تکرار در قرآن، ابزاری برای هدایت: تفاوت میان نسخه‌ها

    بدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۴۲: خط ۴۲:
    * '''موسي و فرعون:''' آن دو، نقيض همديگر بودند؛ يكي حق محض، ديگري باطل محض بود؛ موسي(ع) داراي مقام  الهی،<ref>سوره نساء، آیه ۱۶۴ .</ref> امّا فرعون {{قرآن|أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى‏ |ترجمه= پروردگار بزرگ‌تر شما مَنَم.|سوره= نازعات|آیه =۲۴}} را سر مي‌داد؛ در حالي كه كفار هم عصر ساير پيامبران در گردن كشي، مثل او نبودند تا آنها هم زیاد تکرار شود.<ref>مركز الثقامه و المعارف الاسلامي، علوم القرآن عند المفسرين، قم، دفتر تبليغات اسلامي، چاپ اول، ۱۳۷۵، ج۳، ص۳۹۹ .</ref> در این قصه، پيروزي نهايي از آن موسي شد كه تكرار آن، درس صبر براي مؤمنان و عبرت براي كافران است.
    * '''موسي و فرعون:''' آن دو، نقيض همديگر بودند؛ يكي حق محض، ديگري باطل محض بود؛ موسي(ع) داراي مقام  الهی،<ref>سوره نساء، آیه ۱۶۴ .</ref> امّا فرعون {{قرآن|أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى‏ |ترجمه= پروردگار بزرگ‌تر شما مَنَم.|سوره= نازعات|آیه =۲۴}} را سر مي‌داد؛ در حالي كه كفار هم عصر ساير پيامبران در گردن كشي، مثل او نبودند تا آنها هم زیاد تکرار شود.<ref>مركز الثقامه و المعارف الاسلامي، علوم القرآن عند المفسرين، قم، دفتر تبليغات اسلامي، چاپ اول، ۱۳۷۵، ج۳، ص۳۹۹ .</ref> در این قصه، پيروزي نهايي از آن موسي شد كه تكرار آن، درس صبر براي مؤمنان و عبرت براي كافران است.
    * '''ویژگی‌های بني‌اسراييل:''' دشمني، لجبازي، مادي گرايي، و حس گرايي از ويژگي بني‌اسراييل بوده است؛ اين خصيصه درد كفار زمان پيامبر و جوامع امروزي نیز هست؛ <ref> طباطبايى، محمدحسين، الميزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۳۱۶.</ref> <ref>مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلاميه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۸۹.</ref> قرآن قصه‌هاي آنها را تكرار كرده است تا مردم عبرت گيرند و دچار اين نوع بدبختي نشوند.
    * '''ویژگی‌های بني‌اسراييل:''' دشمني، لجبازي، مادي گرايي، و حس گرايي از ويژگي بني‌اسراييل بوده است؛ اين خصيصه درد كفار زمان پيامبر و جوامع امروزي نیز هست؛ <ref> طباطبايى، محمدحسين، الميزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۳۱۶.</ref> <ref>مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلاميه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۸۹.</ref> قرآن قصه‌هاي آنها را تكرار كرده است تا مردم عبرت گيرند و دچار اين نوع بدبختي نشوند.
    * '''سامري:''' داستان ساختن گوساله طلايي، توسط سامري، پرستش آن توسط بني اسرائيل، بي‌اعتنايي آنان به هشدارهای هارون وصي حضرت موسي در چهار سوره تكرار شده است. <ref>سوره بقره، آیه ۵۱، ۵۴، ۹۲، ۹۳. </ref> <ref> سوره نساء، آیه ۱۵۳. </ref> <ref> سوره اعراف، آیه ۱۵۲- ۱۴۸. </ref> <ref> سوره طه، آیه ۹۷ - ۸۵ .</ref>  
    * '''سامري:''' داستان ساختن گوساله طلايي، توسط سامري، پرستش آن توسط بني اسرائيل، بي‌اعتنايي آنان به هشدارهای هارون وصي حضرت موسي در چهار سوره تكرار شده است. <ref>سوره بقره، آیه ۵۱، ۵۴، ۹۲، ۹۳. </ref> <ref> سوره نساء، آیه ۱۵۳. </ref> <ref> سوره اعراف، آیه ۱۵۲- ۱۴۸. </ref> <ref> سوره طه، آیه ۹۷ - ۸۵ .</ref> تا مسلمانان بيدار شوند و گرفتار فتنه منافقان نشوند. <ref>محمدي اشتهاردي، محمّد، قصه‌هاي قرآن، تهران، نبوي، چاپ اول، ۱۳۷۸، ص۲۶۸.</ref>  <ref>طبرسي، احمد، الاحتجاج، تهران، اسوه، چاپ دوم، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۲۱۵. سبحاني، جعفر، فروغ ولايت، بي جا، صحيفه، چاپ اول، ۱۳۶۸، ص۱۸۳ .</ref>
    تا بلكه مسلمانان بيدار شوند و گرفتار فتنه منافقان نشوند. <ref>محمدي اشتهاردي، محمّد، قصه‌هاي قرآن، تهران، نبوي، چاپ اول، ۱۳۷۸، ص۲۶۸.</ref>  <ref>طبرسي، احمد، الاحتجاج، تهران، اسوه، چاپ دوم، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۲۱۵. سبحاني، جعفر، فروغ ولايت، بي جا، صحيفه، چاپ اول، ۱۳۶۸، ص۱۸۳ .</ref>


    ژرف‌نگری در هر بخش از قصه‌هاي قرآن نشان مي‌دهد که در هر موردي، حكمت و فلسفه جديدي است كه در حقيقت تكرار نشده و بلکه در صدد بيان مطلب جديد خواهد بود.
    ژرف‌نگری در هر بخش از قصه‌هاي قرآن نشان مي‌دهد که در هر موردي، حكمت و فلسفه جديدي است كه در حقيقت تكرار نشده و بلکه در صدد بيان مطلب جديد خواهد بود.

    نسخهٔ ‏۱۴ مهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۱:۳۲

    سؤال

    تکرار برخی آیات در قرآن با چه هدفی صورت گرفته و آیا قرآن از نظر سبک ادبی دارای تکرار و پراکندگی نیست؟ به عنوان نمونه داستان حضرت موسي(ع) بصورت كوتاه و بلند در سوره‌های قرآن تكرار شده است.

    تکرار برخی آیات و داستان‌ها در قرآن با اهداف زیر صورت گرفته است: یک: تأکید و تلقین: برای جاانداختن معارف مهم در ذهن انسان‌ها و مقابله با وسوسه‌های شیطان و نفس اماره. دو: هدایت عمومی: قرآن کتاب هدایت است و هدایت نیازمند بیان مطالب به شیوه‌های مختلف در موقعیت‌های گوناگون است. سه: تنوع اهداف: هر تکرار با بیانی جدید و با توجه به غرض خاصی (مانند عبرت‌آموزی یا بیان نعمت‌های الهی) انجام شده است. چهار: سبک ادبی منحصربه‌فرد: قرآن از نظر فصاحت و بلاغت بی‌نظیر است و تکرار در آن نه عیب، بلکه از فنون ادبی برای تأکید و اثرگذاری بیشتر محسوب می‌شود.

    برای هدایت جامعه، آموزه‌های الهی باید در هر مناسبت، با زباني خاص ادا شود تا ويژگي موعظه داشته باشد؛ بر خلاف كتب علمي كه هر مطلب، تنها در يك جا بيان مي‌شود و تكرار آن سودمند نيست.

    دوران‌هاي زندگي حضرت موسي(ع) از لحاظ گوناگون، درس‌آموزي‌هاي زيادی در سرنوشت انسان، افكار، بحث‌هاي اعتقادي، تربيتي، اجتماعي و ... دارد و راهگشا مي‌باشد. قرآن بر سرگذشت حضرت موسی، قومش و مخالفانش بيشتر تأكيد کرده وسرگذشت كساني كه در مقابل آن پيامبر الهي ايستادند و او را آزار دادند، در قرآن بارها تکرار شده است تا جامعه از قوت‌ها و ضعف‌های آن پند گیرند.

    ابعاد اعجازي قرآن

    قرآن كريم از زواياي مختلف معجزه است، يكي از ابعاد اعجاز آيات قرآني، فصاحت و بلاغت آن است؛ در زيبايي ظاهر و عمق باطن، در عفّت بيان، صراحت، قاطعيت و دقت در قالب بياني، گستردگي مفاهيم و هماهنگي لفظ و معنا و ... در فصاحت و بلاغت بي‌نظير است.[۱]

    قالب‌هاي بياني قرآن با سبكي نو و تركيبي خوش‌آوا در ميان سخن‌شناسان و برجسته‌ترين اديبان عرب، زبان زد است. ساختمان تركيبي كلمات آن و سبك بديع و مختص آن، بي‌سابقه و تقليد ناپذير است. شيوه قرآن، نثر متعارف و يا نظم و شعر نيست، بلكه ويژگي‌هاي مثبت نثر و نظم را دارا و از طرفي هر آيه در بردارنده موضوعات مختلف است و اين سبك تازگي و طراوت خاصّي دارد. ويژگي طراوت و تازگي و فرازهاي زيبا در تمام آيات قرآن وجود دارد و بي‌اختيار ذهن خواننده را با خود مي‌برد.[۲]

    حکمت‌هاي الهي در قرآن

    خدا حكيم است.[۳] قرآن را هم حكيم معرفي مي‌كند.[۴] قرآن از بيهوده‌گويي به دور بوده و هدفمند است.[۵] هدف مهم قرآن، عاقل ساختن انسان است.[۶] تا در سايه آن به هدف نهايي خود(هدايت یافتن) دست يابد.[۷] و براي رسيدن به آن از شيوه‌هاي مختلف مثل تكرار استفاده كرده است.[۸]

    تکرار برای هدایت

    قران كتاب هدايت است و هدايت عمومي جز با تكرار مطالب با بيانات متفاوت امكان ندارد و لازم است یک مطلب، در هر مناسبت، با زباني خاص ادا شود تا ويژگي موعظه داشته باشد؛ بر خلاف كتب علمي كه هر مطلب، تنها در يك جا بيان مي‌شود و تكرار آن سودمند نيست. سرّ لزوم تكرار در كتاب هدايت آن است كه شيطان و نفس امّاره كه عامل گمراهی و عذابند، پيوسته به گمراه كردن آدمي مشغولند، تكرار ارشاد و هدايت نيز ضروري است. [۹] [۱۰]

    تكرار به سبب گوناگونی غرض‌ها

    آموزه‌های قرآنی بارها به خاطر غرضي خاص، تكرار شده است.[۱۱] به عنوان نمونه آیه: ﴿فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ در سوره الرحمن، به طور ۳۱ بار ذكر شده است و اين به جهت تعداد اسباب ‌نعمت‌هاي الهی مي‌باشد، .[۱۱] مانند:

    • به دنبال توصيف باغ‌هاي بهشتي و نعمت‌هاي آن هشت مرتبه آمده است؛[۱۲] به تعداد درهاي بهشت.[۱۳]
    • بعد از ذكر دو باغ بهشتي و نعمت‌هاي آن هشت مرتبه تكرار شده است. [۱۴]
    • به دنبال آيات آتش و عذاب و سختي آنها هفت مرتبه آمده است. [۱۵] به تعداد درهاي جهنم.[۱۶]
    • عجائب خلقت، مبدأ و معاد.[۱۷]

    اين تكرارها مانند اين است كه به كسي كه خدمات زيادي كرده‌اي، بگويي: ترا از دست دشمن نجات دادم؛ پس كدام‌شان را انكار مي‌كني؟! اموال زيادي به تو دادم؛ پس كدام‌شان را انكار مي‌كني؟! فرزندانت را تربيت كردم؛ پس كدام‌شان را انكار مي‌كني؟! برايت خانه ساختم، پس كدام‌شان را انكار مي‌كني؟! اين تكرار يك چيز نيست، بلكه هر کدام، يك پيام تازه‌اي دارد.[۱۸]

    تكرار از فنون فصاحت

    غرض عمده از تکرار مفاهیم در قرآن تأكيد است،[۱۹] هر كس لفط يا ساختاري را پيوسته تكرار كند، آن را تبديل به عقيده مي‌كند. براي دست يابي به اين نتيجه، قرآن، يك معني را، به شيوه ديگري به مقتضاي حكمت تكرار مي‌كند.است.[۱۰]

    قرآن به لغت عرب و به شيوه محاوره‌اي نازل شده است.[۲۰]و از عادت عرب تكرار كلام ، براي تأكيد و فهماندن مطلب، مي‌باشد. مثلا،ً در تأييد مطلب ديگران مي‌گويند: «بله! بله!» و در ردّ آن مي‌گويند: «نه! نه!»است. [۹] از آنجايي كه قرآن كتاب هدايت برای همگان است و هدايت عمومي جز با تكرار مطالب با بيان متفاوت امكان ندارد، در قرآن تكرار وجود دارد.[۲۱] تكرار در قرآن كريم از آن روست كه قرآن كتاب نور و هدايت است و در مقام هدايت لازم است یک مطلب، در هر مناسبت، با زباني خاص ادا شود تا ويژگي موعظه داشته باشد؛ بر خلاف كتب علمي كه هر مطلب، تنها در يك جا بيان مي‌شود و تكرار آن سودمند نيست. سرّ لزوم تكرار در كتاب هدايت آن است كه، شيطان و نفس امّاره كه عامل ضلالت و عذابند، پيوسته به اضلال گمراه كردن آدمي مشغولند، كار آنها گر چه گاهي كم مي‌شود، ليكن ترك نمي‌شود، از أين رو تكرار ارشاد و هدايت نيز ضروري است.[۲۲]

    تكرار قصه‌های قرآن برای پندآموزی

    قرآن براي آسان شدن فهم معارف سنگين،[۲۳] از مثل و قصه استفاده كرده است؛[۲۴] و قصه‌‌هاي حقيقي[۲۵]را به صورت گزينشي[۲۶]و با بهترين شيو‌ه‌ها،[۲۷]با هدف اصلي درس و عبرت گيري،[۲۸]بيان كرده است؛ قرآن هر قصه‌اي را كه درس و عبرت بيش‌تري دارد، بیش‌تر تكرار كرده است؛ از اين رو قصه‌هاي حضرت موسي بيش‌تر تكرار شده است.

    • موسي و فرعون: آن دو، نقيض همديگر بودند؛ يكي حق محض، ديگري باطل محض بود؛ موسي(ع) داراي مقام الهی،[۲۹] امّا فرعون ﴿أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى‏؛ پروردگار بزرگ‌تر شما مَنَم.(نازعات:۲۴) را سر مي‌داد؛ در حالي كه كفار هم عصر ساير پيامبران در گردن كشي، مثل او نبودند تا آنها هم زیاد تکرار شود.[۳۰] در این قصه، پيروزي نهايي از آن موسي شد كه تكرار آن، درس صبر براي مؤمنان و عبرت براي كافران است.
    • ویژگی‌های بني‌اسراييل: دشمني، لجبازي، مادي گرايي، و حس گرايي از ويژگي بني‌اسراييل بوده است؛ اين خصيصه درد كفار زمان پيامبر و جوامع امروزي نیز هست؛ [۳۱] [۳۲] قرآن قصه‌هاي آنها را تكرار كرده است تا مردم عبرت گيرند و دچار اين نوع بدبختي نشوند.
    • سامري: داستان ساختن گوساله طلايي، توسط سامري، پرستش آن توسط بني اسرائيل، بي‌اعتنايي آنان به هشدارهای هارون وصي حضرت موسي در چهار سوره تكرار شده است. [۳۳] [۳۴] [۳۵] [۳۶] تا مسلمانان بيدار شوند و گرفتار فتنه منافقان نشوند. [۳۷] [۳۸]

    ژرف‌نگری در هر بخش از قصه‌هاي قرآن نشان مي‌دهد که در هر موردي، حكمت و فلسفه جديدي است كه در حقيقت تكرار نشده و بلکه در صدد بيان مطلب جديد خواهد بود.

    منابع

    1. معرفت،محمد هادي، التمهيد في علوم القرآن، قم، انتشارات اسلامي، ج۴.
    2. سعيدي روشن، محمّد باقر، علوم قرآن، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، ص۱۰۵.
    3. سوره توبه، آیه ۹۷.
    4. سوره يس، آیه ۱.
    5. سوره فصلت، آیه۴۲ .
    6. جوادي آملي، عبدالله، قرآن در قرآن، قم، مركز نشر اسراء، چاپ دوم، ۱۳۷۸، ص۲۳۰ .
    7. جوادي آملي، عبدالله، قرآن در قرآن، قم، مركز نشر اسراء، چاپ دوم، ۱۳۷۸، ص۲۵۰ .
    8. جوادي آملي، عبدالله، تسنيم، قم، مركز نشر اسراء، چاپ اول، ۱۳۷۸، ج۱، ص ۴۴ .
    9. پرش به بالا به: ۹٫۰ ۹٫۱ معرفت، محمّد هادي، التمهيد، قم، مؤسسه النشر الاسلامي، چاپ اول، ۱۴۱۴ق، ج۵ ، ص۱۰۶.
    10. پرش به بالا به: ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ مغنيه، محمدجواد، التفسير الكاشف، بيروت، دار العلم للملايين، چاپ چهارم، ۱۹۹۰م، ج۱ ص۹۶.
    11. پرش به بالا به: ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ حكيم، محمدباقر، علوم القرآن، قم، مجمع الفكر الاسلامي، چاپ سوم، ۱۴۱۷ ق، ص۳۶۷ .
    12. سوره الرحمن، آيات ۶۱ ـ ۴۶.
    13. ابن بابویه، محمّد، الخصال، ترجمه: احمد فهري زنجاني، تهران، علميه الاسلاميه، بي تا، ص۴۷۲.
    14. سوره الرحمن، آيات ۶۲ تا آخر.
    15. سوره الرحمن، آيات ۴۵ – ۳۱ .
    16. سوره حجر، آیه ۴۴ .
    17. سوره الرحمن، آيات ۳۰- ۱ .
    18. مغنيه، محمدجواد، التفسير الكاشف، بيروت، دار العلم للملايين، چاپ چهارم، ۱۹۹۰م، ج۷، ص۲۰۷ .
    19. سعدالدين، تفتازاني، شرح المختصر، قم، دار‌الحكمه، بي تا، ج۱، ص۲۸۲.
    20. سوره نحل، آیه ۱۰۳ .
    21. مغنيه، محمدجواد، التفسير الكاشف، بيروت، دار العلم للملايين، چاپ چهارم، ۱۹۹۰م، ج۲، ص۴۴۰ .
    22. جوادي آملي، عبدالله، تسنيم، قم، مركز نشر اسراء، چاپ اول، ۱۳۷۸، ج۱، ص۵۱.
    23. سوره ‌مزمل، آیه ۵ .
    24. جوادی آملی، عبدالله، قرآن در قرآن، قم، مركز نشر اسراء، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش، ص۲۹۹ .
    25. سوره كهف، آیه ۱۳ .
    26. معرفت، محمّد هادي، علوم قرآني، تهران، التمهيد و سمت، چاپ اول، ۱۳۷۹ش، ص۲۷۳ .
    27. جوادی آملی، عبدالله، قرآن در قرآن، قم، مركز نشر اسراء، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش، ص۳۰۱ .
    28. سوره يوسف، آیه ۱۱۱ .
    29. سوره نساء، آیه ۱۶۴ .
    30. مركز الثقامه و المعارف الاسلامي، علوم القرآن عند المفسرين، قم، دفتر تبليغات اسلامي، چاپ اول، ۱۳۷۵، ج۳، ص۳۹۹ .
    31. طباطبايى، محمدحسين، الميزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۳۱۶.
    32. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلاميه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۸۹.
    33. سوره بقره، آیه ۵۱، ۵۴، ۹۲، ۹۳.
    34. سوره نساء، آیه ۱۵۳.
    35. سوره اعراف، آیه ۱۵۲- ۱۴۸.
    36. سوره طه، آیه ۹۷ - ۸۵ .
    37. محمدي اشتهاردي، محمّد، قصه‌هاي قرآن، تهران، نبوي، چاپ اول، ۱۳۷۸، ص۲۶۸.
    38. طبرسي، احمد، الاحتجاج، تهران، اسوه، چاپ دوم، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۲۱۵. سبحاني، جعفر، فروغ ولايت، بي جا، صحيفه، چاپ اول، ۱۳۶۸، ص۱۸۳ .