پیامبران اولوالعزم

نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۱۰ توسط Mnazarzadeh (بحث | مشارکت‌ها) (بارگزاری اولیه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

معيار در اولوالعزم بودن يك پيامبر چيست؟ اگر شريعت مستقل معيار است در اين صورت در مقطع زماني حضرت آدم(ع) تا حضرت نوح(ع) چه شريعتي حاكم بوده است؟

سؤال

در ابتداي سخن لازم است نبوّت را تعريف نمائيم، براي همين منظور سخني از شهيد مطهري ـ رحمه الله عليه ـ را نقل مي كنيم؛ ايشان انبياء را گروهي از افراد بشر مي داند كه دستورهاي خدا را از ناحيه خداوند مي گيرند و به مردم ابلاغ مي كنند و به عبارتي آنها واسطه ميان خداوند و ساير افراد بشر مي باشند.[۱] وظيفه پيامبران الزاماً دو گونه بوده است يكي از جانب خداوند كه براي بشر قانون و دستورالعمل آورده اند و يكي اينكه مردم را به خدا و عمل به دستورالعمل هاي الهي آن عصر و زمان دعوت و تبليغ مي كرده اند. غالب پيامبران فقط وظيفه دوم را انجام مي داده اند و عده بسيار كمي از پيامبران كه قرآن آنها را «اولوالعزم» مي خواند، قانون و دستورالعمل آورده اند. لذا پيامبران تشريعي كه عددشان بسيار اندك است، صاحب قانون و شريعت بوده اند، ولي پيامبران تبليغي كارشان تعليم و تبليغ و ارشاد به تعليمات پيامبر صاحب شريعت بوده است و اسلام كه ختم نبوت را اعلام كرده، نه تنها به نبوت تشريعي خاتمه داده است، بلكه به نبوت تبليغي نيز پايان داده است.[۲]

قرآن شخصيت«پيامبران اولوالعزم» را به لحاظ ويژگي هاي برجسته و صفات بارزشان بيش از ديگران ارج نهاده و گرامي داشته است اين گروه از پيامبران كتاب و شريعت مستقلي داشته اند و پيامبران معاصر و يا متأخر از آنان تبعيت مي كرده اند تا زماني كه يكي ديگر از پيامبران «اولوالعزم» به رسالت مبعوث مي شد و شريعت نويني مي آورد.[۳]

خداي سبحان آنگاه كه از كتاب هاي تشريعي و مجموعه قوانين ياد مي كند، نام پنج پيامبر اولوالعزم را مي برد.[۴] حضرت نوح(ع) و حضرت ابراهيم(ع) و حضرت موسي(ع) و حضرت عيسی- عليه السلام- و حضرت محمد بن عبدالله(ص).[۵] . پيامبران اولوالعزم صاحبان كتاب و شريعت مي باشند و ديگر انبياء حافظان و نگهبانان شريعت اين انبياء بوده اند اگر چه صحيفه يا زبور داشته اند، ولي شريعت جامع را همان پنج نفر آورده اند.[۶]

طبق روايات معيار اولوالعزم همان شريعت استوار و كامل تر و داشتن كتابی كه داراي قوانين و دستورالعمل هايي بوده است، مي باشد[۷] و باز مطابق آيه شريفه }}فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ[۸]﴿صبر و استقامت مهم ترين ويژگي آنان مي باشد پس خداوند وقتي سخن از صحيفه حضرت داود(ع) به ميان مي آورد نام كتاب را بر آن نمي نهد، چون آن مجموعه مشتمل بر قوانين زندگي و حدود و كيفرها نبوده و تنها شامل پند و اندرز و نصيحت بوده است. لذا آن پيامبر(ع) داراي شريعت مستقل نبوده است.[۹]

لذا معيار در اولوالعزم بودن، داشتن كتاب و شريعت مستقل با قوانين و دستورالعمل هاي فراگير مي باشد، ولي معناي شريعت به معناي خاص اين نيست كه فقط اين پنج پيامبر شريعت داشته اند بلكه لفظي عام است و به اين معني است كه همه انبياء داراي شريعت بوده اند، لكن شريعت مستقل نداشته اند كه مأمور به تبليغ بوده اند.

موارد استعمالات لغوي«كتاب» در قرآن كريم نشان مي دهد كه معناي اصطلاحي آن عبارت است از مجموعه معارف و قوانين ديني و الهي كه علاوه بر معارف و نصايح و اندرز، مشتمل بر قوانين فردي، اجتماعي، عبادي و سياسي نيز باشد. بنابر همين تعريف اولوالعزم به كسي گفته مي شود كه داراي كتاب باشد.[۱۰]

آيه شريفهو لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ[۱۱]﴿يعني رسولان خود را با بينات فرستاديم و كتاب و ميزان را با آنان نازل كرديم، دلالت ندارد كه همه انبياي الهي داراي كتابي مستقل بوده اند، بلكه مقصود آن است كه به مجموعه مرسلين كتاب داده شده است و هيچ رسولي بي كتاب نبوده است. مثلاً خداوند در قرآن خطاب به حضرت يحيي(ع) مي فرمايد:يا يَحْيى خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّه[۱۲]﴿اي يحيي كتاب الهي را با قوت بگير. كه بيانگر اين نكته است كه بقيه انبياء هم كتاب داشته اند. و هر كس كه كتاب داشته باشد، شريعت دارد لذا معيار در اولوالعزم بودن اگر چه شريعت داشتن كتاب است ولي دليل بر شريعت و كتاب نداشتن بقيه انبياء نمي باشد.

از نظر قرآن كريم، مجموعه قوانيني كه با دامنه گسترده اي از سوي خداوند براي هدايت انسان ها تنظيم شده، براي شكوفايي فطرت بشر داراي زير بنايي است كه ثابت و اصلي مي باشد و به آن «دين» گفته مي شود و آنكه فروع و جزئياتي دارد كه متغير و متحول است«شريعت و منهاج» ناميده مي شود و دين الهي به مانند نهري بزرگ است كه انسانها در طي اعصار و قرون توسط شريعت هر پيامبري به آن راه يافته اند. قرآن مي فرمايد:لِكُلٍّ جَعَلْنا مِنْكُمْ شِرْعَه وَ مِنْهاجاً[۱۳]{{قرآن| براي هر قومي شريعت و طريقه اي مقرر داشتيم البته شريعت به معناي جامع غير از شريعت ويژه است و اين آيه شريفه همان شريعت ويژه است.[۱۴]

و لذا با توجه به مطالب بيان شده اين نكته روشن مي شود كه حضرت آدم(ع) هم شريعت داشته است.


منابع

  1. مطهري، مرتضي، نبوت، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۷۳، ص۱۳.
  2. مطهري، مرتضي، ختم نبوت، تهران، صدرا، چاپ ششم، ۱۳۷۰، ص۴۵.
  3. رجوع شود به: مطهري، مرتضي، خاتميت، تهران، صدرا، چاپ پنجم ۱۳۷۰، ص۴۸.
  4. شوري/۱۳.
  5. شوري/۱۳.
  6. جوادي آملي، عبدالله، قرآن در قرآن، قم، اسراء، چاپ اول، جششم، بخش چهارم مقدمه فصل اول فصل دين و شريعت.
  7. صدوق، محمد، علل الشرايع ـ رحمه الله عليه ـ بي جا، بي تا، ص۱۳۳.
  8. الاحقاف/۳۵.
  9. قرآن در قرآن همان فصل قرآن و كتابهاي آسماني.
  10. همان.
  11. حديد/۲۵.
  12. مريم/۱۲.
  13. مائده/۴۸.
  14. قرآن در قرآن همان فصل، دين و شريعت.