اخلاق بندگی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷ |
||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
{{پانویس|۲}} | {{پانویس|۲}} | ||
{{شاخه | {{شاخه | ||
| شاخه اصلی = | | شاخه اصلی = اخلاق | ||
| شاخه فرعی۱ = | | شاخه فرعی۱ = عبادات | ||
| شاخه فرعی۲ = | | شاخه فرعی۲ = | ||
| شاخه فرعی۳ = | | شاخه فرعی۳ = | ||
}} | }} |
نسخهٔ ۶ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۳۴
بندگی و اخلاق بندگی چیست؟
خداخواهی در وجود همه انسانها وجود داشته و خود را با احساس نیاز به پرستش نشان میدهد. پرستش مطابق سرشت و فطرت انسان است. همین سرشت آدمی او را به سوی تکمیل نواقص، و رفع حوائجش هدایت میکند. و به آنچه که برای او نافع است هدایت نموده و به آنچه که برایش ضرر دارد هشدار میدهد. پس انسان دارای فطرتی خاص به خود است که او را به راه معینی که منتهی به هدف خاص میشود هدایت میکند، راهی که غیر از آن راه را نمیتواند پیش گیرد.[۱]
انسان از این نیاز نمیتواند چشم بپوشد، به همین علت است که خداوند در قرآن میفرماید: ﴿سرشتی که خدا انسان را بر آن خلق کرده است.﴾(سوره روم:۳۰.</ref>) که همان نیاز به خداست که در احساس بندگی کردن (پرستش) خود را نشان میدهد.
همچنین این آیه قرآن: ﴿و جن و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند﴾(ذاریات:۵۶.</ref>) نشان دهنده ضرورت و مهم بودن بندگی است. که بندگی را هدف خلقت بیان کرده است. بندگی چیزی جز اظهار خضوع وخشوع در برابر خدا نیست.
اخلاق بندگی
انسان نسبت به خالق و آفریدگار خود، وظایفی دارد. هر کسی احساس میکند هر چه دارد از خدای متعال است و تنها با عبادت معبود حقیقی آرامش مییابد. فضایل و رذایل مربوط به رابطه انسان و خدا، در اخلاق بندگی مطرح میگردد. فضایلی مانند شکر، توکل، ایمان، عبادت، اخلاص، تسلیم، تقوا و… در این قسم جای دارد. که مربوط به رابطه انسان با خدا است. به بیان دیگر مسائلی که بین خدا و بنده قرار میگیرد که یک سوی این صفات خدا و در سوی دیگر بنده است؛ مثلاً اگر ایمان را درنظر بگیرید بنده نسبت به خدا، باید ایمان داشته باشد؛ یعنی او را پذیرفته و به دستوراتش عمل کند. اگر امر به عمل کردن بفرماید باید عمل کرد. و اگر نهی به دوری از عملی کرد هم، باید از آن بپرهیزد. این مسائل مربوط به بنده است؛ یعنی وظایف اوست نسبت به خدا. اما طرف دیگر ایمان، به خدا بر میگردد؛ یعنی باید ایمان به کسی تعلق بگیرد، باید کسی باشد که بنده به او ایمان بیاورد. بقیه صفات هم همین گونه اند؛ یعنی هر صفتی که بین خدا وبنده او قرار میگیرد از یک طرف به بنده نسبت داده میشود، به علت اینکه باید به آن صفت خود را آراسته یا پیراسته کند و از طرف دیگر به خدا، چون آن صفت را باید نسبت به او مراعات کرد. بهطور کلی میتوان گفت هرصفتی که یک طرف آن خدا و طرف دیگر بنده اوست اخلاق بندگی گفته میشود.
پروردگار عالم چون در همه چیز بی همتا و در همه صفات نیکو و بی انتهاست، اوست که قادر، توانا، حی و عالم و بخشنده و خالق… است. باید مورد پرستش و عبادت و فرمانبرداری قرار گیرد. چرا که او واقعاً لایق بندگی کردن است. در سمت دیگر کسی است که سرتا پایش فقر و احتیاج است، همین فقر و احتیاج، او را وادار میکند که خود را به غنی علی الاطلاق برساند و به گونه ای به او متصل شود تا عزت بیابد. از همین گذر است که اخلاق بندگی به وجود میآید و این عزت وعظمت به وسیله اخلاق بندگی برایش به وجود میآید. که با عبادت واقعی رشد و تکامل یابد.
اخلاق بندگی موارد بسیار زیادی را که در رابطه بین انسان و معبود خویش است را شامل میشود، که ما سعی مینماییم اهم اینها را بیان کنیم:
۱. ایمان: شهید مطهری در تعریف ایمان میفرماید، ایمان گرایش است، تسلیم است، در ایمان عنصر گرایش، عنصر تسلیم، عنصر خضوع و عنصر علاقه و محبت هم خوابیده است.[۲]
ایمان یکی از سرمایهها بلکه بالاتر از همه آنهاست. قرآن کریم میفرماید: ﴿یا أیها الذین آمنوا هل أدلکم علی تجاره تنجیکم من عذاب ألیم تؤمنون بالله و رسوله[۳]؛ «آیا شما را به یک تجارت و بازرگانی که شما را از شکنجههای دردناک نجات میدهد راهنمایی کنم؟ آن این است که به خدا و پیغمبر او ایمان بیاورید».﴾
چنانکه میبینیم قرآن کریم از ایمان به خدا و پیغمبر به عنوان تجارت و سرمایه یاد کرده است.[۴] (که این نشان از اهمیت زیاد ایمان است)، اولین اثر ایمان این است که پشتوانه اخلاق قرار میگیرد؛ یعنی اخلاق که خود یک سرمایه بزرگ زندگی است بدون ایمان، اساس و پایه درستی ندارد. زیر بنای همه اصول اخلاقی و منطق همه آنها بلکه سر سلسله همه معنویات، ایمان مذهبی یعنی ایمان و اعتقاد به خداست. کرامت، شرافت، تقوا، عفت، امانت، راستی، درستکاری، فداکاری، احسان، صلح و سلم بودن با خلق خدا، طرفداری از عدالت، حقوق بشر، و بالاخره همه اموری که فضیلت بشری نامیده میشود و همه افراد و ملتها آنها را تقدیس میکنند و آنهایی هم که ندارند تظاهر به داشتن آنها میکنند، مبتنی بر اصل ایمان است.[۵]
۲. توکل: عبارت است از اعتماد کردن و مطمئن بودن دل انسان در همه امور خود بخدا و واگذاری همه کارهای خود به پروردگار. از سوی دیگر بیزاری و دوری جستن از هر قدرت دیگر و تکیه بر قدرت الهی. چرا که همه قدرتها از اوست. در فضیلت توکل همین بس که خدای تعالی در قرآن فرموده ﴿ان الله یحب المتوکلین[۶]﴾
۳. عبادت: عبادت عبارت است از هرگونه تذلل و خضوع قولی یا عملی در برابر موجودی، با اعتقاد به اینکه او دارای همه یا برخی از ویژگیهای زیر است:
الف) در وجود و کمالات وجودی خود مستقل است.
ب) خالق و پدید آورنده انسان، جهان یا برخی از موجودات است.
ج) مالک سود و زیان انسان و سایر موجودات است.
د) در سرنوشت انسان و جهان بهطور مستقل دخالت داشته و دارای مقام ربوبیت است. بنابر این حقیقت عبادت از دو رکن تشکیل میشود: ۱. عقیده؛ ۲. عمل.[۷]
امام صادق(ع) فرمودند «عبادت کنندگان سه دسته اند: آنهایی که از ترس دوزخ خدا را میپرستند، این عبادت بردگان است؛ آنهایی که برای پاداش، خدا را میپرستند، این عبادت مزد بگیران است و آنها که برای عشق و محبت او را عبادت میکنند، این عبادت آزدگان است».[۸]
عبادت واقعی: امیر مؤمنان علی(ع) به کمیل فرمودند، ای کمیل مهم نیست که نماز بخوانی و روزه بگیری و در راه خدا انفاق کنی، مهم این است که نماز (و سایر اعمال تو) با قلبی پاک و به طرزی شایسته در پیشگاه خدا و آمیخته با خشوع بوده باشد.[۹] به بیان دیگر جنبههای واقعی اعمال و چگونگی و کیفیت عمل است که ارزش واقعی آن را تعیین میکند نه ظاهر و مقدار آن.
۴. اخلاص: یعنی اینکه فقط برای خدا کارهایت را انجام بدهی و هیچکس یا چیز دیگر در نظرت نباشد. پرستشی که میکنی تنها برای رضای خدا باشد اگر چنانچه در این عبادت نظرت به چیز دیگر شد از خلوص میافتد. در حدیثی فرمودهاند که «روزه تثبیت کننده اخلاص است».[۱۰]
۵. تقوا: با تقوای کسی است که به واجبات اهمیت بدهد و از محرمات دوری کند.[۱۱] یعنی خدا را اطاعت کند به این صورت که هر چه او میخواهد همان را انجام بدهد و از هر چه ناپسند اوست دوری کند.
در اهمیت تقوا همین بس که قرآن کریم میفرماید: «زاد وتوشه تهیه کنیدکه بهترین زاد وتوشه پرهیزکاری است».[۱۲]
«ما بهشت را مخصوص باتقوایان قرار دادیم».[۱۳]
حضرت علی(ع) میفرماید: «عملی که همراه با تقوا باشد کم نمیشود (هرچند به نظر ناچیز بیاید) چگونه کم خواهد بود عملی که مقبول درگاه خداست؟».[۱۴]
۶. خدمت به بندگان خدا: از جمله موارد مهم دیگری که در بحث اخلاق بندگی مطرح میشود، خدمت به بندگان خدا میباشد؛ زیرا همانطور که انسان خالق خویش را در همه جوانب میپذیرد، بایستی مخلوق او را نیز بپذیرد و کمککار و یاری کننده آنها باشد.
در روایت شریفی از پیامبر(ص) نقل شده است که: «عابدترین مردم آن کسی است که نسبت به مردم خیرخواه تر از دیگران و نسبت به تمام مسلمین سلیم القلب تر و باصفاتر باشد»[۱۵]
۷. یقین: از موارد دیگر اخلاق بندگی یقین است. از رسول خدا(ص) نقل شده است: «از جبرئیل پرسیدم تفسیر یقین چیست؟ گفت: مؤمن به گونه ای برای خدا عمل کند که گویا او را میبیند، و اگر او خدا را نمیبیند، خدا او را میبیند و یقین بداند، آنچه به او رسیده ممکن نبود از او بگذرد و آنچه از او گذشته ممکن نبود به او برسد».[۱۶]
۸. امید به خدا: از جمله صفات مهمی که در روایات بر آن تأکید شده است و شایسته هر انسان مؤمنی است که نسبت به خداوند متعال آن را رعایت کند، امید میباشد. در روایت شریفی از امام علی(ع) نقل شده است: «هر چه امید دارید، به خدای سبحان داشته باشید و به کسی جز او امید نبندید؛ زیرا هیچکس به غیر خدای تعالی امید نبست، مگر آن که ناامید برگشت».[۱۷]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر
۱ـ راز بندگی ـ راز آفرینش، سید عبدالحسین دستغیب، انتشارات کانون تربیت.
۲ـ اسرار عبادات، عبدالله جوادی آملی، انتشارات الزهرا.
۳ـ آئین بندگی، حسین ساروی غفاری، انتشارات بنیاد معارف اسلامی قم.
۴ـ اخلاق عبادی، علی اصغر الهامی نیا، انتشارات مرکز تحقیقات اسلامی.
منابع
- ↑ ترجمه المیزان، ج۱، ص۲۶۹.
- ↑ مطهری، مرتضی، انسان کامل، ج۱، ص۱۵۶.
- ↑ صف / ۱۰–۱۱.
- ↑ مطهری، مرتضی، بیست گفتار، ج۱، ص۲۱۷.
- ↑ مطهری، مرتضی، بیست گفتار، ج۱، ص۲۲۱.
- ↑ نراقی، ملا احمد، معراج السعاده، ص۶۱۶.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، عقاید استدلالی، ص۱۲۱.
- ↑ عاملی حر، وسائل شیعه.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، یکصد و پنجاه درس زندگی، ص۱۱۸.
- ↑ دستغیب، عبدالحسین، بندگی، راز آفرینش، ص۴۱۰.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، گفتار معصومین(ع)، ص۱۴.
- ↑ بقره / ۱۹۱.
- ↑ مریم / ۶۳.
- ↑ نهج البلاغه، کلمات قصار، ۹۵.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۱۶۳.
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۶۷، ص۱۷۳.
- ↑ محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۴، ص۱۹۸۹.