پرش به محتوا

خمس در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
Fabbasi (بحث | مشارکت‌ها)
Fabbasi (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۲: خط ۱۲:


== معناشناسی ==
== معناشناسی ==
خُمس به‌معنای یک‌ پنجم و خَمس به‌معنای گرفتن یکی از پنج‌تاست.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=كتاب العين|سال=1410|نام=خليل بن احمد|نام خانوادگی=فراهیدی|ناشر=قم، انتشارات هجرت|جلد=4|صفحه=205}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=معجم مقاییس اللغة|سال=1404|نام=احمد|نام خانوادگی=ابن فارس|ناشر=قم، دفتر تبليغات اسلامی|جلد=2|صفحه=217}}</ref> فقهای گذشته به سبب وضوح مفهوم خُمس، به جای تعریف، به بیان حکم آن پرداخته‌اند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الکافی فی الفقه|سال=1403|نام=أبو الصلاح|نام خانوادگی=حلبی|ناشر=اصفهان، کتابخانه امیرالمؤمنین(ع)|صفحه=170}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=المبسوط في فقه الإمامية|سال=1387|نام=محمد بن حسن|نام خانوادگی=طوسی|ناشر=تهران، انتشارات مرتضوی|جلد=1|صفحه=236}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=المعتبر في شرح المختصر|سال=1407|نام=جعفر بن الحسن|نام خانوادگی=حلی|ناشر=قم، موسسه سیدالشهداء|جلد=2|صفحه=619}}</ref> خمس در لغت به معنای «یک پنجم» است. در اصطلاح فقهی، به پرداخت یک پنجم از درآمدهای مشخص شده اطلاق می‌گردد. سید محمدکاظم طباطبایی یزدی در «العروة الوثقی» آن را به عنوان حق مالی واجب تعریف می‌کند که در شرع اسلام بر برخی اموال تعلق می‌گیرد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=العروة الوثقی|سال=1419|نام=محمدکاظم|نام خانوادگی=طباطبایی یزدی|ناشر=انتشارات دارالتفسیر|جلد=2|صفحه=123|مکان=بیروت}}</ref> از دیدگاه فقهی، خمس دارای دو بخش اصلی است: [[سهم امام(ع)]] و [[سهم سادات]]. در عصر غیبت، سهم امام(ع) به [[مجتهد جامع‌الشرایط]] یا مصارفی که وی تعیین می‌کند، پرداخت می‌شود. این تقسیم‌بندی خاص مذهب شیعه است و در دیگر مذاهب اسلامی چنین تقسیمی وجود ندارد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=اجوبة الاستفتائات|سال=1425|نام=سید علی|نام خانوادگی=خامنه‌ای|ناشر=انتشارات انقلاب اسلامی|صفحه=345|مکان=بیروت}}</ref>
خُمس به‌معنای یک‌ پنجم و خَمس به‌معنای گرفتن یکی از پنج‌تاست.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=كتاب العين|سال=1410|نام=خليل بن احمد|نام خانوادگی=فراهیدی|ناشر=قم، انتشارات هجرت|جلد=4|صفحه=205}}</ref> <ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=معجم مقاییس اللغة|سال=1404|نام=احمد|نام خانوادگی=ابن فارس|ناشر=قم، دفتر تبليغات اسلامی|جلد=2|صفحه=217}}</ref> در اصطلاح فقهی، به پرداخت یک پنجم از درآمدهای مشخص شده اطلاق می‌گردد. سید محمدکاظم طباطبایی یزدی در «العروة الوثقی» آن را به عنوان حق مالی واجب تعریف می‌کند که در شرع اسلام بر برخی اموال تعلق می‌گیرد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=العروة الوثقی|سال=1419|نام=محمدکاظم|نام خانوادگی=طباطبایی یزدی|ناشر=انتشارات دارالتفسیر|جلد=2|صفحه=123|مکان=بیروت}}</ref> از دیدگاه فقهی، خمس دارای دو بخش اصلی است: [[سهم امام(ع)]] و [[سهم سادات]]. در عصر غیبت، سهم امام(ع) به [[مجتهد جامع‌الشرایط]] یا مصارفی که وی تعیین می‌کند، پرداخت می‌شود. این تقسیم‌بندی خاص مذهب شیعه است و در دیگر مذاهب اسلامی چنین تقسیمی وجود ندارد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=اجوبة الاستفتائات|سال=1425|نام=سید علی|نام خانوادگی=خامنه‌ای|ناشر=انتشارات انقلاب اسلامی|صفحه=345|مکان=بیروت}}</ref> فقهای گذشته به سبب وضوح مفهوم خُمس، به جای تعریف، به بیان حکم آن پرداخته‌اند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الکافی فی الفقه|سال=1403|نام=أبو الصلاح|نام خانوادگی=حلبی|ناشر=اصفهان، کتابخانه امیرالمؤمنین(ع)|صفحه=170}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=المبسوط في فقه الإمامية|سال=1387|نام=محمد بن حسن|نام خانوادگی=طوسی|ناشر=تهران، انتشارات مرتضوی|جلد=1|صفحه=236}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=المعتبر في شرح المختصر|سال=1407|نام=جعفر بن الحسن|نام خانوادگی=حلی|ناشر=قم، موسسه سیدالشهداء|جلد=2|صفحه=619}}</ref>


== آیه خمس ==
== خمس در قرآن ==
'''آیه خمس:''' {{قرآن|وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ|ترجمه=بدانید هر گاه غنیمتی یافتید، خمس آن از آن خدا و پیامبر(ص) و… می‌باشد.|سوره=سوره انفال|آیه=۴۱}}. به آن جهت که واژه خمس در این آیه به کار رفته و موارد مصرف آن را نیز مشخص نموده است، آن را "[[آیه خمس]]" نامیده‌اند.
'''آیه خمس:''' {{قرآن|وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ|ترجمه=بدانید هر گاه غنیمتی یافتید، خمس آن از آن خدا و پیامبر(ص) و… می‌باشد.|سوره=سوره انفال|آیه=۴۱}}. به آن جهت که واژه خمس در این آیه به کار رفته و موارد مصرف آن را نیز مشخص نموده است، آن را "[[آیه خمس]]" نامیده‌اند.


این آیه اگر چه ممکن است در موردی خاص(غنیمت) نازل شده باشد، اما نزول در مورد خاص، مانع از کاربرد آن در موارد دیگر نمی‌شود و شامل معادن، گنج‌ها و مهم‌تر از همه درآمدهای مازاد سالانه نیز می‌شود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=منهاج الصالحین|سال=1410|نام=سید ابوالقاسم|نام خانوادگی=خویی|ناشر=مدینه العلم|جلد=1|صفحه=321|مکان=قم}}</ref> چرا که واژه {{قرآن|غَنِمْتُمْ}} در لغت، به دست آوردن چیزی بدون زحمت و مشقت معنا شده و غنم و غنیمت و مَغنم به معنی [[فیء]] است. فیء را نیز در لغت به معنی چیزهایی که بدون زحمت به [[انسان]] می‌رسد ذکر کرده‌اند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=لسان العرب|سال=1414|نام=محمد بن مكرم|نام خانوادگی=ابن منظور|ناشر=بیروت، دار صادر|جلد=12|صفحه=445}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تاج العروس من جواهر القاموس|سال=1306|نام=محمد بن محمد|نام خانوادگی=مرتضی زبیدی|ناشر=بیروت، دار مکتبة الحیاة|جلد=17|صفحه=527}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=المفردات في غريب القرآن|سال=1412|نام=حسين بن محمد|نام خانوادگی=راغب اصفهانی|ناشر=بیروت، الدارالشامية|صفحه=615}}</ref> «غنیمت» در اصطلاح روایات، فقها و لغت‌شناسان، هر منفعتی است که به دست انسان برسد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تفسیر نمونه|سال=1371|نام=ناصر|نام خانوادگی=مکارم شیرازی|ناشر=تهران، دارالکتب اسلامیه|جلد=7|صفحه=175 ـ 181}}</ref>
این آیه اگر چه ممکن است در موردی خاص(غنیمت) نازل شده باشد، اما نزول در مورد خاص، مانع از کاربرد آن در موارد دیگر نمی‌شود و شامل معادن، گنج‌ها و مهم‌تر از همه درآمدهای مازاد سالانه نیز می‌شود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=منهاج الصالحین|سال=1410|نام=سید ابوالقاسم|نام خانوادگی=خویی|ناشر=مدینه العلم|جلد=1|صفحه=321|مکان=قم}}</ref> چرا که واژه {{قرآن|غَنِمْتُمْ}} در لغت، به دست آوردن چیزی بدون زحمت و مشقت معنا شده و غنم و غنیمت و مَغنم به معنی [[فیء]] است. فیء را نیز در لغت به معنی چیزهایی که بدون زحمت به [[انسان]] می‌رسد، ذکر کرده‌اند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=لسان العرب|سال=1414|نام=محمد بن مكرم|نام خانوادگی=ابن منظور|ناشر=بیروت، دار صادر|جلد=12|صفحه=445}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تاج العروس من جواهر القاموس|سال=1306|نام=محمد بن محمد|نام خانوادگی=مرتضی زبیدی|ناشر=بیروت، دار مکتبة الحیاة|جلد=17|صفحه=527}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=المفردات في غريب القرآن|سال=1412|نام=حسين بن محمد|نام خانوادگی=راغب اصفهانی|ناشر=بیروت، الدارالشامية|صفحه=615}}</ref> «غنیمت» در اصطلاح روایات، فقها و لغت‌شناسان، هر منفعتی است که به دست انسان برسد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تفسیر نمونه|سال=1371|نام=ناصر|نام خانوادگی=مکارم شیرازی|ناشر=تهران، دارالکتب اسلامیه|جلد=7|صفحه=175 ـ 181}}</ref>


'''آیه حق ذی القربی:''' {{قرآن|فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ ذَلِكَ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ|ترجمه=بنابراین، حقّ خویشاوند و بینوا و در راه مانده را بپرداز که این برای آنان که خواستار خشنودی خداوندند بهتر است و آنانند که رستگارند|سوره=سوره روم|آیه=۳۸}} نیز، با فرض اینکه مخاطب {{قرآن|فَآتَ}} [[پیامبر خاتم(ص)]] است،<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=المیزان فی تفسیر القرآن|سال=1417|نام=سید محمد حسین|نام خانوادگی=طباطبایی|ناشر=قم، انتشارات جامعه مدرسین|جلد=16|صفحه=276}}</ref> از جمله آیات دال بر وجوب خمس تفسیر شده است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم|سال=1397|نام=سید حسین|نام خانوادگی=شرف‌الدین|ناشر=قم، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی|صفحه=476}}</ref>
'''آیه حق ذی القربی:''' {{قرآن|فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ ذَلِكَ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ|ترجمه=بنابراین، حقّ خویشاوند و بینوا و در راه مانده را بپرداز که این برای آنان که خواستار خشنودی خداوندند بهتر است و آنانند که رستگارند|سوره=سوره روم|آیه=۳۸}} نیز، با فرض اینکه مخاطب {{قرآن|فَآتَ}} [[پیامبر خاتم(ص)]] است،<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=المیزان فی تفسیر القرآن|سال=1417|نام=سید محمد حسین|نام خانوادگی=طباطبایی|ناشر=قم، انتشارات جامعه مدرسین|جلد=16|صفحه=276}}</ref> از جمله آیات دال بر وجوب خمس تفسیر شده است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم|سال=1397|نام=سید حسین|نام خانوادگی=شرف‌الدین|ناشر=قم، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی|صفحه=476}}</ref>

نسخهٔ ‏۱۸ اوت ۲۰۲۵، ساعت ۱۳:۰۵

سؤال

آیا حکم خمس در قرآن مورد اشاره قرار گرفته است؟

درگاه‌ها


خُمس به‌معنای یک‌ پنجم و خَمس به‌معنای گرفتن یکی از پنج‌تاست. در اصطلاح فقهی، به پرداخت یک پنجم از درآمدهای مشخص شده خمس اطلاق می‌گردد. آیه ۴۱ سوره انفال ـ آیه خمس ـ درباره خمس و موارد مصرف آن نازل شده است. همچنین از آیه ۳۸ سوره روم نیز می‌تواند بحث خمس را برداشت کرد. براساس آیات و روایات، تأمین بودجه برای حکومت اسلامی؛ انباشت نشدن ثروت در دست عده‌ای خاص؛ پاکیزگی نفوس؛ رفع نیاز یتیمان، مساکین و در راه ماندگان نیازمند از مهم‌ترین علت واجب شدن خمس می‌باشد.

معناشناسی

خُمس به‌معنای یک‌ پنجم و خَمس به‌معنای گرفتن یکی از پنج‌تاست.[۱] [۲] در اصطلاح فقهی، به پرداخت یک پنجم از درآمدهای مشخص شده اطلاق می‌گردد. سید محمدکاظم طباطبایی یزدی در «العروة الوثقی» آن را به عنوان حق مالی واجب تعریف می‌کند که در شرع اسلام بر برخی اموال تعلق می‌گیرد.[۳] از دیدگاه فقهی، خمس دارای دو بخش اصلی است: سهم امام(ع) و سهم سادات. در عصر غیبت، سهم امام(ع) به مجتهد جامع‌الشرایط یا مصارفی که وی تعیین می‌کند، پرداخت می‌شود. این تقسیم‌بندی خاص مذهب شیعه است و در دیگر مذاهب اسلامی چنین تقسیمی وجود ندارد.[۴] فقهای گذشته به سبب وضوح مفهوم خُمس، به جای تعریف، به بیان حکم آن پرداخته‌اند.[۵][۶][۷]

خمس در قرآن

آیه خمس: ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ؛ بدانید هر گاه غنیمتی یافتید، خمس آن از آن خدا و پیامبر(ص) و… می‌باشد.(سوره انفال:۴۱). به آن جهت که واژه خمس در این آیه به کار رفته و موارد مصرف آن را نیز مشخص نموده است، آن را "آیه خمس" نامیده‌اند.

این آیه اگر چه ممکن است در موردی خاص(غنیمت) نازل شده باشد، اما نزول در مورد خاص، مانع از کاربرد آن در موارد دیگر نمی‌شود و شامل معادن، گنج‌ها و مهم‌تر از همه درآمدهای مازاد سالانه نیز می‌شود.[۸] چرا که واژه ﴿غَنِمْتُمْ در لغت، به دست آوردن چیزی بدون زحمت و مشقت معنا شده و غنم و غنیمت و مَغنم به معنی فیء است. فیء را نیز در لغت به معنی چیزهایی که بدون زحمت به انسان می‌رسد، ذکر کرده‌اند.[۹][۱۰][۱۱] «غنیمت» در اصطلاح روایات، فقها و لغت‌شناسان، هر منفعتی است که به دست انسان برسد.[۱۲]

آیه حق ذی القربی: ﴿فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ ذَلِكَ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ بنابراین، حقّ خویشاوند و بینوا و در راه مانده را بپرداز که این برای آنان که خواستار خشنودی خداوندند بهتر است و آنانند که رستگارند(سوره روم:۳۸) نیز، با فرض اینکه مخاطب ﴿فَآتَ پیامبر خاتم(ص) است،[۱۳] از جمله آیات دال بر وجوب خمس تفسیر شده است.[۱۴]

تشریع خمس و علت آن

خمس، در سال دوم هجرت با نزول آیه ۴۱ سوره انفال، بر مسلمانان واجب گشت. در شأن نزول این آیه می‌گویند: "عبدالله بن جحش" ـ صحابی پیامبر(ص) ـ در نبرد با مشرکان در جنگ بدر، غنائمی به‌دست آورد و این امر باعث رنجش دیگر جنگ‌جویان گردید. از این‌رو، عبدالله، در نزدیکی مدینه، یک پنجم از آن غنایم را به رسول الله تحویل داد و پیامبر(ص) نیز تمامی آن را میان رزمندگان اسلام تقسیم کرد که آیه خمس در همین زمینه نازل شده بود.[۱۵]

با دقت در آیات و روایات مربوط به خمس، می‌توان علت تشریع آن را دو امر دانست:

  1. تأمین بودجه برای حکومت اسلامی؛
  2. خمس از آنِ حکومت بوده، لکن به منظور جلوگیری از هر گونه سوء ظن نسبت به حیف و میل اموال عمومی نظیر زکات، فقرای خاندان پیامبر(ص) از این درآمد تأمین می‌شدند.[۱۶][۱۷][۱۸]

جایگاه و ماهیت خمس

خمس از جمله فرایض اسلامی و عبادت‌های مالی است که قرآن کریم در بیان اهمیت آن، ایمان را با آن پیوند زده و در کنار جهاد قرار داده است: ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ ... إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ و عدم پرداخت آن از نگاه فقهی موجب تصرف غاصبانه خواهد بود[۱۹][۲۰] که مانع از قبولی نماز می‌شود.[۲۱] طبق برخی روایات، وقتی امام(ع) خمس را دریافت می‌کند موجب پاکی مال می‌شود[۲۲] و از آنجا که امری عبادی است[۲۳] همانند امور عبادیِ دیگر موجب تقرب و تقویت اخلاص است.[۲۴]

حکمت و اهداف تشریع خمس

بر اساس آیات و روایات برخی از حکمت‌های تشریع خمس عبارت‌اند از:

  1. تأمین نیازهای حکومت اسلامی: از حکمت‌های تشریع خمس، تأمین نیازهای حکومت اسلامی است، زیرا بر اساس آیه ۴۱ سوره انفال، خمس ملک اصلی خدا، رسول و امام شمرده شده و سه سهم آن متعلق به ایشان است. در تفسیر این آیه اهل بیت(ع) فرموده‌اند سهم خدا به رسول و سهم رسول به جانشین آن حضرت یعنی امام معصوم می‌رسد.[۲۵][۲۶] براساس آیه، روایت یاد شده و دیگر روایات، بسیاری از فقهای امامیه[۲۷][۲۸][۲۹] و اهل تسنن[۳۰][۳۱] معتقدند سه سهم مذکور در آیه به رسول اکرم(ص) و سپس به امام(ع) و حاکم اسلامی تعلق دارد که می‌توانند آن را در کارهای شخصی و مصالح مسلمانان هزینه کنند. برخی حکمت اصلی تشریع خمس را تشکیل حکومت اسلامی برشمرده‌اند.[۳۲]
  2. رفع نیاز مطلق یتیمان، مساکین و در راه ماندگان نیازمند: حکمت یا هدف دیگر تشریع این حکم، رفع نیاز مطلق یتیمان، مساکین و در راه ماندگان نیازمند یا سه گروه یاد شده از بنی‌هاشم است: ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ(سوره انفال:۴۱).
  3. انباشت نشدن ثروت در دست عده‌ای خاص: حکمت دیگر تشریع خمس، انباشت نشدن ثروت در دست عده‌ای خاص و توزیع آن در میان نیازمندان و اجرای عدالت در جامعه اسلامی است: ﴿مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ؛ آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است(سوره حشر:۷)
  4. تطهیر نفوس انسان‌ها: حکمت دیگر خمس، تطهیر درون انسان‌ها با از بین رفتن رذایل نفسانی همچون بخل و تحصیل ملکه تقواست، چنان که امام هادی(ع) پرداخت خمس را سبب تزکیه و تطهیر نفس شمرد و به آیه ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ؛ از دارایی‌های آنان زکاتی بردار که با آن آنها را پاک می‌داری و پاکیزه می‌گردانی و برای آنها (به نیکی) دعا کن که دعای تو (مایه) آرامش آنان است و خداوند شنوایی داناست(سوره توبه:۱۰۳) استشهاد فرمود.[۳۳][۳۴][۳۵]

گستره و متعلق خمس

قرآن کریم در آیه ۴۱ سوره انفال آنچه را انسان به غنیمت می‌برد، متعلق خمس دانسته است. به دیده همه مفسران و فقهای شیعه[۳۶][۳۷][۳۸] و اهل تسنن[۳۹][۴۰] غنائم جنگی که از کافران گرفته می‌شود، قدر متیقن از آیه یاد شده است که در صورت دستیابی باید خمس آنها داده شود. شأن نزول این آیه نیز که درباره غنائم جنگ بدر است، این نظر را تأیید می‌کند.[۴۱][۴۲][۴۳]

برخی از فقها اموال فی‌ء را نیز مشمول خمس دانسته‌اند. مستند برخی از ایشان آیه فی‌ء است: ﴿مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ ...؛ آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است ...(سوره حشر:۷) با این استدلال که در این آیه خدا از فی‌ء برای ذی القربی سهمی گذاشته است و از آنجا که آنان جز خمس سهمی ندارند، مراد از این، حقِ خمس است. به دیده همه علمای اسلامی معدن و گنج مصداق دیگر تعلق خمس‌اند. مستند این امر به نظر فقهای امامیه، عموم ﴿مَا غَنِمْتُمْ در آیه ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ ... است که هرگونه سود به دست آمده، از جمله فایده‌ای را دربرمی‌گیرد که از راه معدن و گنج بهره انسان می‌شود.[۴۴][۴۵]

متعلق دیگر خمس در نگاه فقهای امامیه، مطلق منافع و درآمدهای کسب شده است.[۴۶][۴۷] مستند این نظریه چند چیز است:

  1. آیه ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ ... که متعلق خمس را غنایمی دانسته است که به انسان می‌رسند و غنیمت در لغت بر مطلق فایده‌ای گفته می‌شود که به انسان می‌رسد.[۴۸][۴۹]
  2. روایات و نامه‌های پیامبر اسلام(ص) درباره خمس؛ از جمله در روایتی آن حضرت خمس را در "سیوب" لازم شمرده است.[۵۰][۵۱] لغویان "سیوب" را به عطا و بخشش، آنچه اضافه است، گنج و اموال مدفون در زمین، رگه‌های طلا و نقره درون زمین و معدن معنا کرده‌اند.[۵۲][۵۳]
  3. برپایه روایاتی چند از اهل بیت(ع) ﴿مَا غَنِمْتُمْ مطلق فایده است؛[۵۴][۵۵] اما در اینکه مطلق فائده چه منافعی را شامل می‌شود، رأی فقهای امامیه مختلف است.[۵۶][۵۷]


مطالعه بیشتر

  1. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله خمس، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲ .
  2. سرمدی، محمود، مقاله آیه خمس، دانشنامه معاصر قرآن کریم.
  3. ادرکنی، محمد جواد، مقاله خمس، دانشنامه امام خمینی، ج۵.

منابع

  1. فراهیدی، خليل بن احمد (۱۴۱۰). كتاب العين. ج۴. قم، انتشارات هجرت. ص۲۰۵.
  2. ابن فارس، احمد (۱۴۰۴). معجم مقاییس اللغة. ج۲. قم، دفتر تبليغات اسلامی. ص۲۱۷.
  3. طباطبایی یزدی، محمدکاظم (۱۴۱۹). العروة الوثقی. ج۲. بیروت: انتشارات دارالتفسیر. ص۱۲۳.
  4. خامنه‌ای، سید علی (۱۴۲۵). اجوبة الاستفتائات. بیروت: انتشارات انقلاب اسلامی. ص۳۴۵.
  5. حلبی، أبو الصلاح (۱۴۰۳). الکافی فی الفقه. اصفهان، کتابخانه امیرالمؤمنین(ع). ص۱۷۰.
  6. طوسی، محمد بن حسن (۱۳۸۷). المبسوط في فقه الإمامية. ج۱. تهران، انتشارات مرتضوی. ص۲۳۶.
  7. حلی، جعفر بن الحسن (۱۴۰۷). المعتبر في شرح المختصر. ج۲. قم، موسسه سیدالشهداء. ص۶۱۹.
  8. خویی، سید ابوالقاسم (۱۴۱۰). منهاج الصالحین. ج۱. قم: مدینه العلم. ص۳۲۱.
  9. ابن منظور، محمد بن مكرم (۱۴۱۴). لسان العرب. ج۱۲. بیروت، دار صادر. ص۴۴۵.
  10. مرتضی زبیدی، محمد بن محمد (۱۳۰۶). تاج العروس من جواهر القاموس. ج۱۷. بیروت، دار مکتبة الحیاة. ص۵۲۷.
  11. راغب اصفهانی، حسين بن محمد (۱۴۱۲). المفردات في غريب القرآن. بیروت، الدارالشامية. ص۶۱۵.
  12. مکارم شیرازی، ناصر (۱۳۷۱). تفسیر نمونه. ج۷. تهران، دارالکتب اسلامیه. ص۱۷۵ ـ ۱۸۱.
  13. طباطبایی، سید محمد حسین (۱۴۱۷). المیزان فی تفسیر القرآن. ج۱۶. قم، انتشارات جامعه مدرسین. ص۲۷۶.
  14. شرف‌الدین، سید حسین (۱۳۹۷). ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم. قم، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی. ص۴۷۶.
  15. حلبی، علی بن ابراهیم (۱۴۲۷). سیره حلبی. ج۳. بیروت، دار الکتب العلمية. ص۱۵۷.
  16. کلینی، محمد بن یعقوب (۱۴۰۷). الکافی. ج۱. تهران، دار الكتب الإسلامية. ص۴۰۹.
  17. حرعاملی، محمد بن حسن‏ (۱۴۰۹). وسایل الشیعه. ج۶. قم، انتشارات آل البیت. ص۳۴۶.
  18. فروتن، اباصلت (۱۳۸۹). واژه‌نامه فقه سیاسی. قم، انتشارات مرکز فقهی ائمه اطهار. ص۹۲.
  19. یزدی، محمد کاظم بن عبدالعظیم (۱۴۱۴). العروة الوثقی. ج۲. قم، کتابفروشی داوری. ص۳۳۳.
  20. خمینی، سید روح الله (۱۳۷۹). تحریر الوسیله. ج۱. تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينی. ص۳۳۱.
  21. خمینی، سید روح الله (۱۳۹۲). رساله توضیح المسائل. تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينی. ص۱۱۵.
  22. حرعاملی، محمد بن حسن (۱۴۰۹). وسائل الشیعة. ج۹. قم، انتشارات آل البیت. ص۴۸۴.
  23. نجفی، محمد حسن (۱۳۶۲). جواهر الکلام «في شرح شرائع الإسلام». ج۱۵. بیروت، دار إحياء التراث العربی. صص۴.
  24. خویی، حبيب الله بن محمد (۱۴۰۰). منهاج البراعة. ج۲۱. تهران، مکتبة الاسلامية. ص۲۰۹.
  25. طوسی، محمد بن حسن (۱۴۰۷). تهذیب الاحکام. ج۴. تهران، دار الكتب الإسلاميه‏. ص۱۲۵.
  26. حر عاملی، محمد بن حسن (۱۴۰۹). وسائل الشیعه. ج۹. قم، انتشارات آل البیت. ص۵۰۹ ـ ۵۱۰.
  27. طوسی، محمد بن حسن (۱۳۷۸). الخلاف. ج۴. قم، انتشارات اسلامی. ص۲۰۹ ـ ۲۱۰.
  28. محقق سبزواری، محمدباقر بن محمدمومن. ذخیرة المعاد. ج۳. قم، انتشارات آل البیت. ص۴۹۱.
  29. بحرانی، یوسف بن احمد. الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة. ج۱۲. قم، جامعه مدرسین. ص۳۷۰.
  30. علاء‌الدین کاشانی، ابوبکر بن مسعود (۱۳۹۴). بدائع الصنائع في ترتیب الشرائع. ج۷. بیروت، دار الکتاب العربی. ص۱۲۵.
  31. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی. المجموع شرح المهذب. ج۱۹. بیروت، دار الفکر. ص۳۷۱ ـ ۳۷۳.
  32. خمینی، سید روح الله (۱۴۳۴). کتاب البیع. ج۲. تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی. ص۶۵۶.
  33. طوسی، محمد بن حسن (۱۴۰۷). تهذيب الأحكام‏. ج۴. تهران، دار الكتب الإسلاميه‏. ص۱۴۱.
  34. حرعاملی، محمد بن حسن (۱۴۰۹). وسائل الشيعة. ج۹. قم، انتشارات آل البیت. ص۵۰۱.
  35. فدکی، سید جعفر (۱۳۸۲). مقاله «خمس»، دائرة المعارف قرآن کریم. ج۱۲. قم، بوستان کتاب.
  36. طبرسی، فضل بن حسن (۱۳۷۲). مجمع البيان فى تفسير القرآن. ج۴. ص۴۲۶.
  37. حلی، حسن بن یوسف (۱۳۱۲). منتهی المطلب في تحقیق المذهب. ج۱. مشهد، آستان قدس رضوی. ص۵۴۸.
  38. موسوی عاملی، محمد بن علی (۱۴۱۱). مدارک الأحکام في شرح شرائع الإسلام. ج۵. مشهد، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث. ص۳۷۹.
  39. شمس الائمه سرخسی، محمد بن احمد (۱۴۲۱). المبسوط. ج۱۰. بیروت، دار الکتب العلمية. ص۷۴.
  40. قرطبی، محمد بن احمد (۱۳۶۴). الجامع لأحکام القرآن. ج۸. تهران، ناصر خسرو. ص۱.
  41. طباطبایی، سید محمد حسین (۱۴۱۷). الميزان فى تفسير القرآن. ج۹. قم، انتشارات جامعه مدرسین. ص۸۹.
  42. قرطبی، محمد بن احمد (۱۳۶۴). الجامع لأحکام القرآن. ج۸. تهران، ناصر خسرو. ص۲.
  43. ابن كثير دمشقى، اسماعيل بن عمرو (۱۴۱۹). تفسير القرآن العظيم. ج۲. بیروت، دار الكتب العلمية. ص۲۹۶.
  44. قطب راوندی، سعید بن هبه‌الله (۱۳۶۴). فقه القرآن. ج۱. قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی. ص۲۴۳.
  45. خمینی، سید روح الله (۱۳۸۰). کتاب الطهارة. ج۲. تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى. ص۵۵۹.
  46. موسوی عاملی، محمد بن علی (۱۴۱۱). مدارک الأحکام في شرح شرائع الإسلام. ج۱. مشهد، مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث. ص۱۳۳.
  47. حلی، حسن بن یوسف (۱۴۲۰). تحریر الأحکام الشرعیة علی مذهب الإمامیة. ج۱. قم، موسسه امام صادق(ع). ص۴۳۳.
  48. ابن منظور، محمد بن مكرم (۱۴۱۴). لسان العرب. ج۱۲. بیروت، دار صادر. ص۴۴۵.
  49. مرتضی زبیدی، محمد بن محمد (۱۳۰۶). تاج العروس من جواهر القاموس. ج۱۷. بیروت، دار مکتبة الحیاة. ص۵۲۷.
  50. حرعاملی، محمد بن حسن (۱۴۰۹). وسایل الشیعه. ج۹. قم، انتشارات آل البیت. ص۱۱۷ ـ ۱۱۸.
  51. طبرانی، سلیمان بن احمد. المعجم الکبیر. ج۲۰. قاهره، مکتبة ابن تيمية. ص۳۳۶.
  52. فراهیدی، خليل بن احمد (۱۴۱۰). كتاب العين. ج۷. قم، انتشارات هجرت. ص۳۱۳.
  53. ابن منظور، محمد بن مكرم (۱۴۱۴). لسان العرب. ج۱. بیروت، دار صادر. ص۴۷۷.
  54. طوسی، محمد بن حسن (۱۴۰۷). تهذیب الاحکام. ج۴. تهران، دار الكتب الإسلاميه. ص۱۲۱.
  55. حرعاملی، محمد بن حسن (۱۴۰۹). وسائل الشیعه. ج۹. قم، انتشارات آل البیت. ص۵۰۲.
  56. حلی، جعفر بن حسن (۱۴۰۸). شرائع الاسلام. ج۱. قم، انتشارات اسماعیلیان. ص۱۳۳ ـ ۱۳۵.
  57. حلی، حسن بن یوسف (۱۴۱۳). قواعد الاحکام. ج۱. قم، انتشارات جامعه مدرسین. ص۳۶۱ ـ ۳۶۲.