احتکار

نسخهٔ تاریخ ‏۳۱ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۵۶ توسط A.rezapour (بحث | مشارکت‌ها) (ابرابزار)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

دیدگاه قرآن کریم درباره احتکار چیست؟

مقدمه: احتکار، مسئله تازه و جدیدی نیست که در جوامع گذشته ناشناخته باشد، بلکه یکی از مشکلات بسیار بزرگ اجتماعی است که در زمان‌های گذشته به ویژه به هنگام جنگ‌های گسترده، رخ می‌نموده است. این مشکل، زاییده حرص و طمع غریزی بشر است که نوع انسان‌ها به آن مبتلا هستند.

تاریخ احتکار متاع و کالا، به نخستین دوره حیات اجتماعی انسان بر می‌گردد، به زمانی که انسان‌ها در مبادلات و معامله‌های تجاری، همواره به دنبال سود بیشتر بودند و به هر اندازه که دامنه مبادله تجاری گسترش می‌یافت و فنون و شیوه‌های آن، تکامل پیدا می‌کرد، احتکار و انحصارهای تجاری، گسترده‌تر و پیچیده‌تر می‌شد و همه مایحتاج انسان از خوراک و صنعت و تولید را در بر می‌گرفت اکنون در زمان ما دامنه احتکار تا آنجا گسترش یافته که به یکی از بزرگترین ابزارهای استعماری تبدیل شده و دولت‌های بزرگ استعمارگر، آن را علیه دولت‌ها و ملّت‌های مستضعف به کار می‌گیرند و از این راه بر آنان فشار وارد کرده و به وسیله آن بر شئون سیاسی، فرهنگی و اقتصادی آنان تسلط می‌یابند.[۱]

البته بعضی از فروشندگان کوچک و بزرگ داخلی نیز سهم زیادی در ایجاد احتکار دارند و ممکن است خواسته یا ناخواسته در جهت امیال پلید استعمار گران عمل نمایند و مردم مسلمان را در مضیقه قرار دهند.

تعریف احتکار: احتکار یعنی حبس نمودن و نگاه داشتن طعام و آذوقه و حبوبات و مایحتاج مردم، به انتظار این که اجناس گران شود و محتکر استفاده فراوان ببرد.[۲]

احتکار در قرآن: راوندی یکی از فقهای شیعه مذهب، برای تحریم احتکار به آیه ۸۸ سوره یوسف ـ(ع) ـ استناد کرده است. به نظر وی کلمه «ضُرّ» در این آیه که درباره برادران یوسف ـ(ع) ـ سخن می‌گوید، نیاز شدید آنان به خوراک را نشان می‌دهد.[۳]

متن آیه چنین است: ﴿فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَیْهِ قَالُواْ یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَه مُّزْجَاه فَأَوْفِ لَنَا الْکیْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَآ إِنَّ اللّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ؛ «هنگامی که آنها (برادران یوسف) بر او (یوسف) وارد شدند، گفتند: ای عزیز! ما و خاندان ما را ناراحتی (ضر) فرا گرفته و متاع کمی (برای خرید مواد غذایی) با خود آورده‌ایم، پیمانه ما را به‌طور کامل وفا کن و بر ما تصدّق بنما که خداوند متصدقان را پاداش می‌دهد. به نظر می‌رسد که شیوه استدلال به این آیه این است که چون ما نیازمند گندم هستیم و شما هم در انبار دارید اگر به ما گندم ندهید در واقع احتکار کرده‌اید و لذا ندادن غذا به نیازمند همان احتکار کردن می‌باشد.

اما مقداد سیوری در استدلال او خدشه کرده و معنای «ضر» را اعم از نیازمندی به خوراک دانسته است.[۴]

برخی از فقهای «حنفی»، «الحاد» را در آیه ۲۵ سوره حج به معنای احتکار دانسته‌اند.[۵]

متن آیه چنین است: ﴿إِنَّ الَّذِینَ کفَرُوا وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِی جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ سَوَاء الْعَاکفُ فِیهِ وَالْبَادِ وَمَن یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ؛ «کسانی که کافر شدند و مؤمنان را از راه خدا و از مسجد الحرام، که آن را برای همه مردم مساوی قرار دادیم. اعم از کسانی که در آن جا زندگی می‌کنند یا از نقاط دور وارد می‌شوند، بازمی‌دارند (مستحق عذابی دردناکند) و هر کس بخواهد در این سرزمین از طریق حق منحرف گردد و دست به ستم بزند ما از عذاب دردناک به او می‌چشانیم)).

الحاد به معنی ظلم است و افرادی که به این آیه استناد جسته‌اند منظور شان این است که احتکار نیز یکی از مصادیق ظلم می‌باشد و کسی که احتکار کند مصداق این آیه شده و خداوند او را عذاب خواهد کرد.[۶]

استاد محمد رضا حکیمی نیز برای تحریم احتکار به آیه ۳۴ سوره توبه استناد کرده است.[۷] متن آیه چنین است: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّ کثِیرًا مِّنَ الأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَیَأْکلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللّهِ وَالَّذِینَ یَکنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّه وَلاَ یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ؛ «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، بسیاری از علما (اهل کتاب) و راهبان اموال مردم را به باطل می‌خورند و (آنان را) از راه خدا بازمی‌دارند و آنها را که طلا و نقره را گنجینه (و ذخیره و پنهان) می‌سازند و در راه خدا انفاق نمی‌کنند، به مجازات دردناک بشارت ده».

خداوند متعال در این آیه علمای اهل کتاب را از ذخیره کردن طلا و نقره که مورد نیاز جامعه است، بازداشته و در واقع به همگان اعلام می‌دارد که ذخیره کردن ما یحتاج جامعه حرام است.

اما با این همه، در آثار بیشتر فقها و به ویژه فقیهان شیعه، برای حرمت احتکار به آیه ای از قرآن استناد نشده است، بلکه برای تحریم آن از روایات معصومین ـ(ع) ـ استفاده کرده‌اند.[۸] و این که در روایات آمده است باز می‌توان گفت چون قرآن کریم مردم را به پیروی از سنت رسول خدا(ص) وامامان معصوم(ع) امر نموده است پس این هم به نوعی عمل کردن به قرآن است.

درنهج البلاغه می‌خوانیم:((اعلم ان فی کثیر منهم ضیقا فاحشا، وشحاقبیحا، واحتکارا للمنافع، وتحکما فی البیعات، وذلک باب مضرهللعامه، وعیب علی الولاهفامنع من الاحتکار، فان رسول الله(ص) منع منه؛ ولیکن البیع بیعا سمحابموازین عدل، وأسعارلا تجحف بالفریقینمن لبائع والمبتاع. فمن قارف حکرهبعد نهیک ایاه فنکل به، وعاقبه فی غیر أسراف؛ این را هم بدان که در میان بازر گانان، کسانی هستند که تنگ نظر وبد معامله وبخیل واحتکار کننده اند، که تنها با زور گویی به سودخود می‌اندیشند. وکالا را به هر قیمتی که می‌خواهند می فروشند، که این سود جویی وگران فروشی برای همه افراد جامعه زیانبار، وعیب بزر گی بر زمامدار است.

پس از احتکار کالا جلوگیری کن، که رسول خد(ص) از آن جلوگیری می‌کرد، بایدخریدوفروش در جامعه اسلامی، به سادگی وباموازین عدالت انجام گیرد، با نرخ‌هایی که بر فروشنده وخریدار زیانی نرساند، کسی که پس ازمنع تو اجتکار کند، اورا کیفر ده تاعبرت دیگران شود، اما در کیفر او زیاده روی نکن.[۹]


معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر

۱ـ احتکار، میانجی.

۲ـ احتکار، حسینعلی منتظری.


منابع

  1. منتظری، حسینعلی، مبانی فقهی حکومت اسلامی، تهران، نشر سرایی، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش، ج۵، ص۴۹.
  2. جمعی از نویسندگان، دایرةالمعارف، تشیع، تهران، بنیاد اسلامی طاهر، چاپ اول، ۱۳۶۶ش، ج۱، ص۴۹۴.
  3. راوندی، سعید، فقه القرآن، به کوشش احمد حسینی، قم، چاپ اول، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۵۳.
  4. مقداد سیوری، کنز العرفان فی فقه القرآن، تهران، منشورات مکتبه المرتضویه، چاپ اول، ۱۳۴۳ش، ج۲، ص۴۳.
  5. عبدالله ابن مودود، الاختیار، به کوشش محمود ابو دقیقه، قاهره، چاپ اول، ۱۳۷۰ق، ج۴، ص۱۶۰.
  6. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ یازدهم، ۱۳۷۱ش، ج۱۴، ص۶۵.
  7. حکیمی، محمد رضا، الحیاه، ترجمه آرام، احمد، قم، انتشارات دلیل ما، چاپ پنجم، ۱۳۸۴ش، ج۵، ص۶۲۳.
  8. جمعی از نویسندگان، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۳ش، ج۶، ص۶۴۲.
  9. نهج البلا غه، ترجمه دشتی، محمد، انتشارات پارسایان، ۱۳۷۹ ه، نامه ۵۲، ص۵۸۲.