جاودانگی اسلام و نیازهای متغیر بشر: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
جز (جایگزینی متن - 'مسایل' به 'مسائل')
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۵: خط ۴۵:
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =
  | تغییر مسیر =شد
  | ارجاعات =
  | ارجاعات =
  | بازبینی نویسنده =  
  | بازبینی نویسنده =  

نسخهٔ ‏۱۱ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۳۴

سؤال

با توجه به جاودانگی دین اسلام، قوانین محدود و ثابت آن چگونه پاسخگوی نیازهای نامحدود و متغیر بشر است؟

جاودانگی اسلام به معنای جمود و سکون نیست و اینطور نیست که این آیین قوانینی یکسره تغییرناپذیر داشته باشد و تغییر و تحول بشر در سیر تاریخی و جغرافیایی‌اش را نپذیرد؛ بلکه با قابلیتی انعطاف‌گونه آگاهانه سعی بر این دارد که دگرگونی‌های انسان را درک کند تا تغییر تاریخی آن و احوال و افکارش، سبب سختی و رنج نشود. جاودانگی اسلام، همراهی با رشد و تکامل بشر است و عقل را پشتوانه خود می‌داند و آن را جزو مصادر تشریع و مبانی استنباط خود گرفته است تا از تضاد احکام تاریخی با وضعیت روز جلوگیری کند.

قوانین ثابت و متغیر اسلام

اسلام به فراخور نیازهای بشر دو نوع قانون دارد:

قوانین ثابت: این گونه قوانین مربوط به شئون فردی و اجتماعی انسان است که برگرفته از اصول فطری و غریزی ثابت اوست و در تمام اجتماعات و فرهنگ‌های متفاوت یکسان هستند؛ مثلا علاقه پدر و مادر به کودک یک علاقه فطری و غریزی است، احکامی که بر این اساس وضع می‌گردد، مانند: مسائل خانواده و تربیت، باید ثابت و ابدی باشد. نمونه دیگر این که نیاز انسان به خانواده و اجتماع به خاطر اجتماعی بودن انسان است. در این صورت قوانین مربوط به برقراری نظم و عدالت اجتماعی و روابط و حقوق افراد و وظایف زن و شوهر در برابر یکدیگر باید ثابت باشد؛ زیرا جامعه انسانی با تمام تحولات و تغییراتی که دارد هرگز «اجتماعی بودن» او را تغییر نمی‌دهد، همچنین است قوانین مربوط به تهذیب نفس و کسب فضائل اخلاقی، مانند: وظیفه‌شناسی، نوع‌دوستی و غیره.[۱]

قوانین متغیر: قوانین دیگری در اسلام وجود دارد که متغیرند و با شرائط و مقتضیات زمان تغییر می‌کنند. این گونه قوانین مربوط به شرایط خاص زمانی و مکانی و غیره است و جوامع مختلف بشری نسبت به آنها با هم فرق دارند؛ مثلا اسلام در مسائل دفاعی و جلوگیری از تهاجم دشمنان احکام ثابتی ندارد، بلکه باید با توجه به مقتضیات زمان و شرایط خاص از طرف حکومت اسلامی روشی اتخاذ شود تا نظام اسلامی از حمله دشمنان محفوظ بماند و لذا اسلام در این باب به عنوان یک اصل کلی درصدد بیان تقویت بنیه نظامی بوده و مصداق و کیفیت دفاع را معین نکرده است. ﴿واعدولهم ما استطعتم من قوه یعنی آنچه جزء هدفهای اسلامی است، این است که مسلمانان باید در هر زمانی تا آخرین حدّ امکان از لحاظ قوای نظامی و دفاعی در برابر دشمن قوی باشند.[۲]

قابلیت تغییر قوانین اسلام نسبت به نیازهای بشر

تمام احکام و قوانین اسلام برای نیازهای ثابت بشری نیست؛ بلکه برای نیازمندی‌های متغیر انسان هم قوانینی وضع کرده است. حال به این نکته اساسی می‌پردازیم که اسلام به چه نحوی برای پدیده‌های نامحدود قانون وضع کرده است. به عبارت دیگر طرق و راه‌های به دست آوردن احکام و قوانین الهی برای مسائل جدید به چه صورت است.

غنی بودن مصادر احکام

برای این که مسلمانان در هیچ قضیه‌ای بدون حکم و قانون نمانند، علاوه بر قرآن و احادیث نبوی که خود جزء منابع غنی تشریع می‌باشند، چند راه دیگر برای استخراج قوانین دین اسلام معرفی شده است:

حکم عقل: اسلام حکم عقل را امضاء کرده و آن را حجت باطنی معرفی کرده است (در کنار حجت ظاهری که پیامبران هستند) البته باید توجه داشت، مراد از حکم عقل این نیست که عقل در تمام موضوعات و احکام شرعی دخالت دارد و هر حکمی را که بیان کند از طرف شارع امضا گردد؛ بلکه منظور این است که در موارد خاصی به وسیله عقل بعضی از مشکلات حل می‌شود.[۳]

احکام الهی تابع مصالح و مفاسد: هیچ حکمی از احکام الهی بی‌مصلحت نیست؛ هر آنچه واجب شده است دارای مصلحتی است خواه مصلحت فردی یا اجتماعی و هر آنچه حرام شده دارای مفسده‌ای است که به زیان فرد یا اجتماع یا هر دو می‌باشد.

همین تبعیت احکام از مصالح و مفاسد باعث شده است که قوانین اسلامی جاودانی باشند، چرا که مصلحت‌ها و مفسده‌ها مساوی و یکسان نیست، باید مصالح و مفاسد با هم سنجیده شود و گاهی در راه رسیدن به یک مصلحت مهم، ارتکاب بعضی گناهان کوچک جایز می‌گردد، همین‌طور برای دور ماندن از یک مفسده بزرگ ترک بعضی از واجبات بی‌اشکال می‌شود. به خاطر همین علمای اسلامی در چنین موردی به کمک عقل به تأسیس قاعده «رعایت اهم و مهمّ» پرداخته‌اند. در نتیجه همیشه مصلحت کمتر فدای مصلحت بزرگتر و بیشتر می‌شود.[۴]

اجتهاد و استنباط احکام: اجتهاد یعنی کوشش عاقلانه برای درک قوانین اسلام با استفاده از کتاب و سنت و اجماع و عقل. یکی از شرایط امکان جاویدان ماندن اسلام همین اجتهاد است؛ زیرا از همین طریق می‌توان حکم هر موضوعی را از منابع اسلامی استخراج کرده و بدین وسیله از قوانین دیگر بی‌نیاز بود.[۵]

اختیارات حاکم اسلامی: اسلام به شخص پیامبر(ص) و جانشینان معصوم او که اداره اجتماع را بر عهده دارند اختیاراتی داده است که به وسیله آن می‌توانند مشکلات زیادی را حل کنند. البته این اختیارات حاکم اسلامی دامنه وسیعی دارد که در شرایط جدید و نیازمندی‌های جدید می‌تواند با توجه به اصول اسلامی یک سلسله مقررات وضع نماید. همین اختیارات با شرایطی به حاکم شرع داده می‌شود.[۶]

انعطاف‌پذیری قوانین اسلام

عاملی که به قوانین اسلامی خاصیت انعطاف‌پذیری داده است وجود یک سلسله قواعدی است که فقهاء این قواعد را «قواعد حاکمه» نامیده‌اند؛ یعنی قواعدی که بر سراسر احکام و قوانین اسلام تسلط دارند و بر همه آنها حکومت می‌کنند؛ مثلا آیه شریفه: ﴿ما جعل علیکم فی الدین من حرج[۷] و همچنین حدیث شریف «لاضرر و لاضرار» بر تمام قوانین، حکومت دارند؛ یعنی هر حکمی از احکام اسلامی که باعث حرج و مشقت و سختی و ضرر و زیان باشد به حکم این آیه و روایت، آن حکم برداشته می‌شود. البته تشخیص این ادله و عمل کردن به آن فقط کار مجتهدین و فقهای اسلامی می‌باشد.[۸]

منابع

  1. نگاه کنید به خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل، جعفر سبحانی ص۱۵۲ و ۱۵۴؛ و خاتمیت، مرتضی مطهری، صص ۱۲۴–۱۲۵؛ و جوادی آملی، عبدالله، شریعت در آینه معرفت، ص۱۱۵–۱۱۷؛ و معنویت تشیع، ص۱۰۹–۱۱۱.
  2. خاتمیت از نظر قرآن، و حدیث و عقل، ص۱۵۲–۱۵۶.
  3. نگاه کنید به خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل، ص۱۵۸؛ نگاه کنید به مجموعه آثار، ج۳، ص۱۹۰؛ برای توضیح بیشتر به کتابهای وحی و نبوت در قرآن، تفسیر موضوعی قرآن، ج۳؛ و جوادی آملی، عبدالله، عقاید استدلالی، ج۲، ص۸۰–۸۱.
  4. نگاه کنید به خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل، ص۱۶۰–۱۶۱؛ نگاه کنید به مجموعه آثار، ج۳، ص۱۹۳–۱۹۴؛ برای توضیح بیشتر به کتاب عقاید استدلالی، ج۲، ص۸۲ و ۸۳ مراجعه گردد.
  5. نگاه کنید به خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل، ص۱۶۳؛ برای توضیح بیشتر به کتاب عقاید استدلالی، ج۲، ص۷۷–۸۰ مراجعه گردد.
  6. نگاه کنید به مجموعه آثار، ج۳، ص۱۹۴–۱۹۵؛ خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل، ص۱۶۵–۱۶۶؛ عقاید استدلالی، ج۲، ص۸۴–۸۵.
  7. حج، ۷۸
  8. نگاه کنید به مجموعه آثار، ج۳، ص۱۹۴؛ خاتمیت، ص۱۴۴–۱۴۵؛ خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل، ص۱۷۰؛ نگاه کنید به عقاید استدلالی، ج۷، ص۷۵–۷۶.