واقفیه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۴: خط ۱۴:


* معنای عام آن برای هر گروهی به کار برده می‌شود که برخلاف عموم شیعیان امامیه در یکی از مسائل امامت نظر اکثریت را نپذیرد و در قبول نظر آنان توقف کند.<ref>مشکور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۸۷ش، ص۴۵۴-۴۵۵.</ref>
* معنای عام آن برای هر گروهی به کار برده می‌شود که برخلاف عموم شیعیان امامیه در یکی از مسائل امامت نظر اکثریت را نپذیرد و در قبول نظر آنان توقف کند.<ref>مشکور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۸۷ش، ص۴۵۴-۴۵۵.</ref>
* معنای خاص آن لقب فرقه‌ای است از شیعه که در مقابل قطعیه منکر رحلت امام کاظم(ع) شدند و سلسله امامت را با آن امام(ع) قطع کردند و منکر امامت فرزندش امام رضا (ع) شدند. این فرقه را ممطوره نیز خوانده‌اند.<ref>مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ۱۳۸۷ش، ص۴۵۴-۴۵۵.</ref>
* معنای خاص آن لقب فرقه‌ای است از شیعه که در مقابل قطعیه منکر رحلت امام کاظم(ع) شدند و سلسله امامت را با آن امام(ع) قطع کردند و منکر امامت فرزندش امام رضا (ع) شدند. این فرقه را ممطوره نیز خوانده‌اند.<ref>مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص۴۵۴-۴۵۵.</ref>
از نظر محققان، زمانی که در متون از واژه واقفیه یا واقفه بدون هیچ قیدی استفاده شود، منظور همان معنای خاص آن که واقفیه ممطوره یا موسویه است خواهد بود.<ref>مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ۱۳۸۷ش، ص۴۵۵.</ref>  
از نظر محققان، زمانی که در متون از واژه واقفیه یا واقفه بدون هیچ قیدی استفاده شود، منظور همان معنای خاص آن که واقفیه ممطوره یا موسویه یا موسائیه است خواهد بود.<ref>مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص۴۵۵.</ref>
 
واقفیه در مقابل قطعیه قرار دارند؛ قطعیه کسانی هستند که بر مرگ امام کاظم(ع) یقین نمودند و قطع پیدا کردند و پس از این یقین امام رضا(ع) را به جانشینی او شناختند.<ref>مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص۴۳۰.</ref>  


== پیدایش ==
== پیدایش ==
بحران بعدی رهبری در جامعه شیعه امامیه پس از درگذشت حضرت موسی بن جعفر (علیهماالسلام) به سال ۱۸۳ق پدیدار شد که گروهی از برجسته ترین یاران آن حضرت و وکلاء ایشان در نقاط مختلف به این نظریه گرائیدند که امام زنده است جز آن که از نظرها پنهان گردیده و به زودی به عنوان قائم آل محمد ظاهر شده و حکومت عدل اسلامی را پایه گذاری خواهد فرمود. در آغاز که گفته می شد امام در فاصله هشت ماه ظاهر خواهد شد به نظر می رسد گروه بزرگی از شیعیان، شاید حتی اکثریت آنان، از این نظر جانبداری می کرده اند. اما آنان که پس از این، عقیده خود را عوض نکرده و هیچ کس را به عنوان جانشین آن حضرت نپذیرفتند در جامعه شیعه با نام واقفه شناخته شده و بعدها از طرف مخالفان خود ممطوره خوانده شدند و مانند فطحیه دانشمندان و محدّثان برجسته ای از میان آنان برخاستند. برخلاف آنچه برخی از دانشمندان شیعه در قرن پنجم تصور می کردند که این گروه تا آن زمان منقرض شده اند پیروان این مذهب حداقل تا اواسط قرن ششم وجود داشته اند.
پس از شهادت امام کاظم(ع) در سال ۸۳ق، نزد بسیاری از وکلای او اموال قابل توجهی گرد آمده بود. عده‌ای از این وکلا برای حفظ این اموال نزد خود منکر شهادت امام کاظم(ع) شدند. برای نمونه، زیاد قندی، یکی از وکلای امام(ع)، هفتاد هزار دینار در اختیار داشت. همچنین، عثمان بن عیسی رواسی، وکیل امام در مصر، اموال فراوان و شش کنیز را در اختیار داشت. پس از شهادت امام کاظم(ع)، امام رضا(ع) شخصی را نزد عثمان بن عیسی فرستاد تا آن اموال را تحویل بگیرد؛ عثمان از تسلیم اموال سرباز زد و به امام(ع) نامه‌ای نوشت با این مضمون که پدرت وفات نکرده است و زنده است و مهدی قائم است. امام رضا(ع) در پاسخ نوشت که پدرم وفات کرده و میراث او را قسمت کرده‌اند و اخبار صحیح و درست درباره وفات او به ما رسیده است. عثمان بن عیسی در نهایت در پاسخ امام(ع) نوشت که اگر پدرت وفات نکرده باشد، تو در این اموال حقی نداری، ولی اگر وفات کرده باشد، باز هم تو در این اموال حقی نداری، زیرا امام(ع) به من دستور نداده که آن اموال را به تو بدهم و من کنیزان را آزاد کرده‌ام و با آنها ازدواج کرده‌ام.<ref>صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، تحقیق محمدصادق بحرالعلوم، قم، مکتبة الداوری، بی‌تا، ج۱، ص۲۳۶؛ طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، تهران، مکتبة المرتضوية، ۱۳۶۲ش، ج۵، ص۱۳۰-۱۳۱.</ref>
 
 
به جز انگیزه‌های مالی، برخی تقیه ناشی از فشار فوق‌العاده حکومت عباسی بر امام کاظم(ع) و شیعیان را دلیل پیدایش چنین فرقه‌ای می‌دانند. آنان معتقدند که برخورد سخت حكومت‌هاى اموى و عباسى بر ضد شيعه و امامان شیعه، يكى از مهم‌ترين علل مخفى‌ماندن امامتِ امام بعدى، پس از درگذشت امام پيشين بوده است. از آنجا که دستگاه خلافت در پی يافتن امام، واسطه‌های او و شیعیان مخلص برای از میان بردن آنها بود، بسيار اتفاق مى‌افتاد كه از ترس جاسوسان دستگاه حاكم، امكان رسانيدن نص و وصيت امام پيشين به شيعيان، وجود نداشت. این خود یکی از دلایل پیدایش فرقی چون واقفه بود.<ref>سبحانی، جعفر، الملل و النحل، قم، مؤسسة الإمام الصادق علیه السلام، ۱۴۲۸ق، ج۸، ص۳۸۰.</ref>


== نظرات ==
== زیرمجموعه‌های واقفیه ==
[[آیت‌الله سبحانی]] در کتاب الملل و النحل، واقفیه را طائفه‌ای می‌داند که در امامت امام موسی کاظم(ع) توقف کرده و به امامت فرزندش [[امام رضا(ع)]] قائل نیستند.<ref>الملل و النحل، چاپ مؤسسه امام صادق(ع)، ج۸، ص۳۷۹.</ref>
[[آیت‌الله سبحانی]] در کتاب الملل و النحل، واقفیه را طائفه‌ای می‌داند که در امامت امام موسی کاظم(ع) توقف کرده و به امامت فرزندش [[امام رضا(ع)]] قائل نیستند.<ref>الملل و النحل، چاپ مؤسسه امام صادق(ع)، ج۸، ص۳۷۹.</ref>



نسخهٔ ‏۲۳ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۴۱


سؤال

واقفیه چه کسانی هستند و دارای چه عقایدی می‌باشند؟

درگاه‌ها
واژه-ها.png


واقفیه یا ممطوره فرقه‌ای از شیعه که در امامت امام کاظم(ع) توقف کردند. واقفیه معتقدند که امام موسی بن جعفر(ع) آخرین امام است و آن حضرت را امام زنده و خاتم الائمه می‌دانستند که غیبت کرده است و همان مهدی منتظر است. بعضی از ایشان معتقدند آن حضرت وفات یافت اما در آخرالزمان دوباره زنده خواهد شد. آنان پنج امام بعد از امام هفتم را به دلیل ادعای امامت، گمراه می‌دانستند. بعضی از آنان معتقدند امامان بعدی ادعای امامت نکرده‌اند و همه آن‌ها خلفای حضرت امام موسی کاظم(ع) بوده‌اند. جمعی از ایشان حبس آن حضرت را نیز اساساً منکر هستند.[۱]

اصطلاح

واقفیه یا واقفه دارای دو معنای عام و خاص است:

  • معنای عام آن برای هر گروهی به کار برده می‌شود که برخلاف عموم شیعیان امامیه در یکی از مسائل امامت نظر اکثریت را نپذیرد و در قبول نظر آنان توقف کند.[۲]
  • معنای خاص آن لقب فرقه‌ای است از شیعه که در مقابل قطعیه منکر رحلت امام کاظم(ع) شدند و سلسله امامت را با آن امام(ع) قطع کردند و منکر امامت فرزندش امام رضا (ع) شدند. این فرقه را ممطوره نیز خوانده‌اند.[۳]

از نظر محققان، زمانی که در متون از واژه واقفیه یا واقفه بدون هیچ قیدی استفاده شود، منظور همان معنای خاص آن که واقفیه ممطوره یا موسویه یا موسائیه است خواهد بود.[۴]

واقفیه در مقابل قطعیه قرار دارند؛ قطعیه کسانی هستند که بر مرگ امام کاظم(ع) یقین نمودند و قطع پیدا کردند و پس از این یقین امام رضا(ع) را به جانشینی او شناختند.[۵]

پیدایش

پس از شهادت امام کاظم(ع) در سال ۸۳ق، نزد بسیاری از وکلای او اموال قابل توجهی گرد آمده بود. عده‌ای از این وکلا برای حفظ این اموال نزد خود منکر شهادت امام کاظم(ع) شدند. برای نمونه، زیاد قندی، یکی از وکلای امام(ع)، هفتاد هزار دینار در اختیار داشت. همچنین، عثمان بن عیسی رواسی، وکیل امام در مصر، اموال فراوان و شش کنیز را در اختیار داشت. پس از شهادت امام کاظم(ع)، امام رضا(ع) شخصی را نزد عثمان بن عیسی فرستاد تا آن اموال را تحویل بگیرد؛ عثمان از تسلیم اموال سرباز زد و به امام(ع) نامه‌ای نوشت با این مضمون که پدرت وفات نکرده است و زنده است و مهدی قائم است. امام رضا(ع) در پاسخ نوشت که پدرم وفات کرده و میراث او را قسمت کرده‌اند و اخبار صحیح و درست درباره وفات او به ما رسیده است. عثمان بن عیسی در نهایت در پاسخ امام(ع) نوشت که اگر پدرت وفات نکرده باشد، تو در این اموال حقی نداری، ولی اگر وفات کرده باشد، باز هم تو در این اموال حقی نداری، زیرا امام(ع) به من دستور نداده که آن اموال را به تو بدهم و من کنیزان را آزاد کرده‌ام و با آنها ازدواج کرده‌ام.[۶]


به جز انگیزه‌های مالی، برخی تقیه ناشی از فشار فوق‌العاده حکومت عباسی بر امام کاظم(ع) و شیعیان را دلیل پیدایش چنین فرقه‌ای می‌دانند. آنان معتقدند که برخورد سخت حكومت‌هاى اموى و عباسى بر ضد شيعه و امامان شیعه، يكى از مهم‌ترين علل مخفى‌ماندن امامتِ امام بعدى، پس از درگذشت امام پيشين بوده است. از آنجا که دستگاه خلافت در پی يافتن امام، واسطه‌های او و شیعیان مخلص برای از میان بردن آنها بود، بسيار اتفاق مى‌افتاد كه از ترس جاسوسان دستگاه حاكم، امكان رسانيدن نص و وصيت امام پيشين به شيعيان، وجود نداشت. این خود یکی از دلایل پیدایش فرقی چون واقفه بود.[۷]

زیرمجموعه‌های واقفیه

آیت‌الله سبحانی در کتاب الملل و النحل، واقفیه را طائفه‌ای می‌داند که در امامت امام موسی کاظم(ع) توقف کرده و به امامت فرزندش امام رضا(ع) قائل نیستند.[۸]

برخی معتقدند علت اساسی فکر توقف در میان عده‌ای از شیعه این بود که آنان تحت سلطه حکومت اموی و عباسی بودند، اگر تقیه نمی‌کردند از بین رفته بودند و در پناه تقیه محفوظ ماندند. در نهایت شیعه به گروه‌های مختلف تقسیم شد، در صورتی که با هم اختلافی در اصول و فروع نداشتند مگر در مصداق امامت.[۹]

شهرستانی در الملل و النحل نوشته است، بعد از شهادت موسی بن جعفر(ع) در بغداد، شیعه اختلاف کردند عده‌ای در وفات امام تردید کردند، به این‌ها ممطوره می‌گویند، عده‌ای به وفات امام یقین کردند؛ به این‌ها قطعیه می‌گویند و گروه سوم گفتند نمرده بلکه غایب شده است و بعدها ظهور می‌نماید؛ به این گروه واقفیه اطلاق شده است.[۱۰]

منابع

  1. مدرس، محمد علی، ریحانه الادب، ج۵–۶، ص۲۹۶.
  2. مشکور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۸۷ش، ص۴۵۴-۴۵۵.
  3. مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص۴۵۴-۴۵۵.
  4. مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص۴۵۵.
  5. مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص۴۳۰.
  6. صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، تحقیق محمدصادق بحرالعلوم، قم، مکتبة الداوری، بی‌تا، ج۱، ص۲۳۶؛ طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، تهران، مکتبة المرتضوية، ۱۳۶۲ش، ج۵، ص۱۳۰-۱۳۱.
  7. سبحانی، جعفر، الملل و النحل، قم، مؤسسة الإمام الصادق علیه السلام، ۱۴۲۸ق، ج۸، ص۳۸۰.
  8. الملل و النحل، چاپ مؤسسه امام صادق(ع)، ج۸، ص۳۷۹.
  9. سبحانی، الملل و النحل، چاپ مؤسسه امام صادق(ع)، ج۸، ص۳۸.
  10. شهرستانی، الملل و النحل، ص۱۶۹، ج۱.