مقصود از حبل‌الله در آیه ۱۰۳ سوره آل‌عمران

نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۰۷ توسط A.rezapour (بحث | مشارکت‌ها)
سؤال

منظور قرآن کریم از حبل الله که در آیه ی۱۰۳ سورهٔ آل عمران آمده است، چیست؟

حبل به معنای ریسمان و حبل الله به معنای ریسمان الهی است. قرآن و دین را مصداق حبل الله دانسته اند.

متن آیه

معنای حبل الله

«حبل» به معنای سببی است که تمسک به آن باعث مصونیت و حفظ گردد و به عنوان استعاره در مورد هر امری که نوعی امنیت و عصمت و مصونیت آورد، استعمال می‌شود.[۱] اما معنای لغوی حبل به معنای ریسمان است. در قرآن آمده است: ﴿فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ؛ بر گردنش طنابى از ليف خرماست.(مسد:۵)

و حبل الله در آیه مورد سؤال به قرآن، اهل بیت، عهد الهی، طاعت خداوند و توبه خالصانه و… تفسیر شده است.

فخر رازی از مفسرین اهل سنت ذیل تفسیر این آیه می‌گوید: کسی که از راه باریکی عبور می‌کند و می‌ترسد از این که پای او بلغزد، اگر از رشته و ریسمانی که دو طرف آن به جای محکم بسته شده است، بگیرد از سقوط و خوف لغزیدن نجات می‌یابد.[۲]

در روایات نیز برای «حبل الله» مصادیق مختلفی ذکر شده است، ابن کثیر دمشقی از علمای اهل سنت این روایت را از پیامبر اکرم(ص) نقل نموده که حضرت فرموده است: «إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ‏ هُوَ النُّورُ الْمُبِینُ، وَ الْحَبْلُ‏ الْمَتِینُ‏، وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى، وَ الدَّرَجَةُ الْعُلْیَا، وَ الشِّفَاءُ الْأَشْفَى؛ قرآن نور آشکار، ریسمان محکم، دستگیره مطمئن، پایگاه بلند، و بهترین شفا دهنده است.»[۳]

در روایات رسیده از طریق شیعه «حبل الله»، هم به قرآن کریم و هم به اهل بیت(ع) تطبیق شده از جمله در روایتی از پیامبر اکرم(ص) می‌خوانیم که حضرت آیه ی۱۰۳ سورهٔ آل عمران را به آیه ی۱۱۲ همین سوره که می‌فرماید: ﴿... إلاّ بحبل من الله من الناس… از خواری و ذلت نجات پیدا نمی‌کنند، مگر با تمسک به ریسمان الهی و ریسمانی از مردم»، تفسیر کرده است و فرموده است: حبل الله کتاب خدا و حبل الناس وصی من است.[۴]

امام باقر(ع) فرموده است: حبل الله که خداوند مردم را به تمسک به آن امر کرده است، آل محمد(ع) است.[۵]

در بدو نظر چنین به ذهن می‌آید که این روایات و احتمالات مفسرین در تفسیر «حبل الله» با هم اختلاف دارند؛ ولی حقیقت امر آن است که اختلافی وجود ندارد. چون همه این‌ها از باب ذکر مصداق است و به یک جا منتهی می‌شود به این بیان که اگر شروط هدایت فراهم نشود و هادی و مربی برای انسان معین نگردد، انسان در جهل، غفلت و در قعر چاه تاریک و ظلمانی غریزه‌های سرکش و هواهای نفسانی باقی می‌ماند و برای نجات از سقوط و هلاکت، نیاز به یک وسیله و هادی و منجی است که انسان را از ورطه هلاکت نجات بخشد و این وسیله و این رشته که باید به آن تمسک کرد «ارتباط با خدا» است که از طریق قرآن، پیامبر و جانشینان واقعی او برقرار می‌شود.[۶]

و هر یکی از این اموری که به عنوان مصداق «حبل الله» در روایات و تفاسیر ذکر شده در کنار هم دیگر عامل هدایت و نجات انسان می‌باشد و هر کدام واسطه ای است که عبد را به رب وصل می‌نماید و همه این‌ها مصداق این آیه است: ﴿وَکیْفَ تَکفُرُونَ وَأَنتُمْ تُتْلَی عَلَیْکمْ آیَاتُ اللّهِ وَفِیکمْ رَسُولُهُ وَمَن یَعْتَصِم بِاللّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ[۷]؛ «و هر کس به خدا تمسک نماید به سوی صراط مستقیم هدایت می‌شود می باشد…».

فخر رازی از علمای برجسته اهل سنت، ذیل تفسیر آیهٔ ۱۰۳ سورهٔ آل عمران این روایت متواتر را از طریق ابو سعید خدری از پیامبر اکرم(ص) نقل نموده است که فرموده است: «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله حبل ممدود من السما الی الارض و عترتی اهل بیتی» دو چیزی گرانبها میان شما می‌گذارم کتاب الله که ریسمانی از آسمان (عالم ما فوق این عالم) تا زمین کشیده شده است و خویشاوندانم که همان اهل بیت من هستند.[۸]

در آیه ۱۱۲ همین سوره هم حبل الله و حبل الناس آمده است: ﴿ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النَّاسِ؛ هر جا كه باشند مهر خوارى بر آنها زده شده است، مگر آنكه در امان خدا و در امان مردم باشند.(آل عمران:۱۱۲)


مطالعه بیشتر

۱ـ قرشی، سید علی اکبر، تفسیر احسن الحدیث، ج۲، ذیل آیه.


منابع

  1. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ترجمه موسوی همدانی، قم، جامعه مدرسین، چاپ بیست و یکم، ۱۳۸۵ش، ج۳، ص۵۴۹.
  2. فخر رازی، محمد، تفسیر کبیر، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق، ج۴، جزء هشتم، ص۱۷۸.
  3. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل، تفسیر القرآن، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۹ق، ج۲، ص۷۶.
  4. بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، بنیاد بعثت، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۶۶۹.
  5. المیزان، همان، ج۳، ص۵۸۶.
  6. مکارم شیرازی، ناصر، الامثل فی تفسیر کتاب المنزل، قم، مدرسه امام علی بن ابی طالب(ع)، ۱۴۲۱ق، ج، ص۲۲۱.
  7. آل عمران / ۱۰۱.
  8. تفسیر کبیر، همان، ج۴، جز هشتم، ص۱۷۹.