فحاشی
پیامدها و راههای درمان فحاشی چیست؟
مفهومشناسی و جایگاه
فحاشی به معنای بددهنی و ناسزاگویی یکی از رذائل اخلاقی است. ناتوانی از پاسخگویی، ناتوانی از کنترل خشم و نداشتن منطق، از عوامل فحاشی شمرده شده است.
در قرآن، بدزبانی نکوهش شده[۱] و به مردم سفارش شده با زبان خوش با دیگران سخن بگویید.[۲] امام صادق(ع) به یکی از یاران خود، که نسبت به کسی که به او ظلم کرده، بدزبانی کرده بود فرمود: «اگر او به تو ستم کرد، تو بیشتر به او ستم کردی. این رفتار، از رفتارهای من نیست و من به شیعیانم چنین دستوری ندادهام. توبه کن و از پروردگارت آمرزش بخواه».[۳]
پیامدها
یکی از پیامدهای فحاشی، بر اساس روایت، محروم شدن از بهشت است.[۴] شیخ بهایی احتمال داده منظور از حرام شدن بهشت بر فرد فحاش، محروم شدن تا مدتی باشد، یا مقصود بهشت مخصوصی است که از آن محروم است.
بنا بر روایتی دیگر از پیامبر(ص)، کسی که نسبت به مؤمنی بدزبانی کند، خداوند بوی بهشت را بر او حرام میکند؛ در حالی که بوی بهشت از پانصد سال راه یافت میشود.[۵]
بیبرکت شدن روزی بر پایه روایتی از امام صادق(ع)، هر کس به برادر مسلمان خود فحش دهد، خداوند برکت از روزی او برداشته، او را به حال خود رها کرده و زندگیش را تباه میکند.[۶]
درمان
درمان فحاشی به وسیله غفلتزدایی،[۷] خود تربیتی و مدیریت خشم صورت میگیرد. فرد فحاش از ارزش انسانی و رابطه خود با خدا غفلت کرده و به گناه بدزبانی دچار شده است؛ بنابراین غفلتزدایی نخستین گام برای درمان او است.[۷]
با استفاده از شیوه خود تربیتی که خود شامل خود تشویقی و خود تنبیهی است، فرد بهتدریج از بدزبانی رها میشود. یکی از عوامل فحاشی خشم است که فرد با بهره بردن از راههای کنترل خشم میتواند این عامل را اصلاح کند.
فردی که دچار فحاشی شده میتواند فشارهای عصبی خود را از راههای دیگری تخلیه کرده تا دچار فحاشی نشود. تحلیل رفتار فحاشی و اینکه در هر صورت این رفتار به ضرر فرد است نیز، در درمان آن مؤثر است.
مطالعه بیشتر
- آفات زبان، ج۲، محسن غفاری، انتشارات پیام آزادی، ۱۳۷۹ش.
منابع
- ↑ قلم: ۱۳.
- ↑ بقره: ۸۳.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، دارالکتاب الاسلامیه، ج۲، ص۳۲۶، باب البذاء.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، دارالکتاب الاسلامیه، ج۲، ص۳۲۳، باب البذاء.
- ↑ محدث نوری، مستدرک الوسائل، کتاب حج، باب ۱۳۹.
- ↑ اصول کافی، ج۴، ص۱۷.
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ حسنی، سید مجتبی، گناه و ناهنجاری، قم، دارالغدیر، ۱۳۷۹، ص۳۷ و ۴۷ و ۱۴۰.