سازگاری فعالیت سیاسی روحانیت با زهد و تقوا
نقشآفرینی سیاسی روحانیت با زهد و تقوا ناسازگار نیست؟
نقشآفرینی سیاسی روحانیت نه تنها در تضاد با زهد و تقوا نیست بلکه انسان متقّی باید تکلیف دینی خود را انجام دهد و بر حسب ملاکهای دینی به تکلیف دینی خویش عمل نماید. اگر تکلیف دینی است که نقشآفرینی در عرصههای سیاسی داشته باشد، باید به آنچه که تکلیف است، عمل نماید. این نقشآفرینی سیاسی منافاتی با زهد و تقوا ندارد، بلکه عالم دینی بنا به تکلیف دینی در این عرصه گام گذاشته است، چرا که با وجود قدرت و توانایی در خصوص تکلیف به زمین مانده کوتاهی جایز نیست و با شناخت صحیح نسبت به تکلیف دینی، اعتنایی به برخی وسوسهها و تردیدها نباید کرد.
اسلام دینی است جامع که به همه شئون زندگی انسان توجه داشته و برای تمام ابعاد اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و… قوانینی در نظر گرفته است و بر همین اساس امام خمینی میفرمایند: «حکومت در نظر مجتهد واقعی، فلسفه عملی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است؛ حکومت نشاندهنده جنبه عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی وفرهنگی است، فقه تئوری واقعی و کامل اداره انسان از گهواره تا گور است.»[۱]
در چنین نگاهی، علما و روحانیون به عنوان حافظان و مبلغان دین نه تنها حق حضور در امور سیاسی و اجتماعی را دارند، بلکه جایگاه و موقعیت آنان این مسئولیت و وظیفه را برعهده آنان قرار میدهد و نمیتوانند از آن بر کنار بوده و نسبت به آن بیتفاوت باشند. وظایفی همچون هدایت و ارشاد مردم، حفظ کیان دین و مذهب، مبارزه با ظلم و انحصار طلبی، آگاهسازی مردم و بیدار نمودن آنان در مقابله با توطئهها، خطرات و تهدیدات مختلف، حفظ استقلال و آزادی کشور اسلامی و حمایت از محرومین و پا برهنگان و… گویای نقش و رسالت علما و روحانیون در قبال اسلام است که گستره آن زمان تشکیل حکومت و عدم آن را در بر میگیرد، هر چند در زمان برپایی حکومت اسلامی مسئولیت آنان بیشتر خواهد بود.
منابع
- ↑ صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۸۹