تحجر از دیدگاه شهید مطهری
این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
در حدیث است که میفرماید: دو گروه همواره کمر دین را میشکنند ۱. مقدس نمایان احمق. ۲. روشنفکران سست ایمان. منظور از این دو گروه چه کسانی هستند؟
ایشان در برخی از نوشتههایشان از خطر دو گروه به اسلام گوشزد میکردند. دسته اول متحجرین، کهنه گراها، جامدها و مرتجعین هستند که تلاش میکنند تا قطعه تاریخی صدر اسلام را با تمام ویژگیها و مختصات پدیداری اش، نظیر شرایط جغرافیایی، اجتماعی و روانی در زمان حال و آینده باز تولید کنند. آنها از هر چه نو است متنفرند و جز با کهنه خو نمیگیرند، از نظر آنها دین مأمور حفظ آثار باستانی است و نزول قرآن برای آن است که جریان زمان را متوقف کند و اوضاع جهان را به همان حالی که هست میخکوب نماید. آنها معتقدند که هر وضعی که در قدیم بوده است، جزء مسائل و شعایر دینی است و باید حفظ و نگهداری شوند. آنها از اسلام جز آموزههای بسته، رسوب شده و انعطافناپذیر ندارند و همواره راکد و تحول ناپذیرند.[۱]
بنابراین تحجر به معنای ایستایی، تحول ناپذیری، جمود و برنتابیدن فرهنگ و ارزشهای حق و متعالی است و متحجر جمود باور و دگم اندیش است و حاضر نیست با اندیشهها و ایدههای غیر از خود یا جز من کمترین توجهی داشته باشد. و لازمه جاودانگی دین را جریان تاریخی و تداوم عصری دین میپندارند.
به گفته جلال آل احمد، در این نگرش، احساس رقابت با غرب فراموش گشت و الگوهای آن جایگزین شد که عامل بدبختی به حساب میآید.[۲] در واقع این جریان فکری بر دوپایه تحقیر فرهنگ خودی و تعظیم فرهنگ بیگانه استوار است. ملکم خان تئوریسین و بارزترین چهره رویکرد غرب زدگی، معتقد بود که نه تنها بایستی تکنولوژی و صنعت را از غرب گرفت بلکه پذیرش مطلق و اقتباس نظام ارزشی، سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و طرز تفکر و سیستم اندیشه و باورهای غربیها نیز لازم است. وی راه نجات را در پیروی بی قید و شرط از غرب و اقتباس نظام فرهنگی آنان میداند.[۳]
استاد شهید مطهری جریان شوم و ویرانگر اول رابه «جمود» و جریان دوّم را به جهل تفسیر نمودند و میفرماید: دو بیماری خطرناک همواره آدمی را تهدید میکند، بیماری جمود و جهالت، نتیجه بیماری اول توقف و سکون و بازماندن از پیشروی و توسعه است و نتیجه بیماری دوم سقوط و انحراف است. جامد از هر چه نو است متنفر است و جز با کهنه خود نمیگیرد و جاهل هرپدیده نوظهوری را به نام مقتضیات زمان به نام تجدد و ترقی موجه میشمارد.[۴]
و در جای دیگر میفرماید: «اسلام هم با جمود مخالف است و هم با جهالت، خطری که متوجه اسلام است هم از ناحیه این دسته است و هم از ناحیه آن دسته، جمودها و خشک مغزیها و علاقه نشان دادن به هر شعار قدیمی ـ و حال آن که ربطی به دین اسلام ندارد ـ بهانه به دست مردم جاهل میدهد که اسلام را مخالف تجدد به معنی واقعی بشمارند و از طرف دیگر، تقلیدها و مدپرستیها و غرب زدگیها و اعتقاد به این که سعادت مردم مشرق زمین رد این است که جسماً و روحاً و ظاهراً و باطناً فرنگی بشوند، تمام عادات و آداب و سنن آنها را بپذیرند، قوانین مدنی و اجتماعی خود را کورکورانه با قوانین آنها تطبیق دهند، بهانه ای به دست جامدها میدهد که به هر وضع جدیدی با چشم بدبینی بنگرند و آن را خطری برای دین و استقلال و شخصیت اجتماعی ملتشان بهشمار آورند. در این میان آن که باید غرامت اشتباه هر دو دسته را بپردازد، اسلام است.
جمود جامدها به جاهلها میدان تاخت و تاز میدهد و جهالت باطلها، جامدها را در عقاید خشکشان متصلب تر میکند.[۵]
مطالعه بیشتر
۱ـ مجله کتاب نقد. شماره ۲۷ و ۲۶.
۲ـ مجله رواق اندیشه، شماره ۹، مقاله واکنش روشنفکران ایرانی در مواجهه با غرب.