عدم عوامل تجدید نبوت و ارتباط آن با علت خاتمیت

از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۲۸ توسط Rezvani (بحث | مشارکت‌ها)
سؤال

دلایل تجدید نبوت چه بوده و چرا به خاتمیت منجر شد؟

قرآن فرموده برای هر گروهی از شما شریعت و روشی قرار داده‌ایم و خواسته‌ایم شما را آزمایش کنیم. در واقع دلیلِ آوردن انبیا، آزمایش انسان‌ها بوده است. تجدید نبوت، برای آن بوده که پیامبر جدید، پیامبر پیش از خود را که تکذیب شده بود، تایید کند. گاهی پیامبران به قتل می‌رسیدند و خداوند برای تداوم هدایت، نبیِ دیگری می‌فرستاد. در واقع هر جامعه‌ای به تناسب رشد خود، پیامبری درخور خود می‌خواست و همین دلیلی دیگری برای ارسال مجدد نبی بود تا امر هدایت قطع نشود.

در موضوع خاتمیت، شهید مطهری قایل به این است که نبود عوامل تجدید نبوت، علت خاتمیت بوده است. همچون اینکه پیامبر اسلام(ص) در زمانی آمده است که دیگر بیم تحریف کتابش نمی‌رفت. یا اینکه عالمان مسلمان می‌توانند نقش پیامبران تبلیغی را ایفا کنند.

چند دلیل برای تجدید نبوت

اسرار نهفته فراوانی ممکن است برای این مسئله (تجدید و تعدد انبیاء) وجود داشته باشد که به دست آوردن و کشف آن اسرار به‌طور قطعی، مقدور کسی غیر از معصومان(ع) نخواهد بود، اما بر اساس ظاهر برخی آیات، در این‌باره مطالبی قابل طرح است:

الف: در سوره مائده می‌فرماید: ﴿لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَه وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّه واحِدَه وَ لکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فی ما آتاکُم؛ برای هر گروهی از شما شریعت و روشی نهادیم و اگر خدا می‌خواست همه شما را یک امت می‌ساخت، ولی خواست شما را به وسیله آنچه به شما داده آزمایش کند.(مائده:۴۸) در این آیه به عنصر امتحان و آزمایش اشاره شده است. برخی از بزرگان با طرح این آیه گفته‌اند: «حکمت الهی اقتضا کرده که کم و بیش اختلافاتی بین احکام باشد با این احکام (شریعت‌های متفاوت) مردم مورد آزمایش قرار گیرند، ابزار آزمایش یک امت چیزی بوده و ابزار آزمایش دیگران چیز دیگر؛ و در همین راستا در آیه دیگر فرموده: ﴿لِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنْسَكًا هُمْ نَاسِكُوهُ ۖ فَلَا يُنَازِعُنَّكَ فِي الْأَمْرِ ۚ؛ برای هر امتی آیینی نهادیم تا بدان عمل کنند، پس در این کار با تو مجادله نکنند.(حج:۶۷)[۱]

ب: در آیه دیگر آمده است: ﴿إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَيْكُمْ مُرْسَلُونَ؛ که نخست دو تن از رسولان را فرستادیم و چون تکذیب کردند باز رسول سومی برای مدد و نصرت مأمور کردیم، و همه گفتند: ما (از جانب خدا) به رسالت برای هدایت شما آمده‌ایم.(یس:۱۴) از این آیه به دست می‌آید یکی از دلایل تعدد و تجدید انبیاء آن بوده که بشر طغیان‌گر حاضر به تسلیم در برابر انبیاء نمی‌شدند و آنان را تکذیب می‌کردند خداوند با فرستادن پیامبران بعدی حرف پیامبر قبلی را مورد تأیید قرار می‌داد و از این رهگذر بشر را وادار به پذیرش حق می‌کرد.

ج: یکی از دلایل تعدد و تجدید انبیاء(ع) این بوده که وقتی پیامبری توسط دشمنانش به قتل می‌رسیده، خداوند پیامبر دیگر را برای هدایت بشر می‌فرستاده است، لذا در برخی از آیات آمده: ﴿فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ وَكُفْرِهِمْ بِآيَاتِ اللَّهِ وَقَتْلِهِمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ؛ پس چون پیمان شکستند و به آیات خدا کافر شدند و پیغمبران را به ناحق کشتند(نساء:۱۵۵) و در آیه دیگر فرمود: ﴿قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِيَاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ؛ بگو: اگر شما مؤمن بودید، پس چرا پیش از این پیامبران خدا را می کشتید؟(بقره:۹۱)

د: دربرخی از روایات آمده: ما پیامبران الهی به اندازه عقل و خرد مردم با آنان سخن می‌گویم. از این گونه روایات می‌توان به دست آورد که بشر به تدریج رشد فکری و عقلی و دانش و معرفت‌شان افزایش یافته یا نحوه زندگی فردی و اجتماعی‌شان به تدریج تکامل پیدا کرده است و خداوند به حسب شرایط در هر زمان و مکان، احکام خاصی را به وسیله پیامبری خاص برای هدایت بشر فرستاده است.

هـ: یکی از دلایل تعدد و تجدید انبیاء آن است که خداوند با فرستادن انبیاء متعدد زمین را از خالی بودن از حجت حفظ کرده چنانکه در کلام امیر مؤمنان آمده: «خداوند سبحان خالی نگذاشت مردم را از نبی فرستاده شده یا کتاب نازل شده یا حجت ضروری یا روشی استوار.»[۲]

دلایل خاتمیت

شهید مطهری درباره اینکه چرا نبوت به خاتمیت منجر شد می‌گوید: با این که نبوت یک جریان پیوسته است و پیام خدا یعنی دین یک حقیقت بیشتر نیست، علل تجدید نبوت‌های تشریعی و تبلیغی و ظهور پیامبران پیاپی و متوقف شدن همه آنها بعد از ظهور خاتم انبیاء این است که:

اول: بشر قدیم به علت عدم رشد و عدم بلوغ فکری قادر به حفظ کتاب آسمانی خود نبودند و معمولاً کتب آسمانی مورد تحریف و تبدیل قرار می‌گرفت یا به کلی از بین می‌رفت؛ از این رو لازم می‌شد که این پیام تجدید شود. زمان نزول قرآن با دوره‌ای که بشریت کودکی خود را پشت سر گذاشت و مواریث علمی و دینی خود را می‌تواند حفظ کند و لهذا در آخرین کتاب مقدس یعنی قرآن تحریفی رخ نداده و مسلمین از ساعت نزول هر آیه عموماً آن را در دل‌ها و در نوشته‌ها حفظ می‌کردند به گونه‌ای که امکان هرگونه تغییر و تبدیل و تحریف و حذف و اضافه از بین می‌رفت. لهذا دیگر تحریف و نابودی در کتاب آسمانی رخ نداد و این علت که یکی از علل تجدید نبوت بود منتفی گشت.

دوم: در دوره‌های پیش، بشریت به واسطه عدم بلوغ و رشد قادر نبود که یک نقشه کل برای مسیر خود دریافت کند و با راهنمای آن نقشه راه خویش را ادامه دهد و لازم بود مرحله به مرحله و منزل به منزل راهنمایی شود و راهنمایانی همیشه او را همراهی کنند، ولی مقارن با دوره رسالت پیامبر اسلام و از آن به بعد این توانایی که نقشه کلی دریافت کنند، برای بشر پیدا شد و برنامه دریافت راهنمایی‌های منزل به منزل و مرحله به مرحله متوقف گشت.

سوم: علت تجدید شریعت‌ها علاوه بر علت پیش (نابودی یا وقوع تحریف در کتب آسمانی) این بود که بشر قادر نبود برنامه کلی و طرح جامع خود را دریافت نماید؛ با پیدایش این امکان و این استعداد، طرح کلی و جامع در اختیار بشر قرار گرفت و این علت تجدید نبوت‌ها و شرایع نیز منتفی گشت. علمای امت متخصصانی هستند که با استفاده از نقشه کلی راهنمایی که اسلام به دست می‌دهد و با تدوین و تنظیم آئین‌نامه‌ها راه را نشان می‌دهند.

چهارم: غالب پیامبران بلکه اکثریت قریب به اتفاق آنها پیامبر تبلیغی بوده‌اند نه تشریعی، پیامبران تشریعی شاید از انگشتان یک دست تجاوز نکنند. کار پیامبران تبلیغی ترویج و تبلیغ و اجرا و تفسیر شریعتی بود که حاکم بر زمان آنها بوده است؛ علمای امت در عصر خاتمیت که عصر علم است قادرند با معرفت به اصول کلی اسلام و شناخت شرایط زمان و مکان آن کلیات را با شرایط و مقتضیات زمانی و مکانی تطبیق دهند و حکم الهی را استخراج کنند.[۳]


مطالعه بیشتر

  • دانش‌نامه امام علی، ج۳، ص۱۱، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول سال ۱۳۸۰ ش.
  • مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۴، ص۳۴۸، نشر صدرا، چاپ ۵، سال ۱۳۷۸ ش.
  • مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۳، ص۱۵۳، نشر صدرا، چاپ ۷، ۱۳۷۸ ش.

منابع

  1. مصباح یزدی، محمد تقی، راه و رهنماشناسی، ص۲۳۴.
  2. نهج البلاغه، خطبه ۱.
  3. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، نشر صدرا، چاپ هشتم، ۱۳۷۸ ش، ج۲، ص۱۸۴.