لیبرالیسم
لیبرالیسم را توضیح دهید
لیبرالیسم یا آزادیخواهی از مهمترین و شایعترین مکاتب فکری بشر در عصر امروز است که در وجوه فلسفی، سیاسی، اقتصادی، اخلاقی و اجتماعی نظریاتی دارد و اصل و بنیان خود را بر آزادی فرد و تعقل گذاشته است. از مهمترین عناصر آموزه لیبرالیسم، پذیرش حوزه خصوصی، برابری، مدارا، پلورالیسم معرفتی، دولت محدود و حداقلی، حاکمیت عقل و قانون و تقدم فرد بر اجتماع است.
معنا و مفهوم لیبرالیسم
واژگان liberalism (لیبرالیسم) به عنوان آموزه و liberal (لیبرال) که منظور فرد معتقد به آزادی خواهی است، از واژه liberteh لاتین اشتقاق یافته یافته اند.[۱] اصول کلی لیبرالیسم عبارت است از: یک: ارزش شمردنِ بیانِ آزادانهی عقاید فردی. دو: باور به اینکه بازگویی آزادانهی عقاید برای فرد و جامعه سودمند است. سه: پشتیبانی از نهادهای اجتماعی و سیاستهایی که بیان آزادانهی عقاید را ممکن میکنند.[۲]
تاریخچه
تکیه لیبرالیسم آغازین بر آزادی از قدرتِ خودسرانه (استبداد) بود و یکی از هدفهای اساسی آن آزادی و رواداری دینی بود.[۳]
از لحاظ تاریخی پیشینه جنبش لیبرال برای به دست آوردن آزادیهای سیاسی به سرکشی بارونهای انگلستان علیه شاه میرسد که در سال ۱۲۱۵ میلادی به امضای منشور بزرگ انجامید. به موجب این منشور، آزادیهای شاه محدود شد و پارهای از اختیارات به مجلس لردها واگذار شد. از نظر فلسفی، نظریههای جان لاک، فیلسوف انگلیسی قرن هفدهم در زمینه دولت و حقوق طبیعی پایه نظری لیبرالیسم جدید را گذاشت. ولی پیشینهی لیبرالیسم به عنوان یک جنبش اجتماعی و سیاسی از دو قرن و نیم بیشتر نیست. لیبرالیسمی که در سدههای هجده و نوزده در اروپای قارهای و انگلستان اوج گرفت، از به هم پیوستنِ عوامل گوناگون اجتماعی و اقتصادی و نظری و فلسفی پدید آمد و پیشرو آن لیبرالیسم انگلیسی بود که پایهاش بر سنت قانون عرفی، پارلمان و جنبش دینپیرایی در انگلستان بود.[۴]
دیدگاههای لیبرالیسم
دیدگاه فلسفی: عقلگرایی و فردگرایی از عناصر فلسفی لیبرالیسم است که بیشتر آموزههای لیبرالیسم از آن نشأت میگیرد. لیبرالیسم فرد را آزاد میداند و هرچه که در مقابل این آزادی باشد را کنار مینهد. از جمله سنت و حکومت و اجتماع. فرد میبایست بتواند هرطور که میخواهد زندگی کند و حوزه عمومی و دیگر نهادهای اجتماعی و عرفی نمیبایست به آزادی او خدشه وارد کند.
در باب لیبرالیسم فلسفی گفته شده: «اندیشهاى که معتقد است انسان مستقل از وحى و آزاد از مرجعیت دینى میتواند فلسفه، اقتصاد، دولت و... داشته باشد. از این رو میتوان گفت که: «اندیشه فلسفى قرن هفدهم، آشکار کرد که فکر بشر خود را از نیروهاى مذهبى کاملاً آزاد ساخته است. فلسفه جدید قبل از هر چیز غیر الهى و بر اساس عقل قرار داشت... و مجموعه کوششهاى فلسفه جدید در قرن هفدهم در راه آزاد کردن به کار رفت... فلسفه جدید به شدت بر اساس تک روى و اصالت فردى قرار داشت.»[۵]
دیدگاه اقتصادی: اقتصاددانان آزادیخواه (لیبرال) انگلیسی، به پیشوایی آدام اسمیت، پر نفوذترین گروهی بودند که نظریه ی لیبرالیسم اقتصادی را شکل دادند. به عقیدهی آنها، مکانیسم خودکارِ بازار اقتصادی که قانون عرضه و تقاضا اداره کنندهی آنست بهترین ضامن درستی و پیشرفت کار اقتصاد است و هیچ دستی، چه دست انحصارهای خصوصی چه دست دولت، نباید در کار آن وارد شود. به عقیدهی آنها، مشارکت داوطلبانه افراد و همکاری آنها با یکدیگر بر اساس مکانیسم بازار آزاد به تأمین سود همگان میانجامد. نظریهی آدام اسمیت دربارهی «سیستم ساده و بارزِ آزادی طبیعی» نه تنها یک سیستم آزاد و غیر شخصی بلکه سیستمی عرضه میکرد که به انسانها اجازه میداد نیروهای خود را به سود خود و دیگران به کار اندازند.[۶] برخی لیبرالیسم را در پیوند با بورژوازی میدانند.[۷] و اعتقاد دارند لیبرالیسم اقتصادی منشاء دیگر وجوه ان است: «کسانى که بحث آزادى را مطرح نمودند بورژواها بودند. آزادى مطرح شده از جانب آنها، در ابتدا آزادى اقتصادى بود و در پى آن نظامهاى سیاسى را نیز متحول نمودند. و به همین جهت اغلب یا تمام انقلابهاى سیاسى، انقلابهاى بورژوایى بود که نظام دولتى، اجتماعى و اقتصادى جدیدى را بنیان نهادند و بر آزادى عقد قرارداد، آزادى حرفه و پیشه، آزادى انتخاب محل سکونت و تضمین مالکیت خصوصى استوار بود. روشن است که مقصود از این آزادیها، آزادیهاى فردى بود؛ چون بورژواها این آزادیها را در مقابل گروه و طبقه فئودال و اشراف مطرح مىکردند و مجبور بودند در مقابل آنها بر فرد گرایى افراطى تأکید ورزند.»[۸]
دیدگاه سیاسی و دینی: لیبرالیسم در آغاز جنبشی ضد کلیسا و ضد استبداد بود. لیبرالیسم میکوشد با کوچک کردن و محدود کردن دولت و قدرت سیاسی، خطر استبداد را از جامعه دور کند. آزادی سیاسی و دینی، حکومت قانون و حقوق سیاسی از مفاهیمی هستند که این مکتب آنها را اهداف خود میداند.
دیدگاه دینی: لیبرالیسم در آغاز که همراه با اصلاحگری دینی بود اعتقاد داشت فرد بدون احتیاج به کلیسا و روحانیت دین میتواند با خدا ارتباط برقرار کند. برخی یکی از عوامل لیبرالیسم را نهضت اصلاح دینی میدانند. «در نهضت اصلاح دینى، مرجعیت کلیسا مورد حمله قرار گرفت و رهبر این نهضت «مارتین لوتر» اعلام نمود که پاپ مرجعیت ندارد و هر شخصى کشیش خود میباشد.«مارتین لوتر» با این شعار، نوعى فردگرایى را در دین مطرح نمود که در آن انسان براى فهم دین، نیازى به شخص دیگر ندارد بلکه عقلش مرجعیت نهایى براى او میباشد. از این رو انسان را در فهم دین و چگونگى عمل به آن از هر گونه مرجعیت دینى آزاد نمود و عقل خودِ فرد را به جاى آن نشاند.»[۹]
مبانی لیبرالیسم
عقل، فرد و آزادی از مهمترین مبانی لیبرالیسم است.[۱۰]
فردگرایی در حوزههای متنوعی تعریف شده است. از جمله در حوزه دین و مذهب، اقتصاد، سیاست، ارزشها، علم و اخلاق. در این حوزه ها، فرد معیار و مقدم بر همه چیز است.
لیبرالیسم عقل را برای سعادت بشر کافی میداند. و نیز اعتقاد دارد یقین دست نیافتنی است از همین جهت به اصل مدارا میرسد، چون انسان نمیتواند به اصول محکم و یقینی برسد، نباید به سرکوب دیگران بپردازد.
نقد لیبرالیسم
لیبرالیسم سنتها و ایدئولوژیها را کنار مینهد تا خود انسان آزادانه تصمیم بگیرد با چه سمت و سویی فکر کند و تصمیم بگیرد. اما رفته رفته لیبرالیسم خود تبدیل به ایدوئولوژی و سنت شده است که با توجه با مصایب دنیای امروز روشن است نتوانسته پاسخگوی بشر باشد و به آرمانهای بشری کمک کند.
برخی لیبرالیسم را اباحیت و افسارگسیختگی میدانند.[۱۱] انسان در دنیای لیبرالیسم هرچند توانسته است به بسیاری از حقوق خود برسد و به اهمیتی دست پیدا کند اما آنچه که انسان بدان رسیده است، نقطهای آرمانی نیست. فارغ از چارچوبهای فایدهگرایی و قراردادگرایی و نقشی که نهادهای عرفی بازی میکنند، و با توجه با خواستهای بیعنان انسان که موانع آن را لیبرالیسم برداشته است، جامعه ساخته شده از لیبرالیسم جامعهای ایدهآل و اخلاقی نیست؛ چون تکیه فراوان بر فرد و اصالت دادن به خواستههای او، این تصور را به انسانها داده است که در آزادیای به سر میبرند که در قبال جامعه، عرف و اخلاق پاسخگو نیستند. و سرانجام جوامع به شکلی درآمده است که بازتابدهنده خواستههای گوناگون انسانها درآمده است که در تضاد با بسیاری از امور اخلاقی هستند.
مطالعه بیشتر
لیبرالیسم در تاریخ اندیشه غرب، میکائل گاراندو، ترجمه عباس باقری، نشر نی
لیبرالیسم محافظهکار، ترجمه و تدوین مرتضی مردیها، انتشارات علمی فرهنگی
لیبرالیسم معنا و تاریخ آن، جان سالوین شاپیرو ، ترجمه محمد سعید حنایی کاشانی، نشر مرکز
لیبرالیسم، جان گری، ترجمه علیرضا بهشتی، انتشارات ناهید
لیبرالیسم، لودویک فون میزس، ترجمه مهدی تدینی، نشر ثالث
لیبرالیسم و محافظه کاری، حسین بشیریه، نشر نی
منابع
- ↑ قادری، حاتم، اندیشههای سیاسی در قرن بیستم، ص۱۹
- ↑ داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی، ص۲۸۰
- ↑ داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی، ص۲۸۱
- ↑ داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی، ص۲۸۱
- ↑ تاریخ شکلگیرى لیبرالیسم، رواق اندیشه 1383 شماره ۳۲، مهدی مشکی
- ↑ داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی، ص ۲۸۳
- ↑ تاریخ شکلگیرى لیبرالیسم، رواق اندیشه 1383 شماره ۳۲، مهدی مشکی
- ↑ تاریخ شکلگیرى لیبرالیسم، رواق اندیشه 1383 شماره ۳۲، مهدی مشکی
- ↑ تاریخ شکلگیرى لیبرالیسم، رواق اندیشه 1383 شماره ۳۲، مهدی مشکی
- ↑ قادری، حاتم، اندیشههای سیاسی در قرن بیستم، ص ۲۲
- ↑ بررسی نقدهای سید احمد فردید بر لیبرالیسم و غرب، فصلنامه علمی پژوهشی دانشگاه قم، سال دوازدهم شماره اول و دوم، عماد افروغ، عبدالرحمن حسنی فر