نقش ازدواج در تکامل ایمان
ظاهر
سؤال
آیا ازدواج بر اساس روایات، در تکامل انسان نقش دارد؟ دلیل این تأثیرگذاری چیست؟
ازدواج بر اساس روایات، در کامل شدن ایمان تأثیرگذار است.[۱] برای نمونه، ازدواج در روایات باعث پاکدامنی[نیازمند منبع] و کامل شدن ایمان[۲] شمرده شده است. دلایل تأثیرگذاری ازدواج بر تکامل ایمان گوناگون دانسته شده، که برخی از آنها چنیناند:
- کنترل غریزه جنسی: ازدواج از عوامل کنترل غریزه جنسی و قرار گرفتن آن در مسیر طبیعی خود معرفی شده است. عالمان اخلاق یکی از عوامل مهم گناه را غریزه جنسی دانستهاند.[۳] با ازدواج، زمینه گناهانی که عامل آن غریزه جنسی است، کمتر میشود. همچنین ازدواج باعث میشود نیرویی که انسان برای کنترل غریزه جنسی استفاده میکرد، برای کمال خود استفاده کند.
- زن و مرد کامل کننده یکدیگر: مفسران بر اساس آیه ۱۸۷ سوره بقره، زن و مرد را مایه آرامش یکدیگر دانستهاند.[۴] دلیل آرامش زن و شوهر را این شمردهاند که آن دو کاملکننده همدیگر و مایه شکوفایی و پرورش یکدیگرند، به طوری که هر یک بدون دیگری ناقص است.[۵]
- ترک خودخواهی: ازدواج را از عوامل ترک خودخواهی دانستهاند؛ زیرا پس از ازدواج سرنوشت همسر و فرزندان برای فرد مهم شده و حاضر است با چشمپوشی از لذتهای خود برای آنان آسایش فراهم کند.[۶] عالمان اخلاق خودخواهی را از عوامل مهم انحراف از مسیر حق دانستهاند.
- تعادل روحی و روانی: گفته شده با ارضاء نیازهای جسمی، عاطفی و روحی انسان، حس خداپرستی و ایمان بهطور کاملتری در انسان شکل میگیرد.[۷] انسان نیازهای مختلفی دارد. نیاز به خداپرستی و ایمان زمانی به صورت کامل در انسان شکل میگیرد که نیازهای سطح پائینتر تا حدی ارضاء شوند. ازدواج ابزار مناسبی برای پاسخگویی به این گونه نیازها شمرده شده است.
منابع
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱۰، ص۲۶۲؛ مستدرک الوسائل، نشر مؤسسه آل البیت، چاپ چهارم، ج۱۴، ص۱۵۰.
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱۰، ص۲۶۲.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، چاپ پانزدهم، ج۱، ص۶۵۰.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، چاپ پانزدهم، ج۱۶، ص۳۹۱.
- ↑ سالاری فر، محمد رضا، نظام خانواده در اسلام، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه خواهران، چاپ اول، ص۳۰؛ مطهری، مرتضی، به نقل از تعلیم و تربیت از دیدگاه اسلام، ص۱۶۶–۱۶۷.
- ↑ نظام خانواده در اسلام، ص۲۱.
- ↑ محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، چاپ هفتم، ج۵، ص۲۲۵۰، ح۷۸۰۵.