فعالیت‌های سیاسی امام صادق علیه‌السلام


سؤال

فعالیت‌های سیاسی امام‌صادق(ع) چه بوده‌است؟


برخلاف تصور عمومی، حركت امام‌صادق(ع) تنها در زمينه‌‏های علمی خلاصه نمی‌‏شد، بلكه امام فعاليت سياسی نيز داشت، ولی اين بُعد حركت امام، بر بسياری از گويندگان و نويسندگان پوشيده مانده است. در اينجا برای اينكه سستی اين تصور«كه امام صادق(ع) بنا به ملاحظه اوضاع و احوال آن زمان هرگز در امر سياست مداخله نمي‏كرد و هيچ‌گونه ابتكار عمل سياسی نداشت، بلكه در جهت سياست خلفای وقت حركت می‌كرد» روشن گردد، نمونه‌ه‏ايی از فعاليت‌های سياسی امام را ذکر می‌شود.

اعزام نمايندگان به منظور تبليغ امامت‏

امام به منظور تبليغ جريان امامت، نمايندگانی به مناطق مختلف می‌‏فرستاد. شخصی به نمايندگی از امام به خراسان رفت و مردم را به ولايت او دعوت كرد. جمعی اطاعت كردند و گروهی نپذیرفتند، و افرادی به عنوان احتياط و پرهيز از فتنه دست نگه‌داشتند. سپس به نمايندگی از هر گروه، يک‌نفر به ديدار امام صادق(ع) رفت. نماينده گروه سوم در جريان اين سفر با كنيز يكی‌ از همسفران، كار زشتی انجام داد و كسی از آن آگاهی نيافت. هنگامی كه اين چند نفر به حضور امام رسيدند، همان شخص گفت: «شخصی از اهل كوفه به منطقه ما آمد و مردم را به اطاعت و ولايت تو دعوت كرد؛ گروهی پذيرفتند، گروهی مخالفت كردند، و گروهی نيز از روی پرهيزگاری و احتياط دست نگه‌داشتند.»

امام فرمود: «تو از كدام دسته هستی؟»گفت: «من از دسته احتياط كار هستم.» امام فرمود: «تو كه اهل پرهيزگاری و احتياط بودی، پس چرا در فلان شب احتياط نكردی و آن عمل زشت را انجام دادی؟!» چنان‌که مشاهده می‌شود، در اين قضيه، فرستاده امام اهل كوفه، و منطقه مأموريت، خراسان بوده در حالی كه امام در مدينه اقامت داشته است، و اين وسعت حوزه فعاليت سياسی امام را نشان می‌دهد.[۱]

امام صادق و روياروی عباسيان

بنی‌عباس در آغاز درگیری با بنی‌اميه، شعار خود را طرفداری از خاندان پيامبر و تحقق عدل قرار دادند.

از آن‏جا كه مظلوميت خاندان پيامبر در زمان حكومت امويان دل‌های مسلمانان را جريحه دار ساخته بود، و از طرف ديگر امويان بنام خلافت اسلامی از هيچ ظلم و ستمی دریغ نمی‌كردند، بنی‌عباس با استفاده از تنفر شديد مردم از بنی‌اميه و به عنوان طرفداری از خاندان پيامبر توانستند توجه مردم را جلب كنند. ولی نه تنها وعده‏‌های آنان در مورد رفع مظلوميت خاندان پيامبر و اجرای عدالت عملی نشد، بلكه طولی نكشيد كه برنامه‏‌های ضد اسلامی بنی‌اميه، اين بار با شدت بيشتر اجرا گرديد، به طوری كه مردم، باز گشت حكومت اموی را آرزو کردنند! از آنجا كه حكومت سفاح، اولین خليفه عباسی، كوتاه مدت بود و در زمان وی هنوز پايه‏‌های حكومت عباسيان محكم نشده بود، در دوران خلافت او فشار كمتری متوجه مردم شد و خاندان پيامبر نيز زياد در سختی نبودند، اما با روی كار آمدن منصور دوانيقی، فشارها شدت يافت.[۲]

امام صادق (ع) و رخدادهای سياسی

الف: قيام زيد

زيد بن علی، برادر امام باقر(ع) بود و با توجه به اهميت زيادی كه امام باقر از لحاظ علمی در جامعه داشت، موقعيت چشم گيری برای زيد و حركت انقلابی او به وجود نيامد، گرچه در شمار محدثان بود و به سبب علوی بودنش مورد توجه فراوان مردم عراق قرار داشت.[۳]

مسأله برخورد امام صادق(ع) با خروج زيد و با فرقه‌ای به نام زيديه می‌باشد. در برخی از روايات شيعه آمده است كه زيد از معتقدان به امامت امامان شيعه از جمله امام باقر و صادق(ع) بوده است، چنان‌كه از او نقل شده كه می‌گفت: «جعفر امامنا في الحلال و الحرام.»[۴]

«جعفر، امام ما در حلال و حرام است.» در روايتی از

امام صادق(ع) درباره زيد چنين آمده است: «رحمه الله، اما أنَّه كان مؤمناً و كان عالما و كان صدوقاً، اما أنّه لو ظفر لوفي، اما أنَّه لو ملك يعرف كيف يُضَعْها.»[۵]

«خدا او را رحمت كند، مرد مؤمن و عارف و عالم و راست گویی بود، كه اگر پيروز می‌شد وفا می‌كرد و اگر زمام امور را به دست می‌گرفت، می‌دانست آن را به دست چه‌كسی بسپارد.»

پس از قيام زيد و به خصوص به دنبال روی كار آمدن بنی‌عباس، بنی‌الحسن از بنی‌الحسين جدا شدند[۶] و به بهانه زيد و فرزندش يحیی، روی كار آوردن يكی از بنی‌الحسن به نام محمد بن عبدالله بن الحسين بن حسن بن علی(ع) را مورد توجه خود قرار دادند.[۷]

اين‌ها به تدريج گروهی از شيعيان را نيز به دور خويش جمع كردند كه عنوان زيديه بر آنان نام نهاده شد .[۸]

در حديثی آمده است: «زيديان امام صادق را متهم مي‌كردند كه ايشان اعتقاد به جهاد در راه خدا ندارد.» [۹]امام اين اتهام را از خود رد كرده، فرمود: «ولكنّي أكْره أن أدع علمي الي جهلهم.»

«ولی من نمی‌خواهم علم خود را در كنار جهل آنان بگذارم».[۱۰]

ب: امام صادق(ع) و دعوت ابوسلمه

سياست نخست امام صادق(ع) یک سياست فرهنگی و در جهت پرورش اصحابی بود كه از نظر فقهی و روايی از بنيان گذاران تشيع جعفری به شمار آمده‌اند. برای اين كار به راه انداختن يک جريان شيعی فراگير با اعتقاد به امامت، لازم بود تا بر اساس آن قيامی عليه حاكميت آغاز و دستیابی به پيروزی از آن ممكن باشد وگرنه يک اقدام ساده و شتاب‌زده بود که نه تنها دوام نمی‌آورد بلكه فرصت طلبان از آن بهره‌برداری می‌كردند.

در جريان حركتی كه زيد بن علی و پس از آن يحیی بن زيد در خراسان به آن دست زدند، همراه با اين تلاش‌ها آن عده از طالبيان كه بنا به نقل برخی، به طرفداری از جانشينی ابوهاشم بن محمد بن حنفيه فعال بودند به قتل رساندند. نتيجه كار بعدها معلوم شد؛ زيرا فقه جعفری، بنيانگذار تشيع نيرومندی گشت كه روز به روز اوج بيشتری گرفت، اما زيديه و خوارج كه منحصراً در خط سياست كار می‌كردند، طولی نكشيد كه دچار محدوديت فرهنگی شده و كم‌كم موضع نسبتا نيرومند خود را از دست دادند و رو به افول گذاشتند.

ج: برخورد با منصور

امام صادق(ع) در زمان منصور از شهرت علمی برخوردار بوده و مورد توجه بسياری از فقیهان و محدثان اهل سنت بوده است. طبيعی بود كه منصور با توجه به كينه شديدی كه نسبت به علويان داشت، آن حضرت را به شدت زير نظر گرفته و اجازه زندگی آزاد به او نمی‌داد. امام صادق(ع) نيز همانند پدرانش اعتقاد خود را داير بر اين‌كه امامت حق منحصر به فرد او بوده و ديگران آن را غصب كرده‌اند، پنهان نمی‌داشت.

ابن عنبه می‌نويسد: «منصور بارها تصميم به قتل آن حضرت گرفت ولی خدا او را حفظ كرد.»[۱۱] فعاليت‌های امام به طور عمده در پنهانی انجام می‌گرفت و آن حضرت مكرر اصحاب خود را به كتمان و حفظ اسرار اهل‌بيت(ع) دستور می‌داد، چنان‌كه روايات زيادی در اين زمينه از آن حضرت نقل شده است.[۱۲]امام معمولا از رفت و آمد به دربار منصور جز در مواردی سرباز می‌زد و به همين سبب هم از طرف منصور مورد اعتراض قرار می‌گرفت.[۱۳]چنان‌كه روزی به آن حضرت گفت: «چرا مانند ديگران به ديدار او نمی‌رود؟» امام در جواب فرمود: « ما كاری نكرده‌ايم كه به جهت آن از تو بترسيم؛ و از امر آخرت پيش تو چيزی نيست كه به آن اميدوار باشيم؛ و اين مقام تو در واقع نعمتی نيست كه آن را به تو تبريک بگوييم و تو آن را مصيبتی برای خود نمی‌دانی كه تو را دلداری بدهيم، پس پيش تو چكار داريم؟»[۱۴] بدين‌گونه بود كه امام نارضايی خود را نسبت به حكومت او ابراز می‌داشت.

منابع

  1. پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، ص۳۳۷
  2. نجاشی، رجال النجاشی، ص۱۳۰
  3. علی خزار قمی، کفایه الاثر، ص۳۲۷
  4. سیره پیشوایان، ص ۳۶۱، ۳۵۶؛ رجال النجاشی، ص ۱۳۰؛ كفايه الاثر، ص ۳۲۷؛ کریمان، حسین، سيره و قيام زيد بن علی، ص ۴۹ به بعد.
  5. پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، ص۳۸۵
  6. خطط مقريزي، ج ۴، ص ۳۰۷؛ نامه دانشوران، ج ۵، ص ۹۲؛ فوات الوفيات، ج ۱؛ ص ۲۱۰.
  7. عيون اخبار الرضا، ج ۱، باب ۲۵؛ امالي صدوق، مجلس ۱۰، ص ۴۰؛ تنقيح المقال، ج ۱، ص ۴۶۸؛ سيره و قيام زيدبن علي، ص ۱۶۸.
  8. نثر الدر، ج ۱، صص ۳۵۲، ۳۵۳.
  9. تهذيب، ج ۲، ص ۴۳؛ وسائل الشيعه، ج ۲، ص ۳۲.
  10. نثر الدر، ج ۱، ص ۳۵۳.
  11. عمده الطالب في انساب آل ابي طالب، ص ۱۹۵.
  12. مستدرك الوسائل، ج ۱۲، صص ۲۰۳ـ ۲۹۱.
  13. مستدرك الوسائل، ج ۱۲، ص ۳۰۷.
  14. كشف الغمه، ج ۲، صص ۲۰۹- ۲۰۸؛ الامام الصادق _ عليه السلام _، ص ۱۴۱.