روابط دختر و پسر در اسلام
این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
دیدگاه قرآن در باره روابط دختر و پسر چیست؟
امروزه ارتباط زن و شوهر، پدر و مادر یا فرزندان و سایر اعضای خانواده با یک دیگر و ارتباط آنها با افراد پیرامون خود، دستخوش تغییرات زیادی شده است و آنچه بیشتر از همه بخصوص در جامعه اسلامی، قابل توجه است، ارتباط زن و مرد نامحرم و بویژه دختر و پسر در زندگی روزمرهٔ کنونی است. در این وضعیت دختر و پسر، بیتوجه و غافل از یکدیگر رشد نمیکنند، بلکه هر یک با این پدیده و ارتباط ناخواسته روبرو هستند.[۱]
انسان، موجودی است با ظرفیتها و استعدادهای مختلف مادی و غیر مادی که میتوانند با بهرهگیری از آنها راه سعادت را طی نماید و عاقبت خوبی داشته باشد یا از آنها به گونهای استفاده کند که در راستای سعادت حقیقی وی نباشد و خسارت فراوانی را به دنبال داشته باشد. دختر و پسر جوان بهطور طبیعی سرشار از تمایلات غریزی هستند و نیازمند رابطهای که بتوانند به این تمایلات جواب دهد، طبیعت زندگی آنها بگونهای است که اقتضا دارد فقط به نیازهای جسمی اکتفا نکنند. به قول افلاطون «هر یک از ما، در جدایی فقط نیمهای از انسان است و همیشه نگران آن نیم دیگر است.[۲]»
در اسلام صحبت کردن و برخورد عادی زن و مرد جایز است و آنان میتوانند فارغ از دغدغههای شهوانی، به کار و فعالیت و تحصیل بپردازند. امّا فعالیتِ مختلط در همهٔ مراکز و مجامع امری پسندیده نیست؛ بویژه برای جوانان که آمیزهای از غرایز مختلفند و انگیزهٔ بعضی تمایلات بسیار قوی و نیرومند است و سایر تمایلات را تحت الشعاع خود قرار میدهد، غرایز جنسی و احساسات و شیفتگی به جذابیتهای ظاهری خودنمایی کرده و حاکم بر دوستیها و تصمیمگیریهای جوانان است.[۳] از این رو باید روابط بین دختر و پسر دارای ضوابط و چارچوب مشخص باشد، به گونهای که بیداری غرایز جنسی و تحریک پذیری جوانان، موجب کشیده شدن به سوی لذایذ شهوانی و زمینهساز روابط جنسی که در تعارض با ارزشهای دینی و اجتماعی است نشود.
براساس آموزههای دینی ما مسلمانان، دختران و پسران جوان میبایست برای ارضای نیازهای عاطفی و جنسی خویش به ازدواج اقدام نمایند و در صورتی که امکان ازدواج فراهم نیست عفت و پاکدامنی بهترین شیوه است تا زمانی که امکان تشکیل خانواده فراهم شود. اگر کسانی بخواهند رابطهای برخلاف آنچه مقررات و آئین مذهبی و اجتماعی میگوید، داشته باشند، خواسته یا ناخواسته به عواقب زیان بار دنیوی و اُخروی گرفتار خواهند شد؛ زیرا با توجه به قدرت و دامنهٔ نفوذ عاطفی زن و مرد بر یکدیگر و نقش حساس آن دو در تأمین نیازهای طبیعی و غریزی، در مییابیم که تأثیرپذیری آن دو چنان شدید و وسیع است که گاهی مجرای صحیح عقل و خرد را به انحراف میکشاند: بویژه زمانی که آتش شهوت شعلهور گردد. حال اگر در سطح جامعه، کوچه و خیابان، جاذبههای جنسی رواج یابد و دختر و پسر روابطی آزاد و مستمر داشته باشند، جلوهگریهای ذاتی و طبیعیِ موجود در برخورد، رفتار و حالاتِ دختران، موجب جلبِ توجه پسران و مردان شده، انحراف اذهان و آشفتگی فکر و دل را در پی دارد.[۴]
نبودن حریم میان زن و مرد و آزادی در معاشرتها، هیجانها و التهابهای جنسی را فزونی میبخشد و به قول شهید مطهری غریزه جنسی، غریزهای نیرومند و عمیق و دریا صفت است و هر چه بیشتر اطاعت شود سرکشتر میگردد.[۵]
نتیجه اینکه، اسلام با حضور زن و مرد در جامعه و کارهای اجتماعی موافق است امّا این روابط و حضور باید دارای ضوابط خاصی باشد که در پرتوی آن ضوابط، زمینهٔ سعادت فردی و اجتماعی در دنیا و آخرت برای کسانی که میخواهند راه تقرب الهی و کمال خویش را طی نمایند. فراهم باشد برای اطلاع بیشتر نسبت به انواع روابط مرد و زن با یکدیگر و اطلاع بر احکام هر یک، میتوانید به رسالههای احکام مراجعه نمایید. مراجع عظام تقلید احکام روابط مرد و زن (دست دادن، نگاه کردن، صحبت کردن و…) را در رسالههای خویش آوردهاند.
دلایل دیدگاه اسلام بر روابط دختر وپسرو شرایط آن
۱. اسلام زن و مرد نامحرم را از صحبت کردن با هم و برخوردهایی که لازمه رسیدگی به کارهای روزمرّه است منع ننموده است البته در صورتی که بدون هیچ شائبهای بوده و به مسائل دیگر آلوده نباشد.[۶]
۲. حریم نگه داشتن میان زن و مرد نامحرم در متون روایی و در سیره معصومین(ع) ذکر شده است، سنّت جاری مسلمین از زمان رسول اکرم(ص) همین بوده و زنانی از شرکت در مجالس و مجامع منع نمیشدهاند ولی همواره اصل «حریم» رعایت میشده و در مساجد و مجامع حتی در کوچه و معبر زن و مرد مختلط نبوده[۷] و درب ورودی زنان در مسجدالنبی(ص) جدا بوده است.
۳. اسلام میخواهد جامعه عاری از هرگونه نگاه و رفتار هوسآلود و سرشار از کار و فعّالیت باشد و زن و مرد فارغ از دغدغههای شهوانی به تحصیل و سایر کارهای زندگی برسند لذا زن و مرد از اختلاط بیحدّ و مرز از زیر پاگذاشتن حریمهای عفاف و شرم و حیا بازداشته تا سلامت فرد و جامعه تأمین گردد.[۸]
۴. اگر حساسیتی نسبت به صحبت نمودن و برخوردهای مستمّرِ دختر و پسر وجود داشته باشد، به روحیّات و سن و شرایط ویژه آن دو بستگی دارد، دختر و پسر پس از بلوغ سرشار از غرایز و عواطف بوده و تأثیرپذیری بسیاری دارند، در این سن حکومت و سلطه غرایز جنسی فراگیر میشود و بر اعمال و رفتار و اندیشهٔ جوان سایه میافکند. احساس نیازی که در جوانان نسبت به جنس مخالف وجود دارد باعث میشود که آنان هر لحظه به دنبال پاسخی برای ارضای آن و جبران کمبود روحی ـ روانی خود باشند.
در بسیاری از برخوردها، دختر و پسر هر چند به بهانههای گوناگون با هم آشنا میشوند امّا اندک اندک براساس تسلّط طبیعی غرایز نگاه و سخن و رفتارشان رنگ و بویی دیگر گرفته و چه بسا بعد از مدتی به یکباره متوجه میشوند عواطف و احساسات و عفت و طهارت آنان بازیچه هوس شده است.
اسلام به نیاز طبیعی زن و مرد توجه کرده و ازدواج را بهترین پاسخ برای نیازهای جسمی و روانی قرار داده است. اسلام خواهان آن که هرگونه ارتباط تحت ضابطه و در کادر رسمی آن باشد در سایه ازدواج از هرج و مرج جنسی و بیبند و باری ـ که امروزه جوامع غربی شاهد آن است ـ جلوگیری شده و به نیاز طبیعی نیز پاسخ داده شود. اشباع غرایز و سرکوب نکردن آن یک مطلب است و آزادی و رفع مقررات و موازین اخلاقی مطلب دیگری است.[۹] اسلام اصرار فراوانی دارد که مسائل جنسی منحصر در خانه و محیط خصوصی باشد و افراد با خروج از خانه دغدغهای جز فعالیت و تلاش از کار و تحصیل نداشته باشند و محیط اجتماع عاری از هر نوع کامیابی جنسی باشد، فلسفه تحریم نظر بازی[۱۰] و تمتعات جنسی غیرقانونی و حرمت خودآرایی[۱۱] برای بیگانه از اینجا نشأت میگیرد.
۵. در داستان حضرت یوسف(ع) در قرآن به خوبی در مییابیم انسان در زمینه مسائل جنسی در خطر است و اگر رعایت جوانب احتیاط را نکرده و به خدا پناه نبرد طعمه شیطان میگردد. در قرآن میخوانیم «آن زن قصد یوسف نمود و یوسف نیز اگر برهان پروردگار را نمیدید قصد وی نمود»[۱۲]
آیه میگوید ایمان حضرت یوسف سبب نجات او شد و در غیر این صورت بهطور طبیعی او نیز در این راه به خطا میرفت پس برخورد میان زن مرد از لغزشگاه او میباشد و در داستان حضرت موسی و دختران شعیب میخوانیم هنگامی که دختر از طرف پدرش شعیب موسی را دعوت نمود حضرت موسی(ع) گفت: «من جلو میروم و تو پشت سر من راه بیا من از قومی هستم که به پشت زنان نگاه نمیکنیم».[۱۳]
در حدیثی آمده حضرت علی(ع) کراهت داشت تا به زنان جوان آغاز به سلام کند، و پیرامون حکمت آن فرمود: «ترس از آن دارم که تحت تأثیر صدای او واقع شوم و ضرر آن از ثوابی که از سلام میبرم بیشتر شود».[۱۴]
و در حدیث دیگری پیرامون شوخی زن و مرد نامحرم آمده است: «ابوبصیر میگوید: به زنی در روخوانی قرآن میدادم کمی با او شوخی کردم؛ وقتی خدمت امام باقر(ع) رسیدم به من فرمود: چه چیزی به زن گفتی. رنگم پرید و خجالت کشیدم. بعد فرمود: دیگر به طرف آن زن مرو و درس مده».[۱۵]
همچنین احادیثی درباره عذاب کسانی آمده که با زنان نامحرم شوخی و خوش طبعی میکنند.[۱۶]
با توجه به آیات و احادیث فوق به خوبی حکم اختلاط و همدوشیها و روابط بیحدّ و مرزی که متأسفانه دارد در سطح جامعه رواج پیدا میکند و حتی به اسم روشنفکری به آن دامن زده میشود مشخص میشود که برخلاف نص صریح معارف اسلامی و آموزههای دینی است.
یادآوری این نکته ضروری است که بسیاری از احکام شرعی درقرآن فقط اشاره کلی شده و تفصیل آن در روایت آمده است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر
۱. جوانان و روابط، ابوالقاسم مقیمی حاجی، (قم ـ مرکز مطالعات و پژوهشهای حوزه، ۱۳۸۰).
۲. تحلیلی تربیتی بر روابط دختر و پسر در ایران ـ علی اصغر احمدی (انجمن اولیاء مربیان، ۷۸).
۳. رساله محرم و نامحرم، احمد مجتهدی تهرانی، (قم، مؤسسه در راه حق، ۱۳۶۸).
۴. رساله نوین، فتاوای امام خمینی (ره)، عبدالکریم بیآزار شیرازی، ۱۳۷۱.
منابع
- ↑ مقیمی حاجی، ابوالقاسم، جوانان و روابط، قم: مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه، ۱۳۸۰.
- ↑ همان، ص۷.
- ↑ همان، ص۱۲.
- ↑ همان، ص۳۴–۳۱.
- ↑ همان، ص۳۴–۳۱.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، زن در آئینه جلال و جمال، (چاپ ۴، انتشارات اسراء قم، ۱۳۷۸) ص۳۹۴.
- ↑ مطهری، مرتضی، مسئله حجاب (چاپ ۴۲، انتشارات صدرا، قم ۱۳۶۴) ص۲۴۱.
- ↑ زن در آئینه جلال و جمال، ص۳۹۵ و مسئله حجاب ۹۳.
- ↑ مطهری، مرتضی، اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب، انتشارات صدرا، قم بیتا) ص۶۹.
- ↑ سوره نور، آیه ۳۱.
- ↑ سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ سوره یوسف، آیه ۲۴.
- ↑ سوره قصص، آیه ۲۳ و ۲۵؛ طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، (چاپ دوم، دارالکتب الاسلامیه، قم ۱۳۹۳ ه) ج۱۶، ص۱۲۹.
- ↑ ریشهری، محمد، میزانالحمه، (چاپ اول، دفتر تبلیغات اسلامی قم، ۱۳۶۲) ج۴، ص۵۴۰.
- ↑ حر عاملی، محمد ن حسن، وسائل الشیعه (چاپ ۶، دارالکتب اسلامیه، تهران ۱۴۰۳ ه) ج۱۴، ص۱۴۴، ب ۱۰۶، مقدمات نکاح، حدیث ۵.
- ↑ همان، ج۱۴، ص۱۴۳، ب ۱۰۶، مقدمات نکاح.