برخورد عالمان دینی با رضاشاه

نسخهٔ تاریخ ‏۱۲ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۲۱ توسط Shamloo (بحث | مشارکت‌ها)
سؤال

علما در عصر رضا خان با او همکاری کردند؟ آیت الله العظمی بروجردی چرا مخالف رضا شاه نبود؟

درگاه‌ها
حوزه-و-روحانیت.png


نگاهی گذرا به تاریخ کشورمان خصوصاً عصر رضاخان بیانگر این حقیقت است که هیچگاه روحانیت با حاکمان ظالم همکاری نکرده‌اند و همواره میان علماء و حاکمان ظالم کشمکشهایی وجود داشته است البته برخورد روحانیت با حاکمان ظالم زمان خویش در تمام زمانها به یک شکل نبوده است بلکه به تناسب مقتضیات و شرایط مختلف، متفاوت بوده است.

برای آگاهی از برخورد روحانیت در عصر رضاخان نگاهی اجمالی به مواضع برخی از علمای برجسته زمان رضاخان با حکومت وی خواهیم داشت.

سید حسن مدرس

سید حسن مدرس (۱۲۴۹-۱۳۱۶ش) عالم و سیاستمدار شیعه، از مهم‌ترین مخالفان رضا شاه در مسیر به قدرت رسیدن او بود. مدرس که از علمای فعال در جنبش مشروطیت بود، در جریان کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ش که آغاز قدرت گرفتن رضا خان بود، به مخالفت با آن برخاست. سران کودتا مدرس را برای جلوگیری از فعالیت سیاسی مؤثر علیه کودتا دستگیر و به قزوین تبعید کردند.[۱]

در جریان مجلس چهارم، مدرس به رهبری اکثریت مجلس و نیابت از ریاست مجلس رسید. در همین دوران رضا خان به مقام وزارت جنگ رسید و تلاش کرد تا قدرت خود را در شئون مختلف سیاسی و نظامی بسط دهد. مدرس طی نطقی در مجلس در برابر این قدرت‌طلبی ایستاد و رضا خان را به استیضاح تهدید کرد.[۲]

در جریان انتخابات مجلس پنجم، رضا خان با اعمال قدرت غیرقانونی مقام ریاست الوزرایی را به دست گرفت. از پس این انتخاب تلاش کرد تا با تغییر حکومت سلطنتی به جمهوری راه رسیدن به قدرت مطلق را برای خود هموار کند. جمهوری‌خواهی رضا خان با مقاومت مدرس در مجلس با شکست رو به رو شد و مدرس در جریان این مقاومت از سوی نمایندگان طرفدار رضا خان مضروب شد.[۳] کتک‌خوردن مدرس موجب شد تا نمایندگان دیگری هم به فراکسیون اقلیت مجلس به رهبری مدرس بپیوندند و با طرح جمهوری مخالفت کنند. با این همراهی عملاً طرح جمهوری رضاخانی منتفی شد.[۴] درگیری مدرس با رضا خان در این دوره به درخواست استیضاح رضا خان از سوی مدرس و همراهانش در مجلس منجر شد. سوء سیاست داخلی و خارجی، اقدام علیه قانون اساسی و حکومت مشروطه و امتناع از تسلیم اموال مقصران به دولت از سوی رضا خان موجب شد تا مدرس و همراهانش درخواست استیضاح رضاخان را، در تاریخ هفتم مرداد ۱۳۰۴ش، به مجلس تقدیم کنند. طرحی که با اعمال نفوذ و تهدید جانی نمایندگان استیضاح کننده توسط رضا خان به شکست انجامید.[۵]

پس از انقراض قاجاریه و بر تخت‌نشستن پهلوی، زمان انتقام از مخالفت‌های پیشین مدرس برای رضا شاه رسیده بود. همین موجب برنامه‌ریزی ترور مدرس از سوی رضا خان شد؛ تروری که با هوشمندی مدرس با شکست مواجه می‌شود.[۶] رضا شاه برای برخورد نهایی و دستگیری مدرس منتظر اتمام مجلس ششم و سلب مصونیت سیاسی مدرس بود. این موضوع با همراهی مدرس با قیام آقا نورالله اصفهانی همراه شد

«اختلاف من با رضاخان بر سر کلاه و عمامه و این مسائل جزئی از قبیل نظام اجباری نیست من در حقیقت با سیاست انگلستان که رضاخان را عامل اجرای مقاصد استعماری خود در ایران قرار داده مخالفم من با سیاستهایی که آزادی و استقلال ملت ایران و جهان اسلام را تهدید می‌کند مبارزه می‌کنم راه و هدف خود را می‌شناسم در این مبارزه هم پشت سر خود را نگاه نمی‌کنم»[۷]

آقا نورالله اصفهانی

از موضعگیریهای مهم ایشان در دوره رضاخان قیام و مهاجرت به قم در اعتراض به قانون نظام اجباری بود این اعتراض در واقع علیه خودکامگی و استبداد رضاخان و اقدامات ضد دینی و مذهبی و زیر پا نهادن حدود شریعت و دیانت اسلامی بود که حاج آقا نورالله اصفهانی رهبری قیام را به عهده گرفت.

شیخ محمدتقی بافقی

از موضعگیریهای مرحوم بافقی در دوران رضاخان اقدام شجاعانه ایشان در فرستادن نامه‌های تند و صریح به رضاخان و انتقاد ازاعمال زشت و عملکرد خلاف شریعت و قانون وی بود همچنین اعتراض به مسئله کشف حجاب و حضور خانواده رضاشاه بدون حجاب در حرم مطهر قم در سال ۱۳۰۷ ه‍.ش که منجر به دستگیری وی شد و ایشان را در حرم مطهر و صحن حرم زیر چکمه و تازیانه گرفته و مورد توهین قرار دادند و بعد او را به زندانی در تهران منتقل کردند و بعد از مدتی حبس به حضرت عبدالعظیم در شهر ری تبعید نمودند.[۸]

شیخ عبدالکریم حائری یزدی

ایشان نیز همچون سایر علماء نسبت به سیاست اسلام زدائی و ضد دینی رضاشاه به شدت اعتراض نمودند و در مسئله کشف حجاب با ارسال نامه ای به رضاشاه چنین فرمودند: «عرض می‌شود بنده با اینکه تاکنون در هیچ کاری دخالت نداشتم اکنون می‌شنوم اقدام به کارهایی می‌شود که مخالفت صریح با طریقه جعفریه و قانون اسلام دارد که دیگر خودداری و تحمّل برایم مشکل است.»[۹]

بنابراین علمای عصر رضاخان نه تنها با رضاخان همکاری نمیکردهاند بلکه به مخالفت با سیاستهای ضد دینی و اسلامی او برخاستند و در مقابل انحرافات و کجرویها ایستادگی نمودند و اگر کسی خفقان و استبداد دوران رضاشاه را درک نکرده باشد ارزش این کار بزرگ علماء را نمی‌تواند درک کند در واقع علماء متعهد آن زمان همچون تمامی دورانهای استبداد و ظلم ستارگان درخشانی بودند بر تارِک کشوری که از ظلم و جور رضاشاهی تاریک می‌نمود.

آیت الله بروجردی

ایشان نیز هیچگاه با حکومت رضا شاه همکاری نکرده و نسبت به اقدامات غیر اسلامی وی هشدار می‌دادند در عین حال فضا و شرایط را برای مخالفت با حکومت وی مناسب نمی‌دیدند از این رو مخالفت را متوجه اصل حکومت وی نکردند نه آنکه با حکومت رضا شاه همکاری نمودند. ایشان در این باره می‌فرمودند: «من هرگز در قبال خلافکاریها و قانونشکنیهای دستگاه حاکمه ساکت نمی‌نشینم.»[۱۰]

منابع

  1. مکی، حسین، تاریخ بیست‌ساله ایران، تهران بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹ش، ج۱، ص۲۴۱.
  2. بهار، محمدتقی، تاریخ مختصر احزاب سیاسی در ایران، تهران، مؤسسة انتشارات امیرکبیر، ۱۳۹۲، ج۱، ص۲۳۳.
  3. دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، بی‌جا، بنیاد فرهنگی امام رضا(ع)، بی‌تا، ج۲، ص۱۲۰-۱۲۹.
  4. مکی، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج۲، ص۴۸۲-۴۸۳.
  5. مکی، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج۳، ص۱۲۵-۱۵۲.
  6. دوانی، نهضت روحانیون ایران، ج۲، ص۱۳۵-۱۳۶.
  7. عبدالعلی باقی، مدرس مجاهدی شکست ناپذیز، تهران:نشر فکر، ۱۳۷۰، ص۹۷
  8. ابوالفضل شکوری، سیره صالحان، قم:انتشارات شکوری، ۱۳۷۴، ص۳۴۸–۳۴۹.
  9. محمد رازی، آثار الحجه، انشارات دارالکتاب، بیتا، ج۱، ص۵۱
  10. سید حمید روحانی، بررسی و تحلیل از نهضت امام خمینی (ره)، انتشارات دارالفکر۱۳۵۸، ص۹۸.