پرش به محتوا

پیش نویس:ارتداد و آزادی عقیده: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
Mohammad7576 (بحث | مشارکت‌ها)
Mohammad7576 (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۲۳: خط ۲۳:
4. بعضی گویند که اسلام کسی را اکراه به پذیرش دین نکرده است، مگر آنکه کسی با معرفت و رضایت و اختیارِ خود مسلمان شود. چنین شخصی که با آگاهی و اراده اعتراف به اسلام کرده و از آن برگردد، مقدّساتِ دینی را به تمسخر و بازی گرفته و مستحق قتل است، یا چون به امّت اسلامی خیانت کرده، باید جریمه شود.<ref>{{پک|1=زحیلی|2=1418|ک=حقوق الإنسان فی الإسلام|ص=181}}</ref>
4. بعضی گویند که اسلام کسی را اکراه به پذیرش دین نکرده است، مگر آنکه کسی با معرفت و رضایت و اختیارِ خود مسلمان شود. چنین شخصی که با آگاهی و اراده اعتراف به اسلام کرده و از آن برگردد، مقدّساتِ دینی را به تمسخر و بازی گرفته و مستحق قتل است، یا چون به امّت اسلامی خیانت کرده، باید جریمه شود.<ref>{{پک|1=زحیلی|2=1418|ک=حقوق الإنسان فی الإسلام|ص=181}}</ref>


5. برخی قائل اند که حکم قتل برای مرتد هیچ منافاتی با آیه {{قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِقَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ|ترجمه=در دین، هیچ اکراه و اجباری نیست. [کسی حق ندارد کسی را از روی اجبار وادار به پذیرفتن دین کند، بلکه هر کسی باید آزادانه با به کارگیری عقل و با تکیه بر مطالعه و تحقیق، دین را بپذیرد]. مسلماً راه هدایت از گمراهی [به وسیله قرآن، پیامبر و امامان معصوم] روشن و آشکار شده است.|سوره=بقره|آیه=256}}ندارد، چون آیه مزبور ناظر به ورود به اسلام است؛ نه ابقا و استمرار آن.<ref>{{پک|1=ابن عاشور|2=1420|ک=التحریر و التنویر من التفسیر (إبن عاشور)|ص=319|ج=2}}</ref>  
5. برخی قائل اند که حکم قتل برای مرتد هیچ منافاتی با آیه {{قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّين|ترجمه=در دین، هیچ اکراه و اجباری نیست.|سوره=بقره|آیه=256}}ندارد، چون آیه مزبور ناظر به ورود به اسلام است؛ نه ابقا و استمرار آن.<ref>{{پک|1=ابن عاشور|2=1420|ک=التحریر و التنویر من التفسیر (إبن عاشور)|ص=319|ج=2}}</ref>


== حکمت یا علت صحیح حکم ارتداد ==
== حکمت یا علت صحیح حکم ارتداد ==

نسخهٔ ‏۲۸ مهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۶:۴۶

سؤال
درگاه‌ها


معنای ارتداد چیست و چه انواعی دارد؟ آیا حکم ارتداد در فقه شیعه با آزادی عقیده و آزادی در پذیرش و عدم پذیرش دین در تعارض نیست؟

ارتداد به معنای این است که شخص بعد از پذیرش اسلام کافر شود. فقهای مسلمان در حکم ارتداد که قتل است اتفاق نظر دارند. درباره حکمت یا علت حکم ارتداد نظرات مختلفی بیان شده است اما دیدگاه صحیح این است که انسان از جهت تکوینی در انتخاب مسیر و دین خود آزاد است اما از جهت تشریع یک مسیر صحیح بیشتر نیست. لذا عدم اکراه و اجبار در دین که در قرآن آمده است ناظر به آزادی تکوینی است.

معنای ارتداد و انواع آن

ارتداد در فقه به معنای این است که شخص پس از قبول اسلام از آن برگردد و کافر شود. ارتداد دو نوع اصلی دارد: ارتداد فطری و ارتداد ملی. مرتد فطری به مرتدی گفته می شود که در حال انعقاد نطفه او یکی از والدین او مسلمان بوده باشد. مرتد ملی به مرتدی گفته می شود که کافر شده و حین انعقاد نطفه نیز یکی از والدین او مسلمان نبوده است.[۱]

نظر فقهای مسلمان درباره مرتدّ

در میان فقهاء اگرچه درباره اقسام و شرایط مرتد اتفاق نظر وجود ندارد اما ایشان درباره حکم مرتد تقریباً اجماع دارند بر این که حکم چنین شخصی قتل بوده و خون او مباح است.[۲][۳][۴][۵][۶] به عقیده ایشان قتل عذاب دنیوی اوست و عذاب اخروی او بسی شدیدتر از آن است. مستند ایشان برای حکم مذکور بخشی از آیه 217 سوره بقره می باشد که می فرماید:﴿وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَٰئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۖ وَأُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ؛ و از شما کسانی که از دینشان برگردند و در حال کفر بمیرند، همه اعمال خوبشان در دنیا و آخرت تباه و بی اثر می شود، و آنان اهل آتش اند و در آن جاودانه اند.[۷]

حکمت یا علت حکم ارتداد

درباره حکمت یا علتِ حکم مذکور، مطالِب متعدّدی مطرح شده که اجمال آن بدین شرح است[۸]:

1. عده ای معتقدند که چون ارتداد موجب نابودی هویت امّت و جامعه اسلامی می شود، سبب اعدام است.[۹]

2. گروهی عقیده دارند که چون مرتد دارای فساد فکری و روحی است، باید کشته شود.[۱۰]

3. طایفه ای گفته اند که مرتد، حق الهی را که عبودیت و بندگی است، تضییع کرده، لذا خونش هدر است.[۱۱]

4. بعضی گویند که اسلام کسی را اکراه به پذیرش دین نکرده است، مگر آنکه کسی با معرفت و رضایت و اختیارِ خود مسلمان شود. چنین شخصی که با آگاهی و اراده اعتراف به اسلام کرده و از آن برگردد، مقدّساتِ دینی را به تمسخر و بازی گرفته و مستحق قتل است، یا چون به امّت اسلامی خیانت کرده، باید جریمه شود.[۱۲]

5. برخی قائل اند که حکم قتل برای مرتد هیچ منافاتی با آیه ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّين؛ در دین، هیچ اکراه و اجباری نیست.(بقره:256)ندارد، چون آیه مزبور ناظر به ورود به اسلام است؛ نه ابقا و استمرار آن.[۱۳]

حکمت یا علت صحیح حکم ارتداد

دیدگاه های فوق، برخی از حکمت ها یا علت هایی بود که درباره حکم ارتداد بیان شده است؛ امّا هیچ یک از اقوال مطرح شده تام نیستند، زیرا آیاتِ حق تدین و آزادی عقیده مثل﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِقَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ؛ در دین، هیچ اکراه و اجباری نیست. [کسی حق ندارد کسی را از روی اجبار وادار به پذیرفتن دین کند، بلکه هر کسی باید آزادانه با به کارگیری عقل و با تکیه بر مطالعه و تحقیق، دین را بپذیرد]. مسلماً راه هدایت از گمراهی [به وسیله قرآن، پیامبر و امامان معصوم] روشن و آشکار شده است.(بقره:256) دلالت بر آزادی تکوینی دارند؛ نه تشریعی؛ یعنی انسان در نظام تکوین آزاد است و از روی اختیار طبیعی می تواند دین دار یا بی دین گردد. او در انتخاب مسیر مجبور نیست؛ امّا نه به این معنا که هر دو انتخاب او صحیح است، بلکه در مقام تشریع، تنها انتخابی صحیح است که حق باشد و برای مسیر ناصواب کیفر لحاظ شده است؛[۱۴] مانند آنکه انسان از لحاظ تکوین، می تواند حیات خود را حفظ کند یا با انتحار آن را از بین ببرد؛ ولی از جهت تشریع فقط یکی از دو انتخاب مزبور صحیح و از لحاظ حکمت نظری حق است، لذا وی از جهت حکمت عملی فقط حق انتخاب همان را دارد؛ یعنی حق از لحاظ حکمت نظری و حکمت عملی مشخص و محدود است و آن فقط حفظ حیات است؛ نه از بین بردن آن با انتحار.[۱۵][۱۶]

آیه فوق و همانند آن همگی ناظر به آزادی بشر از منظر تکوین هستند نه تشریع؛ یعنی چنین نیست که در نظام طبیعت هر دو طرف نافع و ضار برای او یکسان و انتخاب هر دو راه صحیح و منطقی و معقول باشد، چون صرف امکان، توان و اقتدار، دلیل صحت، حق و روا بودن آن چیز نیست. در حقیقت شارع در مقام تشریع برای مرتد اعلام حکم کرده است، چون او با سوءِ اختیار خویش و انتخاب مسیر بی دینی، خود را به هلاکت انداخته است. شاید یکی از مصادیق ﴿وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ؛ خودتان را با دست خود به هلاکت نیندازید(بقره:195) همین معنی باشد.[۱۷]

پانویس

منابع

  • مروج، حسین (۱۳۷۹). اصطلاحات فقهی. قم: بخشایش.
  • جوادی آملی، عبدالله (۱۳۸۸). حق و تکلیف. قم: مؤسسه اسراء.
  • ابن بابویه، محمد بن علی (۱۴۱۵). المقنع. قم: پيام امام هادی (عليه السلام).
  • مفید، محمد بن محمد (۱۴۱۰). المقنعة. قم: جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم. مؤسسة النشر الإسلامي.
  • محقق حلی، جعفر بن حسن (۱۴۰۸). شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام. قم: اسماعيليان.
  • شهید ثانی، زید الدین بن علی (۱۴۱۳). مسالک الأفهام إلی تنقیح شرائع الإسلام. قم: مؤسسة المعارف الإسلامیة.
  • کاشف الغطاء، جعفر بن خضر (بی تا). کشف الغطاء عن مبهمات شریعه الغراء. اصفهان: مهدوی. تاریخ وارد شده در |سال= را بررسی کنید (کمک)
  • ابن عاشور، محمد طاهر (۱۴۲۰). التحریر و التنویر من التفسیر (إبن عاشور). بیروت: مؤسسة التاريخ العربي.
  • زحیلی، محمد (۱۴۱۸). حقوق الإنسان فی الإسلام. دمشق: دار الکلم الطيب.
  • جوادی آملی، عبدالله (۱۳۸۹). فلسفه حقوق بشر. قم: موسسه اسراء.
  • طباطبایی، محمد حسین (۱۳۵۲). المیزان فی تفسیر القرآن. بیروت: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات.