دلبستگی به دنیا

نسخهٔ تاریخ ‏۱۴ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۲۶ توسط A.ahmadi (بحث | مشارکت‌ها)
سؤال

دلبستگي به دنيا از نظر دين چگونه است؟

در ديدگاه اسلام وابستگي، دلبستگي و تعلق به مال،افراد يا چيزها مفهومي نيست كه به طور مطلق بد و مطرود باشد؛ بلكه در بعضي مواقع، دلبستگي و وابستگي منفي و مضرّ و گاهي نيز مثبت و مفيد است.

ما در روايات اهل‎بيت(ع) با سه گونه روايت مواجهه هستيم. دسته اول رواياتي كه دنيا را به شدت مذمت كرده و از آن بدگويي مي كنند، مانند روايتي كه امام علي(ع) مي‌فرمايد: «آب دنيا همواره تيره و گل آلود است. منظره‌اي دل فريب و سرانجامي خطرناك دارد، فريبنده و زيباست اما دوامي ندارد، نوري است در حال غروب كردن، سايه‌اي است نابود شدني...».[۱]

دسته دوم رواياتي كه دنيا را مورد تعريف و تمجيد قرار داده اند. نظير اين كه: «... همانا دنيا سراي راستي براي راست گويان و خانه تندرستي براي دنياشناسان و خانه بي نيازي براي توشه گيران و خانه پند براي پندآموزان است. دنيا سجده گاه دوستان خدا، نمازگاه فرشتگاه الهي فرودگاه وحي خدا و جايگاه تجارت دوستان خداست كه در آن رحمت خدا را به دست آورند و بهشت را سود برند چه كسي دنيا را نكوهش مي كند؟...»[۲]

دسته سوم رواياتي كه جمع بين اين دو دسته كرده و علت نكوهش يا مدح دنيا را بيان نموده اند همانند اين جمله پرمغز و كوتاه امير مؤمنان علي(ع) كه مي فرمايد: «من أبصر بها بصّرتهُ و من أبصَرَ إليها أَعمَتْه».[۳] يعني اگر دنيا ابزاري براي ديدن و وسيله اي براي رسيدن به خدا و كمال باشد به انسان بينايي مي بخشد؛ اما اگر انسان را به خود خيره كند و هدف قرار گيرد آدمي را كور مي كند.

جمع اين روايات به چنين است كه دنيا اگر هدف باشد و هم رديف و در عرض آخرت قرار بگيرد مورد مذمت است؛ اما اگر وسيله اي براي نيل به هدف هاي عاليه الهيه باشد، چيز بسيار خوب و كمك كار مفيدي خواهد بود؛ در اين صورت دلبستگي به آن مذموم نيست.

انسان اگر از راه حلال اموالي به دست آورد و در راه حلال مصرف كند، هيچ منافاتي با ارزش هاي معنوي او ندارد. و علاقه به اموال، زن و فرزند و ديگر مظاهر دنيوي در چارچوب شرع و در حدي كه انسان را از اهداف اصلي (توحيد، مسير حق و رشد) باز ندارد از نظر اسلام مجاز مي باشد.

تا وقتي انسان دنيا را گذرگاه آخرت مي داند و از امكانات و مال و ثروت براي تقرب به خدا استفاده مي كند هيچ اشكالي ندارد. مشكل آن زماني به وجود مي آيد كه انسان نقش ابزاري دنيا را فراموش كند و دنيا را محل اقامت و جايگاه دايمي خود بداند و آنچنان به دنيا علاقه و دلبستگي پيدا كند كه خدا را فراموش كند.

دلبستگي مفهوم بسيار عميق و داراي بار معنايي ويژه‌اي است، اين مفهوم در موردي به كار مي‌رود كه انسان چيزي را بيشتر از همه اشياء دوست داشته باشد و از همين جهت امكان ندارد انسان به دو چيز در عرض هم دلبستگي داشته باشد؛[۴] زيرا انرژي رواني انسان فقط به يك موضوع مورد علاقه مي‎تواند متمركز شود؛ پس وقتي «دلبستگي به دنيا» گفته مي شود اين مفهوم را در ذهن ما تداعي مي كند كه دنيا را هدف و بهترين چيز خود بدانيم؛ اين چيزي است كه با اصول ارزش هاي ديني سازگاري ندارد؛ اما دوست داشتن و علاقه به آن در حد كمتر از دلبستگي و به صورتي كه دلبستگي انسان به خدا باشد يعني قلب و دل انسان كانون عشق و محبت به خدا بوده و انرژي رواني انسان متمركز بر اين موضوع بوده باشد، دنيا و امور دنيوي در مراتب بسيار پائين‎تر قرار مي گيرند و آن مقدار علاقه هيچ منافاتي با دلبستگي به خدا ندارد.

حافظ مي گويد:

مرا به كار جهان هيچ التفات نبود

رخ تو در نظرم چنين خوشش آراست

يعني من كه متوجه و جلب و جذب محبت تو بودم، به همه چيز و همه كس بي‌اعتنا شدم؛ ولي وقتي ديدم، موجودات هستي مظاهر اسما و صفات تواند و نشانگر و بيانگر وجود تو، به آنها هم توجه كردم و از اين نظر نيز آنان را دوست دارم. مثل مجنون كه وقتي به محله ليلي رسيد، شروع كرد به بوسيدن ديوارهاي محله و سجده بر خاك آنجا، پرسيدند كه چرا چنين مي كني؟ جواب داد: اين خاك و محله، خاك و محله معشوق من است. محبت اينجا مرا بي تاب نكرده بلكه محبت كسي كه در اين منزلگاه سكونت دارد مرا بي تاب كرده است.

نكته آخر

وقتي خداوند مسبب الاسباب و مقلب القلوب است و كليد هر كار مشكلي در دست او و هر نفعي كه به ما مي رسد از جانب اوست پس تعلق محض به ديگران چرا؟؛ از سويي هم برخي از دستورهاي ديني داريم كه رعايت آنها به ما كمك مي كند كه دلبستگي را كم كنيم براي مثال صدقه دادن، رفع نياز فقرا و نيازمندان، خمس، زكات و... همگي علاوه بر حكمت هايي كه دارند به ما كمك مي كنند تا با اين تمرين ها آهسته آهسته تعلق به مال پرستي را از خودمان ريشه كن كنيم پس بهترين راه انجام واجبات و ترك گناهان است.

دنيا و نعمت هاي گوناگون و فراوانش، همه مخلوق ذات اقدس الهي است و جهت استفاده انسان آفريده شده. و موضع اسلام درباره دنيا و نعمت هاي آن اين است که دنيا کمک خوبي است براي رسيدن به آخرت. نبايد تصور کرد که اسلام با استفاده کردن انسان از نعمت هاي دنيا، به نحو مشروع مخالف است و نظر منفي دارد، بلکه سفارش و تأکيد دارد که از نعمت هاي خدادادي به صورت حلال و مشروع استفاده کنيد و اين حق انسان است. و در سوره بقره هم از حال دنيا تعبير به خير شده است.

منطق اديان الهي اين است که انسان از مال و ثروت و امکانات دنيا به نحو شايسته استفاده کند. البته بايد توجه داشته باشد که اسير اينها نگردد، بلکه بر آنها چيره باشد. حضرت سليمان با رد کردن هداياي گرانبهاي ملکه سبا نشان داد که بر امکانات و نعمت هاي آن نه تنها موضع منفي ندارد، بلکه تشويق و تأکيد هم دارد، منتهي خواهان امکانات و ثروتي است که مايه فساد در زمين و فراموش کردن ارزش هاي انسان نگردد، يا باعث گرفتار شدن در مسابقه جنون آميز تکاثر (جمع کردن مال و ثروت) نشود. از سوي ديگر علاقه به آخرت نيز هست؛ زيرا به کارگيري امکانات و نعمت هاي دنيا در به دست آوردن جهان ديگر است.[۵] و رسيدن به زندگي برتر در سراي جاويدان است و براي دست يابي به سعادت اخروي و جاودانه ارزشمند است. دنيا بازاري براي به دست آوردن زندگي جاويد آخرت است و بيش از اين ارزش ندارد، ولي با ظاهر فريبنده اي که دارد، افراد کم ظرفيت را به سوي خود مي کشاند و از ياد خدا غافل مي کند.

بنابراين دنيا از نظر اهل ايمان، جاي خوبي است به شرط آن که به دنيا به چشم وسيله و ابزار نگاه کنيم؛ يعني از آن و تمام نعمت هايش براي کسب رضاي خدا استفاده کنيم. مثلا دنبال روزي و کسب برويم که براي امرار معاش محتاج ديگران نباشيم. و هدف از زندگي دنيايي، تحصيل سعادت ابدي و بهشت برين و در نهايت رضوان الهي باشد. پس اگر مؤمن به دنيا به همان ديد نگاه کند که خدا و رسولش دستور داده اند دنيا مي شود جاي خوب و محل تحصيل سعادت، ولي اگر خود دنيا هدف باشد نه وسيله، مايه غرور و فريب و بدبختي مي شود که در نهايت زندگي انسان را تباه مي کند. مولاي متقيان امير مومنان علي(ع) مي فرمايند: «دنيا سراي گذشتن است نه سراي ماندن و مردم در آن دو دسته اند: دسته اي خود را بفروشد و خويش را هلاک گرداند. و عده اي خود را با انجام عبادات و دستورات الهي خريده و از عذاب الهي آزاد کند».[۶]

اينکه دنيا مزرعه آخرت است؛ يعني کشت و زرع، اعمالي که در اين جهان انجام مي دهيم از نيک و بد، و هر بذري که در اين جهان مي افشانيم در آخرت ثمره و نتيجه آن را خواهيم ديد. و منظور از مزرعه بودن دنيا براي آخرت، اين است که دنيا وسيله است براي کسب کمالات و تحصيل سعادات براي مکاني ديگر، که جاودانه و باقي است و هر اعمالي که در اين دنيا انجام دهيم، از بين نمي رود و يا به فراموشي سپرده نمي شود، بلکه آن عمل ذخيره شده و در جهاني ديگر خود را بروز مي دهد. اينجا همان جايي است که بايد به تجارت و معامله با خدا رفت و نفس را به بي ارزش ترين کالاها و يا پول ها نفروخت، و از فرصتي که در اين دنيا داده شده است سعادت ابدي را به دست آورد.

و در حديث ديگري آمده است که: دنيا زندان مؤمن و بهشت کافر است؛ و اين زندان بودن براي مؤمن و بهشت بودن براي کافر، يک امر نسبي است. يعني دنياي مؤمن نسبت به آخرت مؤمن و دنياي کافر نسبت به آخرت کافر مورد مقايسه قرار مي گيرد و اين بدان معنا نيست که مومن نبايد از منافع مادي دنيا بهره مند شود؛ بلکه او دنيا را وسيله اي براي عبور و گذشتن مي داند و دنيا را براي خود هدف قرار نداده است و در آباد کردن آن تلاشي نکرده، بلکه همه تلاش او در آباد کردن جايگاهي جاويد بوده و به جايگاه موقت و خراب دل نبسته، به همين خاطر دنيا در نظرش قفس و زنداني است که او را از جايگاهي آباد و جاودانه دور کرده است، و مؤمن مشتاق است خود را به جايي آباد برساند و از دنيا و تعلقاتش رهايي يابد.

پس دنيا مي تواند هم مزرعه و کشتزاري براي آخرت باشد، که انسان با کسب اعمال و عباداتي خود را به کمال برساند و ذخيره اي براي آخرت داشته باشد و هم مي تواند به منزله زندان مؤمن باشد که اين دو نگاه در مورد دنيا به صورت توأمان مورد نظر اسلام است، و انسان در اين دنيا از وسيله بودن آن براي آخرت استفاده کند و در آن تجارتي پرسود انجام دهد تا خانه آخرت خود را آباد کند. و از طرف ديگر چون هدف چيز ديگري است و انسان هميشه براي رسيدن به هدف تلاش مي کند، به همين خاطر مشتاق است به هدفي که دارد برسد و در اين راه، دنيا: يعني وسيله را فدا مي کند تا به هدف، يعني آخرت برسد.

و در نتيجه دنيا هم محل کشت و زرع است و هم محلي است براي گذاشتن و گذشتن؛ و آنچه را که بايد گذاشت و از آن عبور کرد همانند قفس و زنداني است که دل را به بند کشيده است و انسان هر لحظه دوست مي دارد که از آن خلاصي يابد و به هدف برسد.


دنيا پرستي در قرآن

۱. بازي و سرگرمي: «زندگي دنيا چيزي جز بازي و سرگرمي نيست»[۷]

۲. سرمايه فريب: «زندگي دنيا چيزي جز سرمايه فريب نيست»[۸]

۳. متاع كم: «متاع زندگي دنيا در برابر آخرت چيز اندكي بيش نيست»[۹]

۴. سرمايه زوال پذير: «شما سرمايه زوال پذير دنيا را طلب مي كنيد»[۱۰]

۵. زينت هاي دنيا: «زندگي براي كافران زينت داده شده است.»[۱۱]

و آيات فراواني كه مجالي براي ذكر آنها نيست. در اينجا ممكن است سوالي پيش آيد كه چرا خداوند، زندگي و مواهبش را اين گونه جلوه داده و زينت كرده است تا سد راه خدا جويي مردمان باشد؟ اين كار براي آزمايش انسانها و تربيت و پرورش آنها است. زيرا هنگامي كه اين اشيا زينتي كه غالباً با گناه و حرام آلوده است به خاطر خدا رها شوند، نهال ايمان و معنويت در نهاد انسان بارور مي شود.

روايات ما تفصيل بيشتر در مذمت دنيا پرستي دارند. يك نمونه از اين هزاران روايت از زبان امام صادق-عليه السلام- چنين مي گويد: «نخستين چيزي كه با آن عصيان و نافرماني خدا شد شش چيز بود: دنيا پرستي، حب رياست، علاقه به غذا (شكم پرستي)، محبت (افراطي)، زنان، پرخوابي و علاقه به تن پروري.

همچنان كه در ابتداي بحث اشاره شد دنياي‌مذموم، دنيايي است كه خود دنيا را هدف مي‌داند ولي در دنياي‌مطلوب، امكانات مادي، مقدمات رسيدن به زندگي طيبه اخروي اند. آيات فراواني داريم كه از مال و فرزندان هم به عنوان زينت (دنياي مذموم) و هم به عنوان خير (دنياي مطلوب) ياد كرده است.

منابع

  1. سيد رضي، نهج البلاغه، محمد دشتي، قم، الهادي، خطبه ۸۳، ص۱۳۱.
  2. سيد رضي، نهج البلاغه، محمد دشتي، قم، الهادي، حكمت ۱۳۱، ص۶۵۷.
  3. سيد رضي، نهج البلاغه، محمد دشتي، قم، الهادي، خطبه ۸۲، ص۱۲۹.
  4. خداپناهي، محمد كريم، انگيزش و هيجان، سمت، چاپ اول، ۱۳۷۶، فصل ۱ و ۲.
  5. مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج۱۵، ص۴۶۴.
  6. فيض الاسلام، نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ۱۲۸.
  7. انعام/۳۲.
  8. آل عمران/۱۸۵.
  9. توبه/۳۸.
  10. نسا/۹۴.
  11. بقره/۲۱۲.