جبر تاریخی

نسخهٔ تاریخ ‏۳۱ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۲۱:۳۴ توسط Rezapour (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{سوال}} جبر تاريخي در فرد مقصّر يا قاصر تأثير دارد يا خير؟ به عبارت...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

جبر تاريخي در فرد مقصّر يا قاصر تأثير دارد يا خير؟ به عبارت ديگر آيا وي مختار است يا مجبور؟

جبر تاريخي

برخي معتقدند كه تاريخ واقعيتي دارد و احكامي ويژه‌ي خود را و حتي برخي از فلاسفه تاريخ بر آن شده‌اند كه اين قوانين و احكام را كشف كنند. بر اساس نظريه جبر تاريخي، مردمي كه در يك مقطع ويژه تاريخي قرار دارند، محكوم آن قوانين تاريخي‌اند. يعني آن قوانين، هرچه را براي آن مرحله‌ي خاص اقتضا كند همان خواهد شد، چه مردم بخواهند و چه نخواهند.

نقد: اولاً: تاريخ،‌واقعيت خارجي ندارد بلكه امري انتزاعي است و در نتيجه قانونمندي تاريخ نيز تخيلي بيش نيست. چرا كه چيزي كه واقعيت عيني ندارد چگونه مي‌تواند «قوانين خاص به خود» داشته باشد.[۱]

ثانياً‌ ما منكر تأثيرگذاري عناصر تاريخي بر رفتارها و نگرش‌هاي بشري نيستيم اما از اين نكته نبايد غافل شد كه اين امر به معناي مجبور بودن انسان و سلب اختيار از او نيست و انسان مي‌تواند در مقابل تمامي اين عوامل مقاومت كند.

پس نتيجه آن‌كه، ما در كنار قبول تأثيرگذاري عناصر اجتماعي و تاريخي، بر اين نكته تأكيد مي‌كنيم كه اين تأثيرها به گونه‌اي نيست كه فرد را از حوزه اختيار به جبر و عدم اختيار سوق دهد و بشر مي‌تواند در برابر اين امور مقاومت كند. پيامبران و مردان بزرگ تاريخ در تاريك‌ترين برهه‌ها، شاهدان خوبي بر اين مدعا هستند، از اين‌رو، لازم است تذکر داده شود که اگر مقصود از فرد قاصر و مقصر، همان افراد خود آگاه نسبت به جبر اجتماعي ـ تاريخي و افراد ناخودآگاه باشد، در پاسخ مي¬توان اين چنين گفت: افرادي که از خود، وضعيت اجتماعي و نيروهاي تأثير گذار اجتماعي و مسيري که اجتماع به سوي آن در حال حرکت است، اطلاع و آگاهي دارند، به صورت طبيعي قدرت گزينش و انتخاب هم دارند. يعني مي توانند خود را از دام نيروهاي جانبي رهانيده و مسيري مستقل به خودش را در پيش گيرد. اما افرادي که به اين سطح از خود آگاهي نرسيده اند به تعبير امير المؤمنين(ع) مگس هاي قرار گرفته در مسير باد هستند که هر موجي آنان را در خود غرق نموده، به هر سو که بخواهد مي برد. چنين افرادي را نمي توان به صورت کامل مختار دانست، اما در عين حال، نمي توان گفت تکليف ندارند. چون چنين افرادي نوعا از ضعف اراده و ضعف دانش و بينش در رنج اند. بنابر اين در قيامت به خاطر تقصير و قصوري که در کسب دانش و تقويت اراده نموده اند، مورد مواخذه قرار مي گيرند. شايد بتوان نظير اين بحث را در کلمات فقها يافت. ايشان بر اين عقيده اند که اگر کسي به دنبال کسب معرفت و آگاهي از احکام الهي نرفت و در نتيجه اين عدم آگاهي اش، مرتکب محرمات گرديد، در قيامت مورد مؤاخذه قرار گرفته و بنا به تعبيري روايتي که از امام صادق(ع) نقل شده، از او سؤال مي شود که چرا نرفتي احکام را بياموزي؟ نتيجه آن که، اين گونه افراد در اصل به دليل ناخود آگاهي شان مختار نيستند، اما به دليل تصور در تعليم و اراده مقصر هستند و مختار و مکلف مي باشند و قابل مؤاخذه.


منابع

  1. مصباح يزدي، محمدتقي، معارف قرآن، مؤسسه در راه حق، بي‌تا، ص۳۹۱.