روزه عاشورا

سؤال

روزه در ایام عاشورا و تاسوعا چه حکمی دارد؟

درگاه‌ها
امام حسین.png


بنی امیه به دلیل پیروزی ظاهری بر امام حسین(ع) عاشورا را روز مبارکی می‌دانستند و در آن روز به جشن می‌پرداختند، آذوقه سال را به خانه می‌آوردند، و این روز را روزه می‌گرفتند.[۱]

اما ائمه(ع) از روزه این روز نهی کرده و روزه این روز را مکروه می‌دانستند. امام صادق(ع) در این خصوص می‌فرمایند:

«روز عاشورا و تاسوعا را روزه نگیرید، چون این روز مصیبت اسلام و اهل بیت(ع) است؛ و اگر کسی در این روز، روزه بگیرد، با آل زیاد محشور می‌شود؛ و اگر کسی آذوقه به خانه ببرد، برکت از مال او و اهل بیت او برداشته شده شیطان در آن شریک می‌شود…»[۲]

از نظر امام رضا(ع) نیز عاشورا روزی است که بنی امیه در آن روز، روزه می‌گیرند و در این روز اسلام و مسلمین عزادار شدند، پس هر کس در این روز، روزه بگیرد، همچون آل امیه، آتش جهنم نصیبش خواهد شد.[۳]

روزه روز تاسوعا هم به خاطر روز عاشورا مطرح است و در حدیثی از امام صادق(ع) از روزه روز تاسوعا هم نهی شده است.[۴]

تیتر

به گفتهء آلوسى در بلوغ الارب عرب جاهلى يا خصوص قريش بتعبير او نيز روز عاشورا را روزه مىداشته‌اند مضمون عبارت او چنين است : « قريش در جاهليت روز عاشورا روزه مىداشتند و شايد آن را از شرع پيش تلقى كرده بوده‌اند و به همين جهت اين روز را احترام مىگذاشتند و خانهء كعبه را در اين روز به جامه اش مىپوشاندند . مىگويند قريش در جاهليت گناهى مرتكب شده كه در نظرش بزرگ آمده پس براى كفارهء آن ، روز عاشورا را روزه گرفته و آن را معمول داشته است و در برخى از اخبار چنين آمده است كه : قريش را قحطى اتفاق افتاده و پس از آن بر طرف شده پس به شكرانهء رفع آن ، روز عاشورا را روزه مىگرفته‌اند » . از لحاظ فقهى شيخ يوسف بحرينى ، در كتاب حدائق ، روزهء عاشورا را اگر بر وجه حزن گرفته شود جزء مستحبات مؤكده دانسته است . ابو الفتوح در مقام تعديد اقسام روزه : از واجب و حرام و مكروه و مستحب در شماره مستحبات آنها گفته است : « : و روزه عاشورا را بر وجه حزن و مصيبت » محقق نيز در كتاب « المعتبر » در طى تعديد اقسام روزه هاى مستحب گفته است « و صوم عاشورا حزنا لا تبرّكا » بعضى هم آن را « مكروه » دانسته‌اند شايد معنى مكروه بودن كم بودن ثواب باشد نه محظور بودن آن ، چنان كه سيد محمد كاظم يزدى ( متوفى 1337 هجرى قمرى ) در كتاب « عروة الوثقى » به اين معنى تصريح كرده است .

روزهء عاشورا به طورى كه دشتكى نوشته [1] ابن عباس گفته است : يهود روز دهم محرّم را كه به نام عاشورا ناميده شده روزه مىگرفتند پيغمبر ( ص ) چون به مدينه وارد شد از آنان سبب پرسيد . گفتند : چون فرعون در چنين روزى غرق شده موسى به شكرانهء آن روزه گرفته و ما به وى تأسى مىكنيم . حضرت فرمود : « نحن احق بإحياء سنّة اخى موسى منكم » پس روز عاشورا را روزه گرفت و مردم را به روزه گرفتن وادار فرمود و چون روزهء ماه رمضان واجب شد آن اهتمام كه در بارهء روزهء عاشورا بود نماند . . » باز دشتكى شرحى مفصل در بارهء روزهء اين روز نوشته كه بدين گونه تخليص مىشود :

« بدان كه اتفاق است علما را بر اين كه روزهء روز عاشورا اكنون سنت است

چه آن كه پيغمبر ( ص ) در سال اول از هجرت اين روز را روزه گرفته و به همهء مسلمين حتى كودكان نيز امر فرموده كه روزه بگيرند » [1] كازرونى در المنتقى ، بنا بنقل مجلسى ، در ذيل حوادث سال اول هجرت ، گفته است : « و فى هذه السنة صام عاشورا و امر بصيامه . . »

ابو الفتوح ، در طىّ تفسير آيهء 179 از سورهء البقره * ( يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ - الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ چنين آورده است : « بعضى ديگر از مفسران گفتند خداى تعالى در بدايت شرع ، روزهء عاشورا و روزهء ايام البيض فريضه كرده بود چون روزهء ماه رمضان فرض شد تخفيف كرده و آن را برداشت » . از اين عبارت معلوم مىگردد كه سه روز از هر ماه روزه‌اش واجب شده بوده است و روايتى نقل كرده كه به آدم دستور داده شده بوده است كه روز 13 و 14 و 15 از هر ماه را روزه بگيرد .

از طرق عامه ، هم از صحيح بخارى نقل شده كه به اسنادش از عائشه اين مضمون را روايت كرده است : « قريش در جاهليت روز عاشورا را روزه مىگرفتند بعد پيغمبر ( ص ) به روزه گرفتن آن روز دستور فرمود تا روزهء ماه رمضان واجب شد و پيغمبر ( ص ) گفت : « من شاء فليصمه و من شاء افطر » مقريزى در « امتاع الاسماع » گفته است « و كان المسلمون يصومون عاشورا فلما فرض رمضان لم يؤمروا بصيام عاشورا و لم ينهوا عنه » .[۵]


منابع

  1. زیارت در پرتو ولایت، صفحه ۱۵۲ـ زیارت عاشورا، یوم تبرکت به بنوامیه.
  2. مشارق الشموس، جلد ۲، صفحه ۴۵۸.
  3. سبزواری، محمد باقر، ذخیره العباد، مؤسسه ال البیت، بیروت، بی تا، جلد ۳، صفحه ۵۲۰.
  4. حرّ عاملی، دارالاحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، اوّل، بی تا، جلد ۷، باب ۲۱، صفحه ۳۴.
  5. شهابی، محمود، ادوار فقه ( فارسي )، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۷ش، ج۱،‌ص۱۶۱ و ۱۶۲.