فمینیسم
این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
فمینیسم جنبشی بوده که برای احقاق حقوق زنان بهوجود آمد و رفته رفته به صورت یک مکتب فکری و سیاسی اجتماعی درآمد. فمینیسم دارای عقاید متنوع از متفکران مختلفی است که دیدگاههای متعددی را نمایندگی میکند. هدف اصلی این مکتب، رسیدن زنان به حقوق خود و برابری با مردان است. فمینیسم در بعضی عقاید خود تندرویهایی داشته و تفاوت جنسیت بین زن و مرد را نادیده گرفتهاند که نقدهایی را به این مکتب در پی داشته است. از جمله اینکه از نتایج فمینیسم، تزلزل بنیان خانواده، انحراف غرایز و استعدادهای زن، اختلاط نامحدود جنسی زنان و مردان، و کم رنگ شدن وظایف مادر در قبال خانواده، همسر و فرزند است.
فمینیسم در سیر جریان خود توانست به بسیاری از حقوق زنان که تا آن موقع از آن بیبهره بودند برسد. از جمله حق رأی در انتخابات، حق کار، درآمد برابر و دیگر حقوق فردی و اجتماعی...
معنا و مفهوم فمینیسم
واژه فمینیسم از ریشه «feminism» (زنانه، زن آسا، مادینه، مؤنت) است که در اصل از ربان فرانسه و گرفته شده از ریشه لاتینش «femina» است. این واژه در دو معنای نزدیک به هم در انگلیسی به کار میرود. در معنای نخست نظریهای است که معتقد است زنان باید در تمامی بخشهای سیاسی اقتصادی و اجتماعی به فرصتها و امکانات مساوی با مردان دست پیدا کنند. در معنای دیگر به جنبشهایی گفته میشود که تلاش میکنند تا این باور را نهادینه کنند. معادل این معنا در زبان فارسی ترکیب «نهضت زنان» یا «نهضت اجتماعی زنان» است. این معنا در قرن نوزدهم به نام «جنبش زنان» شناخته میشود.[۱]
تاریخچه
فمینیسم، یک نهضت اجتماعی است که به صورت مکتب درآمده است، و برای «باز پسگیری حقوق آزادی و نقش اجتماعی زنان فعالیت میکند.»[۲] هدف اساسی شکلگیری جنبش فمینسیم این بود که در یک جامعه که مردان تمام پستها را در اختیار دارند و حقوق زنان در این جامعه به شکل گستردهای نادیده گرفته میشود، زنان حقوقی برابر مردان بدست آورند و موانع قانونی در راه خودمختاری زنان به عنوان فرد، و از این رو، وابستگی زنان به مردان و فرمانبرداری از او را پایان دهند.
این تحولات عصر روشنگری و سپس انقلاب فرانسه و پیدایش نهضتهای مختلف بود که مناسبات زن و مرد را از بعضی یا تمامی جهات مورد سوال قرار داد.[۳] اندیشمندان دوره روشنگری (اواخر قرن ۱۷ تا اواخر قرن ۱۸ م) تحت تأثیر اختراعات و اکتشافات جدید علمی و فلسفی، جهاننگری جدیدی را پایهگذاری کردند. بر اساس آن اعلامیه حقوق بشر فرانسه در سال (۱۷۸۹ م) صادر گردید که برای زنان هیچ حقی قائل نبود. اولین عکس العمل در آمریکا توسط «بی گیل آدامز» همسر رئیسجمهوری وقت آمریکا اتفاق افتاد که به ثمر ننشست. اعلامیه حقوق بشر فرانسه در اوایل انقلاب کبیر فرانسه با مخالفت زنان انقلابی روبرو شد و خانم «الیمپ دگونگ» و همرزمانش اعلامیه جدید به نام «حقوق زنان» به اعتراض به اعلامیه حقوق بشر، که مختص مردان بود صادر کردند، و عاقبت به جرم ضدانقلابی بودن سرش را زیر گیوتین از دست داد.
اولین کار اساسی به نام «استیفای حقوق زنان» توسط «مری ولستن کرافت» انسجام گرفت، وی با انتشار کتاب معروفش، تفاوت نژادی، جنس یا طبقاتی، ذاتی بین زنان و مردان را نفی و انکار کرد، وی تفاوتها را زاییده محیط اجتماعی میدانست.
پیام اصلی کرافت و گروه وی (سارا گریمکه ۱۷۹۲–۱۸۷۳، فرانسیس رایت ۱۷۹۰–۱۸۵۲، هاریت تیلور ۱۸۰۶–۱۸۷۳ و جان استوارت میل ۱۸۰۶–۱۸۷۳) یعنی فمینیستهای لیبرال، این است که تباهی روند جامعهپذیری مانع رشد قدرت فکری زنان شده است، در نتیجه آنها بردهوار باقی ماندهاند و در زندگی هدفی غیر از خدمت کردن به مردان ندارند، از نظر این گروه زن و مرد ذاتاً مشابه یکدیگرند[۴] و تقسیم دنیا به دو حوزه «خانگی» و «عمومی» محکوم میباشد. این گروه با فعالیتها و مبارزات خودشان توانستند، راه وصول به حقوق مساوی با مردان را هموار کنند و باعث اصلاح بعضی از مسائل حقوقی شوند. گروهی بعد از اینها پیدا شد که به «فمینیستهای فرهنگی» معروف شدند که برخلاف گروه اول به تفاوتهای ذاتی میان زنان و مردان معتقد بودند.
هسته اصلی این تفکر در قرن ۱۹ را «مارگارت فولر» در (سال ۱۸۴۹ م) پایهگذاری کرد. وی دید تعالی گرایی و تأکید بر پرورش استعدادها و گسترش عقلی و عمومیت آن به زنان را داشت. او معتقد بود زنان با پرورش استعدادهای خود و برعهده گرفتن مسئولیت، میتوانند به حقوق اساسی خود برسند. برای رسیدن سریع زنان به حقوقشان، وی جدایی گرایی زنان از مردان را پیشنهاد میکرد.
رساله جان استوارت میل به نام انقیاد زنان (کنیزک کردن زنان) از مهمترین آثار فمینیستی قرن نوزدهم است. و کتاب جنس دوم سیمون دوبووار از مهمترین آثار این مکتب به شمار میرود.[۵]
دیدگاهها
فمینیسم آموزهای است که وجه اصلی تمامی تفاسیر و گونههای آن بر این باور استوار است که زنان به دلیل جنسیتشان، گرفتار تبعیض هستند و لذا لازم است برای تغییر این وضعیت اقدام شود.[۶]
هر چند فمینیسم در اوایل قرن ۱۷ به عنوان جنبش استیفای حقوق زنان ظهور کرد اما امروز به مثابه «مبنا» یا متد مطالعه در اکثر حوزههای علوم انسانی حضور یافته است. جنبش طرفداری از حقوق زنان با سه پیش فرض آغاز شد:
- جایگاه زنان در بیشتر موقعیتها با جایگاه و تجربه مردان در همان موقعیت متفاوت است.
- جایگاه زنان در بیشتر موقعیتها نه تنها متفاوت از جایگاه مردان است بلکه از آن کمبهاتر و با آن نابرابر است.
- زنان علاوه بر نابرابر بودن و تفاوت داشتن از مردان، تحت ستم نیز قرار دارند؛ یعنی تحت قید و بند تابعیت، تحمیل، سوءاستفاده و بدرفتاری مردان به سر میبرند. لذا فمینیسم متأثر از اندیشمندان و متفکران غربی سعی در سازماندهی خود و تئوریزه کردن اصول خویش داشت و «به مثابه یک نهضت مقاومت و عکس العمل نهادین آشکار گردید که… در مقابل تبعیض جنسی و نابرابری جنسیتی ناشی از نظام اجتماعی که بر زنان اعمال میشود، برای احقاق حقوق انسانی خویش و برای رسیدن به خواستههای مشترک و مشخص»،[۷] بایستد.
پیامدهای مثبت
تلاش برای از بین بردن تبعیض و ستمهای ناروای جنسی، مشارکت سیاسی اجتماعی زنان، داشتن حق مالکیت و استقلال اقتصادی، اعتماد، حضور در صحنههای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و رشد علمی، فرهنگی و هنری زنان از ویژگیهای مثبت جنبش فمینیسم است.[۸]
پیامدهای منفی
نتیجه فمینیسم نفی جنسیت و ایجاد دنیای تکجنسی است که در اثر زیادهروی و پافشاری روی این هدف توأم با نادیده گرفتن نقشها و کارکردهای ویژه هر صنف از زنان و مردان، نه تنها همانندی مصنوعی و بعضاً انقیاد مردان توسط زنان که آرزوی این نهضت بود، حاصل نشد بلکه موجب تشدید بحران عدم تفاهم انسانها و ایجاد اختلاف و ناسازگاری بین زن و مرد گردید. افزون بر آن باعث کمهویتی و سرخوردگی زنان و تحمل افزایش نیروهای کار و فشار روحی شدید در اثر رقابت با مردان گردید.
گرایش هایی چون فمینیسم رادیکال، با تلاش برای از بین بردن ساختار تمایز و تفاوت جنسی، قصد دارد تفاوت میان دو جنس را در عرصه قانون، اشتغال، روابط شخصی و تصورات درونی برجسته کند. توجه نکردن به تفاوت ها و کامل کنندگی این دو جنس برای هم، موجب شده است که فمینیست ها تصویری جنسی از مرد عرضه کنند و درصدد مقابله برای بازستاندن حقوق تاریخی از دست رفته زنان برآیند.
دیدگاه اسلام درباره زن
دیدگاه اسلام نسبت به تساوی زن و مرد این است که زن و مرد از یک حقیقتاند[۹] و همه زنان و مردان، از یک مرد و زن بدنیا آمدهاند. تکجنسی نیستند بلکه دو صنفاند[۱۰] و زوج بودنشان مایه آرامش و سکونت یکدیگر است.[۱۱] بنابراین مرد و زن از نظر حیثیت ذاتی و فطری و معیارهای انسانی مساوی هستند. چنانکه از نظر فعالیتهای اجتماعی محدودیتی برای هیچکدام از زن و مرد نیست. از نظر قرآن در مقامها و پستهای اجتماعی نه ذکورت شرط است و نه انوثت مانع. «هرکسی در پرتو لیاقت و استعداد و کار و فعالیت باید حقوق اکتسابی خود را از اجتماع بگیرند و اجتماع با یک قانون قراردادی آنها را به افراد خود واگذار میکند.»[۱۲]
قرآن در نظام خانوادگی تقسیم کار را پذیرفته است. و هریک از زن و مرد طبق سرشت و طبیعت خاص خود مسؤلیت و وظیفهای در خانواده دارد.
مرد که از قدرت جسمانی و توانایی بیشتری برخوردار است مسؤلیتهای سنگین و خرجی همسر و فرزندان بر عهده او نهاده شده و زن که از لطافت و ظرافت و احساس والایی برخوردار است به عنوان پناهگاه شوهر و فرزندانش قلمداد میشود و لذا اسلام با توجه به سرشتهای متفاوت زن و مرد تشابه حقوق زن و مرد را نمیپذیرد و این نظریه علاوه بر موافقت با طبیعت زن و مرد مطابق با عدالت نیز هست.[۱۳]
مطالعه بیشتر
۱ـ بیات، عبدالرسول، (و دیگران)، فرهنگ واژهها، مؤسسه اندیشه و فرهنگ دینی، ج۱، ۱۳۸۱.
۲ـ کتاب نقد شماره ۱۷، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، (همه کتاب).
منابع
- ↑ طهورا سال دوم بهار و تابستان 1388 شماره 3، مهدی غفاری نوین، نقد فمینیسم و پیامدهای آن
- ↑ حسنآبادی، محمود، محتب اصالت زن در نقد ادبی، مشهد، نیکونشر، ۱۳۸۱، ج۱۷، ص۱۰.
- ↑ قادری، حاتم، اندیشه های سیاسی در قرن بیستم،ص۱۲۶
- ↑ بولتن مرجعهای فمینیسم، مرکز مطالعات فرهنگی، بینالمللی مدیریت مطالعات اسلامی، ص۱۲.
- ↑ قادری حاتم، اندیشههای سیاسی در قرن بیستم، ص ۱۳۱
- ↑ قادری حاتم، اندیشههای سیاسی در قرن بیستم، ص۱۲۵
- ↑ مجموعه مقالات در روزنامه زن، تهران، انتشارات قله، ۱۳۷۸، ج۱، ص۲۵۵.
- ↑ طهورا سال دوم بهار و تابستان 1388 شماره 3، مهدی غفاری نوین، نقد فمینیسم و پیامدهای آن
- ↑ نساء/۱.
- ↑ لیل/۳–۴ و نباء/۸.
- ↑ روم/۲۱ و بقره/۱۸۷.
- ↑ مطهری، همان، ص۱۴۶.
- ↑ همان، ص۱۴۷–۱۴۴.