صلح حدیبیه: تفاوت میان نسخهها
A.rezapour (بحث | مشارکتها) |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
صلح حديبيه به ظاهر صلح وسازش بود نه پيروزى وغلبه بر دشمن، امّا همين صلح به اندازه اى سود به حال اسلام داشت كه فتح خيبر ومكه را بايد يكى از ثمرات آن شمرد.<ref>سبحانى، شیخ جعفر، منشور جاويد، قم، مؤسسه امام صادق (عليه السلام)، بیتا، ج۷، ص۲۹۸.</ref> | صلح حديبيه به ظاهر صلح وسازش بود نه پيروزى وغلبه بر دشمن، امّا همين صلح به اندازه اى سود به حال اسلام داشت كه فتح خيبر ومكه را بايد يكى از ثمرات آن شمرد.<ref>سبحانى، شیخ جعفر، منشور جاويد، قم، مؤسسه امام صادق (عليه السلام)، بیتا، ج۷، ص۲۹۸.</ref> | ||
مسلمانان از اين صلح، چند امتياز و پيروزى مهم به شرح زير به دست آوردند: | |||
1- عملًا به فريبخوردگان «مكّه» نشان دادند: آنها قصد كشتار ندارند، و براى شهر مقدّس «مكّه» و خانه خدا احترام فراوان قائلند، همين امر سبب جلب قلوب جمع كثيرى، به سوى اسلام شد. | |||
2- «قريش» براى اولين بار، اسلام و مسلمين را به رسميت شناختند، مطلبى كه دليل بر تثبيت موقعيت آنها در جزيره «عربستان» بود. | |||
3- بعد از «صلح حديبيه»، مسلمانان به راحتى مىتوانستند همه جا رفت و آمد كنند، و جان و مالشان محفوظ بود، و عملًا با مشركان از نزديك تماس پيدا مىكردند، تماسى كه نتيجهاش، شناخت بيشتر اسلام از سوى مشركان، و جلب توجه آنها به اسلام بود. | |||
4- بعد از «صلح حديبيه»، راه براى نشر اسلام در سراسر «جزيره عرب»، گشوده شده، و آوازه صلحطلبى پيامبر صلى الله عليه و آله، اقوام مختلفى را كه برداشت غلطى از اسلام و شخص پيامبر صلى الله عليه و آله داشتند، به تجديد نظر وادار كرد، و امكانات وسيعى از نظر تبليغاتى به دست مسلمانان افتاد. | |||
5- «صلح حديبيه»، راه را براى گشودن «خيبر» و بر چيدن اين غده سرطانى يهود، كه بالفعل و بالقوه، خطر مهمى براى اسلام و مسلمين محسوب مىشد، هموار ساخت. | |||
- اصولًا وحشت «قريش» از درگيرى با سپاه هزار و چهارصد نفرى پيامبر صلى الله عليه و آله كه هيچ سلاح مهم جنگى با خود نداشتند، و پذيرفتن شرائط صلح، خود عامل مهمى براى تقويت روحيه طرفداران اسلام، و شكست مخالفان بود كه تا اين اندازه، از مسلمانان حساب بردند. | |||
7- بعد از ماجراى «حديبيه»، پيامبر صلى الله عليه و آله نامههاى متعددى به سران كشورهاى بزرگ «ايران»، «روم»، «حبشه» و پادشاهان بزرگ جهان، نوشت، و آنها را به سوى اسلام دعوت كرد، و اين به خوبى نشان مىدهد كه تا چه حد «صلح حديبيه» اعتماد به نفس، به مسلمين داده بود، كه نه تنها در «جزيره عرب»، كه در دنياى بزرگ آن روز، راه خود را به پيش مىگشودند.<ref>مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیة، بیتا، ج۲۲، ص۲۵.</ref> | |||
== مطالعه بیشتر == | == مطالعه بیشتر == |
نسخهٔ ۲۱ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۰۰
این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
صلح حدیبیه را توضیح دهید
در ذیقعدهٔ سال ششم پیامبر(ص)، گویا بر اثر دیدن خوابی، تصمیم به زیارت خانهٔ خدا گرفت و اصحاب نیز با وی همراه شدند. رهسپار مکه گردید و برای تأکید بر مقصود خویش که زیارت خانه بود و نه جنگ، در نزدیکی مدینه در جایی موسوم به ذوالحُلیفه، جامهٔ احرام پوشید و ۷۰ شتر را آمادهٔ قربانی کرد.[۱]
پس از گفتوگوهایی صلحنامهای نوشتند بر این قرار که: ۱۰ سال میان مسلمانان و قریشیان صلح باشد و دشمنیهای خویش را آشکار نکنند؛ اگر کسانی از قریش که مسلمان شدهاند، بگریزند و به مسلمانان پناه برند، مسلمانان آنان را باز پس دهند؛ اما اگر از مسلمانان کسی به نزد قریش رفت، آنها او را بازنگردانند؛ مردم در همپیمانی با قریش یا مسلمانان آزاد باشند. اما شرط مهمی که قریش بر آن پافشاری میکرد، آن بود که پیامبر(ص) از همانجا به مدینه بازگردد و سال دیگر برای حج به مکه آید (همانجا)؛ گویا همهٔ نگرانی قریش از آن بود که اعراب بپندارند محمد(ص) بر آنا ن پیروز گردیده است. قریش پذیرفت که سال دیگر مردم مکه ۳ روز شهر را برای مسلمانان خالی کنند، اما جای فرود آمدن کاروان را آنها تعیین کنند و مسلمانان هیچ سلاحی جز شمشیری که از ابزارهای ضروری مسافران است، با خود برنگیرند. این پیمان و نیز رفتاریکه قریش با پیامبر(ص) و مسلمانان درپیشگرفت، مایهٔ رنجش و تردید برخی از مسلمانان شد؛ اما پیامبر(ص) خود را مجریِ خواست پروردگار خواند و تأکید کرد که او پیامبرش را تنها نمیگذارد.[۲]
مقایسهٔ شمار همراهان پیامبر(ص) در حدیبیه با شمار سپاهیان پیامبر(ص) در فتح مکه (۱۰ هزار نفر) که در کمتر از دو سال پس از آن اتفاق افتاد نشان میدهد که آرامش پس از صلح حدیبیه سبب اصلی گسترش و نفوذ دین تازه بودهاست.[۳]
پیامبر عثمان را به مکه فرستاد و برای چندمینبار مکیان را از قصد خود (زیارت خانه خدا و بازگشت به مدینه) مطّلع کرد، که البته آنان نپذیرفتند. مشرکان اجازه بازگشت به عثمان ندادند و در پی آن، شایع شد که قریش وی را به قتل رساندهاند. در پی نشر این خبر، رسول خدا اصحاب را به بیعتِ معروف به بیعت رضوان* فراخواند.[۴]
پس از مدتی معلوم شد که عثمان کشته نشده و در مکه محبوس بوده است (ابناثیر، همانجا). قریش نمایندهای به سوی مسلمانان فرستادند و به او تأکید کردند که کار را فیصله دهد و با مسلمانان پیمان صلحی ببندد که بهموجب آن، مسلمانان در آن سال بدون زیارت خانه خدا به مدینه بازگردند و سال بعد وارد مکه شوند تا بدین صورت مکیان مورد شماتت سایر اعراب قرار نگیرند. این نماینده سهیلبن عمرو نام داشت و پیامبر با دیدن او گفت: «قریش با فرستادن این مرد، قصد صلح دارند» (ابنهشام، ج ۲، ص ۷۸۳). پس از توافق دو طرف در مورد آزادی اسرا، میان پیامبر و نماینده قریش پیمان صلحی به امضا رسید. پیامبر چون به فواید این صلح آگاه بود، انعطاف زیادی نشان داد که موجب انتقاد و خشم برخی صحابه شد و حتی سخنان درشت و سؤالات طعنهآمیزی در مورد پیامبر از آنان شنیده میشد. نمونهای از انعطاف پیامبر، قبول درخواست سهیلبن عمرو بود مبنی بر حذف «بسماللّهالرحمنالرحیم» از ابتدای صلحنامه و نوشتن «باسمکاللهم» بهجای آن، و نیز حذف عنوان رسولاللّه بعد از نام آن حضرت و نوشتن «محمدبن عبداللّه» بهجای آن.[۵]
قریشیان، در کمتر از دو سال، بند اول صلحنامه را نقض کردند، زیرا طبق بند پایانی، قبیله بنیخزاعه با مسلمانان و قبیله بنیبکر با قریش همپیمان شدند، اما در نبردی که در سال هشتم میان این دو قبیله رخداد، مردانی از قریش به نفع بنیبکر، افرادی از بنیخزاعه را کشتند. این به معنای نقض صلح حدیبیه بود و با اینکه ابوسفیان شخصآ برای عذرخواهی به مدینه رفت، عذرش پذیرفته نشد و در اندک مدتی، پیامبر با سپاهی انبوه، که در زمان صلح و گسترش اسلام گردآمده بودند، عازم فتح مکه شد.[۶]
طبق معاهده حدیبیه، سال بعد (سال هفتم) پیامبر و مسلمانان به مکه رفتند و سه روز در نبود قریش در آنجا اقامت کردند و اعمال عمره را به جای آوردند. این واقعه به عمرةالقضاء معروف است. صلح حدیبیه، به شهادت تاریخ و طبق پیشبینیهای پیامبر و وعدههای قرآنی، برکات زیادی برای مسلمانان در پیداشت. به گفته مورخان، در صدر اسلام فتحی عظیمتر از فتح حدیبیه صورت نگرفت، زیرا در پرتو آن، آتش جنگ فرونشست و دعوت به اسلام رواج گرفت و اسلام در سراسر جزیرةالعرب گسترش یافت؛ به گونهای که از آغاز پیمان صلح تا نقض آن (۲۲ ماه)، تعداد کسانی که به اسلام گرویدند، بیش از کل تعداد مسلمانان تا آن زمان بود، چنانکه سپاه پیامبر در سال هشتم و در جریان فتح مکه به دههزار تن رسید و بزرگان قریش، مانند ابوسفیان و عمروعاص و خالدبن ولید، در همین دوران به اسلام گرویدند (رجوع کنید به واقدی، ج ۲، ص ۶۲۴؛ ابنهشام، ج ۲، ص ۷۸۸). در عین حال آرامش حاصل از صلح حدیبیه سبب شد که پیامبر علاوه بر تشدید فعالیتهای تبلیغی در شبهجزیره، به سرزمینهای خارجی هم توجه کند و در سال هفتم، پادشاهان و سران ممالک اطراف را نیز به اسلام دعوت نماید. اما مهمترین فایده این صلح، زمینهسازی برای فتح مکه بود که مدت کوتاهی پس از صلح حدیبیه به وقوع پیوست.[۷]
صلح حدیبیه نتایجش از همه جنگهایی که در گذشته بود بیشتر شد، چون صلحی بود که درست و دقیق در جای خودش صورت گرفت. مکه تقریباً زمینهاش آماده شد. در فاصله این دو سالِ صلح حدیبیه تا فتح مکه، عده زیادی مسلمان شدند. مسلمین هم آزادی پیدا کرده بودند و در مکه تبلیغ میکردند. دیگر اساساً رمقی از نظر روحی برای کفار باقی نمانده بود. تبلیغات دروغی که کفار کرده بودند (خیلی تبلیغات دروغ راجع به پیغمبر میکردند) بعد معلوم شد که همهاش دروغ است، و این آرزو در دل توده مردم مکه پیدا شده بود که مسلمان شوند.[۸]
رسول اکرم در سال ششم هجری به عنوان زیارت مکه [از مدینه خارج شدند.] ایام ماه حرام بود و در ماه حرام رسم جاهلیت هم این بود که دشمنان متعرض یکدیگر نمیشدند و خود قریش هم این رسم را در باره دیگران عمل میکردند. رسول اکرم به استناد این سنت- که بعد در خود اسلام هم محترم است- با عدهای برای انجام عمل حج در مکه روانه شدند. ولی وقتی به نزدیک مکه رسیدند، در محل حدیبیه، کفار قریش متوجه شدند، آمدند مانع شدند. هر چه که مسلمین گفتند این بر خلاف سنتی است که خود شما قبول دارید، قبول نکردند و نزدیک بود که جنگ در بگیرد؛ مسلمین هم اصرار داشتند که ما به زور و عنف وارد مکه میشویم، ولی خود رسول اکرم با اصرار مسلمین موافقت نکردند. آنجا یک قرارداد صلحی امضا شد و در آن قرارداد صلح به حسب ظاهر پیغمبر اکرم خیلی به آنها امتیاز داد، یعنی قرارداد طوری تنظیم شد که مسلمین اغلب ناراضی بودند و میگفتند این بیشتر به نفع کفار است تا به نفع ما. ولی البته بعد معلوم شد که این قرارداد به نفع مسلمین بوده و خیلی هم به نفع مسلمین بوده است.[۹]
از اصحاب پیامبر روایت است که گفته اند که ما بفتح مكه عالم نشديم مگر در روز حديبيه چه آن مبدء فتح مكه بود.[۱۰]
اگر ما بخواهيم دوران نبوت پيغمبراكرم صلى الله عليه و آله و سلم را دو تقسيم كنيم، مىشود كه قبل از صلح حديبيه را يك قسمت حساب كنيم و بعد از آن را قسمت ديگر حساب نماييم. صلح حديبيه بسيار سرنوشت ساز بوده و به همين دليل قرآن كريم آن را موشكافى مىكند و علل صلح حديبيه براى مسلمانان بيان مىنمايد، قبل از صلح حديبيه، مشركين قريش مىآمدند حتى در مدينه و بر مسلمانان حمله مىكردند، مسلمانان فقط حالت دفاعى داشتند، ولى ناگهان آنان مىخواهند به مكه بروند و عمره بجا آورند، در مسجد الحرام نماز بخوانند، اين موضوع خيلى براى طرفين متخاصم مهم است.[۱۱]
صلح حدیبیه مؤ ثرترین عامل براى فتح مکه در قرن هشتم هجرى بود.[۱۲]
صلح حديبيه به ظاهر صلح وسازش بود نه پيروزى وغلبه بر دشمن، امّا همين صلح به اندازه اى سود به حال اسلام داشت كه فتح خيبر ومكه را بايد يكى از ثمرات آن شمرد.[۱۳]
مسلمانان از اين صلح، چند امتياز و پيروزى مهم به شرح زير به دست آوردند:
1- عملًا به فريبخوردگان «مكّه» نشان دادند: آنها قصد كشتار ندارند، و براى شهر مقدّس «مكّه» و خانه خدا احترام فراوان قائلند، همين امر سبب جلب قلوب جمع كثيرى، به سوى اسلام شد.
2- «قريش» براى اولين بار، اسلام و مسلمين را به رسميت شناختند، مطلبى كه دليل بر تثبيت موقعيت آنها در جزيره «عربستان» بود.
3- بعد از «صلح حديبيه»، مسلمانان به راحتى مىتوانستند همه جا رفت و آمد كنند، و جان و مالشان محفوظ بود، و عملًا با مشركان از نزديك تماس پيدا مىكردند، تماسى كه نتيجهاش، شناخت بيشتر اسلام از سوى مشركان، و جلب توجه آنها به اسلام بود.
4- بعد از «صلح حديبيه»، راه براى نشر اسلام در سراسر «جزيره عرب»، گشوده شده، و آوازه صلحطلبى پيامبر صلى الله عليه و آله، اقوام مختلفى را كه برداشت غلطى از اسلام و شخص پيامبر صلى الله عليه و آله داشتند، به تجديد نظر وادار كرد، و امكانات وسيعى از نظر تبليغاتى به دست مسلمانان افتاد.
5- «صلح حديبيه»، راه را براى گشودن «خيبر» و بر چيدن اين غده سرطانى يهود، كه بالفعل و بالقوه، خطر مهمى براى اسلام و مسلمين محسوب مىشد، هموار ساخت.
- اصولًا وحشت «قريش» از درگيرى با سپاه هزار و چهارصد نفرى پيامبر صلى الله عليه و آله كه هيچ سلاح مهم جنگى با خود نداشتند، و پذيرفتن شرائط صلح، خود عامل مهمى براى تقويت روحيه طرفداران اسلام، و شكست مخالفان بود كه تا اين اندازه، از مسلمانان حساب بردند.
7- بعد از ماجراى «حديبيه»، پيامبر صلى الله عليه و آله نامههاى متعددى به سران كشورهاى بزرگ «ايران»، «روم»، «حبشه» و پادشاهان بزرگ جهان، نوشت، و آنها را به سوى اسلام دعوت كرد، و اين به خوبى نشان مىدهد كه تا چه حد «صلح حديبيه» اعتماد به نفس، به مسلمين داده بود، كه نه تنها در «جزيره عرب»، كه در دنياى بزرگ آن روز، راه خود را به پيش مىگشودند.[۱۴]
مطالعه بیشتر
- تاریخ سیاسی اسلام، رسول جعفریان.
منابع
- ↑ سیدی، سید محمد، «حدیبیه»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۲۰، ذیل مدخل.
- ↑ سیدی، سید محمد، «حدیبیه»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۲۰، ذیل مدخل.
- ↑ سیدی، سید محمد، «حدیبیه»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۲۰، ذیل مدخل.
- ↑ اداک، صابر، «حدیبیه»، دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ج۱۲، ذیل مدخل.
- ↑ اداک، صابر، «حدیبیه»، دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ج۱۲، ذیل مدخل.
- ↑ اداک، صابر، «حدیبیه»، دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ج۱۲، ذیل مدخل.
- ↑ اداک، صابر، «حدیبیه»، دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ج۱۲، ذیل مدخل.
- ↑ مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، تهران، صدرا، ۱۳۸۹، ج۶، ص۲۶۰.
- ↑ مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، تهران، صدرا، ۱۳۸۹، ج۶، ص۲۵۱.
- ↑ كاشانى، ملا فتح الله، تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين، تهران، كتابفروشى محمد حسن علمى، ۱۳۳۶، ج۸، ص۳۶۰.
- ↑ محسنى، شيخ محمد آصف، انوار هدايت، کابل، رسالات، ۱۳۹۴، ج۳، ص۱۶۹.
- ↑ طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه موسوی، محمد باقر، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۷۸، ج۱۸، ص۳۸۰.
- ↑ سبحانى، شیخ جعفر، منشور جاويد، قم، مؤسسه امام صادق (عليه السلام)، بیتا، ج۷، ص۲۹۸.
- ↑ مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیة، بیتا، ج۲۲، ص۲۵.