تبعید ابوذر به ربذه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
Nazarzadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' | بازبینی =' به ' | ارزیابی کمی =') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
| تغییر مسیر =شد | | تغییر مسیر =شد | ||
| ارجاعات = | | ارجاعات = | ||
| | | ارزیابی کمی = | ||
| تکمیل = | | تکمیل = | ||
| اولویت =ج | | اولویت =ج |
نسخهٔ کنونی تا ۲۹ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۲۷
دلیل تبعید ابوذر غفاری، صحابه پیامبر(ص) توسط خلیفه سوم چه بوده است؟
تبعید ابوذر به رَبَذِه بهدستور خلیفه سوم و بهدلیل انتقادات فراوان ابوذر از خلیفه درباره بخشیدن بیت المال به نزدیکانش بود. این تبعید به درگذشت ابوذر در غربت انجامید.
ابوذر غفاری از برجستهترین صحابیان پیامبر(ص)، از سابقون در اسلام و از علاقمندان به امام علی(ع) دانسته شده که با خلافت خلفای سهگانه پس از پیامبر(ص) مخالفت کرد. ابوذر در بیان حق مصلحتبینی نمیکرد و عمل خلاف حق و اسلام را بهروشنی به اصحاب قدرت تذکر میداد. با روی کار آمدن خلیفه سوم، انتقادات او از رفتارهای مالی خلیفه سوم و بخششهای او از بیت المال به نزدیکانش به اوج رسید، بهطوری که منجر به تبعید او به شام شد. در شام، ابوذر به انتقاد از نحوه حکومتداری معاویه و نقل فضائل اهلبیت(ع) میپرداخت و مردم را به تبعیت از آنان میخواند. معاویه ابوذر را بازداشت کرد. سپس به خلیفه سوم نامه نوشت و درخواست بازگشت او به مدینه را کرد.
انتقادات ابوذر در مدینه به خلیفه ادامه یافت و خلیفه ابوذر را به ربذه تبعید کرد. پس از صدور فرمان تبعید ابوذر به رَبَذِه، عثمان دستور داد که کسی برای بدرقه ابوذر با او همراه نشود. از سوی دیگر، دستور داد تا ابوذر را با وضع ناپسندی از شهر مدینه اخراج شود. برخلاف دستور خلیفه، امام علی(ع) و حسنین(ع) ابوذر را بدرقه کردند. به نقل از منابع، ابوذر در تبعید ربذه با زهد فراوان و بهسختی روزگار میگذراند. سرانجام او در اواخر ذیالحجه سال ۳۲ق در ربذه از دنیا رفت. ابوذر در حالی از دنیا رفت که نزد او جز زن و فرزندش حضور نداشتند.
شخصیت و علل تبعید به شام و ربذه
جندب بن جناده مشهور به ابوذر غفاری از برجستهترین صحابیان پیامبر(ص)، از سابقون در اسلام[۱] و از علاقمندان به امام علی(ع) دانسته شده[۲] که با خلافت خلفای سهگانه پس از پیامبر(ص) مخالفت کرد.[۳] ابوذر غفاری در بیان حق مصلحتبینی نمیکرد و عمل خلاف اسلام را بهروشنی به اصحاب قدرت تذکر میداد. در دوران خلیفه دوم، با قانون منع کتابت حدیث مخالفت کرد[۴] و با روی کار آمدن خلیفه سوم انتقادات او از رفتارهای مالی خلیفه سوم و بخششهای او از بیت المال به نزدیکانش به اوج رسید، بهطوری که منجر به تبعید او به شام شد.[۵]
به نقل از منابع، در شام ابوذر به انتقاد از نحوه حکومتداری معاویه پرداخت.[۶] او در کنار نقد دائمی معاویه و اشرافیگری او برای مردم به نقل فضائل اهلبیت(ع) میپرداخت و مردم را به تبعیت از آنان میخواند. در پی این انتقادات معاویه ابوذر را بازداشت کرد. سپس به خلیفه سوم نامه نوشت و حضور ابوذر در شام را خلاف مصلحت حکومت شمرد. پس از این نامه، خلیفه سوم دستور بازگرداندن ابوذر به مدینه را صادر کرد.[۷]
پس از بازگشت ابوذر به مدینه انتقادات او از روش حکومت خلیفه سوم ادامه یافت. ابوذر عثمان و خاندان او، بنیامیه، را بر طبق حدیثی از پیامبر(ص) متهم به سوء استفاده از بیت المال کرد. این موضوع خشم خلیفه را برانگیخت. از سوی دیگر، خلیفه هدایای برای او فرستاد که ابوذر با شدت آنها را رد کرد و به قاصدان گفت به خلیفه بگویند که داور ميان من و او خداست.[۸] سرانجام عثمان تصمیم به تبعید دوباره ابوذر گرفت. ابوذر خود پيشنهاد شام و عراق را برای تبعیدگاه مطرح كرد، ولى عثمان هيچكدام را نپذيرفتند و او را به نقطهای در اطراف مدينه به نام ربذه تبعید کرد.[۹]
رخدادهای هنگام تبعید
به نقل از منابع، پس از صدور فرمان تبعید ابوذر به ربذه، عثمان دستور داد که کسی برای بدرقه ابوذر با او همراه نشود. از سوی دیگر، دستور داد تا ابوذر را با وضع ناپسندی از شهر مدینه، توسط مروان بن حکم، اخراج شود. برخلاف دستور خلیفه، امام علی(ع) و حسنین(ع) بههمراه برخی اصحاب نزدیک امام علی(ع)، چون عمار یاسر، ابوذر را بدرقه کردند.[۱۰]
در هنگام خروج ابوذر از مدینه امام علی(ع) به او چنین گفت: «أَبَا ذَرٍّ إِنَّكَ غَضِبْتَ لِلَّهِ، فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ؛ إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوكَ عَلَى دُنْيَاهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلَى دِينِكَ، فَاتْرُكْ فِي أَيْدِيهِمْ مَا خَافُوكَ عَلَيْهِ وَ اهْرُبْ مِنْهُمْ بِمَا خِفْتَهُمْ عَلَيْهِ، فَمَا أَحْوَجَهُمْ إِلَى مَا مَنَعْتَهُمْ وَ مَا أَغْنَاكَ عَمَّا مَنَعُوكَ، وَ سَتَعْلَمُ مَنِ الرَّابِحُ غَداً وَ الْأَكْثَرُ [حَسَداً] حُسَّداً؛ وَ لَوْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ كَانَتَا عَلَى عَبْدٍ رَتْقاً ثُمَّ اتَّقَى اللَّهَ، لَجَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْهُمَا مَخْرَجاً. لَا يُؤْنِسَنَّكَ إِلَّا الْحَقُّ وَ لَا يُوحِشَنَّكَ إِلَّا الْبَاطِلُ، فَلَوْ قَبِلْتَ دُنْيَاهُمْ لَأَحَبُّوكَ وَ لَوْ قَرَضْتَ مِنْهَا لَأَمَّنُوكَ.؛ اى ابوذر، تو براى خدا خشمگين شدى، پس، اميد در كسى بند كه براى او خشمگين شدهاى. اينان به خاطر دنياشان از تو ترسيدهاند و تو به خاطر دينت از آنان ترسيدهاى. اينک، آنچه را كه بهخاطر آن از تو ترسيدهاند به ايشان واگذار و آنچه را كه بهسبب آن از ايشان ترسيدهاى برگير و رو به گريز نه. اينان چقدر نيازمند چيزى هستند كه تو آنها را از آن منع مىكردى و تو چه بىنيازى از آنچه تو را از آن منع كردهاند. فردا خواهى دانست كه چه كسى سود برده و چه كسى فراوان رشک مىبرد. اگر درهاى آسمان و زمين را به روى بندهاى از بندگان خدا بربندند و آن بنده خداترس باشد، خداوند برايش راهى خواهد گشود. پس، جز حقْ تو را مونسى نباشد و چيزى جز باطل تو را به وحشت نيفكند. اگر دنيايشان را مىپذيرفتى، تو را دوست مىگرفتند و اگر از دنيا چيزى بر مىگرفتى، تو را در امان مىداشتند.»[۱۱]
سرانجام تبعید
به نقل از منابع، ابوذر در تبعیدگاه ربذه با زهد فراوان و بهسختی روزگار میگذراند.[۱۲] سرانجام او در اواخر ذیالحجه سال ۳۲ق و در زمان خلافت عثمان در ربذه از دنیا رفت. ابوذر در حالی از دنیا رفت که نزد او جز زن و فرزندش حضور نداشتند.[۱۳] زن ابوذر در هنگام مرگ او گریه میکرد و میگفت که تو در بیابان میمیری و من چیزی ندارم تا تو را در آن کفن کنم. ابوذر به او گفت: گریه نکن و خوشحال باش، زیرا روزی رسول خدا(ص) در بین برخی صحابیانش گفت: یکی از شما در بیابان میمیرد و جماعتی از مؤمنان او را بهخاک میسپارند. تمام حاضران آن جمع در شهرها و میان مردم مردند و گفته پیامبر(ص) درباره من است.[۱۴] بهنقل از منابع، مقارن مرگ ابوذر کاروانی در حال عبور از ربذه بود که جمعی از صحابیان پیامبر(ص) چون عبدالله بن مسعود، حجر بن عُدی و مالک اشتر در آن بودند آنان بر جنازه ابوذر حاضر شدند، آن را تجهیز کردند، بر آن نماز خواندند و دفن کردند.[۱۵]
منابع
- ↑ ابن عبد البر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، بیروت، دارالجیل، ۱۴۱۲ق، ج ۱، ص ۲۵۲.
- ↑ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، بیروت، دار الأضواء، ۱۴۰۵ق، ج۱، ص۳۵۳.
- ↑ یعقوبی، احمد بن ابییعقوب، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، بیتا، ج۲، ص۱۲۴.
- ↑ ابنحبان، محمد بن احمد، کتاب المجروحین، تحقیق محمود ابراهیم زاید، مکه، دار الباز، بیتا، ج۱، ص۳۵.
- ↑ ابن ابیالحدید، عبدالحمید بن هبةالله، شرح نهج البلاغه، بیجا، دار إحیاء الکتب العربیة، ۱۳۷۸ق، ج۸، ص۲۵۶.
- ↑ ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۸، صص ۲۵۶-۲۵۸.
- ↑ امین عاملی، سید محسن بن عبدالکریم، اعیان الشیعة، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۶ق، ج۴، ص۲۳۷.
- ↑ طوسی، محمد بن حسن، إختيار معرفة الرجال (معروف به رجال كشى)، تحقیق حسن مصطفوى، مشهد، مؤسسة نشر دانشگاه مشهد، ۱۴۰۹ق، ص۲۷.
- ↑ طوسی، إختيار معرفة الرجال (معروف به رجال كشى)، ص۲۷.
- ↑ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق یوسف اسعد داغر، قم، مؤسسة دار الهجرة، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۳۴۱.
- ↑ نهجالبلاغه، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۸ش، ص۳۰۰-۳۰۱.
- ↑ امین عاملی، اعیان الشیعة، ج۴، ص۲۲۹.
- ↑ ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۶م، ج۷، ۱۶۵.
- ↑ امین عاملی، اعیان الشیعة، ج۴، ص۲۴۱.
- ↑ ابن عبد البر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، بیروت، دارالجیل، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۲۵۳.