گردن زدن کافران در آیه ۴ سوره محمد: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
(تکمیل و بارگزاری)
 
(ابرابزار)
خط ۱: خط ۱:
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی =  
  | شاخه اصلی =
  |شاخه فرعی۱ =  
  |شاخه فرعی۱ =
  |شاخه فرعی۲ =  
  |شاخه فرعی۲ =
  |شاخه فرعی۳ =  
  |شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{سوال}}
{{سوال}}
آيه ی ۴ سوره ی محمد، به چه حادثه تاريخي اشاره دارد. آيا در عصر کنونی هم بايد با کفار چنين برخورد کرد؟
آیهٔ ۴ سورهٔ محمد، به چه حادثه تاریخی اشاره دارد. آیا در عصر کنونی هم باید با کفار چنین برخورد کرد؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
در آیه ۴ [[سوره محمد]]، روش برخورد با مشرکان در جنگ بیان شده است. عبارت «لقیتم» گر چه معنای عام ملاقات با کسی است، اما با وجود چند قرینه در آیه مانند صحبت از رفتار با اسیران، پایان جنگ و شهادت مجاهدان، معلوم می شود که معنای ملاقات، رویارویی در صحنه جنگ می باشد. عبارت «فضرب الرقاب» به معنای گردن زدن و کنایه از قتل است و چون روشن ترین مصداق قتل زدن گردن بوده است، در آیه از این عبارت استفاده شده است. بنابر این با توجه به معانی لغوی کلمات، معلوم می شود مراد از ملاقات و گردن زدن، قتال و جنگیدن در میدان جنگ می باشد.
در آیه ۴ [[سوره محمد]]، روش برخورد با مشرکان در جنگ بیان شده است. عبارت «لقیتم» گر چه معنای عام ملاقات با کسی است، اما با وجود چند قرینه در آیه مانند صحبت از رفتار با اسیران، پایان جنگ و شهادت مجاهدان، معلوم می‌شود که معنای ملاقات، رویارویی در صحنه جنگ می‌باشد. عبارت «فضرب الرقاب» به معنای گردن زدن و کنایه از قتل است و چون روشن‌ترین مصداق قتل زدن گردن بوده است، در آیه از این عبارت استفاده شده است. بنابر این با توجه به معانی لغوی کلمات، معلوم می‌شود مراد از ملاقات و گردن زدن، قتال و جنگیدن در میدان جنگ می‌باشد.


در ادامه در آیه زمان پایان قتال بیان شده است، که تا زمانی به جنگ ادامه دهید که نبرد پایان یابد و بعد از آن به احکام اسارت اشاره می کند که یا ایشان را آزاد کنید یا از آن ها فدیه و عوض دریافت کنید و سپس آزادشان کنید. بنابر این قتل بعد از جنگ به طور کلی منتفی شده است.
در ادامه در آیه زمان پایان قتال بیان شده است، که تا زمانی به جنگ ادامه دهید که نبرد پایان یابد و بعد از آن به احکام اسارت اشاره می‌کند که یا ایشان را آزاد کنید یا از آن‌ها فدیه و عوض دریافت کنید و سپس آزادشان کنید. بنابر این قتل بعد از جنگ به‌طور کلی منتفی شده است.


در پایان آیه نیز به بحث امتحان الهی اشاره می کند که هدف از این نبرد امتحان الهی است و افرادی که در این نبرد کشته می شوند اعمالشان ضایع نمی شود و رستگار خواهند بود.
در پایان آیه نیز به بحث امتحان الهی اشاره می‌کند که هدف از این نبرد امتحان الهی است و افرادی که در این نبرد کشته می‌شوند اعمالشان ضایع نمی‌شود و رستگار خواهند بود.
==متن آیه==
 
{{قرآن بزرگ|فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ کفَرُواْ فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتي إِذَا أَثخَْنتُمُوهُمْ فَشُدُّواْ الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنَّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِدَاءً حَتي تَضَعَ الحَْرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِک وَ لَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لاَنتَصَرَ مِنهُْمْ وَ لَاکن لِّيَبْلُوَاْ بَعْضَکم بِبَعْضٍ وَ الَّذِينَ قُتِلُواْ في سَبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ؛|
== متن آیه ==
ترجمه=و هنگامی که با کافران در میدان جنگ روبه‌رو شدید گردنهایشان را بزنید، (و این کار را همچنان ادامه دهید) تا به اندازه کافی دشمن را در هم بکوبید؛ در این هنگام اسیران را محکم ببندید؛ سپس یا بر آنان منّت گذارید (و آزادشان کنید) یا در برابر آزادی از آنان فدیه [= غرامت‌] بگیرید؛ (و این وضع باید همچنان ادامه یابد) تا جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهد، (آری) برنامه این است! و اگر خدا می‌خواست خودش آنها را مجازات می‌کرد، اما می‌خواهد بعضی از شما را با بعضی دیگر بیازماید؛ و کسانی که در راه خدا کشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را از بین نمی‌برد!
{{قرآن بزرگ|فَإِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کفَرُواْ فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتی إِذَا أَثخْنتُمُوهُمْ فَشُدُّواْ الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنَّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِدَاءً حَتی تَضَعَ الحْرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِک وَ لَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لاَنتَصَرَ مِنهْمْ وَ لَاکن لِّیَبْلُوَاْ بَعْضَکم بِبَعْضٍ وَ الَّذِینَ قُتِلُواْ فی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَن یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ؛|
ترجمه=و هنگامی که با کافران در میدان جنگ روبه‌رو شدید گردنهایشان را بزنید، (و این کار را همچنان ادامه دهید) تا به اندازه کافی دشمن را در هم بکوبید؛ در این هنگام اسیران را محکم ببندید؛ سپس یا بر آنان منّت گذارید (و آزادشان کنید) یا در برابر آزادی از آنان فدیه [= غرامت] بگیرید؛ (و این وضع باید همچنان ادامه یابد) تا جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهد، (آری) برنامه این است! و اگر خدا می‌خواست خودش آنها را مجازات می‌کرد، اما می‌خواهد بعضی از شما را با بعضی دیگر بیازماید؛ و کسانی که در راه خدا کشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را از بین نمی‌برد!
|سوره=محمد|آیه=۴}}
|سوره=محمد|آیه=۴}}


==شأن نزول آیه==
== شأن نزول آیه ==
[[علامه طباطبايي]] مي نويسند: در الدر المنثور است که ابن منذر از ابن جريح روايت کرده است، «در ذيل آيه {{قرآن|وَ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمالَهُمْ}} اين آيه درباره کساني از [[اصحاب رسول خدا(ص)]] نازل شده است که در [[جنگ احد]] کشته شدند.»<ref>سيوطي، جلال الدين، الدر المنثور، ج۶، ص۴۸.</ref>
[[علامه طباطبایی]] می‌نویسند: در الدر المنثور است که ابن منذر از ابن جریح روایت کرده است، «در ذیل آیه {{قرآن|وَ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمالَهُمْ}} این آیه درباره کسانی از [[اصحاب رسول خدا(ص)]] نازل شده است که در [[جنگ احد]] کشته شدند.»<ref>سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، ج۶، ص۴۸.</ref>


از این آيه اینطور برداشت می شود که این آیه عام است و در صدد بيان يک قاعده ی کلي است و تا [[روز قيامت]] و در همه ی عصر ها که جنگي ميان کفار و اسلام اتفاق بيفتد، اين آيه مصداق دارد. بنابراين، ديدگاه درالمنثور و افراد ديگر که اين آيه را به جنگ احد، مقيد مي کنند درست نمي باشد.<ref>طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان، ترجمه موسوي همداني، محمد باقر، قم، جامعه مدرسين، ج۱۸، ص۳۴۴.</ref>
از این آیه اینطور برداشت می‌شود که این آیه عام است و در صدد بیان یک قاعدهٔ کلی است و تا [[روز قیامت]] و در همهٔ عصرها که جنگی میان کفار و اسلام اتفاق بیفتد، این آیه مصداق دارد؛ بنابراین، دیدگاه درالمنثور و افراد دیگر که این آیه را به جنگ احد، مقید می‌کنند درست نمی‌باشد.<ref>طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ترجمه موسوی همدانی، محمد باقر، قم، جامعه مدرسین، ج۱۸، ص۳۴۴.</ref>


==ملاقات کفار در میدان جنگ==
== ملاقات کفار در میدان جنگ ==
«ضرب الرقاب» مصدر است و در تقدير چنين است: «اضربوا ضرب الرقاب» بزنید گردنشان را. همانطور که واضح است گردن زدن کنايه از قتل است، و چون گردن زدن روشن ترين مصداق قتل بوده روي آن تکيه شده است و هدف این است که دشمن از پای درآید.  
«ضرب الرقاب» مصدر است و در تقدیر چنین است: «اضربوا ضرب الرقاب» بزنید گردنشان را. همان‌طور که واضح است گردن زدن کنایه از قتل است، و چون گردن زدن روشن‌ترین مصداق قتل بوده روی آن تکیه شده است و هدف این است که دشمن از پای درآید.
«لقيتم» از ماده ی «لقاء»، به معناي «جنگ» است. قرائن متعددي در خود اين آيه وجود دارد که معنای لقاء، در این آیه رویارویی برای نبرد و جنگ می باشد، مانند بحث از رفتار با «اسيران» و واژه ی «حرب» (جنگ) و «شهادت در راه خدا» که در ذيل آيه آمده است. بنابر این با وجود اینکه «لقاء» گاه به معناي هر گونه ملاقات و گاه به معناي روبرو شدن در ميدان جنگ استعمال می شود و در قرآن مجيد در هر دو معني به کار رفته است، اما با توجه به قرائن در آیه، معنای رویارویی در جنگ برداشت می شود.  
«لقیتم» از مادهٔ «لقاء»، به معنای «جنگ» است. قرائن متعددی در خود این آیه وجود دارد که معنای لقاء، در این آیه رویارویی برای نبرد و جنگ می‌باشد، مانند بحث از رفتار با «اسیران» و واژهٔ «حرب» (جنگ) و «شهادت در راه خدا» که در ذیل آیه آمده است. بنابر این با وجود اینکه «لقاء» گاه به معنای هر گونه ملاقات و گاه به معنای روبرو شدن در میدان جنگ استعمال می‌شود و در قرآن مجید در هر دو معنی به کار رفته است، اما با توجه به قرائن در آیه، معنای رویارویی در جنگ برداشت می‌شود.


در عبارت {{قرآن|حَتَّي تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها}} «حتي» غايت و مدت انجام «فضرب الرقاب» است، یعنی به قتل کفار تا زمانی که جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهد، ادامه دهید و بعد از آن دیگران را به اسارت بگیرید. نکته قابل توجه این است که بارهای سنگین در آیه به جنگ نسبت داده شده است و به این معنا است که تا بارهای سنگین در جنگ که کنایه از سلاح ها و مواردی که جنگجویان با خود به همراه دارند بر زمین گذاشته نشود، جنگ پایان نخواهد پذیرفت.
در عبارت {{قرآن|حَتَّی تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها}} «حتی» غایت و مدت انجام «فضرب الرقاب» است، یعنی به قتل کفار تا زمانی که جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهد، ادامه دهید و بعد از آن دیگران را به اسارت بگیرید. نکته قابل توجه این است که بارهای سنگین در آیه به جنگ نسبت داده شده است و به این معنا است که تا بارهای سنگین در جنگ که کنایه از سلاح‌ها و مواردی که جنگجویان با خود به همراه دارند بر زمین گذاشته نشود، جنگ پایان نخواهد پذیرفت.


==دستور به اسارت بعد از پایان جنگ==
== دستور به اسارت بعد از پایان جنگ ==
«اثخنتموهم» از ماده ی «ثخن» به معناي غلظت و صلابت است و به همين مناسبت به پيروزي و غلبه ی آشکار و تسلط کامل بر دشمن اطلاق مي شود. گرچه غالب مفسران اين جمله را به معناي کثرت و شدت کشتار از دشمن گرفته اند، ولي چنان که گفتيم اين معني در ريشه ی لغوي این عبارت نيست، اما از آن جا که گاه جز با کشتار شديد و وسيع دشمن، خطر بر طرف نمي گردد، يکي از مصاديق اين جمله در چنين شرائطي مي تواند مسأله کشتار بوده باشد نه مفهوم اصلي آن.<ref>در «لسان العرب» از ابن الاعرابي نقل مي کند که اثخن اذا غلب و قهر.</ref>  
«اثخنتموهم» از مادهٔ «ثخن» به معنای غلظت و صلابت است و به همین مناسبت به پیروزی و غلبهٔ آشکار و تسلط کامل بر دشمن اطلاق می‌شود. گرچه غالب مفسران این جمله را به معنای کثرت و شدت کشتار از دشمن گرفته‌اند، ولی چنان که گفتیم این معنی در ریشهٔ لغوی این عبارت نیست، اما از آن جا که گاه جز با کشتار شدید و وسیع دشمن، خطر بر طرف نمی‌گردد، یکی از مصادیق این جمله در چنین شرائطی می‌تواند مسئله کشتار بوده باشد نه مفهوم اصلی آن.<ref>در «لسان العرب» از ابن الاعرابی نقل می‌کند که اثخن اذا غلب و قهر.</ref>


با توجه به عبارت «اثخنتموهم»، آيه ی فوق بيانگر يک دستور جنگي است که پيش از درهم شکستن قطعي مقاومت دشمن، نبايد اقدام به گرفتن اسير کرد، چرا که پرداختن به اين امر گاهي سبب تزلزل موقعيت مسلمانان در جنگ خواهد شد و پرداختن به امر اسيران، ممکن است آن ها را از وظيفه ی اصلي خود باز دارد.
با توجه به عبارت «اثخنتموهم»، آیهٔ فوق بیانگر یک دستور جنگی است که پیش از درهم شکستن قطعی مقاومت دشمن، نباید اقدام به گرفتن اسیر کرد، چرا که پرداختن به این امر گاهی سبب تزلزل موقعیت مسلمانان در جنگ خواهد شد و پرداختن به امر اسیران، ممکن است آن‌ها را از وظیفهٔ اصلی خود بازدارد.


«فشدوا الوثاق» (با توجه به اين که «وثاق» به معناي طناب يا هرچيزي است که با آن مي بندند) اشاره به محکم کاري در بستن اسيران است، مبادا اسير از فرصت استفاده کند و خود را آزاد ساخته و ضربه کاري وارد سازد.
«فشدوا الوثاق» (با توجه به این که «وثاق» به معنای طناب یا هرچیزی است که با آن می‌بندند) اشاره به محکم کاری در بستن اسیران است، مبادا اسیر از فرصت استفاده کند و خود را آزاد ساخته و ضربه کاری وارد سازد.


==حکم اسیران==
== حکم اسیران ==
در جمله ی {{قرآن|فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً}} حکم اسيران جنگي بيان مي شود که بعد از خاتمه جنگ بايد در مورد آن ها تصمیم گیری شود، مي فرمايد: يا بر آن ها منت بگذاريد و بدون عوض آزادشان کنيد و يا از آن ها فديه و عوض بگيريد و آزاد نمایيد
در جملهٔ {{قرآن|فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً}} حکم اسیران جنگی بیان می‌شود که بعد از خاتمه جنگ باید در مورد آن‌ها تصمیم‌گیری شود، می‌فرماید: یا بر آن‌ها منت بگذارید و بدون عوض آزادشان کنید یا از آن‌ها فدیه و عوض بگیرید و آزاد نمایید


به اين ترتيب اسير جنگي را نمي توان بعد از پايان جنگ به قتل رسانيد، بلکه رهبر مسلمين طبق مصالحي که در نظر مي گيرد، آن ها را گاه بدون عوض، گاه با عوض، آزاد مي سازد. در مورد عوض هم گفته شده است که از توانایی این فرد استفاده شود، مثلا برای تدریس به فرزندان [[مسلم|مسلمانان]] از او استفاده شود.
به این ترتیب اسیر جنگی را نمی‌توان بعد از پایان جنگ به قتل رسانید، بلکه رهبر مسلمین طبق مصالحی که در نظر می‌گیرد، آن‌ها را گاه بدون عوض، گاه با عوض، آزاد می‌سازد. در مورد عوض هم گفته شده است که از توانایی این فرد استفاده شود، مثلاً برای تدریس به فرزندان [[مسلم|مسلمانان]] از او استفاده شود.


==جنگ محل آزمون الهی==
== جنگ محل آزمون الهی ==
در ادامه این عبارت می آید که :{{قرآن|وَ لکنْ لِيَبْلُوَا بَعْضَکمْ بِبَعْضٍ}} «اما خدا مي خواهد بعضي از شما را با بعضي ديگر بيازمايد». اين در حقيقت فلسفه ی جنگ و نکته ی اصلي درگيري حق و باطل است، در اين پيکارها صفوف مؤمنان واقعي از اهل سخن جدا مي شوند. استعدادها شکوفا مي گردد و نيروي استقامت زنده مي شود و هدف اصلي زندگي دنيا که آزمودگي و پرورش قدرت ايمان است تأمين مي گردد.
در ادامه این عبارت می‌آید که :{{قرآن|وَ لکنْ لِیَبْلُوَا بَعْضَکمْ بِبَعْضٍ}} «اما خدا می‌خواهد بعضی از شما را با بعضی دیگر بیازماید». این در حقیقت فلسفهٔ جنگ و نکتهٔ اصلی درگیری حق و باطل است، در این پیکارها صفوف مؤمنان واقعی از اهل سخن جدا می‌شوند. استعدادها شکوفا می‌گردد و نیروی استقامت زنده می‌شود و هدف اصلی زندگی دنیا که آزمودگی و پرورش قدرت ایمان است تأمین می‌گردد.


و در آيه قبل از این آیه آمده است: {{قرآن|وَ لِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ يَمْحَقَ الْکافِرِينَ}}: «هدف اين است که خداوند (در سايه اين پيکارها) افراد با ايمان را خالص گرداند و کافران را نابود سازد».
و در آیه قبل از این آیه آمده است: {{قرآن|وَ لِیُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ یَمْحَقَ الْکافِرِینَ}}: «هدف این است که خداوند (در سایه این پیکارها) افراد با ایمان را خالص گرداند و کافران را نابود سازد».


{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}
==معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:==


۱ـ تفسير احسن الحديث، علي اکبر قرشي، ج۳، ص۶۳ و ج۱۰، ص۱۷۸.
== معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر ==
۱ـ تفسیر احسن الحدیث، علی اکبر قرشی، ج۳، ص۶۳ و ج۱۰، ص۱۷۸.


۲ـ تفسير هدايت؛ گروهي از مترجمان، ج۲، ص۳۱۵ و ج۱۳، ص۲۰۴.
۲ـ تفسیر هدایت؛ گروهی از مترجمان، ج۲، ص۳۱۵ و ج۱۳، ص۲۰۴.
{{پایان مطالعه بیشتر}}
{{پایان مطالعه بیشتر}}


==منابع==
== منابع ==
<references />
{{پانویس}}


{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
خط ۶۴: خط ۶۵:
  | تیترها = شد
  | تیترها = شد
  | ویرایش = شد
  | ویرایش = شد
  | لینک‌دهی =شد  
  | لینک‌دهی =شد
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر = شد
  | تغییر مسیر = شد
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =
  | بازبینی =  
  | بازبینی =
  | تکمیل =  
  | تکمیل =
  | اولویت = ب
  | اولویت = ب
  | کیفیت = ب
  | کیفیت = ب
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ ‏۱۸ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۱۲

سؤال

آیهٔ ۴ سورهٔ محمد، به چه حادثه تاریخی اشاره دارد. آیا در عصر کنونی هم باید با کفار چنین برخورد کرد؟

در آیه ۴ سوره محمد، روش برخورد با مشرکان در جنگ بیان شده است. عبارت «لقیتم» گر چه معنای عام ملاقات با کسی است، اما با وجود چند قرینه در آیه مانند صحبت از رفتار با اسیران، پایان جنگ و شهادت مجاهدان، معلوم می‌شود که معنای ملاقات، رویارویی در صحنه جنگ می‌باشد. عبارت «فضرب الرقاب» به معنای گردن زدن و کنایه از قتل است و چون روشن‌ترین مصداق قتل زدن گردن بوده است، در آیه از این عبارت استفاده شده است. بنابر این با توجه به معانی لغوی کلمات، معلوم می‌شود مراد از ملاقات و گردن زدن، قتال و جنگیدن در میدان جنگ می‌باشد.

در ادامه در آیه زمان پایان قتال بیان شده است، که تا زمانی به جنگ ادامه دهید که نبرد پایان یابد و بعد از آن به احکام اسارت اشاره می‌کند که یا ایشان را آزاد کنید یا از آن‌ها فدیه و عوض دریافت کنید و سپس آزادشان کنید. بنابر این قتل بعد از جنگ به‌طور کلی منتفی شده است.

در پایان آیه نیز به بحث امتحان الهی اشاره می‌کند که هدف از این نبرد امتحان الهی است و افرادی که در این نبرد کشته می‌شوند اعمالشان ضایع نمی‌شود و رستگار خواهند بود.

متن آیه

شأن نزول آیه

علامه طباطبایی می‌نویسند: در الدر المنثور است که ابن منذر از ابن جریح روایت کرده است، «در ذیل آیه ﴿وَ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمالَهُمْ این آیه درباره کسانی از اصحاب رسول خدا(ص) نازل شده است که در جنگ احد کشته شدند.»[۱]

از این آیه اینطور برداشت می‌شود که این آیه عام است و در صدد بیان یک قاعدهٔ کلی است و تا روز قیامت و در همهٔ عصرها که جنگی میان کفار و اسلام اتفاق بیفتد، این آیه مصداق دارد؛ بنابراین، دیدگاه درالمنثور و افراد دیگر که این آیه را به جنگ احد، مقید می‌کنند درست نمی‌باشد.[۲]

ملاقات کفار در میدان جنگ

«ضرب الرقاب» مصدر است و در تقدیر چنین است: «اضربوا ضرب الرقاب» بزنید گردنشان را. همان‌طور که واضح است گردن زدن کنایه از قتل است، و چون گردن زدن روشن‌ترین مصداق قتل بوده روی آن تکیه شده است و هدف این است که دشمن از پای درآید. «لقیتم» از مادهٔ «لقاء»، به معنای «جنگ» است. قرائن متعددی در خود این آیه وجود دارد که معنای لقاء، در این آیه رویارویی برای نبرد و جنگ می‌باشد، مانند بحث از رفتار با «اسیران» و واژهٔ «حرب» (جنگ) و «شهادت در راه خدا» که در ذیل آیه آمده است. بنابر این با وجود اینکه «لقاء» گاه به معنای هر گونه ملاقات و گاه به معنای روبرو شدن در میدان جنگ استعمال می‌شود و در قرآن مجید در هر دو معنی به کار رفته است، اما با توجه به قرائن در آیه، معنای رویارویی در جنگ برداشت می‌شود.

در عبارت ﴿حَتَّی تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها «حتی» غایت و مدت انجام «فضرب الرقاب» است، یعنی به قتل کفار تا زمانی که جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهد، ادامه دهید و بعد از آن دیگران را به اسارت بگیرید. نکته قابل توجه این است که بارهای سنگین در آیه به جنگ نسبت داده شده است و به این معنا است که تا بارهای سنگین در جنگ که کنایه از سلاح‌ها و مواردی که جنگجویان با خود به همراه دارند بر زمین گذاشته نشود، جنگ پایان نخواهد پذیرفت.

دستور به اسارت بعد از پایان جنگ

«اثخنتموهم» از مادهٔ «ثخن» به معنای غلظت و صلابت است و به همین مناسبت به پیروزی و غلبهٔ آشکار و تسلط کامل بر دشمن اطلاق می‌شود. گرچه غالب مفسران این جمله را به معنای کثرت و شدت کشتار از دشمن گرفته‌اند، ولی چنان که گفتیم این معنی در ریشهٔ لغوی این عبارت نیست، اما از آن جا که گاه جز با کشتار شدید و وسیع دشمن، خطر بر طرف نمی‌گردد، یکی از مصادیق این جمله در چنین شرائطی می‌تواند مسئله کشتار بوده باشد نه مفهوم اصلی آن.[۳]

با توجه به عبارت «اثخنتموهم»، آیهٔ فوق بیانگر یک دستور جنگی است که پیش از درهم شکستن قطعی مقاومت دشمن، نباید اقدام به گرفتن اسیر کرد، چرا که پرداختن به این امر گاهی سبب تزلزل موقعیت مسلمانان در جنگ خواهد شد و پرداختن به امر اسیران، ممکن است آن‌ها را از وظیفهٔ اصلی خود بازدارد.

«فشدوا الوثاق» (با توجه به این که «وثاق» به معنای طناب یا هرچیزی است که با آن می‌بندند) اشاره به محکم کاری در بستن اسیران است، مبادا اسیر از فرصت استفاده کند و خود را آزاد ساخته و ضربه کاری وارد سازد.

حکم اسیران

در جملهٔ ﴿فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً حکم اسیران جنگی بیان می‌شود که بعد از خاتمه جنگ باید در مورد آن‌ها تصمیم‌گیری شود، می‌فرماید: یا بر آن‌ها منت بگذارید و بدون عوض آزادشان کنید یا از آن‌ها فدیه و عوض بگیرید و آزاد نمایید

به این ترتیب اسیر جنگی را نمی‌توان بعد از پایان جنگ به قتل رسانید، بلکه رهبر مسلمین طبق مصالحی که در نظر می‌گیرد، آن‌ها را گاه بدون عوض، گاه با عوض، آزاد می‌سازد. در مورد عوض هم گفته شده است که از توانایی این فرد استفاده شود، مثلاً برای تدریس به فرزندان مسلمانان از او استفاده شود.

جنگ محل آزمون الهی

در ادامه این عبارت می‌آید که :﴿وَ لکنْ لِیَبْلُوَا بَعْضَکمْ بِبَعْضٍ «اما خدا می‌خواهد بعضی از شما را با بعضی دیگر بیازماید». این در حقیقت فلسفهٔ جنگ و نکتهٔ اصلی درگیری حق و باطل است، در این پیکارها صفوف مؤمنان واقعی از اهل سخن جدا می‌شوند. استعدادها شکوفا می‌گردد و نیروی استقامت زنده می‌شود و هدف اصلی زندگی دنیا که آزمودگی و پرورش قدرت ایمان است تأمین می‌گردد.

و در آیه قبل از این آیه آمده است: ﴿وَ لِیُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ یَمْحَقَ الْکافِرِینَ: «هدف این است که خداوند (در سایه این پیکارها) افراد با ایمان را خالص گرداند و کافران را نابود سازد».


معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر

۱ـ تفسیر احسن الحدیث، علی اکبر قرشی، ج۳، ص۶۳ و ج۱۰، ص۱۷۸.

۲ـ تفسیر هدایت؛ گروهی از مترجمان، ج۲، ص۳۱۵ و ج۱۳، ص۲۰۴.


منابع

  1. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، ج۶، ص۴۸.
  2. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ترجمه موسوی همدانی، محمد باقر، قم، جامعه مدرسین، ج۱۸، ص۳۴۴.
  3. در «لسان العرب» از ابن الاعرابی نقل می‌کند که اثخن اذا غلب و قهر.