معنای عدالت خداوند: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
بدون خلاصۀ ویرایش
(ابرابزار)
خط ۴: خط ۴:
  |شاخه فرعی۱ = عدل الهی
  |شاخه فرعی۱ = عدل الهی
  |شاخه فرعی۲ = عدل
  |شاخه فرعی۲ = عدل
  |شاخه فرعی۳ =  
  |شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{سوال}}
{{سوال}}
معناي عدالت خداوند را که از اصول دين است به صورت شفاف و با ذکر مثال توضيح دهيد؟
معنای عدالت خداوند را که از اصول دین است به صورت شفاف و با ذکر مثال توضیح دهید؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
عدل در لغت به معناي راستي و درستي، برابري و انصاف در داوري آمده است.<ref>المنجد في اللغه، ماده عدل.</ref> راغب عدل را به معناي تقسيم كردن به طور مساوي دانسته است.<ref>راغب الاصفهاني، مفردات القرآن.</ref> و ابن منظور مي‌گويد: عدل عبارت است از هر چيزي كه در ذهن مردم درست، مستقيم و راست باشد و در مقابل جور قرار دارد.<ref>ابن منظور، لسان العرب، ماده عدل.</ref> و در روايتي از امير المؤمنين علي(ع) آمده است: عدالت عبارت است از وضع و قرار دادن هر شي در جايگاه مناسب آن.<ref>نهج البلاغه، حكمت ۴۳۷.</ref> اين تعريفي جامع است و در تمامي موارد كاربرد عدل اين معنا به نحوي در نظر گرفته شده است.
عدل در لغت به معنای راستی و درستی، برابری و انصاف در داوری آمده است.<ref>المنجد فی اللغه، ماده عدل.</ref> راغب عدل را به معنای تقسیم کردن به‌طور مساوی دانسته است.<ref>راغب الاصفهانی، مفردات القرآن.</ref> و ابن منظور می‌گوید: عدل عبارت است از هر چیزی که در ذهن مردم درست، مستقیم و راست باشد و در مقابل جور قرار دارد.<ref>ابن منظور، لسان العرب، ماده عدل.</ref> و در روایتی از امیر المؤمنین علی(ع) آمده است: عدالت عبارت است از وضع و قرار دادن هر شی در جایگاه مناسب آن.<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۳۷.</ref> این تعریفی جامع است و در تمامی موارد کاربرد عدل این معنا به نحوی در نظر گرفته شده است.


عدل در موارد مختلف به كار مي‌رود، در مورد كارهاي انسان استعمال مي‌شود و خداوند هم متصف به عدل مي‌شود. و آنچه مورد پرسش قرار گرفته عدل خداوند است؛ لذا ما نيز به همين بُعد مي‌پردازيم. به طور كلي، خداوند از سه جهت متصف به عدل مي‌شود و مفهوم عدالت در اين حوزه ها از يكديگر متفاوت است ولي در هر سه حوزه دو پرسش اساسي وجود دارد:
عدل در موارد مختلف به کار می‌رود، در مورد کارهای انسان استعمال می‌شود و خداوند هم متصف به عدل می‌شود؛ و آنچه مورد پرسش قرار گرفته عدل خداوند است؛ لذا ما نیز به همین بُعد می‌پردازیم. به‌طور کلی، خداوند از سه جهت متصف به عدل می‌شود و مفهوم عدالت در این حوزه‌ها از یکدیگر متفاوت است ولی در هر سه حوزه دو پرسش اساسی وجود دارد:


۱. عدالت چيست؟
# عدالت چیست؟
# با چه معیاری می‌توان عادلانه بودن یک آفرینش و قانون را به دست آورد؟
== ۱. عدالت در حوزه آفرینش ==
قبل از پاسخ به این پرسش به این مثال توجه نمایید: اگر فرض کنید نقاش چیره‌دستی وجود دارد که در صدد است اثر هنری بدیعی را بیافریند، در صورت فراهم بودن امکانات و وسایل لازم، هنرمند تمام تلاش خود را در جهت آفرینش اثر هنری زیبا و عالی به کار می‌بندد و در نهایت، اثر هنری هنرمندانه‌ای می‌آفریند. شما در چه صورت این اثر را متصف به عدل می‌کنید؟ دقت شود.


۲. با چه معياري مي‌توان عادلانه بودن يك آفرينش و قانون را به دست آورد؟
با توجه به این مثال، وقتی ما به رابطه جهان و خداوند می‌نگریم، می‌بینیم جهان اثر خداوند است و خداوند خالق این اثر است و ذات باری‌تعالی از علم لازم و فراوان جهت ایجاد اثر عالی برخوردار است و قدرت بر ایجاد آن را دارد و از اوصاف او حکمت است، یعنی کارها را در نهایت اتقان و محکمی انجام می‌دهد، بنابراین از نظر فاعلی هیچ منع و محدودیتی وجود ندارد، در این که خداوند جهان آفرینش را در نهایت جمال و زیبایی، اتقان و استحکام بیافریند. در حدیث نبوی آمده است و بالعدل قامت السموات و الارض.<ref>تفسیر صافی، ذیل آیه ۷ سوره الرحمن.</ref> (توسط عدل آسمانها و زمین استوار باقی مانده است).


==۱. عدالت در حوزه آفرينش==
با قطع نظر از فاعل، اگر ما به اثر بنگریم جهان طبیعت را که پست‌ترین عالم از عوالم وجود است، در نهایت زیبایی، اتقان و تناسب می‌بینیم، درخت را با توجه به نحوه وجودی او دارای ریشه‌های عمیق، تنه محکم و شاخسار بلند قرار داده است. میان ریشه، تنه و شاخه یک نوع تناسب و موزون بودن خاص حاکم است. تغذیه شیر قوی‌پنجه را با توجه به نیرومندی اش، گوشت حیوانات قرار داده است که برای به دست آوردن آن تلاش زیاد لازم است، در مقابل، تغذیه کرم کوچک زمین را با توجه به ضعف او، خاک قرار داده است. اگر ما به دقت بنگریم میان اجزای تک تک موجودات طبیعی و میان اشیا و مولفه‌های عالم طبیعت یک نوع تناسب و توازن خاص حاکم است که این توازن و تناسب را آفریدگار جهان عطا کرده است؛ و این تناسب و موزون بودن زیبایی خاصی را جلوه‌گر ساخته است به گونه‌ای که یک نقاش خوب در صورتی نقاش خوبی است که زیبایی‌های طبیعت را به خوبی تصویر نماید.


قبل از پاسخ به اين پرسش به اين مثال توجه نماييد: اگر فرض كنيد نقاش چيره دستي وجود دارد كه در صدد است اثر هنري بديعي را بيافريند، در صورت فراهم بودن امكانات و وسايل لازم، هنرمند تمام تلاش خود را در جهت آفرينش اثر هنري زيبا و عالي به كار مي‌بندد و در نهايت، اثر هنري هنرمندانه‌اي مي‌آفريند. شما در چه صورت اين اثر را متصف به عدل مي‌كنيد؟ دقت شود.
با توجه به مثالی که در ابتدا اشاره کردیم، می‌خواهیم بگوییم، عدل در حوزه جهان آفرینش عبارت است از موزون بودن و هماهنگی کامل میان اجزا و مؤلفه‌های عالم وجود؛ که این تناسب و توازن از جانب خداوند اعطا شده است، و ما از دو طریق این عدالت را کشف می‌کنیم: ۱. از راه اینکه خداوند علیم و قادر و حکیم است و کارهای خود را بر اساس علم، قدرت و حکمت خود در نهایت احکام و اتقان ایجاد می‌نماید و هیچ منعی از فیض او نیست.


با توجه به اين مثال، وقتي ما به رابطه جهان و خداوند مي‌نگريم، مي‌بينيم جهان اثر خداوند است و خداوند خالق اين اثر است و ذات باري‌تعالي از علم لازم و فراوان جهت ايجاد اثر عالي برخوردار است و قدرت بر ايجاد آن را دارد و از اوصاف او حكمت است، يعني كارها را در نهايت اتقان و محكمي انجام مي‌دهد، بنابراين از نظر فاعلي هيچ منع و محدوديتي وجود ندارد، در اين كه خداوند جهان آفرينش را در نهايت جمال و زيبايي، اتقان و استحكام بيافريند. در حديث نبوي آمده است و بالعدل قامت السموات و الارض.<ref>تفسير صافي، ذيل آيه ۷ سوره الرحمن.</ref> (توسط عدل آسمانها و زمين استوار باقي مانده است).
۲. از راه مطالعه آثار و عالم طبیعت که موزون بودن اجزا و مؤلفه‌های عالم طبیعت، برای ما به نحو شهودی معلوم و مشهود است. البته ممکن است در موارد نادری، برخی از موجودات به کمال شایسته خود نرسد، این امر منافات با عدل ندارد زیرا جهان طبیعت عالم تزاحم است.<ref>ر. ک. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، قم، انتشارات صدرا، چاپ دوم، ۱۳۷۰، ج۱، ص۷۸–۸۴.</ref>


با قطع نظر از فاعل، اگر ما به اثر بنگريم جهان طبيعت را كه پست‌ترين عالم از عوالم وجود است، در نهايت زيبايي، اتقان و تناسب مي‌بينيم، درخت را با توجه به نحوه وجودي او داراي ريشه‌هاي عميق، تنه محكم و شاخسار بلند قرار داده است. ميان ريشه، تنه و شاخه يك نوع تناسب و موزون بودن خاص حاكم است. تغذيه شير قوي پنجه را با توجه به نيرومندي اش، گوشت حيوانات قرار داده است كه براي به دست آوردن آن تلاش زياد لازم است، در مقابل، تغذيه كرم كوچك زمين را با توجه به ضعف او، خاك قرار داده است. اگر ما به دقت بنگريم ميان اجزاي تك تك موجودات طبيعي و ميان اشيا و مولفه‌هاي عالم طبيعت يك نوع تناسب و توازن خاص حاكم است كه اين توازن و تناسب را آفريدگار جهان عطا كرده است. و اين تناسب و موزون بودن زيبايي خاصي را جلوه‌گر ساخته است به گونه‌اي كه يك نقاش خوب در صورتي نقاش خوبي است كه زيبايي‌هاي طبيعت را به خوبي تصوير نمايد.
== ۲. عدالت در حوزه تشریع و قانون گذاری ==
قبل از توضیح این امر به این مثال توجه نمایید: فرض کنید پدری دارای سه فرزند است یکی از آنان عالم، دانشمند و اهل قلم و کتاب است و دیگری نجار است و سومی کشاورز است. اگر شخصی ثالثی اموالی را به آنان ببخشد که حاوی قلم، کتاب، آلات نجاری و کشاورزی است و پدر را مسئول تقسیم قرار داد، که میان آنان عادلانه قسمت نماید. سه فرض در مقام قسمت متصور است:


با توجه به مثالي كه در ابتدا اشاره كرديم، مي‌خواهيم بگوييم، عدل در حوزه جهان آفرينش عبارت است از موزون بودن و هماهنگي كامل ميان اجزا و مؤلفه‌هاي عالم وجود؛ كه اين تناسب و توازن از جانب خداوند اعطا شده است، و ما از دو طريق اين عدالت را كشف مي‌كنيم: ۱. از راه اينكه خداوند عليم و قادر و حكيم است و كارهاي خود را بر اساس علم، قدرت و حكمت خود در نهايت احكام و اتقان ايجاد مي‌نمايد و هيچ منعي از فيض او نيست.
# هر شیء را سه قسمت کند، قلم سه قسمت، کتاب سه قسمت، و هر قسمت را سهم یکی از آنان قرار دهد.
# بدون موجب و مزیتی هر کدام از وسایل را به یکی از آنان بدهد.
# با توجه به تناسب هر کدام، اشیا را میان آنان تقسیم نماید. فی المثل آلات کشاورزی و نجاری را برای کشاورز و نجار قرار دهد و قلم و کتاب را برای عالم و دانشمند. واضح است گزینه سوم عادلانه‌ترین راه قسمت است.
با توجه به مثال فوق عدالت در حوزه قانون‌گذاری را می‌توانیم این چنین تعریف نماییم: عدالت عبارت است از دادن حقی به ذی‌حق آن؛ بنابراین، معیار در این عدالت رعایت حق است؛ و کسی می‌تواند حقوق انسان و سایر موجودات طبیعی را به خوبی رعایت کند و حق را به ذی‌حق دهد که بر تمامی جنبه‌های وجودی انسان احاطه داشته باشد و از مسیر سعادت و انحطاط بندگانش آگاه باشد، و او خداوند است؛ لذا با توجه به این خصوصیات قوانین خود را وضع می‌کند، هر چند ممکن است در قوانین او تفاوت‌هایی به نظر برسد اما این تفاوت، مثل تفاوتی است که در تقسیم اشیاء در مثال فوق وجود داشت، و ناشی از حکمت الهی می‌باشد و تبعیض و ظلمی در کار نیست.<ref>ر. ک. سعیدی مهر، محمد، کلام اسلامی، قم، مؤسسه فرهنگی طه، چاپ اول، ۱۳۷۷، ج۱، ص۳۲۸.</ref>


۲. از راه مطالعه آثار و عالم طبيعت كه موزون بودن اجزا و مؤلفه‌هاي عالم طبيعت، براي ما به نحو شهودي معلوم و مشهود است. البته ممكن است در موارد نادري، برخي از موجودات به كمال شايسته خود نرسد، اين امر منافات با عدل ندارد زيرا جهان طبيعت عالم تزاحم است.<ref>ر.ك: مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، قم، انتشارات صدرا، چاپ دوم، ۱۳۷۰، ج۱، ص۷۸ ـ ۸۴.</ref>
علاوه بر این که، منشأ ظلم یکی از دو امر است: یا جهل به حق و صاحبان آن است یا نیاز و منتفع شدن ظالم از کار خویشتن می‌باشد و هر دو احتمال در مورد خداوند منتفی است؛ نه او جهل به احکام و حقوق و صاحبان آن دارد و نه نیاز و انتفاعی در کار است. بلکه او مهربان و رئوف است و لازمه رأفت او این است که قوانینش عادلانه باشد.<ref>همان، ص۳۲۹.</ref>


==۲. عدالت در حوزه تشريع و قانون گذاري==
به هر حال ما به عدالت خداوند در حوزه آفرینش و قانون‌گذاری ایمان داریم، نه از آن رو که با عقل خودمان تک تک موارد آفرینش و قوانین الهی را محک بزنیم، چون عقل ما ضعیف‌تر از آن است که به همه جهان آفرینش و خصوصیات آن و رمز و راز قوانین آگاهی داشته باشد، هر چند موارد جزئی را ادراک می‌کند، بلکه از آن جهت خداوند را متصف به عدالت می‌دانیم که او حکیم و رؤوف به بندگان خود می‌باشد و هر آنچه از آفرینش و قانون جعل می‌کند از سر حکمت و رأفت است.


قبل از توضيح اين امر به اين مثال توجه نماييد: فرض كنيد پدري داراي سه فرزند است يكي از آنان عالم، دانشمند و اهل قلم و كتاب است و ديگري نجار است و سومي كشاورز است. اگر شخصي ثالثي اموالي را به آنان ببخشد كه حاوي قلم، ‌كتاب، آلات نجاري و كشاورزي است و پدر را مسئول تقسيم قرار داد، كه ميان آنان عادلانه قسمت نمايد. سه فرض در مقام قسمت متصور است:
== ۳. عدالت در جزا و پاداش ==
عدالت در حوزه سومی نیز به کار می‌رود و آن عدالت در جزا است. قبل از توضیح این قسم به این مثال توجه کنید: اگر نهادی یا مقام مسئولی اعلام نماید: هر کسی در مسابقه مقاله‌نویسی در موضوع خاص یا شعر و داستان حایز رتبه شود، مثلاً یک میلیون تومان به او پادش داده خواهد شد، بعد چنانچه کسی یا کسانی واجد شرایط دریافت پاداش شود و مقام یا نهاد مسئول، پاداش را نپردازد، آیا این کار عادلانه است؟ واضح است هیچ‌کسی این عمل را عادلانه ارزیابی نمی‌نماید.


۱. هر شيء را سه قسمت كند، قلم سه قسمت، كتاب سه قسمت، و هر قسمت را سهم يكي از آنان قرار دهد.  
مثال دیگر: اگر انسان کریمی، جمعی را چند روزی میهمان خود قرار دهد و بخشی از اموال خود را در اختیار آنان قرار دهد و از تعدی و تجاوز نسبت به بخشی دیگر، آنان را برحذر دارد و در صورت تعدی مجازات خاصی را بر آنان ابلاغ نماید، تردیدی نیست صاحب خانه چنین حقی را دارد و در صورت افراط میهمانان حق دارد آنان را بر اساس اعلام و قراردادی که کرده است مجازات نماید و اگر نکند از روی بزرگواری و تفضل است، البته لازم است میان کیفر و جرم تناسبی باشد.


۲. بدون موجب و مزيتي هر كدام از وسايل را به يكي از آنان بدهد.
خداوند نیز در مقام پاداش و کیفر عادل است لذا در مقابل اعمال نیک، نیکوکاران آنان را پاداش می‌دهد و بدکاران به سبب کارهای زشت‌شان مستحق کیفر متناسب با جرم‌شان است و اگر خداوند عفو نماید منافات با عدل او ندارد، بلکه کار مستحسنی است.<ref>ر. ک. سعیدی مهر، کلام اسلامی، قم، مؤسسه فرهنگی طه، چاپ اول، ۱۳۷۷، ج۱، ص۳۲۸.</ref> این قسم از عدالت در واقع به عدالت در نظام آفرینش بازگشت می‌نماید.
 
۳. با توجه به تناسب هر كدام، اشيا را ميان آنان تقسيم نمايد. في المثل آلات كشاورزي و نجاري را براي كشاورز و نجار قرار دهد و قلم و كتاب را براي عالم و دانشمند. واضح است گزينه سوم عادلانه‌ترين راه قسمت است.
 
با توجه به مثال فوق عدالت در حوزه قانون‌گذاري را مي‌توانيم اين چنين تعريف نماييم: عدالت عبارت است از دادن حقي به ذي حق آن. بنابراين، معيار در اين عدالت رعايت حق است. و كسي مي‌تواند حقوق انسان و ساير موجودات طبيعي را به خوبي رعايت كند و حق را به ذي حق دهد كه بر تمامي جنبه‌هاي وجودي انسان احاطه داشته باشد و از مسير سعادت و انحطاط بندگانش آگاه باشد، و او خداوند است. لذا با توجه به اين خصوصيات قوانين خود را وضع مي‌كند،‌ هر چند ممكن است در قوانين او تفاوت‌هايي به نظر برسد اما اين تفاوت، مثل تفاوتي است كه در تقسيم اشياء در مثال فوق وجود داشت، و ناشي از حكمت الهي مي‌باشد و تبعيض و ظلمي در كار نيست.<ref>ر.ك: سعيدي مهر، محمد، كلام اسلامي، قم، موسسه فرهنگي طه، چاپ اول، ۱۳۷۷، ج۱، ص۳۲۸.</ref>
 
علاوه بر اين كه، منشأ ظلم يكي از دو امر است: يا جهل به حق و صاحبان آن است و يا نياز و منتفع شدن ظالم از كار خويشتن مي‌باشد و هر دو احتمال در مورد خداوند منتفي است؛ نه او جهل به احكام و حقوق و صاحبان آن دارد و نه نياز و انتفاعي در كار است. بلكه او مهربان و رئوف است و لازمه رأفت او اين است كه قوانينش عادلانه باشد.<ref>همان، ص۳۲۹.</ref>
 
به هر حال ما به عدالت خداوند در حوزه آفرينش و قانون‌گذاري ايمان داريم، نه از آن رو كه با عقل خودمان تك تك موارد آفرينش و قوانين الهي را محك بزنيم، چون عقل ما ضعيف‌تر از آن است كه به همه جهان آفرينش و خصوصيات آن و رمز و راز قوانين آگاهي داشته باشد، هر چند موارد جزئي را ادراك مي‌كند، بلكه از آن جهت خداوند را متصف به عدالت مي‌دانيم كه او حكيم و رؤوف به بندگان خود مي‌باشد و هر آنچه از آفرينش و قانون جعل مي‌كند از سر حكمت و رأفت است.
 
==۳. عدالت در جزا و پاداش==
 
عدالت در حوزه سومي نيز به كار مي‌رود و آن عدالت در جزا است. قبل از توضيح اين قسم به اين مثال توجه كنيد: اگر نهادي و يا مقام مسئولي اعلام نمايد: هر كسي در مسابقه مقاله نويسي در موضوع خاص و يا شعر و داستان حايز رتبه شود، مثلا يك ميليون تومان به او پادش داده خواهد شد، بعد چنانچه كسي و يا كساني واجد شرايط دريافت پاداش شود و مقام و يا نهاد مسئول، پاداش را نپردازد، آيا اين كار عادلانه است؟ واضح است هيچ كسي اين عمل را عادلانه ارزيابي نمي‌نمايد.
 
مثال ديگر: اگر انسان كريمي, جمعي را چند روزي ميهمان خود قرار دهد و بخشي از اموال خود را در اختيار آنان قرار دهد و از تعدي و تجاوز نسبت به بخشي ديگر, آنان را برحذر دارد و در صورت تعدي مجازات خاصي را بر آنان ابلاغ نمايد، ‌ترديدي نيست صاحب خانه چنين حقي را دارد و در صورت افراط ميهمانان حق دارد آنان را بر اساس اعلام و قراردادي كه كرده است مجازات نمايد و اگر نكند از روي بزرگواري و تفضل است، البته لازم است ميان كيفر و جرم تناسبي باشد.
 
خداوند نيز در مقام پاداش و كيفر عادل است لذا در مقابل اعمال نيك، نيكوكاران آنان را پاداش مي‌دهد و بدكاران به سبب كارهاي زشت‌شان مستحق كيفر متناسب با جرم‌شان است و اگر خداوند عفو نمايد منافات با عدل او ندارد، بلكه كار مستحسني است.<ref>ر.ك: سعيدي مهر، كلام اسلامي، قم، مؤسسه فرهنگي طه، چاپ اول، ۱۳۷۷، ج۱، ص۳۲۸.</ref> اين قسم از عدالت در واقع به عدالت در نظام آفرينش بازگشت مي‌نمايد.
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}
==مطالعه بيشتر==


۱. عدل الهي،‌شهيد مطهري، انتشارات صدرا، قم.  
== مطالعه بیشتر ==
۱. عدل الهی، شهید مطهری، انتشارات صدرا، قم.


۲. بيست گفتار، شهيد مطهري، گفتارهاي ۱، ۲، ۳ و ۵.  
۲. بیست گفتار، شهید مطهری، گفتارهای ۱، ۲، ۳ و ۵.


۳. در هواي حق و عدالت، ضياء موحد، نشر مركز فرهنگي گفتگوي تمدنها، ۱۳۸۱ تهران.
۳. در هوای حق و عدالت، ضیاء موحد، نشر مرکز فرهنگی گفتگوی تمدنها، ۱۳۸۱ تهران.
{{پایان مطالعه بیشتر}}
{{پایان مطالعه بیشتر}}


==منابع==
== منابع ==
<references />
{{پانویس|۲}}


{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه =
  | تیترها =  
  | تیترها =
  | ویرایش =  
  | ویرایش =
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی =
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =
  | بازبینی =  
  | بازبینی =
  | تکمیل =  
  | تکمیل =
  | اولویت =  
  | اولویت =
  | کیفیت =  
  | کیفیت =
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ ‏۱۲ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۳۱

سؤال

معنای عدالت خداوند را که از اصول دین است به صورت شفاف و با ذکر مثال توضیح دهید؟

عدل در لغت به معنای راستی و درستی، برابری و انصاف در داوری آمده است.[۱] راغب عدل را به معنای تقسیم کردن به‌طور مساوی دانسته است.[۲] و ابن منظور می‌گوید: عدل عبارت است از هر چیزی که در ذهن مردم درست، مستقیم و راست باشد و در مقابل جور قرار دارد.[۳] و در روایتی از امیر المؤمنین علی(ع) آمده است: عدالت عبارت است از وضع و قرار دادن هر شی در جایگاه مناسب آن.[۴] این تعریفی جامع است و در تمامی موارد کاربرد عدل این معنا به نحوی در نظر گرفته شده است.

عدل در موارد مختلف به کار می‌رود، در مورد کارهای انسان استعمال می‌شود و خداوند هم متصف به عدل می‌شود؛ و آنچه مورد پرسش قرار گرفته عدل خداوند است؛ لذا ما نیز به همین بُعد می‌پردازیم. به‌طور کلی، خداوند از سه جهت متصف به عدل می‌شود و مفهوم عدالت در این حوزه‌ها از یکدیگر متفاوت است ولی در هر سه حوزه دو پرسش اساسی وجود دارد:

  1. عدالت چیست؟
  2. با چه معیاری می‌توان عادلانه بودن یک آفرینش و قانون را به دست آورد؟

۱. عدالت در حوزه آفرینش

قبل از پاسخ به این پرسش به این مثال توجه نمایید: اگر فرض کنید نقاش چیره‌دستی وجود دارد که در صدد است اثر هنری بدیعی را بیافریند، در صورت فراهم بودن امکانات و وسایل لازم، هنرمند تمام تلاش خود را در جهت آفرینش اثر هنری زیبا و عالی به کار می‌بندد و در نهایت، اثر هنری هنرمندانه‌ای می‌آفریند. شما در چه صورت این اثر را متصف به عدل می‌کنید؟ دقت شود.

با توجه به این مثال، وقتی ما به رابطه جهان و خداوند می‌نگریم، می‌بینیم جهان اثر خداوند است و خداوند خالق این اثر است و ذات باری‌تعالی از علم لازم و فراوان جهت ایجاد اثر عالی برخوردار است و قدرت بر ایجاد آن را دارد و از اوصاف او حکمت است، یعنی کارها را در نهایت اتقان و محکمی انجام می‌دهد، بنابراین از نظر فاعلی هیچ منع و محدودیتی وجود ندارد، در این که خداوند جهان آفرینش را در نهایت جمال و زیبایی، اتقان و استحکام بیافریند. در حدیث نبوی آمده است و بالعدل قامت السموات و الارض.[۵] (توسط عدل آسمانها و زمین استوار باقی مانده است).

با قطع نظر از فاعل، اگر ما به اثر بنگریم جهان طبیعت را که پست‌ترین عالم از عوالم وجود است، در نهایت زیبایی، اتقان و تناسب می‌بینیم، درخت را با توجه به نحوه وجودی او دارای ریشه‌های عمیق، تنه محکم و شاخسار بلند قرار داده است. میان ریشه، تنه و شاخه یک نوع تناسب و موزون بودن خاص حاکم است. تغذیه شیر قوی‌پنجه را با توجه به نیرومندی اش، گوشت حیوانات قرار داده است که برای به دست آوردن آن تلاش زیاد لازم است، در مقابل، تغذیه کرم کوچک زمین را با توجه به ضعف او، خاک قرار داده است. اگر ما به دقت بنگریم میان اجزای تک تک موجودات طبیعی و میان اشیا و مولفه‌های عالم طبیعت یک نوع تناسب و توازن خاص حاکم است که این توازن و تناسب را آفریدگار جهان عطا کرده است؛ و این تناسب و موزون بودن زیبایی خاصی را جلوه‌گر ساخته است به گونه‌ای که یک نقاش خوب در صورتی نقاش خوبی است که زیبایی‌های طبیعت را به خوبی تصویر نماید.

با توجه به مثالی که در ابتدا اشاره کردیم، می‌خواهیم بگوییم، عدل در حوزه جهان آفرینش عبارت است از موزون بودن و هماهنگی کامل میان اجزا و مؤلفه‌های عالم وجود؛ که این تناسب و توازن از جانب خداوند اعطا شده است، و ما از دو طریق این عدالت را کشف می‌کنیم: ۱. از راه اینکه خداوند علیم و قادر و حکیم است و کارهای خود را بر اساس علم، قدرت و حکمت خود در نهایت احکام و اتقان ایجاد می‌نماید و هیچ منعی از فیض او نیست.

۲. از راه مطالعه آثار و عالم طبیعت که موزون بودن اجزا و مؤلفه‌های عالم طبیعت، برای ما به نحو شهودی معلوم و مشهود است. البته ممکن است در موارد نادری، برخی از موجودات به کمال شایسته خود نرسد، این امر منافات با عدل ندارد زیرا جهان طبیعت عالم تزاحم است.[۶]

۲. عدالت در حوزه تشریع و قانون گذاری

قبل از توضیح این امر به این مثال توجه نمایید: فرض کنید پدری دارای سه فرزند است یکی از آنان عالم، دانشمند و اهل قلم و کتاب است و دیگری نجار است و سومی کشاورز است. اگر شخصی ثالثی اموالی را به آنان ببخشد که حاوی قلم، کتاب، آلات نجاری و کشاورزی است و پدر را مسئول تقسیم قرار داد، که میان آنان عادلانه قسمت نماید. سه فرض در مقام قسمت متصور است:

  1. هر شیء را سه قسمت کند، قلم سه قسمت، کتاب سه قسمت، و هر قسمت را سهم یکی از آنان قرار دهد.
  2. بدون موجب و مزیتی هر کدام از وسایل را به یکی از آنان بدهد.
  3. با توجه به تناسب هر کدام، اشیا را میان آنان تقسیم نماید. فی المثل آلات کشاورزی و نجاری را برای کشاورز و نجار قرار دهد و قلم و کتاب را برای عالم و دانشمند. واضح است گزینه سوم عادلانه‌ترین راه قسمت است.

با توجه به مثال فوق عدالت در حوزه قانون‌گذاری را می‌توانیم این چنین تعریف نماییم: عدالت عبارت است از دادن حقی به ذی‌حق آن؛ بنابراین، معیار در این عدالت رعایت حق است؛ و کسی می‌تواند حقوق انسان و سایر موجودات طبیعی را به خوبی رعایت کند و حق را به ذی‌حق دهد که بر تمامی جنبه‌های وجودی انسان احاطه داشته باشد و از مسیر سعادت و انحطاط بندگانش آگاه باشد، و او خداوند است؛ لذا با توجه به این خصوصیات قوانین خود را وضع می‌کند، هر چند ممکن است در قوانین او تفاوت‌هایی به نظر برسد اما این تفاوت، مثل تفاوتی است که در تقسیم اشیاء در مثال فوق وجود داشت، و ناشی از حکمت الهی می‌باشد و تبعیض و ظلمی در کار نیست.[۷]

علاوه بر این که، منشأ ظلم یکی از دو امر است: یا جهل به حق و صاحبان آن است یا نیاز و منتفع شدن ظالم از کار خویشتن می‌باشد و هر دو احتمال در مورد خداوند منتفی است؛ نه او جهل به احکام و حقوق و صاحبان آن دارد و نه نیاز و انتفاعی در کار است. بلکه او مهربان و رئوف است و لازمه رأفت او این است که قوانینش عادلانه باشد.[۸]

به هر حال ما به عدالت خداوند در حوزه آفرینش و قانون‌گذاری ایمان داریم، نه از آن رو که با عقل خودمان تک تک موارد آفرینش و قوانین الهی را محک بزنیم، چون عقل ما ضعیف‌تر از آن است که به همه جهان آفرینش و خصوصیات آن و رمز و راز قوانین آگاهی داشته باشد، هر چند موارد جزئی را ادراک می‌کند، بلکه از آن جهت خداوند را متصف به عدالت می‌دانیم که او حکیم و رؤوف به بندگان خود می‌باشد و هر آنچه از آفرینش و قانون جعل می‌کند از سر حکمت و رأفت است.

۳. عدالت در جزا و پاداش

عدالت در حوزه سومی نیز به کار می‌رود و آن عدالت در جزا است. قبل از توضیح این قسم به این مثال توجه کنید: اگر نهادی یا مقام مسئولی اعلام نماید: هر کسی در مسابقه مقاله‌نویسی در موضوع خاص یا شعر و داستان حایز رتبه شود، مثلاً یک میلیون تومان به او پادش داده خواهد شد، بعد چنانچه کسی یا کسانی واجد شرایط دریافت پاداش شود و مقام یا نهاد مسئول، پاداش را نپردازد، آیا این کار عادلانه است؟ واضح است هیچ‌کسی این عمل را عادلانه ارزیابی نمی‌نماید.

مثال دیگر: اگر انسان کریمی، جمعی را چند روزی میهمان خود قرار دهد و بخشی از اموال خود را در اختیار آنان قرار دهد و از تعدی و تجاوز نسبت به بخشی دیگر، آنان را برحذر دارد و در صورت تعدی مجازات خاصی را بر آنان ابلاغ نماید، تردیدی نیست صاحب خانه چنین حقی را دارد و در صورت افراط میهمانان حق دارد آنان را بر اساس اعلام و قراردادی که کرده است مجازات نماید و اگر نکند از روی بزرگواری و تفضل است، البته لازم است میان کیفر و جرم تناسبی باشد.

خداوند نیز در مقام پاداش و کیفر عادل است لذا در مقابل اعمال نیک، نیکوکاران آنان را پاداش می‌دهد و بدکاران به سبب کارهای زشت‌شان مستحق کیفر متناسب با جرم‌شان است و اگر خداوند عفو نماید منافات با عدل او ندارد، بلکه کار مستحسنی است.[۹] این قسم از عدالت در واقع به عدالت در نظام آفرینش بازگشت می‌نماید.


مطالعه بیشتر

۱. عدل الهی، شهید مطهری، انتشارات صدرا، قم.

۲. بیست گفتار، شهید مطهری، گفتارهای ۱، ۲، ۳ و ۵.

۳. در هوای حق و عدالت، ضیاء موحد، نشر مرکز فرهنگی گفتگوی تمدنها، ۱۳۸۱ تهران.


منابع

  1. المنجد فی اللغه، ماده عدل.
  2. راغب الاصفهانی، مفردات القرآن.
  3. ابن منظور، لسان العرب، ماده عدل.
  4. نهج البلاغه، حکمت ۴۳۷.
  5. تفسیر صافی، ذیل آیه ۷ سوره الرحمن.
  6. ر. ک. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، قم، انتشارات صدرا، چاپ دوم، ۱۳۷۰، ج۱، ص۷۸–۸۴.
  7. ر. ک. سعیدی مهر، محمد، کلام اسلامی، قم، مؤسسه فرهنگی طه، چاپ اول، ۱۳۷۷، ج۱، ص۳۲۸.
  8. همان، ص۳۲۹.
  9. ر. ک. سعیدی مهر، کلام اسلامی، قم، مؤسسه فرهنگی طه، چاپ اول، ۱۳۷۷، ج۱، ص۳۲۸.