انسانشناسی دینی
این مقاله هماکنون به دست Rezapour در حال ویرایش است. |
انسانشناسی دینی، درباره چه چیزی بحث میکند؟
ضرورت شناخت انسان
دین برای انسان و با هدف سعادت انسان آمده است. بنابراین باید تعریفی از انسان داشته باشد. و براساس همان تعریف نیز برای انسان برنامهریزی و سپس سعادت او را مشخص میکند. دین و متون دینی خود به معرفی انسان پرداخته و تا حدودی ضعف و قوت و کمال و نقص او را به او شناساندهاند. در این مقاله از هر دو منظر به انسانشناسی دین خواهیم پرداخت. با این توضیح که در بخش دوم نگاه ما به ادیان ابراهیمی، به ویژه اسلام خواهد بود.
موضوع انسان از منظر دین از دو راه بررسی شده است. ابتدا پیشفرضهای انسانشناختی که دین بر آنها بنا شده است؛ و دیگری تعریفی که دین از انسان ارائه میدهد.
پیش فرضهای انسان شناختی دین
یکی از مهمترین آموزههای ادیان به ویژه ادیان الهی و اسلام، باور به زندگی پس از مرگ است. لازمه چنین عقیده ای پذیرش خلقت ترکیبی انسان از ماده و غیر ماده است؛ که بخش غیر مادی آن را روح نامیدهاند. این نکته حتی در باور به تناسخ نیز یک اصل است؛ و بدون تصور روح برای انسان، تصور زندگی بعد از مرگ ناممکن است.
از سوی دیگر ادیان انسانها را به اعمال نیک میخوانند و از اعمال قبیح پرهیز میدهند. این نکته نیز نشان میدهد که باید برای انسان بهره ای از اختیار قائل باشند، زیرا بدون اختیار، امر و نهی و نظام پاداش و کیفر بی معنا خواهد بود.
دعوت به کمال، فصل مشترک بسیاری از ادیان است، دین انسانها را دعوت میکند تا چیزی باشند به جز آن که هستند. به بیان دیگر در نگاه ادیان، انسان موجودی است که میتواند از مراحل پایین کمال به مراحل بالاتر برود، انسان دارای قوه و فعل است و میتواند قوای خود را به فعلیت درآورد. بین بودن و شدن انسان تفاوت وجود دارد.
توانایی انسان برای ارتباط با ماوراء طبیعت نیز جزو پیش فرضهای دین میباشد، به ویژه ادیانی که جنبه عرفانی قوی تری دارند؛ و اصولاً بدون پذیرش این امکان، بخش عظیمی از باورهای ادیان بی وجه میشوند.
باورهای فوق همه مبتنی بر یک پیش فرض مشترک هستند و آن این که حقیقت انسان را بخش غیر مادی او تشکیل میدهد، و بُعد مادی انسان اصالت ندارد.
گزارههای انسانشناسی در ادیان
تقریباً در تمام ادیان انسان دارای مرتبه بسیار والایی دانسته شده است. دین بودایی و جین به خدا معتقد نیستند، از این رو طبیعتاً انسان والاترین موجود در نزد آن هاست. او بالقوه قادر است با اتکاء به خود به مقام خدایی برسد. تنها با جهل و نادانی است که طبیعت واقعی بزرگ او موقتاً پنهان میماند. همچنین در دین هندوئی و سیک نیز انسان عالیترین مخلوق به شمار میآید. روح ساکن در درونش حقیقتاً بارقه ای الهی است و از این رو از میان همه موجودات دیگر او از منزلتی ممتاز برخوردار است. به دلیل جهل است که انسان از شناخت عظمت وجودی خویش عاجز میماند و از انواع محدودیتهای درونی رنج میبرد. لحظه ای که ماهیت حقیقی خود را بشناسد موجودی نامحدود شده، از تمام قیود رها میگردد. بر طبق دین زرتشت انسان باید نقش همراه اهورامزدا را ایفا کند تا بتواند نیروهای شر را کاملاً بیرون رانده و حکومت خیر مطلق را بر زمین مستقر کند. در این دین، انسان کاملاً پاک و بی عیب و با آزادی کامل اراده متولد میشود، و از این رو برای هر عملی کاملاً مسئول است. در حالی که در دین هندوئی، بودایی و جین انسان با محدودیتهای خاصی به دنیا میآید و از این رو به یک معنا نه کاملاً آزاد است و نه میتواند مسئولیت کامل اعمال خود را بر عهده گیرد. قانون «کارما» در آنِ واحد نماد جبر و آزادی و اختیار است. این ادیان که خاستگاه هندویی دارند، به روشنی طبیعت انسان را ذاتاً موجودی روحانی میدانند و میگویند انسان در درون خود روحی دارد که ماهیت اصلی او را تشکیل میدهد. این روح فنا ناپذیر است و لذا انسان در ماهیت اصلی خود فنا ناپذیر است.[۱] دین زرتشتی نیز به فناناپذیری روح آدمی که با مرگ جسمانی نابود نمیشود باور دارد.[۲]
ادیان ابراهیمی
«سرانجام خدا فرمود: انسان را شبیه خود بسازیم، تا بر حیوانات زمین و ماهیان دریا و پرندگان آسمان فرمانروایی کند، پس خدا انسان را شبیه خود آفرید»،[۳] این جمله از کتاب مقدس را میتوان فصل مشترک نگاه تمام ادیان ابراهیمی به حقیقت انسان دانست. این مضمون در روایات اسلامی نیز نقل شده است.[۴] دیگر نقطه مشترک بین ادیان ابراهیمی، چگونگی خلقت نخستین آدم و همسر او از خاک و تکثیر نسل انسان است.[۵] دمیده شدن روح در انسان نیز مورد تصریح این ادیان است.[۶] با وجود این مشترکات، تفاوتهایی نیز در این سه دین مشاهده میشود مثل گناه جبلّی در مسیحیت که همه انسانها را به دلیل گناه حضرت آدم گناه کار میدانند.[۷] برای یافتن نظر گاه اسلام مراجعه به قرآن کریم به عنوان اصیلترین متن وحیانی راه گشای ما خواهد بود.
در قرآن کریم صفاتی درباره بخش طبیعی و نیز نفسانی انسان ذکر شده که غالباً ناظر به ضعف اوست؛ صفاتی هم چون: پیوسته در خسران،[۸] کم ظرفیت و بدون تحمل (هلوع)،[۹] ضعیف،[۱۰] عجول،[۱۱] علاقمند به دنیا و شهوات نفسانی،[۱۲] زود ناامید شونده،[۱۳] ناسپاس نسبت به نعمت،[۱۴] ممسک و بخیل تا جایی که حتی با داشتن تمام خزائن رحمت پروردگار باز هم از انفاق خودداری میکند،[۱۵] جدال کننده،[۱۶] مرز شکن و محدودیت گریز،[۱۷] طغیان کننده در صورت احساس بینیازی،[۱۸] جاهل به آینده،[۱۹] و…. البته چنین نیست که همه انسانها دارای همه این ضعفها باشند یا این که این نقاط ضعف جزو ذات انسان شده باشند، بلکه برخی از این صفات میتوانند نباشند و برخی دیگر قابلیت تبدیل شدن به فرصت را دارند؛ و برخی هم در اثر شرایط به وجود میآیند.[۲۰]
از سوی دیگر، صفاتی بسیار بلند مرتبه نیز برای انسان ذکر شده است، همانند این که خداوند انسان را در بهترین صورت و نظام آفریده[۲۱] و بنی آدم را کرامت بخشیده است[۲۲] و او را بر سایر مخلوقات برتری و فضیلت داده[۲۳] و نیز او را تنها موجود شایسته امانت پذیری الهی دانسته است[۲۴] و انسان را برای عبادت خود خلق کرده[۲۵] و در نهایت این که او را جانشین خود بر روی زمین خوانده[۲۶] و اولین انسان را آموزگار ملائک معرفی کرده است.[۲۷] در روایتی از پیامبر اکرم(ص) نیز مقامی برای انسان تصویر شده که در آن دست و پا و چشم و گوش و زبان بنده همه خدایی میشوند و به تعبیر بهتر خداوند چشم و گوش او میشود.[۲۸] این صفات هدف عالی از خلقت انسان را تبیین میکنند. هدفی که اسلام و بلکه سایر ادیان از انسان میخواهند تا در مسیر آن حرکت کند.
شناخت امکاناتی که برای طی مسیر کمال در اختیار انسان قرار داده شده بخش سوم از معارف انسان شناختی قرآن را تشکیل میدهد. از آن جا که انجام صحیح هر کاری مبتنی بر علم است، قرآن کریم میفرماید: ما به انسان چشم و گوش و قلب دادیم[۲۹] که ابزار کسب علم هستند، تصریح میکند که آنچه نمیدانست به او آموختیم،[۳۰] تأکید میکند که ما زشتی و زیبایی نفس را به او الهام کردیم.[۳۱] در ضمن قرآن خلقت انسان را بر اساس فطرتی خداشناس و خداجو میداند،[۳۲] که هم به او شناختی فطری از خدا میدهد و هم او را به سوی خدا و پرستش او و سایر کمالات جذب میکند[۳۳] و به دلیل ضعف انسان تکلیفی بیش از طاقت بر او لازم نکرده است،[۳۴] امکان مسخّر کردن آسمان و زمین را به او عطا کرده است.[۳۵] به بیان قرآن انسان مختار است و پاسخ گوی رفتار خویش.[۳۶] قرآن به انسان هشدار میدهد که اعمالش حقیقت او را در گرو خویش دارند و در واقع هویتش را اعمالش تشکیل میدهند،[۳۷] این تعبیر ضمن این که بیانگر اختیار انسان است، یک نکته روان شناختی درباره رابطه انسان و عملش را نیز مورد اشاره قرار میدهد، توجه به این نکته میتواند در مسیر کمال راه گشای انسان باشد. نکته دیگر این که انسان خودآگاه است،[۳۸] نقش خودآگاهی در مسیر کمال نیاز به توضیح ندارد. ناگفته نماند که مباحث گسترده فراوانی در حوزه انسانشناسی وجود دارد که این نوشتار مجال پرداختن به آنها را به ما نمیدهد.
جمعبندی: انسان از منظر اسلام، موجودی است مرکب از ماده و غیر ماده، مختار و با ضعف و قوتهای خاص که برای رسیدن به مقام خلیفه اللهی خلق شده، این مقام از خلال بندگی خدا قابل تحصیل است و خداوند متعال نیز نیازهای او در این مسیر را در فراهم کرده است.
منابع
- ↑ ر. ک. تیواری، کدارنات، دینشناسی تطبیقی، ترجمه مرضیه شنکایی، تهران، انتشارات سمت، ۱۳۸۱ش، ص۲۳۳–۲۳۵.
- ↑ همان، ص۱۸۸.
- ↑ کتاب مقدس، سفر پیدایش، فصل اول، آیه ۲۶–۲۷.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۱۲۴، باب الروح، ح۴؛ و برای توضیح معنای حدیث: ر.ک. موسوی خمینی، سید روح الله، چهل حدیث، نشر رجاء، ۱۳۶۸ش، ص۵۲۹–۵۳۴، ح۳۸.
- ↑ ر. ک. کتاب مقدس، سفر پیدایش، فصلهای ۱–۳؛ و نیز قرآن کریم؛ نساء / ۱؛ حجر / ۲۶ و ۲۸ و ۳۳؛ مومنون / ۱۲–۱۴؛ روم / ۲۰.
- ↑ کتاب مقدس، سفر پیدایش، فصل ۲، آیه ۷؛ قرآن کریم: ص/ ۷۲؛ سجده / ۹.
- ↑ کتاب مقدس؛ نامه رومیان، فصل ۵، آیه ۱۲–۱۶.
- ↑ عصر / ۲.
- ↑ معارج / ۱۹.
- ↑ نساء / ۲۸.
- ↑ اسراء / ۱۱.
- ↑ آل عمران / ۱۴؛ عادیات / ۸؛ فجر / ۲۰.
- ↑ اسراء / ۸۳؛ فصلت / ۴۹.
- ↑ ابراهیم / ۳۴؛ اسراء / ۶۷؛ شوری / ۴۸.
- ↑ اسراء / ۱۰۰.
- ↑ کهف / ۵۴.
- ↑ قیامت / ۵.
- ↑ علق / ۶–۷.
- ↑ لقمان / ۳۴.
- ↑ ر. ک. جعفری، محمد تقی، حرکت و تحول از دیدگاه قرآن، تهران، مؤسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری، ۱۳۸۳ش، ص۹۲–۱۰۰.
- ↑ تین / ۴.
- ↑ اسراء / ۷۰.
- ↑ اسراء / ۷۰.
- ↑ احزاب / ۷۲.
- ↑ ذاریات / ۵۶.
- ↑ بقره / ۳۰.
- ↑ بقره / ۳۱–۳۳.
- ↑ محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ح۳۱۶۱.
- ↑ نحل / ۷۸.
- ↑ علق / ۵.
- ↑ شمس / ۸.
- ↑ روم / ۳۰؛ اعراف / ۱۷۲.
- ↑ ر. ک. مطهری، مرتضی، فطرت، تهران، انتشارات صدرا؛ مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن، قم، نتشارات در راه حق، ج۱–۳، ص۲۶–۴۷.
- ↑ بقره / ۲۸۶؛ اعراف / ۴۲.
- ↑ لقمان / ۲۰.
- ↑ انسان / ۳. اختیار انسان بحثی است دامنهدار، برای اطلاع بیشتر ر.ک. معارف قرآن، همان، ص۳۷۴–۳۹۴.
- ↑ مدثر / ۳۸؛ فصلت / ۴۶؛ اسراء / ۸۴.
- ↑ قیامت / ۱۴؛ اسراء / ۱۴.