انواع بدبینی

نسخهٔ تاریخ ‏۳ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۵۷ توسط A.ahmadi (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{سوال}} بدبینی دارای چه انواعی است؟ {{پایان سوال}} {{پاسخ}} بررسي روح...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

بدبینی دارای چه انواعی است؟

بررسي روحيه بدبيني، يا به تعبير شما منفي نگري، بحثي بسيار پردامنه و دقيق است و اگر ما موشكافانه نگاه كنيم، اين حالت نه تنها به جوانان جامعه اسلامي ما محدود نمي‌شود؛ بلكه در همه جوامع و سنين مختلف مشاهده مي شود؛ حتي شايد بعضي از اين منفي نظري ها را هم بتوانيم عليرغم بار منفي واژه آن، مثبت بدانيم؛ به همين جهت ضروري است كه جغرافياي بحث را روشن كنيم تا بدانيم حوزه هاي بدبيني كجاست، و در اين صورت است كه ما راحت تر، اين حالت را ريشه يابي مي كنيم.

منفي نگري و بدبيني را بيشتر در دو حوزه بدبيني عقيدتي و رفتاري مورد مطالعه قرار مي‌دهيم.

الف: بدبيني عقيدتي

معمولاً افرادي كه با خدا ارتباط ندارند مانند ماترياليستها به اين نوع منفي نگري گرفتار مي شوند؛ زيرا اينان بر طبق بينش مادي خود جهان را هدفدار نمي دانند و به تبع آن براي انسان هدفي ترسيم نمي كنند؛ از اين رو احساس پوچي و در نهايت خودكشي در بين افرادي كه نگرش مادي دارند بيشتر مشاهده مي شود. در شعر بعضي از شاعران ايراني نيز اين حالت ديده مي شود:

افلاك كه جز غم نفزايند دگر

ننهند به‌جا تا نربايند دگر

نا آمدگان اگر بدانند كه ما

از دهر چه كشيديم نايند دگر[۱]

ب: بدبيني رفتاري

منظور از اين قسم منفي گرائي، زير سؤال بردن نظام خلقت، اعتراض، و... نيست؛ بلكه چه بسا افراد خداپرست كه نگرش مادي ندارند؛ اما از زندگي لذت نبرده و به ديگران به ديده منفي مي نگرند.

اين قسم بدبيني به سه دسته تقسيم مي شود

۱. بدبيني نسبت به خود

اين واژه هر چند در ظاهر بار منفي دارد اما در نهايت چون براي كنترل خودخواهي و عجب و خودپسندي، مفيد است، بايد از اين مقوله با نام صفتي پسنديده ياد كرد. علي(ع) مي فرمايد: «مؤمن صبح را به شب نمي گذارد و شب را به صبح سپري نمي كند مگر آنكه خود را متهم مي داند و نسبت به خود سوءظن دارد.»[۲] اين حالت باعث مي شود كه انسان به نقائص خود بينديشد و از عيب جويي ديگران اجتناب ورزد؛ بنابراين، چنين منفي نگري نه تنها بد نيست بلكه مفيد هم است.

۲. بدبيني نسبت به خدا

اين نوع بدبيني غالباً در مواقع بحراني و در دل هاي افراد سست ايمان پيدا مي شود مثل وقتي كه فرد به بيماري، فقر، فقدان نزديكان و... دچار مي شود و اين گرفتاري ها را به خدا و عوامل معنوي نسبت مي دهد. در صورتي كه بسياري از مشكلات را اعمال خود انسان پديد مي آورند مثل واقعه جنگ احد كه در قرآن كريم بدان اشاره رفته است و بعضي گمان برند و گفتند كه اين شكست دليل به ناحق بودن ماست و اگر به وحي خدا و آيين حق بود شكست نمي خورديم و... در صورتي كه علت شكست غرور، طمع و نا فرماني آنان بود. اين بدبيني از نظر شرعي حرام و گناه كبيره است.[۳]

دلائل اين بدبيني را هم مي توان «انتظار استجابت فوري دعا»، «انتظار فتح و پيروزي بدون تلاش و فعاليت» و... دانست.

۳. بدبيني نسبت به ديگران

هرگاه عملي از كسي سر زند كه قابل تفسير صحيح و نادرست باشد و ما آنرا به صورت نادرستي تفسير كنيم دچار بدبيني به ديگران شده ايم. در قرآن از اين نوع بدبيني نهي شده ايم حتي بعضي از اين نوع منفي نگري ها را هم گناه دانسته است...[۴] ؛ البته به اين نكته بايد توجه داشته باشيم كه گاهي انسان بي اختيار، نظر منفي نسبت به ديگران پيدا مي كند؛ ولي مهم آنست كه ما به اين گمان منفي ترتيب اثر ندهيم.

تا اينجا متوجه شديم كه بحث منفي نگري دريائي از ظرائف است كه مجال بيشتري را مي طلبد و مختص به يك قشر خاصي يا جامعه مذهبي خاصي نيست؛ بلكه يك اختلال شناختي و رفتاري است كه قابل درمان است. با وجود اين به بعضي از عواملي كه جوانان براساس آنها به منفي گرائي سوق پيدا كرده اند اشاره مي كنيم:

۱. عقده حقارت

كسي كه گرفتار خود كم بيني است سعي مي كند ديگران را در محيط فكر خود حقير، پست و آلوده حساب كند تا از عقده خود بكاهد.

۲. پيش داوري

گاهي عدم تحقيق، كمي اطلاعات و عجله در قضاوت و داوري، انسان را وادار به متهم كردن ديگران و صدور حكم ناصحيح مي كند. تعجيل، صفتي شيطاني است و نتيجه آن هم شيطاني خواهد بود.

۳. مدرسه

گاهي مدرسه و معلمين، خصوصاً معلميني كه قيافه اي مذهبي دارند به گونه اي رفتار كرده اند كه جوان دچار بدبيني و منفي نظري شده است.

۴. انتظار فراوان

توقع و انتظار بيهوده و بي جا نيز باعث منفي نگري مي شود. هر چه سطح توقع و انتظار بالا باشد احتمال منفي نگري و سرخوردگي بيشتر است؛ زيرا بر آورده نشدن اين انتظارها از سوي ديگران به تدريج تبديل به منفي نگري نسبت به افراد مي شود. مثلاً ما انتظار داريم كه يك جامعه كامل و سالم اسلامي و بر خاسته از عدالت گريايي و مجري كامل حق انسان ها داشته باشيم كه يا هيچ عيب و نقصي در كار نباشد يا اگر هم باشد در حدّ بسيار كم. اين ايده آل گرايي، توقع ما را از مجريان قانون به حد فراواني افزايش مي دهد و در صورت نبود يا كمبود مسائل مورد نظر آرمان گرايانه ما به همه بد بين مي شويم و به منفي بافي رو مي آوريم.

۵. آلودگي

افرادي كه خود آلوده اند، ديگران را نيز آلوده مي پندارند و از طريق مقايسه به نفس، مردم را به كيش خود مي پندارند؛ مثل كسي كه عادت كرده از راه حرام پول در آورد، اگر ديد كسي پول دار شده يا به وضعيت مثبت اقتصادي رسيده است، چنين قضاوت مي كند كه آن شخص هم به طريقي از راه قاچاق و خلاف، مال به دست آورده است و فكر نمي كند از طريق مثبت هم مي شود به كسب و كار پرداخت.

۶. گذشته اجتماعي

گاهي جوانان در گذشته زندگي اجتماعي خود برخوردهايي از ادارات يا سازمانها ديده اند كه از لحاظ اخلاقي و اجتماعي نامناسب بوده است. اين جوانان با تعميم دادن اين موارد، به همه چيز و همه كس بدبين مي شوند و به شدت حس تنفر در آنان شكل مي گيرد.

۷. مسئولان

وجود رفتارهاي متناقض و متضاد در ميان برخي از مسئولان، يا تفاوت گفتار با رفتار آنها باعث ايجاد نگاهي منفي در جوان مي شود و او همه را اين گونه مي پندارد.

۸. تحليل نادرست

عدم توانايي تحليل درست در اتفاقات و مسائلي كه در اطراف جوان مي افتد نيز باعث مي شود حس منفي نگري در او تقويت شود.

۹. خودمحوري

افرادي كه خود محور هستند و همه چيز را با مقياس «خود» مي سنجند، اگر رفتاري مخالف آنچه خود مي پسندد، ببيند، ديد منفي نسبت به آن پيدا مي كند.

۱۰. تربيت خانوادگي

گاهي تربيت خانوادگي و رفتارهاي حاكم بر خانواده،‌ موقعيت اجتماعي فرهنگي خانواده و... نيز باعث ايجاد منفي نگري مي شود.

۱۱. «مشكلات روحي رواني»، «سرخوردگي اجتماعي»، «گروه همسالان» و... نيز ممكن است از عواملي باشند كه جوان را به اين مسير سوق می‌دهند.

۱۲. فقدان شناخت صحيح و يا وجود شناخت هاي غلط

مهم‌ترين عامل بدبيني، فقدان شناخت هاي لازم و صحيح و يا وجود شناخت هاي غلطي است كه در جوان شكل گرفته است و عدم شناخت و يا شناخت غلط مانع از ديدن حقيقت مي‌شود و نيافتن حقيقت انسان را به سوي بدبيني می‌كشاند.

اين ها گوشه هائي بود از عواملي كه ديد منفي را در جوان ايجاد مي‌كند، همان طور كه گفتيم؛ چون اين يك نوع اختلال است پس لازم است درمان شود.


منابع

  1. منسوب به خيام.
  2. نهج البلاغه، خطبه ۲۱۱.
  3. ر.ك: دستغيب، گناهان كبيره.
  4. حجرات/۱۲.