اثباتپذیری معجزه
این مقاله هماکنون به دست Rezapour در حال ویرایش است. |
آیا معجزه اثبات پذیر است؟
بسیاری از متفکران مسلمان و سنتگرایان مسیحی و یهودی، معجزه را اثباتپذیر میدانند و با استناد به متون دینی، گزارشها و اخبار متواتر، وجود معجزه را پذیرفتهاند. این افراد معتقدند اگر پیامبر برای هر امری معجزه نیاوردهاند، دلیل بر ناتوانی آنان نیست.
امام خمینی معتقد است آیه ﴿قُل لَّا أَمْلِکُ لِنَفْسیِ نَفْعًا وَ لَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ الله؛ بگو، من مالک سود و زیان خود نیستم، مگر آنچه خدا خواهد﴾(اعراف:۱۸۸) نمیخواهد خود را از معجزات که نشانه نبوت و راستگوئی است، برکنار کند بلکه میخواهد یکی از آیات توحید و قدرتهای آفریننده عالم را گوشزد جهانیان کند که هیچکس مالک مستقل نیست و نمیتواند به تنهایی در این عالم کاری انجام دهد. اگر موسی(ع) عصای خود را اژدها میکند و ید بیضا دارد، آثار قدرت خود او نیست و عیسی اگر مردگان را زنده میکند و کوران را شفا میدهد از توانائی خود او نیست و حضرت محمد (ص) اگر به حکم آیه شریفه: ﴿اقتربت الساعه و انشق القمر﴾[۱] ماه را دو نیمه کند، با قدرت خداوند است و با قدرت خود او نیست.[۲]
مخالفان معجزه
برخی از اندیشوران غربی مانند هیوم، اثبات اعجاز را رد میکنند. هیوم که تنها راهنمای انسان درباره امور واقع را تجربه میداند، معتقد است معجزه ذاتاً نامحتمل است و هیچ شاهد تاریخی، وقوع آن را بهطور قطعی و یقینی اثبات نمیکند. او معتقد است شواهد تاریخی که بر وقوع معجزه اقامه میشود، فاقد معیارهایی است که اطمینان انسان را جلب کند. او معتقد است بررسیهای روان شناختی، تاریخی و ... نشان میدهد که در اشاعه و پیدایش چنین گزارههایی، عواملی غیر از حقیقتجویی و بازگویی وقایع نقش داشتهاند.
هیوم معتقد است در تمام تاریخ، هیچ معجزه ای یافت نمیشود که بوسیله تعدادی کافی از انسانهایی تصدیق شده باشد که واجد چنان فهم، فرهیختگی و آموزش خوب و بی چون و چرایی باشند که ما را مطمئن سازد که خودشان دستخوش هیچ گونه توهمی نشدهاند. انسانهایی که واجد چنان صداقتی یقینی باشند که آنها را ورای هر بدگمانی مبنی بر این که طرحی برای فریب دیگران قرار دهد.[۳]
برخی مسلمانان نیز که اثبات پذیری معجزه را نپذیرفته و آوردهاند اگر معجزه درست بود خوب بود پیامبر(ص) ابنمکتوم را که کور بود را بینا میکرد و امام علی(ع) عقیل را شفا میداد.
نقد
مخالفان هیوم معتقدند، بسیاری از معجزات به حد تواتر میرسند. متواتر بودن نشان از عدم تبانی است و اگر احتمال تبانی در مورد واقعهای باشد، آن مورد از اطمینان خارج است. اما بسیاری از معجزات به حد تواتر رسیده است و احتمال خطای همه راویان و تبانی آنها، محال به نظر میرسد. زمانی که تعداد زیادی از افراد، همگی واقعهای را دیده باشند و احتمال خطای آنها نیز بسیار کم باشد، در این صورت، شهادت این افراد، علمآور است.
همچنین در پاسخ به برخی مسلمانان که شفا ندادن ابنمکتوم و عقیل را دستاویز ادعای خود قرار دادند، امام خمینی پاسخ دادهاند که این افراد گمان کردهاند که اگر معجزه درست باشد، باید پیامبر و امام در محلهها بگردند و بگویند معجزه میکنیم و کرامت میکنیم. معجزات تنها در موارد خاص و برای ایمان اوردن دیگران بوده و قرار نبود معجزه تبدیل به امری روزمره و همیشگی شود.[۴]