شرور و عدل الهی از نظر شهید مطهری

از ویکی پاسخ


سؤال

آیا وجود شر و بدی در عالم با عدل الهی منافاتی ندارد؟ نظر شهید مطهری در این مورد چیست؟


از نظر شهید مطهری شُرُور (شرها) یا خود نیستی هستند و یا موجوداتی هستند که منشأ عدم در اشیاء دیگر هستند و از آن جهت شرند که منشأ عدم هستند. شر بودن شرور دستهٔ دوم در وجود اضافی و نسبی آنهاست نه در وجود فی‌ نفسه‌شان. آنچه واقعاً وجود دارد و جعل و خلق الهی به آن تعلق گرفته وجود حقیقی است نه وجود اضافی. پس شرور مجعول و مخلوق بالتبع و بالعرض هستند، نه مجعول بالذات که وجود آنها با عدل الهی منافات داشته باشد.

از سوی دیگر، جهان یک واحد تجزیه‌ناپذیر و اندام‌وار است که حذف بعضی از اجزاء آن و ابقاء بعضی دیگر محال است. در این جهان، شرور و خیرات به هم آمیخته‌اند؛ عدم‌ها از وجودها و وجودهای اضافی از وجودهای حقیقی تفکیک‌ناپذیرند. آنجا که اصل پیوستگی و اندام‌وارگی حکمفرماست، وجود انفرادی و مستقل اعتباری و انتزاعی است.

همچنین، شرور و زشتی‌ها نمایان‌گر خیرات و زیبایی‌هاست؛ اگر شر و زشتی نبود، خیر و زیبایی معنی نداشت. شرور منبع خیرات و مصائب مادر خوشبختی‌هاست.

طرح بحث

مطهری به سبک فیلسوفان، و بنا بر پاسخ آنان به مسائل مربوط به شرور، دربارهٔ نسبت شر و عدل الهی سه سؤال اساسی را شایستهٔ پاسخگویی می‌داند:

  • ماهیت شرور چیست؟ آیا شرور و بدی‌ها امور واقعی هستند یا از سنخ نیستی‌اند؟
  • با قطع نظر از وجودی یا عدمی‌بودن شر، آیا امور خیر عالم با امور شر آن قابل تفکیک هستند؟ اگر نیستند، در مجموع، خیرات عالم بیشتر است یا شرور آن یا اینکه با هم مساوی‌اند؟
  • خواه شرور عدمی باشند یا وجودی و خواه شرور و خیرات عالم قابل تفکیک باشند یا نباشند، آیا امور شر یا خیر تماماً شر یا خیرند یا در هر کدام بهره‌ای از دیگری وجود دارد؟[۱]

ماهیت عدمی شر

از نظر مطهری منظور کسانی که می‌گویند «شر عدمی است» این نیست که آنچه به نام‌ شر شناخته می‌شود وجود ندارد تا گفته شود این گزاره خلاف ضرورت است. امور شر چون کوری، کری، بیماری، ظلم، جهل، ناتوانی، مرگ و زلزله وجود دارد و کسی نمی‌تواند منکر وجود آنها و شر بودنشان شود. همچنین به این معنا هم نیست که چون شر عدمی است، پس وجود ندارد و چون شری وجود ندارد، پس انسان وظیفه‌ای ندارد.[۲]

منظور از عدمی‌بودن شر این است که امور شر همه‌ از نوع نیستی و فقدان هستند و وجود آنها از نوع وجود کمبودها و خلأها است. از این جهت شر هستند که خود نابودی و نیستی یا کمبود و خلأ هستند و یا منشأ نابودی و نیستی و کمبودی و خلأ هستند. نقش انسان در نظام تکاملی ضروری جهان، جبران کمبودها و پر کردن خلأها و ریشه‌کن‌کردن ریشه‌های این خلاها و کمبودهاست. این تحلیل اثرش‌ این است که این فکر را از مغز انسان خارج می‌کند که شرور را کی آفریده است‌؛ چرا بعضی وجودات خیرند و بعضی شر؛ روشن می‌کند که آنچه شر است از نوع‌ هستی نیست، بلکه از نوع خلأ و نیستی است.[۳]

پس شرور از جنس نیستی هستند؛ این به آن معناست که بدی‌ها وجود خارجی ندارند و حاصل از عدم وجودند؛ کوری عدم بینایی، نداری عدم دارایی و بیماری عدم سلامتی است. خداوند منشأ وجود است و عدم وجود خالقی ندارد و از محدودیت موجودات مادی پیدا شده است. پس، به قول فیلسوفان، شرور مجعول بالذات نیستند، بلکه مجعول بالعرض و بالتّبع هستند.[۴]

ماهیت نسبی شر

از نظر مطهری نسبی‌بودن شرور در مقابل حقیقی‌بودن آن است؛ به این معنی که بدی آنها مقایسه‌ای است. شرور و بدی‌ها دو نوع هستند: بدی‌هایی که خود اموری عدمی‌اند و بدی‌هایی که‌ اموری وجودی‌اند اما از آن جهت بد هستند که منشأ یک سلسله امور عدمی‌ می‌گردند. شروری که خود عدمی هستند، مانند جهل و عجز و فقر، صفاتی حقیقی‌ (غیر نسبی) ولی عدمی هستند. اما شروری که وجودی هستند و از آن جهت‌ بدند که منشأ امور عدمی هستند، مانند سیل و زلزله و گزنده و درنده و میکروب، بدیشان نسبی است. در این موارد آنچه‌ بد است نسبت به شی‌ء یا اشیاء معینی بد است. مانند اینکه زهر مار برای مار بد نیست، برای انسان و سایر موجوداتی که از آن آسیب می‌بینند بد است.

پس در بسیاری موارد شربودن موجودی برای موجود دیگر از نوع شر بالاضافه و نسبی است؛ یعنی، آن موجود از آن جهت که موجود است مخلوق الهی است و وجودش برای خودش خیر است، ولی وجود او شری را متوجه موجود دیگر می‌کند و این از عوارض محدودیت موجودات و تعارضات عالم مادی است که ذاتی این عالم است.[۵]

فواید شرور

مطهری در این قسمت تلاش می‌کند که به دو سؤال پاسخ دهد:

  • شرور در نظام کل جهان چه موقعیتی دارند؟
  • ارزش شرور از نظر خود آنها چیست؟

در مورد سؤال اول، بحث این است که آیا در نظام کل جهان شرور قابل‌ حذف هستند یا نه. به عبارت دیگر، آیا جهان منهای شرور ممکن است. یا آنکه‌، بر خلاف آنچه که در نظر اول تصور می‌شود، حذف آنها از جهان غیر ممکن است و نبودن آنها مساوی با نابودی جهان است و شرور جهان از خیرات آن تفکیک ناپذیرند . در مورد سؤال دوم، بحث این است که آیا مصائب فقط زیانمندند و به‌ اصطلاح دارای ارزش منفی هستند یا فوائد و آثار مثبت هم دارند.[۶]

پاسخ به سؤال اول

مطهری در پاسخ به سؤال اول اثبات می‌کند که جهان یک واحد تجزیه‌‌ناپذیر است؛ یعنی رابطهٔ اجزاء جهان به این شکل نیست که بتوان فرض کرد که قسمت‌هایی از آن قابل حذف و قسمت‌هایی قابل ابقاء باشد. حذف بعضی مستلزم بلکه عین حذف همهٔ اجزاء است. همچنان که ابقاء بعضی عین ابقاء همهٔ آنهاست. پس نه‌تنها عدم‌ها از وجودها و وجودهای اضافی و نسبی از وجودهای‌ حقیقی تفکیک ناپذیرند، بلکه خود وجودهای حقیقی نیز از یکدیگر تفکیک‌ ناپذیرند.[۷]

پاسخ به سؤال دوم

مرتضی مطهری: «سختی و گرفتاری، هم تربیت‌کنندهٔ فرد و هم بیدارکنندهٔ ملت‌هاست. سختی، بیدارسازنده و هوشیارکنندهٔ انسان‌های خفته و تحریک‌کنندهٔ عزم‌ها و اراده‌هاست… سختی همچون کیمیا جان و روان آدمی را عوض می‌کند. اکسیر حیات دو چیز است: عشق و آن دیگر بلا. این دو، نبوغ می‌آفرینند و از مواد افسرده و بی‌فروغ، گوهرهایی تابناک و درخشان به‌وجود می‌آورند‏».[۸]

صرف‌ نظر از ساختار اندام‌وار جهان مطلب دیگری را باید در نظر گرفت و آن اینکه اشیاء از نظر خوبی و بدی اگر منفرد و مستقل از اشیاء دیگر در نظر گرفته شوند، یک حکم دارند و اگر جزء یک نظام و به‌‌عنوان عضوی از اندام در نظر گرفته شوند، حکم دیگری پیدا می‌کنند که احیاناً ضد حکم اولی است. در یک مجموعه، هر جزء موقعیت خاصی دارد که بر حسب آن کیفیت‌ خاصی برازنده اوست. از سوی دیگر، اگر اختلاف و تفاوت وجود نداشته باشد، از کثرت و تنوع خبری‌ نخواهد بود و موجودات گوناگون وجود نخواهند داشت؛ دیگر مجموعه و نظام‌ مفهومی ندارد، نه مجموعهٔ زیبا و نه مجموعهٔ زشت. در نظام اندام‌وار است که زشتی نمایانگر زیبایی است و زشتی‌ها نه‌تنها از این نظر ضروری می‌باشند که جزئی از مجموعهٔ جهان هستند و نظام کل به وجود آنها بستگی دارد، بلکه از نظر نمایان‌ساختن و جلوه‌دادن‌ به زیبایی‌ها نیز وجود آنها لازم است. اگر بین زشتی و زیبایی مقارنه‌ و مقابله برقرار نمی‌شد، نه زیبا زیبا بود و نه زشت زشت.[۹]

پس، اظهار نظر دربارهٔ شربودن یا خیربودن موجودات در نظام کلی عالم با قطع نظر از حضور آنها در این نظام کلی ممکن نیست. در این نظام کلی شرور، در عین نسبی‌بودن، از طریق اصل تضاد موجب متمایزشدن خیرات، منبع آنها و موجب رشد و تعالی انسان هستند.[۱۰]

منابع

  1. مطهری، مرتضی، عدل الهی، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۹۶ش، ص۱۲۳–۱۲۴.
  2. مطهری، عدل الهی، ص۱۲۶.
  3. مطهری، عدل الهی، ص۱۲۶.
  4. مطهری، عدل الهی، ص ۱۲۵–۱۲۹.
  5. مطهری، عدل الهی، ص۱۲۹-۱۳۲.
  6. مطهری، عدل الهی، ص۱۴۰.
  7. مطهری، عدل الهی، ص۱۴۱-۱۴۲.
  8. مطهری، عدل الهی، ص ۱۵۶.
  9. مطهری، عدل الهی، ص۱۴۲-۱۴۳.
  10. مطهری، عدل الهی، ص ۱۳۹–۱۷۲.