موانع ایمان به خدا: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(ابرابزار) |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
در قرآن | در [[قرآن]] اموری ذکر شده که مانع تحقق یا تشدید [[ایمان]] است؛ | ||
ختم قلب: خَتَمَ اللَّهُ | '''ختم [[قلب]]''': {{قرآن|خَتَمَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ عَلی سَمْعِهِمْ وَ عَلی أَبْصارِهِمْ غِشاوَه|سوره = بقره|آیه = ۷–۶|ترجمه = مهر نهاد خدا بر دلهای ایشان و بر گوششان، و بر چشمهایشان پردهای است …}} | ||
مرض قلب: | '''مرض قلب''': {{قرآن|فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً|سوره = بقره|آیه = ۱۰–۹|ترجمه = در دلهای ایشان مرضی است. پس خداوند مرضی بر دلهایشان افزود …}} | ||
مرحوم علامه در بخش | مرحوم [[علامه طباطبایی]] در بخش مستقلی به تحلیل معنای «مرض قلب» در قرآن پرداختهاند و بعد از بررسی آیات به این نتیجه رسیدهاند که مرض قلب چیزی جز [[شک]]، دو دلی، [[ریب]] و تزلزل، که در محدوده درک و [[معرفت]] پیدا میشود، نیست: «فالظاهر أن مرض القلب فی عرف القرآن هو الشک و الریب المستولی علی ادراک الانسان فیما یتعلق بالله و آیاته، و عدم تمکن القلب من العقد علی عقیده دینیه.»<ref>تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج۵، ص۳۷۸.</ref> | ||
در برابر، سلامت قلب آن است | در برابر، سلامت قلب آن است که دل و جان آدمی از انواع آسیبهای معرفت که «شک و خلاء معرفتی» در رأس آن است در امان باشد. درمان قلب مریض، [[توبه]] است و توبه او تفکر صحیح و عمل صالح و در نهایت، پدید آمدن شعلههای نورانی ایمان در قلب است: {{قرآن|وَ أَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَی رِجْسِهِمْ وَ ماتُوا وَ هُمْ کافِرُونَ أَوَ لا یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فِی کُلِّ عامٍ مَرَّه أَوْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ لا یَتُوبُونَ وَ لا هُمْ یَذَّکَّرُونَ| سوره = توبه| آیه = ۱۲۶–۱۲۵|ترجمه = و اما آنان که دلهاشان به مرض (شک و نفاق) مبتلاست هم بر خبث ذاتی آنان خبائث افروده گردید تا در حال کفر جان دادند.}} | ||
نتیجه این که ایمان «امری معرفتی» است؛ بدین معنا که معرفت شرط لازم برای ایمان است. از این روی ایمان با معرفتی هرچند ساده و ناچیز آغاز میشود و معنا ندارد که ایمان با شک و شکاکیت قابل جمع باشد. مگر میشود انسانی که در انتخاب یک دوست یا به سامان رساندن یک کار ساده، دقت فراوان به خرج میدهد و تا آن امر برای او وضوح نیابد به آن اقدام نمیکند، در مسئله ایمان که با سرنوشت و تمام وجود انسان گره خورده است، شک روا دارد و کار خود را در یک «خلأ معرفتی» صورت دهد؟ | |||
{{پایان پاسخ}} | {{پایان پاسخ}} | ||
==منابع== | |||
== منابع == | |||
{{پانویس}} | |||
{{شاخه | {{شاخه | ||
| شاخه اصلی = | | شاخه اصلی = کلام | ||
|شاخه فرعی۱ = | |شاخه فرعی۱ = کلام اسلامی | ||
|شاخه فرعی۲ = | |شاخه فرعی۲ = | ||
|شاخه فرعی۳ = | |شاخه فرعی۳ = | ||
}} | }} | ||
{{تکمیل مقاله | {{تکمیل مقاله | ||
| شناسه = | | شناسه = | ||
| تیترها = | | تیترها = | ||
| ویرایش = | | ویرایش = | ||
| لینکدهی = | | لینکدهی = | ||
| ناوبری = | | ناوبری = | ||
| نمایه = | | نمایه = | ||
| تغییر مسیر = | | تغییر مسیر = | ||
| ارجاعات = | | ارجاعات = | ||
| بازبینی = | | بازبینی = | ||
| تکمیل = | | تکمیل = | ||
| اولویت = | | اولویت = | ||
| کیفیت = | | کیفیت = | ||
}} | }} | ||
{{پایان متن}} | {{پایان متن}} |
نسخهٔ ۹ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۰:۳۶
این مقاله هماکنون به دست Rahmani در حال ویرایش است. |
آیا در قرآن اشارهای به موانع ایمان شده است؟
در قرآن اموری ذکر شده که مانع تحقق یا تشدید ایمان است؛
ختم قلب: ﴿خَتَمَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ عَلی سَمْعِهِمْ وَ عَلی أَبْصارِهِمْ غِشاوَه؛ مهر نهاد خدا بر دلهای ایشان و بر گوششان، و بر چشمهایشان پردهای است …﴾(بقره:۷–۶)
مرض قلب: ﴿فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً؛ در دلهای ایشان مرضی است. پس خداوند مرضی بر دلهایشان افزود …﴾(بقره:۱۰–۹)
مرحوم علامه طباطبایی در بخش مستقلی به تحلیل معنای «مرض قلب» در قرآن پرداختهاند و بعد از بررسی آیات به این نتیجه رسیدهاند که مرض قلب چیزی جز شک، دو دلی، ریب و تزلزل، که در محدوده درک و معرفت پیدا میشود، نیست: «فالظاهر أن مرض القلب فی عرف القرآن هو الشک و الریب المستولی علی ادراک الانسان فیما یتعلق بالله و آیاته، و عدم تمکن القلب من العقد علی عقیده دینیه.»[۱]
در برابر، سلامت قلب آن است که دل و جان آدمی از انواع آسیبهای معرفت که «شک و خلاء معرفتی» در رأس آن است در امان باشد. درمان قلب مریض، توبه است و توبه او تفکر صحیح و عمل صالح و در نهایت، پدید آمدن شعلههای نورانی ایمان در قلب است: ﴿وَ أَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَی رِجْسِهِمْ وَ ماتُوا وَ هُمْ کافِرُونَ أَوَ لا یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فِی کُلِّ عامٍ مَرَّه أَوْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ لا یَتُوبُونَ وَ لا هُمْ یَذَّکَّرُونَ؛ و اما آنان که دلهاشان به مرض (شک و نفاق) مبتلاست هم بر خبث ذاتی آنان خبائث افروده گردید تا در حال کفر جان دادند.﴾(توبه:۱۲۶–۱۲۵)
نتیجه این که ایمان «امری معرفتی» است؛ بدین معنا که معرفت شرط لازم برای ایمان است. از این روی ایمان با معرفتی هرچند ساده و ناچیز آغاز میشود و معنا ندارد که ایمان با شک و شکاکیت قابل جمع باشد. مگر میشود انسانی که در انتخاب یک دوست یا به سامان رساندن یک کار ساده، دقت فراوان به خرج میدهد و تا آن امر برای او وضوح نیابد به آن اقدام نمیکند، در مسئله ایمان که با سرنوشت و تمام وجود انسان گره خورده است، شک روا دارد و کار خود را در یک «خلأ معرفتی» صورت دهد؟
منابع
- ↑ تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج۵، ص۳۷۸.