تحجر از دیدگاه شهید مطهری
این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
شهید مطهری چه دیدگاهی نسبت به تحجر داشته است؟
تحجر از موضوعاتی است که شهید مطهری در کتابها و سخنرانیهایش بسیار زیاد با آن مبارزه کرده است. او تحجر را جریانی خطرناک و آسیبزا در درون اسلام میداند. تحجر نزد شهید مطهری یکی از اسباب اصلی عقبماندگی مسلمانان و مانع فهم درست دین است. مطهری، خوارج و جریان اخباریگری را از مصادیق اصلی تحجر میداند. مطهری متحجرین را کسانی می داند که دچار جمود فکری هستند و حاضر نیستند به اندیشهها و عقاید غیر از خود توجهای نشان دهند.
در ادبیات شهید مطهری، واژگان جمود و قشریگری و خشکمقدسها، با تحجر همپوشانی دارد و گاه جریانات متحجر در اسلام را با این عناوین معرفی میکند.
ویژگی متحجرین
مطهری، متحجر را دگماندیش و جمودباور میداند که حاضر نیست به اندیشهها و ایدههای غیر از خود کمترین توجهی داشته باشد.[۱]
شهید مطهری معتقد است متحجرین، کهنهگراها و مرتجعینی هستند که تلاش میکنند تا قطعه تاریخی صدر اسلام را با تمام ویژگیها و مختصات پدیداریاش، نظیر شرایط جغرافیایی، اجتماعی و روانی در زمان حال و آینده باز تولید کنند. آنها از هر چه نو است متنفرند و جز با کهنه خو نمیگیرند، از نظر آنها دین مأمور حفظ آثار باستانی است و نزول قرآن برای آن است که جریان زمان را متوقف کند و اوضاع جهان را به همان حالی که هست میخکوب نماید. آنها معتقدند که هر وضعی که در قدیم بوده است، جزء مسائل و شعایر دینی است و باید حفظ و نگهداری شوند. آنها از اسلام جز آموزههای بسته، رسوب شده و انعطافناپذیر ندارند و همواره راکد و تحول ناپذیرند...[۲]
او انسانِ گرفتار تعصبها و تحجرها را از آزادی معنوی و عقلی محروم میداند.[۳] وی اعتقاد دارد بعضیها به حکم جمودی که دارند خیال میکنند دین اسلام آمده است که اوضاع عالم را از هر جهت ثابت نگه دارد، دنیا را به شکل موزه حفظ آثار باستانی درآورد. از این رو با هر چیز تازهای مخالفند و ای بسا که آن چیز تازه با هدفهای دین اسلام سازگارتر است. اینها اسیر عادات و مأنوسات خودشان هستند و به آن عادات و مأنوسات رنگ دینی و مذهبی میدهند.[۴]
شهید مطهری در یادداشتهایش آورده است که متحجرین نزد آیتالله بروجردی آمدند و به ایشان پیشنهاد کردند تلفن را بردارید.[۵] در جایی دیگر میگوید هرچه دانشمند بزرگ تاکنون اسلام داشته، این خشکمقدسها میگویند: این مسلمان نبوده، کافر بوده؛ این شیعه نبوده است.[۶]
شهید مطهری اخبارییون را یکی از مهمترین گروه های متحجرین می داند که جمود زیادی بین آنان حاکم است.[۷]
خوارج
شهید مطهری خوارج را از اولین متحجران میداند که امام علی با آنها مبارزه کرد و اگر این مبارزه نبود «جامعه اسلامی در جمود و تقشّر و تحجّر و حماقت و نادانی فرو میرفت.»[۸]
شهید مطهری نقل میکند: «امام علی(ع) درباره خوارج میگوید:«ثُمَّ انْتُمْ شِرارُ النّاس» شما بدترین مردم هستید. به این مقدس مآبها میگوید: شما بدترین مردم هستید. چرا؟ ما اگر باشیم میگوییم: بالأخره هرچه باشد آدمهای بیضرری هستند، آدمهای خوبی هستند. ولی آیا میدانید چرا علی میگوید شما بدترین مردم هستید؟ میگوید شما به این دلیل بسیار مردم بدی هستید که تیرهایی هستید در دست شیطانها؛ شیطان شما را به منزله تیر قرار میدهد، در کمان خودش میگذارد و هدف خود را میکوبد.»[۹]
اولین جریان جمودی که در دنیای اسلام پیش آمد همین جمودی است که خوارج به خرج دادند . اگر بخواهید بفهمید جمود با دنیای اسلام چه کرده است، همین موضوع را در نظر بگیرید که علی بن ابی طالب را چی کشت ؟ یک وقت میگوئیم علی را کی کشت و یک وقت میگوئیم چی کشت ؟ اگر بگوئیم علی را کی کشت ؟ البته عبدالرحمن بن ملجم ، واگر بگوئیم علی را چی کشت، باید بگوئیم جمود و خشکه مقدسی . همینهایی که آمده بودند علی را بکشند از سر شب تا صبح عبادت میکردند .[۱۰]
به اعتقاد مطهری دو جریان قشری و جمود در جهان اسلام وجود دارد: یکی جریان خوارج که شکم زنی را به جرم عدم تمکین شوهرش از تبرّی پاره کردند. و دیگر جریان اشعریگری در اهلسنت و اخباریگری در شیعه که تا حدی هنوز هم جلو اجتهاد آزاد را گرفته است.[۱۱] خوارج نتیجه آمیختگی عقاید دینی با جهالت و تعصب خشک است.[۱۲]
مطهری فقه خوارج را فقه مخصوصی میداند که بسیار جامد است. خوارج معتقد هستند تمام فِرَق اسلامی کافرند غیر از خودشان. و هرکسی که گناه کبیره مرتکب بشود کافر است. خوارج یک فقه به اصطلاح مضیق، تنگ و تاریک به وجود آوردند. به همین دلیل بعدها منقرض شدند، چون اساساً فقه خوارج فقه عملی نبود.[۱۳]
جمود و قشریگری
استاد شهید مطهری تحجر را به «جمود» تفسیر نمودند و نتیجه جمود را توقف و سکون و بازماندن از پیشروی و توسعه است .جامد از هر چه نو است متنفر است و جز با کهنه خود نمیگیرد.[۱۴] و در جای دیگر میفرماید: «اسلام با جمود مخالف است. جمودها و خشک مغزیها و علاقه نشان دادن به هر شعار قدیمی ـ و حال آن که ربطی به دین اسلام ندارد ـ بهانه به دست مردم جاهل میدهد که اسلام را مخالف تجدد به معنی واقعی بشمارند.[۱۵] مطهری جمود را مربوط می داند به ضعف عقل و نه به کمعلمی. به نظر وی تبعیت از اسلاف و شهرت و اجماع، نوعی جمود است، و یکی از شاخصه های جمود را این می داند که آنها اسلام را طرفدار حفظ جهان به صورت موزه آثار باستانی میدانند[۱۶] او می گوید فرد جامد، هسته و پوسته را از هم تمیز نمیدهد، وسیله و هدف را تمیز نمیدهد، درجه اهمیت را درک نمیکند و شخصیتها و افکار آنها را دین میپندارد.[۱۷]
استاد شهید مطهری، تهدیدهای گذشتهی تاریخ تفکر اسلامی در حوزه «دینشناسی» را، در جمود و قشریگری اشعریان و حنبلیان که به تفسیرهای ظاهر بینانه، قیاسهای نابجا و حتی تاویلهای مادی گرایانه منتهی میشد، میبیند. آنها برای عقل آدمی در فهم و معرفت دینی، نقش و منزلتی قائل نبودند و مایه رکود و قرار گرفتن کلام اصیل در تزویرهای سیاسی و فرقه سازیهای کلامی شدند. استاد، جریان خوارج و مارقیگری را اولین جریان جمود آمیز در ضربه زدن به اسلام معرفی کرد که در بستری سیاسی، بر اثر خلاهای فکری و معرفتی و فقدان عمق اندیشه و درک مفاهیم قرآنی شکل گرفت.27 استاد، مولفههایی چون: نگرش محدود به اسلام، عدم شناخت نیازهای زمان، عدم پاسخ گویی عمیق و فراگیر به سوالها و شبهات و حتی توقف در آنها و در جا زدن و شبیه سازی فرهنگ اسلام به فرهنگ کلیسایی قرون وسطا را از مولفههای ساختاری و بنیادین جهل، جمود، تحجر و زمینهساز خطر تجدد افراطی برمیشمارد.[۱۸]
او یکی از بیماریهای اجتماعی جامعه اسلامی را «تقشر و تحجر» میداند. تقشّر مانع جریان علم و حقیقت میشود. بعضی از مردم نسبت به دین حالت تقشّر پیدا میکنند و فقط به ظروف اهمیت میدهند نه به معنی. و بعضی حالت تحجّر و توقف.[۱۹]
مطهری یکی از کسان پیشرو میان عالمان اسلامی که با جمود و تحجر مبارزه کرد را شیخ طوسی میداند که اجتهاد شیعه با او و کتاب مبسوط شروع شد، که نوعی خروج از جمود بود.[۲۰] شهید مطهری درباره شیخ طوسی میگوید شور و ایمان و دلباختگی او به اسلام هرگز او را بهسوی جمود سوق نداده است.[۲۱] او برای سازگاری دین و زمان و مکان، خروج از جهالت و جمود فکری میان مسلمانان را لازم و ضروری می داند.[۲۲]
مطالعه بیشتر
- مجله کتاب نقد. شماره ۲۷ و ۲۶.
منابع
- ↑ رودگر، محمدجواد، تحجر و تجدد از منظر استاد شهید مطهری، کتاب نقد 1382 شماره 26 و 27،
- ↑ مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۶۹، ص۱۱۸.
- ↑ مطهری، مرتضی، پانزده گفتار، تهران، صدرا، ۱۲۸۹، ص۲۵۵.
- ↑ مطهری، مرتضی، یادداشتهای استاد، تهران، صدرا، ۱۳۸۹، ج۱۰، ص۱۳۱.
- ↑ مطهری، مرتضی، یادداشتهای استاد، تهران، صدرا، ۱۳۸۹، ج۱۰، ص۱۳۱.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، ۱۳۸۹، ج۱۶، ص۶۰۹.
- ↑ مطهری، مرتضی، سیری در سیره ائمه اطهار، تهران، صدرا، بیتا، ص۱۹..
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، ۱۳۸۹، ج۱۶، ص۶۱۷.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، ۱۳۸۹، ج۱۶، ص۶۰۸.
- ↑ مطهری، مرتضی، اسلام و مقتضیات زمان ۱، تهران، صدرا، بیتا، ص۱۲۲.
- ↑ مطهری، مرتضی، یادداشتهای استاد، تهران، صدرا، ۱۳۸۹، ج۱۰، ص۱۳۱.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، ۱۳۸۹، ج۴، ص۸۲۰.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران،صدرا، ۱۳۸۹، ج۲۱، ص۹۰.
- ↑ مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۶۹، ص۱۱۸.
- ↑ مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۶۹، ص۱۲۱–۱۲۰.
- ↑ مطهری، مرتضی، یادداشتهای استاد، تهران، صدرا، ۱۳۸۹، ج۱۰، ص۱۴۵.
- ↑ مطهری، مرتضی، یادداشتهای استاد، تهران، صدرا، ۱۳۸۹، ج۱۰، ص۱۴۵.
- ↑ رودگر، محمدجواد، تحجر و تجدد از منظر استاد شهید مطهری، کتاب نقد 1382 شماره 26 و 27،
- ↑ مطهری، مرتضی، یادداشتهای استاد، تهران، صدرا، ۱۳۸۹، ج۱۰، ص۱۳۱.
- ↑ مطهری، مرتضی، یادداشتهای استاد، تهران، صدرا، ۱۳۸۹، ج۱۰، ص۱۳۲.
- ↑ مطهری، مرتضی، تکامل اجتماعی انسان، تهران، صدرا، بیتا، ص۱۸۵.
- ↑ مطهری، مرتضی، یادداشتهای استاد، تهران، صدرا، ۱۳۸۹، ج۱۰، ص۱۴۰.