فخرفروشی

از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۲۱:۲۳ توسط A.rezapour (بحث | مشارکت‌ها)
سؤال

اصلاح زبان در متون دینی چه جایگاهی دارد؟

فخرفروشی از اخلاق رذیله شمرده می‌شود که در آیات قرآن و روایات بسیار مورد نکوهش قرار گرفته است. تفاخر از سنت‌های رایج میان عرب جاهلی بود و یکی از انحرافات اخلاقی جوامع بشری می‌باشد که قرآن درصدد اصلاح آن است. فخرفروشی احساس برتری نسبت به دیگران داشتن و به خود بالیدن است.

جهل، تکبر، نادانی به ناپایداری زندگی مادی، کم‌ظرفیتی و کوته‌فکری، کفر و ناسپاسی نسبت به خداوند، از زمینه‌های تفاخر محسوب می‌شود. در رابطه با عوامل تفاخر در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است: «هیچ‌کس تکبر و فخرفروشی نمی‌کند مگر به خاطر ذلتی که در نفس خود می‌یابد». محرومیت از محبت خدا، همنشینی با شیطان، بخل و تحقیر مردم از پیامدهای تفاخر شمرده می‌شود. در حدیثی امام سجاد(ع) گفته است: «پروردگارا! به من صفات والا عنایت کن و از فخر و خودستایی مصون بدار.»

مذمت فخرفروشی در آیات و روایات

آیاتی در قرآن از عمل فخرفروشی (تفاخر) یاد و آن را نکوهش کرده است. (مانند: آیه ۲۰ سوره حدید، آیه ۳۴ سوره کهف، آیه ۷۸ سوره قصص، آیه ۱۵ سوره فصلت). واژه فخور نیز تا حدودی به همین معنا آمده است. تفاخر از سنت‌های رایج میان عرب جاهلی بود. تفاخر یکی از انحرافات اخلاقی جوامع بشری می‌باشد که قرآن درصدد اصلاح آن است.[۱] محرومیت از محبت خدا، همنشینی با شیطان، بخل و تحقیر مردم از پیامدهای تفاخر شمرده می‌شود.[۲]

فخرفروشی احساس برتری نسبت به دیگران داشتن؛ به خود مباهات و افتخار کردن است. فخر فروشی از صفات مذموم و نکوهیده و در روایات از آن نکوهش شده است. در حدیثی از امام باقر(ع) آمده است: «تعجب از شخص متکبر فخرفروشی که آغازش نطفه و انجامش مرداری گندیده است». در حدیثی دیگر از آن حضرت، فخرفروشی به نسب از اعمال جاهلیت برشمرده شده است.[۳]

فخر و به خود بالیدن یکی از صفات زشت است که سبب بی‌ارزش شدن معالی اخلاق می‌شود. فخر، در نقطه مقابل تواضع محسوب می‌شود. در روایتی از رسول اکرم(ص) چنین نقل شده است: «خداوند متعال به من وحی فرمود که: فروتن باشید، تا هیچ‌کس به دیگری فخر نفروشد.» در حدیثی امام سجاد(ع) گفته است: «پروردگارا! به من صفات والا عنایت کن و از فخر و خودستایی مصون بدار.»[۴]

در روایت دیگری از امام علی(ع) چنین وارد شده است: «فخرفروشی را کنار بگذار و تکبر را فرو نِه و به یاد قبرت باش.» کنار گذاشتن فخر در کنار فرونهادن کبر است. می‌تواند به این معنا باشد که اگر کسی واقعاً متکبر نباشد، فخرفروشی هم نمی‌کند. راه این که انسان فخرفروشی و تکبر را کنار بگذارد هم در این روایت نشان داده شده است و آن عبارت است از اینکه انسان یاد قبر بیافتد، یاد قبر و آن موقعی که بدن از هم متلاشی می‌شود و استخوان‌ها می‌پوسد، موجب می‌شود که دچار کبر و فخر نشود.[۵]

عوامل فخرفروشی

یکی از عوامل اصلی تفاخر و تکاثر و فخر فروشی همان جهل و نادانی نسبت به پاداش و کیفر الهی و عدم ایمان به معاد است. جهل انسان به ضعف‌ها و آسیب‌پذیری‌هایش، به آغاز پیدایش و سرانجامش، از عوامل دیگر این کبر و غرور و تفاخر است، به همین دلیل قرآن مجید برای درهم شکستن این تفاخر و تکاثر سرگذشت اقوام پیشین را در آیات مختلف بازگو می‌کند که چگونه اقوامی با داشتن امکانات و قدرت فراوان با وسائل ساده‌ای نابود شده‌اند.[۶]

عامل دیگری برای این امر همان احساس ضعف و حقارت ناشی از شکست‌ها است که افراد برای پوشاندن شکست‌های خود پناه به تفاخر و فخرفروشی می‌برند، و لذا در حدیثی از امام صادق(ع): «هیچ‌کس تکبر و فخرفروشی نمی‌کند مگر به خاطر ذلتی که در نفس خود می‌یابد» و لذا هنگامی که احساس کند به حد کمال رسیده است.[۷]

در حدیث دیگری از امام باقر(ع) آمده است: «سه چیز است که از عمل جاهلیت است: تفاخر به نسب، و طعن در شخصیت و شرف خانوادگی افراد، و طلبیدن باران به وسیله ستارگان» در حدیث دیگری از امام علی(ع) آمده است: «دو چیز مردم را هلاک کرده: ترس از فقر (که انسان را وادار به جمع مال از هر طریق و با هر وسیله می‌کند) و تفاخر» و به راستی از مهمترین عوامل حرص و بخل و دنیاپرستی و رقابتهای مخرب و بسیاری از مفاسد اجتماعی همین ترس بی‌دلیل از فقر و تفاخر و برتری‌جویی در میان افراد و قبائل و امتها است.[۸]

از ریشه‌های فخرفروشی، تکبر دانسته شده است و ریشه کبر همان احساس حقارت است، چنانچه از امام علی(ع) نقل شده است: «تکبر نورزد مگر انسان پست و فرومایه.» انسان‌های بزرگوار، هیچ وقت متکبر نیستند. خود کوچک‌بینی در برابر دیگران موجب فخر و تکبر در برابر آنها خواهد شد، ولی در برابر خداوند موجب کرامت نفس می‌شود. این مطلب از کنار هم قرار گرفتن روایتی که فرمود: «فخر فروشی از بی‌مقداری است»، به خوبی روشن می‌شود. نکته دیگر راجع به فخر فروشی این است که این صفت از حالات اهل دنیاست. کسی که مبتلا به این صفت زشت باشد، هرگز مورد محبت و عنایت خدا نخواهد بود: در قرآن آمده است: «إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُور؛ خداوند هیچ متکبر فخرفروشی را دوست ندارد.» (آیه ۱۸ سوره لقمان)[۹]

نادانی به ناپایداری زندگی مادی، کم ظرفیتی و کوته فکری، کفر و ناسپاسی نسبت به خداوند، از دیگر زمینه‌های تفاخر محسوب می‌شود.[۱۰]

منابع

  1. عصیانی، علیرضا، «تفاخر»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، زیرنظر: سیدسلمان صفوی، قم، سلمان آزاده، ۱۳۹۶ش، ص۴۴۹.
  2. عصیانی، علیرضا، «تفاخر»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، زیرنظر: سیدسلمان صفوی، قم، سلمان آزاده، ۱۳۹۶ش، ص۴۵۰.
  3. فرهنگ فقه فارسی، زیر نظر محمود هاشمی شاهرودی. ـ ـ قم: مؤسّسه دائرة المعارف فقه اسلامی، 1387 ـ، ج۵، ص۶۵۳.
  4. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیر المومنین(ع)، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۸۶ش، ج۱۵، ص۲۴۴.
  5. «دوری از فخرفروشی»، حدیث نت، بازدید: ۲۱ آذر ۱۴۰۳ش.
  6. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش، ج۲۷، ص۲۸۱.
  7. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش، ج۲۷، ص۲۸۱.
  8. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش، ج۲۷، ص۲۸۲.
  9. «دوری از فخرفروشی»، حدیث نت، بازدید: ۲۱ آذر ۱۴۰۳ش.
  10. عصیانی، علیرضا، «تفاخر»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، زیرنظر: سیدسلمان صفوی، قم، سلمان آزاده، ۱۳۹۶ش، ص۴۴۹ و ۴۵۰.