیجه: نمی‌توان برای وجود مقدس امام زمان «ع» جا و مکانی خاص و معینی را تعیین نمود بلکه آن بزرگوار ممکن است در جاهای گوناگون و در سراسر جهان خصوصاً اماکن مقدسه و مواردی که در روایات به آن اشاره شده است در حال سکونت و رفت و آمد باشد.

و چاه جمکران نیز به دستور امام زمان تأسیس شد، و این واقعه در خواب نبود، بلکه در بیداری اتفاق افتاد.

منابع

  1. اسراء / ۴۵.
  2. بحار الانوار، ج۵۲، ص۱۵۱.
  3. بحار الانوار، ج۵۲، ص۱۵۳.
  4. بحار الانوار، ج۵۲، ص۱۵۴.
  5. بحار الانوار، ج۵۲، ص۱۵۶.
  6. بحار الانوار، ج۵۱، ص۱۱۷.
  7. این کتاب به دستور میرزای شیرازی توسط میرزا حسین نوری به رشته تحریر درآمد و میرزای شیرازی در تقریظ خود از آن تمجید کرده و نوشته: «این کتابی است در نهایت تمامیت و متانت...». ر.ک. میرزا حسین طبرسی نوری، نجم الثاقب، قم، انتشارات مسجد جمکران، چاپ نهم، ۱۳۸۴ش، ص۵.
  8. رهق از قراء معروف و معمور، و به کاشان نزدیک تر از قم است، لکن از توابع قم است، تقریباً به مسافت ده فرسخ. به نقل از: کچویی قمی، انوارالمشعشعین، قم، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۳۸۱ش، ج۱، ص۴۷۰، پاورقی؛ و میرزا حسین طبرسی نوری، نجم الثاقب، قم، انتشارات مسجد جمکران، چاپ نهم، ۱۳۸۴ش، ص۳۹۱.
  9. میرزا حسین طبرسی نوری، نجم الثاقب، قم، انتشارات مسجد جمکران، چاپ نهم، ۱۳۸۴ش، ص۳۹۱–۳۹۲.
  10. میرزا حسین طبرسی نوری، نجم الثاقب، قم، انتشارات مسجد جمکران، چاپ نهم، ۱۳۸۴ش، ص۳۸۳–۳۸۸؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۳ق، ج۵۳، ص۲۳۰–۲۳۳؛ و ناصر الشریعه، تاریخ قم، قم، چاپ حکمت، بی تا، ص۱۴۸–۱۵۲.
  11. میرزا حسین طبرسی نوری، نجم الثاقب، قم، انتشارات مسجد جمکران، چاپ نهم، ۱۳۸۴ش، ص۳۸۷.