نیرنگ در جنگ
این مقاله هماکنون به دست Rezapour در حال ویرایش است. |
خدعه و نیرنگ در جنگ
خُدْعَة و نیرنگ در جنگ را وسیلهای برای شکست دشمن دانستهاند که در اسلام نیز مورد تأیید قرار گرفته است.
در درگیریهای نظامی، بخشی از تلاش گروهها، بر فریب دشمن بوده و چنین تلاشی را امری عقلانی بر شمردهاند. فقیهان شیعه نیز نیرنگ در جنگ را تأیید کرده و آنرا مورد اجماع دانستهاند.
روایت مشهوری از پیامبر اسلام در منابع مختلف نقل شده که «الحَرْبُ خُدْعَة؛ جنگ نیرنگ است». براساس نقلهای تاریخی پیامبر به افراد خود در جنگها اجازه میداد دشمن را فریب دهند. پیامبر نیرنگ را وسیلهای برای پیروزی بر دشمن قرار میداد.
از امام علی(ع) نیز نقل شده که اعتماد بر نیرنگ و حیله در نبرد را بیش از اعتماد بر نیرو و توان میدانست. امام علی(ع) نیز در جنگها تلاش در فریب دشمن داشت و در مواردی از جمله کشتن عمر بن عبدود از آن استفاده کرد.
البته نیرنگ در غیر جنگ، را امری ناپسند و نامطلوب برشمردهاند.
مفهوم شناسی
«خدعه» در لغت، چیزی است که به وسیلهٔ آن، انسان فریب میخورد.[۱] خدعه و نیرنگ در جنگ، وسیلهای برای شکست دشمن و ترفندی است که با آن میتوان بهترین ضربات را به دشمن وارد کرد. «خُدعه» منحصراً برای نیرنگ در جنگ استفاده میشود. این کلمه تفاوت بسیاری با «غدر» که خیانت و نامردی است و در جنگ و غیر جنگ ممکن است از آن استفاده شود، دارد.
حکم نیرنگ در جنگ
در درگیریهای نظامی هر یک از طرفین تلاش میکنند با اتخاذ سیاستهای فریب دهنده، دشمن را شکست داده و آنها را وادار به تسلیم نمایند. از گذشتههای دور تا به امروز، همواره فریبهای نظامی، به صورت بسیار گسترده در جنگها استفاده میشود.
مسعودی مورخ مسلمان در کتاب مروج الذهب مینویسد: از کلام بسیار کوتاه و گویای رسول خدا (حدیث «الحرب خدعه؛ جنگ، نیرنگ است») مشخص است که درگیری با شمشیر در مراحل آخر جنگ است و در مراحل ابتدایی باید از خدعه بهره برد. ... این مطلب را هر انسان با بصیرت، دارای سیاست و مدیریت، خوب میفهمد.[۲]
موضوع فریب و نیرنگ در جنگ، از نظر فقهی، اجماعی است. علامه حلی در تذکره الفقها مینویسد: خدعه در جنگ جایز است و مبارز میتواند رقیبش را با توسل به خدعه، فریب دهد و به قتل برساند و این مسئله، اجماعی است.[۳] شیخ محمدحسن نجفی، صاحب جواهر، خدعه در جنگ را جایز میداند و معتقد است در «تذکره» و «منتهی» بر این امر اجماع شده است.[۴]
ابنقدامه در کتاب المغنی، فصلی برای این موضوع قرار داده، آنرا مجاز دانسته و سپس به خدعهٔ علی(ع) در هنگام جنگ با عمرو بن عبدود اشاره کرده است.
نیرنگ در جنگ توسط پیامبر(ص)
روایت مشهور از پیامبر اسلام که «الحَرْبُ خُدْعَة؛ جنگ نیرنگ است»، در بسیاری از منابع تاریخی[۵] و حدیثی[۶] ذکر شده است. در روایتی دیگر از رسول خدا(ص) نقل شده: هر سخن دروغی، دروغ نوشته میشود مگر دروغی که فرد در جنگ میگوید، چرا که جنگ خدعه است.[۷]
منابع، مواردی از خدعه پیامبر اسلام در جنگها را آوردهاند:
- پیامبر در جنگ خندق، درخواست «نعیم بن مسعود» برای اختلاف انداختن بین دشمن با خدعه، را اجازه داد.[۸]
- در غزوه ذات سلاسل، عمرو عاص از رسول خدا(ص) درخواست کرد با خدعه به جنگ برود و رسول خدا موافقت کرد و او را فرستاد.[۹]
- رسول خدا در برخی از جنگها دستور میداد برای فریب دشمن، هر فرد از مسلمانان، آتشی روشن کند تا دشمن تصور کند سپاه اسلام از نظر نیروی نظامی، برتر است.
- به رسول خدا خبر رسید که یهودیان بنیقریظه به ابوسفیان پیام فرستادند که آنها را در جنگ علیه مسلمانان یاری میکنند. پیامبر در جمع مسلمانان برخاست و فرمود: بنیقریظه فردی را نزد ما فرستادهاند و گفتهاند: در جنگ ما و ابوسفیان، به یاری ما خواهند آمد. این خبر به ابوسفیان رسید. ابوسفیان گفت: یهودیان نیرنگ زدند….[۱۰]
نیرنگ در جنگ توسط امام علی(ع)
امام علی(ع) نیز معتقد بود در نبرد، بیش از نیرو و توان، بر نیرنگ و حیله میتوان اعتماد کرد.[۱۱]
- در روایتی از «عدی بن حاتم» نقل شده که در جنگ صفین، علی(ع) با صدای بلند گفت: به خدا قسم، معاویه و یارانش را خواهم کشت. سپس در پایان سخنش، آهسته گفت: «إِنْ شَاءَ اللَّه». من نزدیک او بودم و گفتم: یا امیرالمؤمنین! شما قسم خوردید. سپس از آن استثنا کردید! مقصودتان چه بود؟ چه هدفی داشتید؟ امام: جنگ خدعه است، من دروغگو نیستم. خواستم اصحابم را بر علیه آنها تحریک کنم تا سست نشوند و خواستار حمله به آنها باشند؛ اما درعین حال کلمهٔ «ان شاء الله» را گفتم تا دروغ هم نگفته باشم.[۱۲]
- امام علی(ع) در نبرد با عمرو بن عبدود، او را فریب داد و کشت.[۱۳]
- ابناعثم کوفی مینویسد: در جنگ صفین «بسر بن ارطاه» به میدان آمد و ساعتی جولان داد و هیچ سخن نمیگفت. از ترس اینکه مبادا علی(ع) او را بشناسد. علی(ع) مخفیانه جلو آمد و بر او حمله کرد. و نیزهای پرتاب کرد. بسر، از اسب بر روی زمین افتاد و سپس میدان جنگ را ترک کرد.[۱۴]
پیوند به بیرون
این مدخل برگرفته شده از کتاب «سیره نظامی امیرالمؤمنین» نوشته «یدالله حاجیزاده» قم مرکز مدیریت حوزههای علمیه، ۱۳۹۲ش.
منابع
- ↑ احمد بن محمد مقری فیومی، مصباح المنیر، ص۱۶۵.
- ↑ مسعودی، مروجالذهب، ج۲، ص۲۹۳.
- ↑ علّامهحلّی، تذکره الفقها، ج۱، ص۴۱۴ و ج۹، ص۸۳.
- ↑ شیخ محمدحسین نجفی، جواهر، ج۲۱، ص۷۹.
- ↑ ابنعساکر، تاریخ مدینهٔ دمشق، ج۲۸، ص۲۶، اسماعیلبنکثیر، البدایه و النهایه، ج۴، ص۱۱۳.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۳۴، ص۳۳۲، مسلم نیشابوری، صحیحمسلم، بیروت، دارالفکر، بیتا، ج۵، ص۱۴۳؛ سلیمانبنداوود سجستانی، مسند ابیداوود، ص۲۳۶.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحار النوار، ج۶۹، ص۲۵۴.
- ↑ ابنهشام حمیری، السیرهالنبویه، ج۲، ص۲۲۹، محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۲۰، ص۲۰۷؛ ابنحزم اندلسی، جوامع السیرهالنبویه، ص۱۵۱.
- ↑ شیخمفید، الارشاد، ج۱، ص۱۶۳.
- ↑ عبدالله حمیری، قربالاسناد، ص۱۳۳.
- ↑ ابنحجر عسقلانی، فتحالباری، ج۸، ص۴۵۱.
- ↑ ابنشهر آشوب، مناقب، ج۲، ص۱۹۵.
- ↑ علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج۲، ص ۱۸۴.
- ↑ ابناعثم کوفی، الفتوح، ص۵۹۰–۵۹۱.