اقدامات ضد استعماری سید جمالالدین اسدآبادی در ایران
این مقاله هماکنون به دست Shamloo در حال ویرایش است. |
اقدامات سید جمالالدین اسدآبادی در مبارزه با استعمار موجود در ایران چه بوده است؟
سید جمالالدین اسدآبادی یا سید جمالالدین افغانی (۱۲۵۴–۱۳۱۴ق) عالم مسلمان معتقد به مبارزه با استعمار و تقریب مذاهب اسلامی که به سیاستهای استعماری ملل استعمارگر مانند انگلیس در کشورهای اسلامی اعتراض داشت.
استعمار در نگاه سید جمالالدین
سید جمالالدین اسدآبادی مهمترین و مزمنترین درد جامعه اسلامی را استبداد داخلی و استعمار خارجی تشخیص داد. او در دوران حیات خود با این دو بهشدت مبارزه کرد. اسدآبادی برای مبارزه با این دو عامل آگاهی سیاسی و شرکت فعالانه مسلمانان را در سیاست واجب و لازم میشمرد.[۱] سید جمالالدین اسدآبادی معتقد بود که زیانبارترین پیامد استعمار نو از میان بردن فرهنگ و هویت ملتهاست. از نظر او استعمار فرهنگی زمینهساز استعمار سیاسی و اقتصادی است.[۲]
اقداماتی که سید جمالالدین در رابطه با مبارزه علیه استعمار کرد در جهان اسلام مورد توجه قرار گرفت؛ به طوری که نهضتهای بعدی اسلامی عموماً تحت تأثیر تفکرات و اندیشههای ضد استعماری او بود. محمد محیط طباطبایی (۱۲۸۰-۱۳۷۱ش)، محقق تاریخ و فرهنگ ایران، در این مورد معتقد است که خاورشناسان و پژوهشگران اروپایی در صدد تحقیق و تشخیص اصول نهضت سیاسی و اجتماعی کشورهای اسلامی برآمدند و در کنجکاویهای خود به جایگاه سید جمالالدین در رشد نهضتهای اسلامی توجه یافتند؛ آنان دریافتند که در همه نهضتهای سیاسی، اجتماعی، ادبی، فلسفی، تربیتی و انقلابی شرق اسلامی، آثار جداگانه داشته و این آثار در برانگیختن نهضتهای اسلامی تأثیر داشته است.[۳]
جذب و پرورش نیروهای مستعد، برای آگاهی دهی به مردم ایران
سید جمالالدین اسدآبادی در دوران حضور خود در ایران افرادی را دعوت کرد و آنان را با خود همراه ساخت تا در مقابل استبداد داخلی و استعمار دولتهای بیگانه خارجی، راهنمای اقشار مختلف مردم در داخل ایران باشند.[۴]
از جمله افرادی که به همکاری با سید جمالالدین پرداختند میتوان به میرزا آقاخان کرمانی، شیخ احمد روحی و میرزا حسنخان خبیرالملک اشاره کرد. این افراد در دوره استبداد ناصرالدین شاه ایران را ترک کردند و به استانبول، که در آن زمان روشنفکران ایرانی در آن جا جمع شده بودند، رفتند و کانون نهضت ایران را تشکیل داده و به بیدارکردن افکار ملت ایران همت گماشتند.[۵]
بالابردن سطح آگاهیهای علما برای مبارزه با استعمار
گفته شده تلاشهای سید جمالالدین اسدآبادی در ارتقاء سطح آگاهیهای سیاسی علمای زمان خود، اعم از عالمان شیعه و سنی، تأثیر بالایی داشت. کشیدهشدن تدریجی عالمان دوره قاجار تحت تأثیر سید جمالالدین به مسیر استعمارستیزی، آنان را در استبدادستیزی نیز فعالتر و جدیتر کرد؛ نخست آنان را به تعمق جدیتر در مسائل سیاسی دعوت کرد و سپس باعث تحکیم بیشتر پیوند اجتماعی و سیاسی آنان با مردم و توسعه بیشتر زعامت آنان در پهنه مسائل سیاسی گردید. در نتیجه، تعارض آنان را با دستگاه حاکمه شدت بخشید.[۶]
در این میان، سید جمالالدین طی اقامت در ایران و ارتباط مستقیم با علمای ایران و از طریق آثار خود و نیز نامههایش به علما و مراجع زمان؛ مانند نامهای که به میرزای شیرازی نوشت، منشأ آگاهیهای قابل توجهی در ایران گردید. گفته شده که برای درک تأثیر جمالالدین اسدآبادی باید توجه داشت که اکثر علمای آزاداندیش دوره ناصری در آستانه مشروطیت بهنوعی شاگرد او و تحت تأثیر اندیشههایش قرار داشتند.[۷]
اقدامات سید جمالالدین در جنبش تنباکو
یکی از فعالیتهای ضد استعماری سید جمالالدین اسدآبادی مخالفت با اعطای امتیاز تنباکو به دولت استعماری انگلستان بود. قرارداد امتیاز تنباکو در تاریخ ۲۸ رجب ۱۳۰۷ق در پانزده فصل منعقد گردید.[۸] انعقاد چنین قراردادی مخالفت شدید سید جمالالدین را در پی داشت. در زمان عقد این قرارداد، سید جمالالدین، که بهخاطر مخالفت با چنین اقداماتی، از ایران اخراج شده و در بصره حضور داشت، نامهای مفصل برای مرجع وقت میرزای شیرازی فرستاد. او در آن نامه خطرات انعقاد چنین معاهدههایی را متذکر شد.[۹]
میرزای شیرازی تحت تأثیر نامه سید جمالالدین با فرستادن تلگرافی به شاه مبنی بر اعتراض علما و عامه مردم از وجود چنین قراردادهایی خواستار لغو آن شد. اما شاه قاجار به این نامه ترتیباثر نداد. میرزای شیرازی که، برهم زدن این امتیاز را یک وظیفه دینی میدانست در مقابل آن سر سختانه ایستادگی کرده و علیرغم خواستههای شاه مجدداً تلگرافی به ناصرالدین شاه مخابره میکند و چون دوباره با بی اعتنائی شاه مواجه میشود، در جواب استفتائی که از وی در رابطه با استعمال تنباکو میشود، حکم بر تحریم آن نموده و فتوای تاریخی خود را میدهد که «بسم الله الرحمن الرحیم ـ الیوم استعمال تنباکو و توتون بایّ نحو کان در حکم محاربه با امام زمان صلوات الله و سلامه علیه است ـ حرره اقل محمد حسن الحسینی». پس از این حکم، ناصر الدین شاه خطرناکترین شخصی را که مُخل بر ادامه کارهای خود سرانه اش تشخیص داده بود سیّد جمال الدین بود بدین جهت سیّد جمال از بصره نیز مهاجرت نموده به لندن رفت.
تشویق سیّد جمال به دخالت هر چه بیشتر علماء در امور سیاسی و اجتماعی
سیّد جمال الدین برای علم و عالم بهطور کلّی ارزش بسیاری قائل بود و با درک عمیقی که از مقام علم و نقش علماء در رشد و تکامل مادی و معنوی جوامع و سیادت و عزّت ملل مسلمان داشت، همواره از یک سو مردم را به نزدیکی با آنها تشویق میکرد و از سوئی دیگر علماء را تحریک و تشویق مینمود به دخالت هر چه بیشتر در امور سیاسی و اجتماعی و نجات ملل مسلمانی که تحت سلطه اجانب قرار میگرفتند و آنان را به مبارزه با استعمار و نفوذ بیگانگان فرا میخواند.
سیّد در نامه اش به علمای ایران ضمن اشاره به نقشه دولتهای اروپایی برای نفوذ در کشور و نیرنگها و دسیسههای آنها مینویسد: در هر نقطه ای که نیروی علماء کم شده، قدرت اروپائیان در آن جا بیشتر گردیده است به حدّی که شوکت اسلام را درهم شکسته، نام دین را از آن جا محو ساختهاند.[۱۰]
نتیجه آنکه در عقیده سیّد اگر علماء در مسائل سیاسی و اجتماعی جامعه ایران وارد شده و امور کشور را در دست گیرند استعمار بیگانگان پسروی کرده موجبات شکوفائی کشور در تمامی زمینهها آماده و مهیا میگردد.
شهید مطهری مینویسد: روش سیّد جمال در قبال روحانیّت شیعه، تأثیر فراوانی داشت هم در جنبش تنباکو که منحصراً بوسیله علماء صورت گرفت و مشتی آهنین بود بر دهان استعمار خارجی و استبداد داخلی و هم در نهضت مشروطه ایران که به رهبری و تأیید علماء صورت گرفت.[۱۱]
مقابله سیّد جمال با روشنفکران غرب زده
در عین حال که سیّد در کشورهای اسلامی بالاخص ایران متوجه روحانیان و علماء بود به دانشمندان و روشنفکران و جوانان نیز عنایت داشت و بیشترین مخالفت او با آن دسته از روشنفکرانی بود که در جریان گرایش به غرب و خود باختگی در برابر غرب و تقلید از آنها قرار داشتند، چرا که این مرحله اوّل استعمار یعنی استعمار فرهنگی است که با هجوم ظواهر تجدّد شروع میشود و سپس مرحله دوّم و سوّم استعمار یعنی استعمار اقتصادی و سیاسی به دست این غرب زدگان جای پای محکمی در کشور پیدا میکند و کشور را آماج چپاول و غارت خویش میسازد. «ملکم خان» را میتوان مظهر و نمونه کاملی از روشنفکران غرب باور و سر سلسله روشنفکران از این دست در تاریخ معاصر ایران دانست. ملکم خان مروّج فکر در تسلیم مطلق به تمدّن غربی بود و بیش از پنجاه سال از عمرش را در اروپا گذرانید.
وی در مذاکراتی که با ویلفرد اسکاون بلنت مؤلف تاریخچه مخفی اشغال مصر به وسیله انگلستان نموده بود، به وی گفته بود: من مایل بودم اصول تمدن غربی را در ایران شیوع دهم و برای این کار از جامعه دیانت استفاده نمودم.[۱۲]
اسماعیل رائین مینویسد: ملکم خان اصول عقاید «اگوست کنت» فیلسوف معروف را سر مشق افکار و عقایدش قرار داده بود.[۱۳]
در نهایت ملکم خان پس از جریان مفتضحانه «معاملات لاتاری» با شیخ جمال الدین ارتباط پیدا کرد و با تأسیس روزنامه قانون حملات ضد قاجاری را آغاز نمود.[۱۴]
البته این مواردی که ذکر شد تنها بخشی از اقدامات سید جمال در راه زدودن غبار استعمار از چهره ایران اسلامی بود و ما در اینجا بحث را با کلام آن بزرگمرد تاریخ معاصر خاتمه میدهیم، آنجا که مینویسد: مرا در این جهان چه در غرب باشم و چه در شرق، مقصدی نیست جز آنکه در اصلاح دنیا و آخرت مسلمانان بکوشم و آخر آرزویم آن است که چون شهدای صالحین، خونم در این راه ریخته شود.[۱۵]
منابع
- ↑ مطهری، مرتضی، بررسی اجمالی نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۷۳ش، ص۱۵.
- ↑ صاحبی، محمدجواد، اندیشه اصلاحی در نهضتهای اسلامی، قم، چاپخانه دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۶ش، ص۱۵۶–۱۵۷.
- ↑ محیط طباطبایی، سید محمد، سید جمالالدین اسد آبادی و بیداری مشرقزمین، بهکوشش سید هادی خسروشاهی، تهران، کلبه شروق، ۱۳۸۰ش، ص۴.
- ↑ رائین، اسماعیل، انجمنهای سری در انقلاب مشروطیت، تهران، انتشارات جاویدان، ۱۳۴۵ش، ص۳۸-۳۹.
- ↑ رائین، انجمنهای سری در انقلاب مشروطیت، ص۳۸-۳۹.
- ↑ زرگرینژاد، غلامحسین، رسائل مشروطیت، تهران، انتشارات کویر، ۱۳۷۴ش، ص۷۸.
- ↑ زرگرینژاد، رسائل مشروطیت، تهران، ص۷۸.
- ↑ قدسیزاده، پروین، «تحرین تنباکو»، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دایرة المعارف اسلامی، ۱۳۹۳، ذیل واژه.
- ↑ محیط طباطبایی، سید جمالالدین اسد آبادی و بیداری مشرقزمین، ص۷۳.
- ↑ سید احمد، موثقی، پیشین، ص۹۰.
- ↑ شهید مطهری، پیشین، ص۱۸.
- ↑ اسماعیل رائین، پیشین، ص۸.
- ↑ همان، ص۱۷۳.
- ↑ اصیل، حجتالله، زندگی و اندیشه میرزا ملکم خان ناصر الدوله، نشر «نی»، چاپ اول ۱۳۷۶هجری. ش، تهران، ص۳۶ و ۴۲.
- ↑ مهدوی، اصغر و افشار، ایرج، مجموعه اسناد و مدارک چاپ نشده درباره سید جمال مشهور به افغانی، دانشگاه تهران، تهران۱۳۴۲هجری. ش، ص۹۳.