علائم ظهور: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
== علائم غیر حتمی ظهور == | == علائم غیر حتمی ظهور == | ||
علائم غیرحتمی ظهور، حوادثی | علائم غیرحتمی ظهور، حوادثی دانسته شده که بهطور حتم از نشانههای ظهور نیست؛ بلکه در صورت تحقق شرایطی همراه با آن نشانه ظهور خواهد بود. علائم غیر حتم در روایات بسیارند. در روایتی از امام صادق(ع) علائم غیرحتمی ظهور چنین شمرده شده است: | ||
هرگاه دیدی که حق بمیرد و طرفدارانش نابود شوند. | |||
ظلم و ستم فراگیر شود. | |||
[[قرآن]] فرسوده و [[بدعت|بدعتهایی]] از روی هوا و هوس، در مفاهیم آن وارد شود. | |||
دین خدا توخالی شود؛ همانند ظرفی که آن را واژگون سازند. | |||
اهل باطل بر اهل حق پیشی بگیرند. | |||
کارهای بد آشکار شده و از آن [[نهی از منکر|نهی]] نمیشود و بدکاران بازخواست نمیشوند. | |||
مردان به مردان و زنان به زنان اکتفا کنند. | |||
افراد با ایمان سکوت کرده و سخنشان را نمیپذیرند. | |||
شخص بدکار [[دروغ]] گوید و کسی دروغ و [[قذف|نسبت ناروای]] او را رد نمیکند. | |||
کودکان، به بزرگان احترام نمیگذارند. | |||
[[قطع رحم]] شود. | |||
بدکار را ستایش کنند و او شاد شود. | |||
نوجوانان پسر، همان کنند که زنان میکنند. | |||
زنان با زنان ازدواج کنند. | |||
انسانها اموال خود را در غیر اطاعت خدا مصرف میکنند و کسی مانع نمیشود. | |||
افراد با دیدن کار و تلاش نامناسب مؤمنان، به خدا پناه میبرند. | |||
ستایش دروغین از اشخاص، زیاد شود. | |||
افراد همسایه خود را اذیت میکند و از آن جلوگیری نمیشود. | |||
[[کافر]] به خاطر سختیها و مشکلات [[مؤمن]]، شاد است. | |||
[[شراب]] را آشکار میآشامند و برای نوشیدن آن کنار هم مینشینند و از خدا نمیترسند. | |||
کسی که [[امر به معروف]] میکند خوار و ذلیل است. | |||
آدم بدکار در آنچه آن را خداوند دوست ندارد، نیرومند و مورد ستایش است. | |||
اهل قرآن و دوستان آنها خوارند. | |||
راه نیک بسته و راه بد باز است. | |||
[[کعبه]] تعطیل شده و به تعطیلی آن دستور داده میشود. | |||
انسان به زبان میگوید ولی عمل نمیکند. | |||
مؤمن، خوار و ذلیل شمرده میشود. | |||
بدعت و [[زنا]] آشکار شود. | |||
مردم به [[شهادت دادن|شهادت]] و گواهی ناحق اعتماد کنند. | |||
[[حلال]]، [[حرام]] شود و حرام، حلال گردد. | |||
[[دین]] براساس میل اشخاص معنی شود و کتاب خدا و احکام آن تعطیل گردد. | |||
جرأت بر گناه آشکار شود و دیگر کسی برای انجام آن منتظر تاریکی شب نگردد. | |||
مؤمن نتواند نهی از منکر کند مگر در قلبش. | |||
ثروت بسیار زیاد در راه خشم خدا خرج گردد. | |||
سردمداران به کافران نزدیک شوند و از نیکوکاران دور شوند. | |||
والیان در [[قضاوت]] رشوه بگیرند. | |||
پستهای مهم والیان براساس مزایده است نه بر اساس شایستگی. | |||
مردم را از روی [[تهمت]] یا [[سوء ظن|سوءظن]] بشکند. | |||
مرد به خاطر همبستری با همسران خود مورد سرزنش قرار گیرد. | |||
زن بر شوهر خود مسلط شود و کارهایی که مورد خشنودی شوهر نیست انجام میدهد و به شوهرش خرجی میدهد. | |||
[[قسم دروغ|سوگندهای دروغ]] به خدا بسیار گردد. | |||
مشروبات بهطور آشکار بدون مانع خرید و فروش میشود. | |||
آشکار [[قمار|قماربازی]] شود. | |||
مردم محترم توسط کسی که مردم از سلطنتش ترس دارند، خوار شوند. | |||
نزدیکترین مردم به فرمانداران، آنانی هستند که به ناسزاگویی به [[اهلبیت(ع)]] ستایش شوند. | |||
هرکس ما را دوست دارد او را دروغگو خوانده و گواهیاش را قبول نمیکنند. | |||
در گفتن سخن باطل و دروغ بر همدیگر رقابت کنند. | |||
شنیدن سخن حق بر مردم سنگین است ولی شنیدن باطل برایشان آسان است. | |||
همسایه از ترس زبان به همسایه احترام میکند. | |||
حدود الهی تعطیل شود و طبق هوا و هوس عمل شود. | |||
مسجدها طلاکاری (زینت داده) شود. | |||
راستگوترین مردم نزد آنها مفتریان درغگو هستند. | |||
بدکاری آشکار شده و برای [[سخنچینی]] کوشش میشود. | |||
ستم و تجاوز شایع شده است. | |||
[[غیبت]]، سخن خوش آنها شود و بعضی بعض دیگر را به آن بشارت کنند. | |||
[[صلح]] و [[جهاد]] برای خدا نیست. | |||
سلطان به خاطر کافر، شخص مؤمن را خوار کند. | |||
خرابی بیشتر از آبادی است. | |||
معاش انسان از [[کمفروشی]] به دست میآید. | |||
خونریزی آسان گردد. | |||
مرد به خاطر دنیایش ریاست میکند. | |||
[[نماز]] را [[سبک شمردن نماز|سبک شمارند]]. | |||
انسان ثروت زیادی جمع کرده، ولی از آغاز آن تا آخر، [[زکات|زکاتش]] را نداده است. | |||
قبر مردهها را بشکافند و آنها را اذیت کنند. | |||
هرج و مرج بسیار است. | |||
مرد روز خود را با مستی به شب میرساند، و شب خود را نیز به همین منوال به صبح برساند و هیچ اهمیتی به برنامه مردم ندهد. | |||
با حیوانات [[آمیزش]] میشود. | |||
مردم به [[مسجد]] (محل نماز) میروند وقتی برمیگردند لباس در بدن ندارند، (لباس را دزدیدهاند). | |||
حیوانات همدیگر را بدرند. | |||
دلهای مردم سخت و دیدگانشان خشک و یاد خدا برایشان گران است. | |||
بر سر کسبهای حرام آشکارا رقابت کنند. | |||
نمازخوان برای [[ریا|خودنمایی]] نماز میخواند. | |||
[[فقیه]] برای دین خدا فقه نمیآموزد و طالب حرام ستایش و احترام میگردد. | |||
مردم در اطراف قدرتمندانند. | |||
طالب حلال، مذمت و سرزنش میشود و طالب حرام، ستایش و احترام میگردد. | |||
در [[مکه]] و [[مدینه]] کارهایی میکنند که خدا دوست ندارد و کسی از آن جلوگیری نمیکنند و هیچکس بین آنها و کارهای بدشان مانع نمیشود. | |||
آلات موسیقی و لهو در مدینه و مکه آشکار گردد. | |||
مرد سخن حق گوید و امر به معروف و نهی از منکر کند، ولی دیگران او را از این کار برحذر میدارند. | |||
مردم به همدیگر نگاه میکنند، و از مردم بدکار پیروی نمایند. | |||
راه نیک خالی است. | |||
مرده را مسخره کنند و کسی برای او اندهگین نشود. | |||
سال به سال بدعت و بدیها بیشتر شود. | |||
مردم و جمیعتها جز از سرمایهداران پیروی نکنند. | |||
به فقیر چیزی را دهند که برایش بخندند، ولی در راه غیر خدا ترحم است. | |||
علائم آسمانی آشکار شود و کسی از آن نگران نشود. | |||
مردم مانند حیوانات در انظار یکدیگر عمل جنسی به جای میآورند و کسی از ترس مردم از آنها جلوگیری نمیکند. | |||
انسان در راه غیر خدا بسیار خرج کند، ولی در راه خدا از اندک هم مضایقه دارد. | |||
فرزندان احترامی برای پدر و مادر قائل نیستند؛ بلکه والدین نزد فرزند از همه بدترند. | |||
زنها بر مسند حکومت بنشینند و هیچ کاری جز خواسته آنها پیش نرود. | |||
پسر به پدر [[نسبت دروغ]] بدهد، و پدر و مادرش را [[نفرین]] کند و از مرگشان شاد گردد. | |||
اگر روزی بر مردی بگذرد، ولی او در آن گناه بزرگی مانند بدکاری، کمفروشی و زشتی انجام نداده ناراحت است. | |||
قدرتمندان غذای عموم مردم را [[احتکار]] کنند. | |||
اموال حق خویشان پیامبر(ص) ([[خمس]]) در راه باطل تقسیم گردد و با آن قماربازی و شرابخواری شود. | |||
به وسیله شراب بیمار را مداوا کنند. | |||
در امر به معروف و نهی از منکر و ترک دین بیتفاوت و یکسانند. | |||
سر و صدای منافقان برپا، ولی صدای حق طلبان خاموش است. | |||
برای [[اذان|اذان نماز]] مزد میگیرند. | |||
مسجدها پر است از کسانی که از خدا نترسند. | |||
خورندگان اموال [[یتیم|یتیمان]] ستوده شوند. | |||
قاضیان برخلاف دستور خداوند قضاوت کنند. | |||
استانداران از روی طمع، خائنان را امین خود قرار دهند. | |||
فرمانروایان، میراث [[مستضعف|مستضعفان]] را در اختیار بدکاران از خدا بیخبر قرار دهند. | |||
بر روی منبرها از پرهیزکاری سخن میگویند، ولی گویندگان آن پرهیزکار نیستند. | |||
[[صدقه]] را با وساطت دیگران، بدون رضای خداوند و به خاطر درخواست مردم بدهند. | |||
وقت (اول) نمازها را سبک بشمارند. | |||
هدف مردم شکم و شهوتشان است. | |||
دنیا به مردم روی کرده است. | |||
نشانههای برجسته حق ویران شده است.<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ج۵۲، ص۲۶۰–۲۵۶.</ref> | |||
== مطالعه بیشتر == | |||
* خراسانی محقق، جواد، و سید جواد میرشفیعی خوانساری، مهدی منتظر(عج)، بیجا، بنیاد پژوهشهای علمی فرهنگی نورالاصفیاء، ص۳۰۲–۲۰۷. | |||
* خادمی شیرازی، محمد، نشانههای ظهور او، قم، انتشارات مسجد جمکران، ۱۳۷۸ش. | |||
* سلیمان، کامل، روزگار رهایی: ترجمه یوم الخلاص، ترجمه علیاکبر مهدیپور، بیجا، ۱۳۷۱ش، ج۲. | |||
* گروهی از نویسندگان مجله حوزه، چشم به راه مهدی، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ص۳۱۲–۲۵۹. | |||
* محمدی اشتهاردی، محمد، حضرت مهدی(عج) فروغ تابان ولایت، قم، انتشارات مسجد جمکران، ۱۳۷۶ش، ص۱۰۲–۸۸.<br /> | |||
{{پایان پاسخ}} | {{پایان پاسخ}} | ||
نسخهٔ ۲۲ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۰۵:۲۵
این مقاله نیازمند گسترش است. لطفاً اگر تخصص و توانایی گسترش این مقاله را دارید، آن را بهبود بخشید. |
زمان دقیق ظهور امام زمان «ع» فقط برای خداوند معلوم است، ولی علائم و نشانههای فراوانی برای ظهور آن حضرت در احادیث بیان شده که بهطور کلی به علائم غیر حتمی و حتمی تقسیم میشود.[۱]
سیصد و سیزده تن هیچگونه مدخلیت در اصل ظهور ندارند بلکه ظهور حضرت وابسته به پایان رسیدن مدّت و زمان و تحقق یافتن شرایط و ظهور علامات است.
زمان دقیق ظهور امام زمان(عج) برای هیچکس جز خدا معلوم نیست؛ ولی علایم ونشانههای فراوانی برای ظهور آن حضرت در احادیث و روایات بیان شده است. آنچه از مجموع روایات به دست میآید علائم ظهور به دو دسته تقسیم میشوند، علائم غیرحتمی و حتمی
علائم حتمی ظهور
علائم حتمی ظهور را نشانههایی دانستهاند که مشروط به چیزی نیست و بر اساس روایات، قبل از ظهور امام مهدی(ع) محقق خواهد شد. برخی از آنها چنیناند:
- یمانی[۲]
- سفیانی[۲]
- صیحه آسمانی[۲] (وقوع ندا[۳])
- کشته شدن نفس زکیه[۲]
- فرورفتن در بیابان[۲]
- کف دستی که از افق آسمانی بیرون میآید[۳]
- وحشتی در ماه رمضان، که خفته را بیدار کند و شخص بیدار را به وحشت اندازد[۳]
- پرچمهای سیاهی که از خراسان بیرون آمده و در کوفه فرود میآید.[۴]
علائم غیر حتمی ظهور
علائم غیرحتمی ظهور، حوادثی دانسته شده که بهطور حتم از نشانههای ظهور نیست؛ بلکه در صورت تحقق شرایطی همراه با آن نشانه ظهور خواهد بود. علائم غیر حتم در روایات بسیارند. در روایتی از امام صادق(ع) علائم غیرحتمی ظهور چنین شمرده شده است:
هرگاه دیدی که حق بمیرد و طرفدارانش نابود شوند.
ظلم و ستم فراگیر شود.
قرآن فرسوده و بدعتهایی از روی هوا و هوس، در مفاهیم آن وارد شود.
دین خدا توخالی شود؛ همانند ظرفی که آن را واژگون سازند.
اهل باطل بر اهل حق پیشی بگیرند.
کارهای بد آشکار شده و از آن نهی نمیشود و بدکاران بازخواست نمیشوند.
مردان به مردان و زنان به زنان اکتفا کنند.
افراد با ایمان سکوت کرده و سخنشان را نمیپذیرند.
شخص بدکار دروغ گوید و کسی دروغ و نسبت ناروای او را رد نمیکند.
کودکان، به بزرگان احترام نمیگذارند.
قطع رحم شود.
بدکار را ستایش کنند و او شاد شود.
نوجوانان پسر، همان کنند که زنان میکنند.
زنان با زنان ازدواج کنند.
انسانها اموال خود را در غیر اطاعت خدا مصرف میکنند و کسی مانع نمیشود.
افراد با دیدن کار و تلاش نامناسب مؤمنان، به خدا پناه میبرند.
ستایش دروغین از اشخاص، زیاد شود.
افراد همسایه خود را اذیت میکند و از آن جلوگیری نمیشود.
کافر به خاطر سختیها و مشکلات مؤمن، شاد است.
شراب را آشکار میآشامند و برای نوشیدن آن کنار هم مینشینند و از خدا نمیترسند.
کسی که امر به معروف میکند خوار و ذلیل است.
آدم بدکار در آنچه آن را خداوند دوست ندارد، نیرومند و مورد ستایش است.
اهل قرآن و دوستان آنها خوارند.
راه نیک بسته و راه بد باز است.
کعبه تعطیل شده و به تعطیلی آن دستور داده میشود.
انسان به زبان میگوید ولی عمل نمیکند.
مؤمن، خوار و ذلیل شمرده میشود.
بدعت و زنا آشکار شود.
مردم به شهادت و گواهی ناحق اعتماد کنند.
حلال، حرام شود و حرام، حلال گردد.
دین براساس میل اشخاص معنی شود و کتاب خدا و احکام آن تعطیل گردد.
جرأت بر گناه آشکار شود و دیگر کسی برای انجام آن منتظر تاریکی شب نگردد.
مؤمن نتواند نهی از منکر کند مگر در قلبش.
ثروت بسیار زیاد در راه خشم خدا خرج گردد.
سردمداران به کافران نزدیک شوند و از نیکوکاران دور شوند.
والیان در قضاوت رشوه بگیرند.
پستهای مهم والیان براساس مزایده است نه بر اساس شایستگی.
مردم را از روی تهمت یا سوءظن بشکند.
مرد به خاطر همبستری با همسران خود مورد سرزنش قرار گیرد.
زن بر شوهر خود مسلط شود و کارهایی که مورد خشنودی شوهر نیست انجام میدهد و به شوهرش خرجی میدهد.
سوگندهای دروغ به خدا بسیار گردد.
مشروبات بهطور آشکار بدون مانع خرید و فروش میشود.
آشکار قماربازی شود.
مردم محترم توسط کسی که مردم از سلطنتش ترس دارند، خوار شوند.
نزدیکترین مردم به فرمانداران، آنانی هستند که به ناسزاگویی به اهلبیت(ع) ستایش شوند.
هرکس ما را دوست دارد او را دروغگو خوانده و گواهیاش را قبول نمیکنند.
در گفتن سخن باطل و دروغ بر همدیگر رقابت کنند.
شنیدن سخن حق بر مردم سنگین است ولی شنیدن باطل برایشان آسان است.
همسایه از ترس زبان به همسایه احترام میکند.
حدود الهی تعطیل شود و طبق هوا و هوس عمل شود.
مسجدها طلاکاری (زینت داده) شود.
راستگوترین مردم نزد آنها مفتریان درغگو هستند.
بدکاری آشکار شده و برای سخنچینی کوشش میشود.
ستم و تجاوز شایع شده است.
غیبت، سخن خوش آنها شود و بعضی بعض دیگر را به آن بشارت کنند.
سلطان به خاطر کافر، شخص مؤمن را خوار کند.
خرابی بیشتر از آبادی است.
معاش انسان از کمفروشی به دست میآید.
خونریزی آسان گردد.
مرد به خاطر دنیایش ریاست میکند.
نماز را سبک شمارند.
انسان ثروت زیادی جمع کرده، ولی از آغاز آن تا آخر، زکاتش را نداده است.
قبر مردهها را بشکافند و آنها را اذیت کنند.
هرج و مرج بسیار است.
مرد روز خود را با مستی به شب میرساند، و شب خود را نیز به همین منوال به صبح برساند و هیچ اهمیتی به برنامه مردم ندهد.
با حیوانات آمیزش میشود.
مردم به مسجد (محل نماز) میروند وقتی برمیگردند لباس در بدن ندارند، (لباس را دزدیدهاند).
حیوانات همدیگر را بدرند.
دلهای مردم سخت و دیدگانشان خشک و یاد خدا برایشان گران است.
بر سر کسبهای حرام آشکارا رقابت کنند.
نمازخوان برای خودنمایی نماز میخواند.
فقیه برای دین خدا فقه نمیآموزد و طالب حرام ستایش و احترام میگردد.
مردم در اطراف قدرتمندانند.
طالب حلال، مذمت و سرزنش میشود و طالب حرام، ستایش و احترام میگردد.
در مکه و مدینه کارهایی میکنند که خدا دوست ندارد و کسی از آن جلوگیری نمیکنند و هیچکس بین آنها و کارهای بدشان مانع نمیشود.
آلات موسیقی و لهو در مدینه و مکه آشکار گردد.
مرد سخن حق گوید و امر به معروف و نهی از منکر کند، ولی دیگران او را از این کار برحذر میدارند.
مردم به همدیگر نگاه میکنند، و از مردم بدکار پیروی نمایند.
راه نیک خالی است.
مرده را مسخره کنند و کسی برای او اندهگین نشود.
سال به سال بدعت و بدیها بیشتر شود.
مردم و جمیعتها جز از سرمایهداران پیروی نکنند.
به فقیر چیزی را دهند که برایش بخندند، ولی در راه غیر خدا ترحم است.
علائم آسمانی آشکار شود و کسی از آن نگران نشود.
مردم مانند حیوانات در انظار یکدیگر عمل جنسی به جای میآورند و کسی از ترس مردم از آنها جلوگیری نمیکند.
انسان در راه غیر خدا بسیار خرج کند، ولی در راه خدا از اندک هم مضایقه دارد.
فرزندان احترامی برای پدر و مادر قائل نیستند؛ بلکه والدین نزد فرزند از همه بدترند.
زنها بر مسند حکومت بنشینند و هیچ کاری جز خواسته آنها پیش نرود.
پسر به پدر نسبت دروغ بدهد، و پدر و مادرش را نفرین کند و از مرگشان شاد گردد.
اگر روزی بر مردی بگذرد، ولی او در آن گناه بزرگی مانند بدکاری، کمفروشی و زشتی انجام نداده ناراحت است.
قدرتمندان غذای عموم مردم را احتکار کنند.
اموال حق خویشان پیامبر(ص) (خمس) در راه باطل تقسیم گردد و با آن قماربازی و شرابخواری شود.
به وسیله شراب بیمار را مداوا کنند.
در امر به معروف و نهی از منکر و ترک دین بیتفاوت و یکسانند.
سر و صدای منافقان برپا، ولی صدای حق طلبان خاموش است.
برای اذان نماز مزد میگیرند.
مسجدها پر است از کسانی که از خدا نترسند.
خورندگان اموال یتیمان ستوده شوند.
قاضیان برخلاف دستور خداوند قضاوت کنند.
استانداران از روی طمع، خائنان را امین خود قرار دهند.
فرمانروایان، میراث مستضعفان را در اختیار بدکاران از خدا بیخبر قرار دهند.
بر روی منبرها از پرهیزکاری سخن میگویند، ولی گویندگان آن پرهیزکار نیستند.
صدقه را با وساطت دیگران، بدون رضای خداوند و به خاطر درخواست مردم بدهند.
وقت (اول) نمازها را سبک بشمارند.
هدف مردم شکم و شهوتشان است.
دنیا به مردم روی کرده است.
نشانههای برجسته حق ویران شده است.[۵]
مطالعه بیشتر
- خراسانی محقق، جواد، و سید جواد میرشفیعی خوانساری، مهدی منتظر(عج)، بیجا، بنیاد پژوهشهای علمی فرهنگی نورالاصفیاء، ص۳۰۲–۲۰۷.
- خادمی شیرازی، محمد، نشانههای ظهور او، قم، انتشارات مسجد جمکران، ۱۳۷۸ش.
- سلیمان، کامل، روزگار رهایی: ترجمه یوم الخلاص، ترجمه علیاکبر مهدیپور، بیجا، ۱۳۷۱ش، ج۲.
- گروهی از نویسندگان مجله حوزه، چشم به راه مهدی، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ص۳۱۲–۲۵۹.
- محمدی اشتهاردی، محمد، حضرت مهدی(عج) فروغ تابان ولایت، قم، انتشارات مسجد جمکران، ۱۳۷۶ش، ص۱۰۲–۸۸.
منابع
- ↑ نعمانی، محمد بن ابراهیم، غیبت نعمانی، ترجمه جواد غفاری، کتابخانه صدوق، باب ۱۸، ص۴۲۹.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، دفتر انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ص۶۵۰.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ نعمانی، محمد بن ابراهیم، غیبت نعمانی، ترجمه جواد غفاری، کتابخانه صدوق، باب ۱۴، ص۳۶۵.
- ↑ شیخ طوسی، کتاب الغیبه، قم، انتشارات بصیرتی، ص۲۷۴.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ج۵۲، ص۲۶۰–۲۵۶.