پیش نویس:فلسفه خلقت گناهکار
سؤال از چرایی آفرینش انسانهایی که گناه میکنند و شاید به جهنم بروند، در واقع بازتابی از دغدغهای عمیق درباره عدالت، رحمت و حکمت الهی است. که باید گفت: خداوند انسان را نه گناهکار، بلکه موجودی آگاه، مختار و دارای ظرفیت کمال میآفریند. گناه نتیجه انتخاب نادرست انسان است، نه اراده الهی بر گناهکاری او. اگرچه برخی انسانها به گناه آلوده میشوند، اما خود آفرینش آنها موهبت است، چرا که امکان زیستن، انتخاب، بازگشت، توبه، رشد و قرب الهی به انسانها داده شده است. بهعلاوه، خداوند راههای متعددی برای بخشش و نجات قرار داده تا انسان گناهکار از رحمت الهی ناامید نشود. بنابراین آفرینش چنین انسانهایی، نهتنها اشکالی ندارد، بلکه خود نشانهای از لطف و حکمت بیپایان خداوند است. خداوند انسان را گناهکار نیافریده است؛ بلکه موجودی را آفریده است که میتواند از فرشتگان که پاکترین موجودات هستند والاتر و به سرچشمه هستی نزدیکتر باشد.
نظرات اندیشمندان درباره فلسفه خلقت
شهید مطهری
- خداوند انسان گناهکار را نیافریده، بلکه موجودی را آفریده است که توان رسیدن به مقاماتی فراتر از فرشتگان و نزدیکی به سرچشمه هستی را دارد؛ بنابراین، انسان با داشتن قابلیت تکامل و تقرب به کمالات بینهایت، شایسته آفرینش است و هدف از خلقت او را باید در همین ظرفیت تکاملش جستجو کرد.[۱]
- البته در چرايی خلقت انسان سخن بسيار گفته شده است و بسيار میتواند سخن گفت و بطور كوتاه ديدگاه درست در علت خلقت انسان اين است كه به كمال برتر برسد زيرا انسان است كه میتواند حتي فراتر از فرشتگان تعالی پيدا كند. پس هدف از خلقت انسان را میتوان در ماهيت تكاملپذير انسان جستجو كرد.[۲]
علامه طباطبائی
- برای هریک از این انتخابها نیز عاقبتی درنظر گرفته شده است که انسانها از آن آگاه هستند؛ بنابراین خداوند انسان را برای رفتن به جهنم خلق نکرده است. هدف خداوند آن است که انسان مشمول رحمت او واقع شود و به سعادت و کمال شایسته خود، برسد. حالا خداوند به خاطر این که عدهای قدردانی نکرده و مرتکب گناه میشوند باید سفره جود و کرم خود را برچیند؟ اگر انسان خود نمیخواهد از نعمات استفاده کند و به سعادت واقعی برسد، ارتباطی با جود و کرم منعم ندارد.[۳]
مصباح یزدی
خداوند متعال انسان را برای گناه کردن نیافرید؛ بلکه برای آفرینش انسان دو هدف را میتوان تصور کرد:[۴][۵]
- هدف متوسط: از آیات قرآن و روایات اسلامی برمیآید که هدف متوسط خلقت عبادت و بندگی خداست و این مطلب در تمام پدیدههای عالم، ساری و جاری است: ﴿وَ إِن مِّن شَیْءٍ إِلآ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِی وَ لَـَکِن لآ تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُم ...؛ همه موجودات، تسبیح خدا میگویند; ولی شما تسبیح آنان را نمیفهمید.﴾(اسرأ:44) و همچنین قرآن کریم، درباره هدف متوسط در انسان و جن میفرماید: ﴿وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاْ نسَ إِلآ لِیَعْبُدُون56؛ من جن و انس را نیافریدم جز برای این که عبادتم کنند﴾(ذاریات)
- هدف عالی: این هدف رسیدن به مبدأ و منشأ نور هستی است؛ یعنی نهایت سیر مخلوقات اوست.﴿وَ أَنَّ إِلَیَ رَبِّکَ الْمُنتَهَیَ؛ انتهای سیر انسان به سوی خداوند است﴾(نجم:42) و آیه ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَیْهِ رَاجِعُون؛ ما از خداییم و به سوی او برمیگردیم﴾(بقره:156) آیات مذکور غایت و نهایت سیر را روشن میکنند، رسیدن به خدا، همان به کمال رسیدن مخلوقات است، پدیدههای هستی وقتی کمال آخر خود را مییابند که به خداوند متعال نزدیک شوند.
محمود رجبی
- موجودی كه میتواند چنين صعود و ترقی نمايد شايسته و ضروری است كه خلق شود. البته كمال انسان همانطور كه خداوند فرموده است قرب الهی است.[۶]
عالم آفرینش، میدان آزمایش
شواهد قرآنی بر اختیار انسان
- سوره انسان
﴿إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعًا بَصِیرًاإِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا كَفُورًا؛ (1)ما انسان را از نطفه آمیخته و مختلطی [از مواد و عناصر] آفریدیم و او را از حالتی به حالتی و شکلی به شکلی [از نطفه به علقه، از علقه به مضغه، از مضغه به استخوان تا طفلی کامل] درآوردیم، پس او را شنوا و بینا قرار دادیم. (2)ما راه را به او نشان دادیم یا سپاس گزار خواهد بود یا ناسپاس.﴾(انسان:2و3)
- سوره کهف
﴿وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ ۖ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ ...؛ و بگو: [سخن] حق [که قرآن است] فقط از سوی پروردگار شماست؛ پس هر که خواست ایمان بیاورد، و هر که خواست کافر شود.﴾(کهف:29)
مطالب جمع آوری شده
/ و به همين جهت خداوند درباره متقيان كه به كمال رسيدهاند ميفرمايد:«إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ»به راستي كه پرهيزكاران در باغها و جويبار در جايگاهي راستين نزد پادشاهي مقتدرند/قمر/ 55
___________________
حضرت علیمیفرماید: "بیگمان خدای سبحان دنیا را مقدمهای برای زندگی پس از آن قرار داده و آن را برای مردم، محل آزمایش شمرده تا هرکس که نیکوکارتر است، بشناسد...".(فرهنگ آفتاب، فرهنگ تفصیلی نهج البلاغه، عبدالمجید معادیخواه، ج 1، ص 77، نشر ذره.) بنابراین، انسان برای به تکامل رسیدن خلق شده و به طور کلی آفرینش نیز در راستای همین هدف خلق شده و تکامل و نزدیک شدن به خداوند، همان هدف غایی و نهایی است و چنین هدفی ذاتاً دارای ارزش و بالاتر از آن خوبی یافت نمیشود; و در این راستا انسان میتواند با اختیار و امکاناتی که در خدمت دارد به این هدف برسد و در غیر این صورت کوتاهی و کم همتی از خود انسانها است و دیگر آن که خداوند متعال در خلقت به دنبال منافع خویش نیست، بلکه منفعت و سود خلقت به مخلوق (انسان) برمیگردد; زیرا خداوند متعال ناقص نیست که نیازمند سود و منفعت باشد. من نکردم خلق تا سودی کنم بلکه تا بر بندگان جودی کنمهمان طور که گذشت انسان موجودی مختار و با اراده است. و قرآن کریم به صراحت اختیار انسان را ثابت کرده و میفرماید: "وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّکُمْ فَمَن شَآءَ فَلْیُؤْمِن وَ مَن شَآءَ فَلْیَکْفُر...;(کهف،29) بگو این حق است ]قرآن[ از سوی پروردگارتان! هرکس میخواهد ایمان بیاورد و هرکس میخواهد کافر شود!..." پس سعادت یا شقاوت انسان به دست خودش است، اگر راه کمال و صراط مستقیم را پیمود و رهنمودهای خداوند متعال را گوش داد و عمل کرد، سعادتمند شده و ازنعمتهای او در بهشت رضوان برخوردار میشود و لزومی ندارد که هیچ گونه شک و دودلی و یا تردید به خود راه دهد; بلکه با توکل و ایمان به خداوند متعال و عمل به دستورها و فرمانهای الهی راه راست و رسیدن به کمال نهایی را طی نماید. افزون بر آن چه گذشت، اگر خداوند متعال انسان را مانند سایر موجودات بدون اراده خلق میکرد، آن گاه پیمودن راه کمال و رسیدن به درجات عالی و... ارزش چندانی نداشت; بلکه آن چه نزد خداوند از ارزش بیشتری برخوردار است، به کمال رسیدن و نزدیک شدن به خداوند متعال با وجود مختار بودن دارای ارزش است.(ر. ک: تفسیر نمونه، آیةالله مکارم شیرازی و دیگران، ج 22، ص 393; ج 13، ص 375، دارالکتب الاسلامیه، تهران / انسانشناسی، تدوین مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ص 82 ـ 91، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی;، قم.)
_______
فرشتگان همين سؤال را از خدا پرسيدند، وقتي خدا به ملائكه فرمود: مي خواهم در زمين جانشين بيآفرينم؛[2] ملائكه گفتند: آيا مي خواهي كساني را خلق كني كه روي زمين فساد مي كنند و همديگر را مي كشند. ما تو را تسبيح مي گوييم و تقديس مي كنيم. خداوند در پاسخ فرمود: چيزهايي مي دانم كه نمي دانيد. خدا موجودي آفريد كه گُل سر سبد عالَم هستي محسوب مي شود، به خاطر زمينه هايي كه در وجود او نهاد. و آية و علّم آدم الاسماءَ كلّها؛ خداوند به آدم تمامي اسما را آموخت، شايد به اين معنا باشد كه خداوند زمينة رشد و تكامل را در وجود انسان قرار داد. وي با اين زمينه مي تواند به حقايقي از عالَم دست يابد كه حتي فرشتگان از آن اظهار عجز نموده اند. بشر امروز توانسته است در اثر علم و آگاهي و تجربه به مراحلي برسد كه هيچ موجود ديگري اين قدرت را ندارد. بنابراين خلقت آدم با دارا بودن زمينه هاي كمال و ترقّي بسيار عالي و بر جسته است ، گرچه برخي انسان ها از اين زمينه ها سوء استفاده مي كنند، امّا سوء استفاده دليل نمي شود كه خدا از اصل خلقت آن ها خودداري كند، همان طوري كه خداوند درختان را آفريد كه فوائد بسيار دارد، امّا گاهي در اثر آتش سوزي باعث تخريب محيط زيست مي شود. همين طور دريا و آب كه بسيار خوب است گرچه گاهي عامل فساد مي شود.[3]تفسير نمونه، ج 22، ص 392 و ج 1، ص 178، باتلخيص
خداوند نيكوكاران را دوست دارد و نااميدي را به خود در اين مسير راه ندهيم چرا كه نااميدي نه تنها مشكلي را حل نميكند بلكه مايه دوري بيشتر انسان از خدا ميشود.[6] بيائيم و به توانائيهاي خودمان و استعدادهاي خداداديمان باور پيدا كنيم و با تمرين و پافشاري آنها را به كمال و فعليت برسانيم.دستغيب، عبدالحسين، گناهان كبيره، فصل نااميدي از رحمت خدا.
موجودي كه ميتواند چنين صعود و ترقي نمايد شايسته و ضروري است كه خلق شود. البته كمال انسان همانطور كه خداوند فرموده است قرب الهي است[2] و به همين جهت خداوند درباره متقيان كه به كمال رسيدهاند ميفرمايد:
«إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ»[3]
به راستي كه پرهيزكاران در باغها و جويبار در جايگاهي راستين نزد پادشاهي مقتدرند يعني متقيان بدان درجه رسيدهاند كه به قرب الهي توفيق يافتهاند و از اينرو متقيان انسانهايي هستند كه به كمال رسيدهاند.
پس روشن شد كه چنين موجود قابل رشدي حيف است كه از نعمت هستي محروم شود.رجبي، محمود، انسانشناسي، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، چاپ اول، 1379، ص 181.
منابع جهت مطالعه بیشتر
۱. علامه طباطبائی، محمدحسین، المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، بنیاد علمی و فکری علامه، چ ۵، ۱۳۷۰، ج۸، ص۴۹۷ و ۴۹۸.
۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، چ ۲۱، ۱۳۷۸، ج۷، ص۱۹ تا ۲۲.
منابع
- ↑ مطهری، مرتضی (۱۳۶۰). هدف زندگی. قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه. ص۷.
- ↑ مطهری، مرتضی (۱۳۶۰). هدف زندگی. قم: دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه. ص۷.
- ↑ ر. ک. علامه طباطبائی، محمدحسین، المیزان، ترجمه سیدمحمد باقر موسوی همدانی، چ ۴، ۱۳۷۰، ج۱۱، ص۱۰۱.
- ↑ مصباح یزدی، محمدتقی. معارف قرآن. ج۱. قم: مؤسسه در راه حق. صص۱۷۹.
- ↑ مصباح یزدی، محمدتقی. معارف قرآن. ج۳. قم: مؤسسه در راه حق. صص۱۵۵.
- ↑ رجبی، محمود (۱۳۷۹). انسانشناسی. مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره). ص۱۸۱.