دلبستگی به دنیا
این مقاله هماکنون به دست A.ahmadi در حال ویرایش است. |
دلبستگی به دنیا از نظر دین چگونه است؟
دلبستگی به دنیا به معنای علاقه و تعلق به امور مادّی و در اسارت آنها بودن است. کسی که دلبسته دنیا شده، دنیا را بهترین و بالاترین هدف خود قرار داده است.
عوامل دلبستگی به دنیا نداشتن شناخت درست از هدف آفرینش انسان، غفلت و حرص به دنیا است.
دلبستگی به دنیا ریشه همه خطاها و گناهان شمرده شده است. این رذیله باعث غفلت، حرص، طمع و از دست دادن سعادت اخروی میشود.
یکی دیگر از پیامدهای دلبستگی به دنیا، این است که فرد دین را وسیلهای برای دسترسی به خواستههای خود قرار میدهد.
مفهومشناسی
دلبستگی به دنیا به معنای علاقه و تعلق به امور مادّی و در اسارت آنها بودن است.[۱]
واژه دلبستگی در موردی به کار میرود که انسان چیزی را بیشتر از همه اشیاء دوست داشته باشد؛ از این رو، امکان ندارد انسان به دو چیز در عرض هم دلبستگی داشته باشد؛[۲] زیرا انرژی روانی انسان، فقط به یک موضوع مورد علاقه میتواند متمرکز شود. پس دلبستگی به دنیا به این معنا است که دنیا بهترین و بالاترین هدف انسان قرار بگیرد.
دوست داشتن و علاقه به دنیا، به صورتی که دلبستگی انسان به خدا باشد و انرژی روانی او متمرکز بر یاد خدا باشد، نکوهش نشده است؛ زیرا منافاتی با یاد خدا نداشته، بلکه برای پیشرفت معنوی استفاده از دنیا و ظرفیتهای آن ضروری است.
مرا به کار جهان هرگز التفات نبود | رخ تو در نظرم چنین خوشش آراست |
این بیت از حافظ، به این معنا است که شاعر از وقتی متوجه محبت خدا شده، به همه چیز بیاعتنا شده است؛ ولی وقتی دیده است موجودات هستی نشانگر و بیانگر وجود خدا هستند، به آنها هم توجه کرده و از این نظر آنها را نیز دوست داشته است.
دنیای نکوهش شده
در دستهای از روایات شیعه، دنیا نکوهش شده است. در روایتی از امام علی(ع)، دنیا «خوشمنظر، ولی دارای سرانجامی خطرناک»، «فریبنده و زیبا، ولی کوتاه»، «نوری که در حال غروب است» و «سایهای که نابود شدنی» است معرفی شده است.[۳]
مراد از دنیا در این دسته روایات، دلبسته شدن به دنیا است؛ به طوری که دنیا هدف نهایی انسان قرار گرفته و از یاد خدا غافل شود. بر اساس روایتی، اگر دنیا انسان را به خود خیره کند و هدف او قرار گیرد، انسان را کور میکند.[۴]
دنیای ستوده شده
در دستهای از روایات شیعه، دنیا ستوده شده است. در روایتی، دنیا «سرای راستی برای راستگویان»، «خانه تندرستی برای دنیاشناسان»، «خانه بینیازی برای توشهگیران» و «خانه پند برای پندآموزان» معرفی شده است. نیز دنیا، «سجده گاه دوستان خدا»، «نمازگاه فرشتگان الهی»، «محل نزول وحی» و «جایگاه تجارت دوستان خدا» دانسته شده است.[۵]
مراد از دنیا در این دسته روایات، دنیایی است که وسیله برای رسیدن به اهداف الهی باشد. بر اساس روایتی، اگر دنیا ابزاری برای بصیرت و وسیلهای برای رسیدن به خدا و کمال باشد، به انسان بینایی میبخشد.[۴]
جایگاه
در قرآن برای اینکه انسان دچار دلبستگی به دنیا نشود، دنیا را با تعابیری مانند بازی و سرگرمی،[۶] سرمایه فریب،[۷] متاع ناچیز[۸] و سرمایه زوالپذیر[۹] معرفی کرده است.
در روایات نیز دلبستگی به دنیا نکوهش است. در روایتی امام صادق(ع)، نخستین چیزی که با آن عصیان و نافرمانی خدا شد را شش چیز معرفی کرده که یکی عبارت است از دنیاپرستی، حب ریاست، علاقه به غذا (شکم پرستی)، محبت (افراطی) به زنان، پرخوابی و علاقه به تنپروری.
عوامل
عوامل دلبستگی به دنیا نداشتن شناخت درست از هدف آفرینش انسان، غفلت و حرص به دنیا است.
آمدن انسان نیز به این دنیا برای آمادگی برای زندگی جاویدان در آخرت است. خداوند انسان را در این دنیا آفرید تا او بتواند به کمال خود دست یابد، در نتیجه دلبستگی به دنیا، ناشی از نداشتن درک صحیح از فلسفه آفرینش است.
پیامدها
دلبستگی به دنیا ریشه همه خطاها و گناهان شمرده شده است. این رذیله باعث غفلت،[۱۰] حرص،[۱۱] طمع[۱۲] و از دست دادن سعادت اخروی[۱۳] میشود.
یکی دیگر از پیامدهای دلبستگی به دنیا، این است که فرد دین را وسیلهای برای دسترسی به خواستههای خود قرار میدهد.[۱۴]
جستارهای وابسته
منابع
- ↑ مطهری، مرتضی؛ سیری در نهج البلاغه، قم، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۳۶۱، ص۱۶۹.
- ↑ خداپناهی، محمد کریم، انگیزش و هیجان، سمت، چاپ اول، ۱۳۷۶، فصل ۱ و ۲.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، محمد دشتی، قم، الهادی، خطبه ۸۳، ص۱۳۱.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ سید رضی، نهج البلاغه، محمد دشتی، قم، الهادی، خطبه ۸۲، ص۱۲۹.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، محمد دشتی، قم، الهادی، حکمت ۱۳۱، ص۶۵۷.
- ↑ انعام:۳۲.
- ↑ آل عمران:۱۸۵.
- ↑ توبه:۳۸.
- ↑ نسا:۹۴.
- ↑ دشتی، ترجمه نهج البلاغه، نامه ۴۹، ص۳۷۱.
- ↑ دشتی، ترجمه نهج البلاغه، خطبه ۸۳، ص۳۸۷.
- ↑ مکارم شیرازی، نهجالبلاغه، ترجمه، نامه ۴۹، ج۳، ص۱۳۴ و ۱۳۵.
- ↑ هاشم رسولی محلاتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۷، ج۱، ص۳۷۲.
- ↑ دشتی، ترجمه نهج البلاغه، نامه ۵۳/۷۰ و ۷۱، ص۵۷۷.