سکولاریسم: تفاوت میان نسخه‌ها

(ابرابزار)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=A.rezapour }}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}

نسخهٔ ‏۱۶ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۴۹

سؤال

سکولاریسم را توضیح دهید

سکولاریسم هم به معنای جدایی دین از سیاست آمده است و هم به معنای دنیاگرایی که ارزش‌ها و معیارهای دینی را کنار می‌نهد و خود به عنوان یک مکتب فکری جای آن می‌نشیند و مخالف حیات دینی است. به این معنا سکولاریسم مرجع و منبع اخلاق و معیارهای داوری در زیست بشر را تنها عرف و عقل می‌داند و اجازه ورود دین به این عرصه‌ها را نمی‌دهد. به یک معنا دنیاگرایی یا عرفی‌سازی، اِعراض و رویگردانی از دین در ساحت اندیشه و زیست بشری است.

تعریف سکولاریسم

واژه سکولاریسم (secularism) از ماده «secular» اخذ گردیده است این واژه نیز از (seculum) که لاتینی است، مشتق شده است و به معنای گیتی و دنیا بویژه دنیا در برابر مسیحیت (دین) تعریف می‌شود.[۱]

برای واژه سکولار (secular) معادل‌های متفاوتی در زبان فارسی ذکر شده است. از جمله، بشری، زمینی (غیر معنوی)، دنیوی، غیر مذهبی، این دنیایی، عرفی و این جهانی می‌باشد.[۲] بر این اساس سکولاریسم (secularism) به معنای عرفی گرایی، دنیایی گرایی، دنیوی گرایی و … می‌باشد.

در زبان عربی پیش‌تر از دهه‌های اخیر، لا دینی معادل سکولاریسم قرار داده می‌شد اما اخیراً از اصطلاحات «عِلمانیه» و «عَلَمانیه» استفاده می‌شود. واژه دیگری که در فرهنگ غرب کنار سکولاریسم ذکر می‌شود لائیسیسم (laicism) است. این واژه از دو کلمه لاتینی (laos) به معنای مردم و (laikos) به معنای عامه مردم مشتق شده است.[۳] هرچند عده‌ای تفاوت‌هایی در کاربرد این دو واژه در فرهنگ غرب می‌آورند. مثل اینکه سکولار در کشورهای با مذهب پروتستان رواج دارد ولائیک در کشورهای با مذهب کاتولیک، اما ظاهراً این دو واژه دارای مفهومی متشابه‌اند و صرفاً تفاوتها در ریشه لاتینی و یونانی آن دو است. در فرهنگ آکسفورد ذیل واژهٔ سکولاریسم چنین آمده است: اعتقاد به این که قوانین، آموزش و سایر امور اجتماعی، به جای آن که بر مذهب مبتنی گردد، بر داده‌های علمی بنا شود. در فرهنگ وِبستِر آمده است: سکولاریسم عبارت است از اعتقاد به این که زندگی و امور مربوط به آن باید از دین فاصله بگیرد و ملاحظات دین نادیده گرفته شود. بر این اساس، ارزش‌های اخلاقی و روش‌های اجتماعی باید با توجه به معیشت دنیوی و رفاه اجتماعی تعیین گردد، نه با رجوع به دین.[۴]

سلب مالکیت از کلیسا جوهر تاریخی سکولاریزاسیون بود و از آنجا که جامعهٔ فئودالی خصلت موزاییکی داشت و حوزه‌های سیاسی اقتصادی و فرهنگی از یکدیگر انفکاک نداشتند، هرگونه تحول بنیادی در یک حوزه، دیگر حوزه‌ها را متحول می‌ساخت.[۵]

چیستی سکولاریسم

تعاریف متعددی از اصطلاح سکولاریسم ارائه گردیده است که در این‌جا بعد از آوردن چند تعریف، تعریف خودمان را مطرح خواهیم نمود.

ماکس وبر (max weber) سکولاریسم را به معنای «جدا بودن جامعه دینی از جامعه سیاسی» می‌داند به طوری که دولت، حق هیچ گونه اعمال قدرت در امور دینی نداشته باشد و کلیسا نیز نتواند در امور سیاسی مداخله کند.[۶]

تعریف دیگر این است که «سکولاریسم» نظامی عقلانی است که روابط بین افراد، گروه‌ها، مؤسسات را با دولت براساس مبادی و قوانین عمومی که متضمن تساوی افراد جامعه در قبال آن است تنظیم می‌کند که برخی از مهم‌ترین شاخصه‌های آن: جدایی دین از دولت، برقراری مساوات بین افراد ملّت علی‌رغم اختلاف دینی، که محاکم مدنی عمومی آن را تنظیم می‌کنند، اخذ حاکمیت و مشروعیت حکومت از ملّت، منزلت داشتن فرهنگ علمی و عقلانی، به رسمیت شناختن حقوق مذاهب و قومیت‌های دینی گوناگون و آزادی دین از سیطره دولت و دولت از سیطره دین، می‌باشد[۷][۸] و برخی در تعریف سکولاریسم می‌گویند: «در عصر جدید سکولاریسم به معنای کنار گذاشتن آگاهانه دین از صحنه معیشت و سیاست معرفی شده است.»[۹] یا تعریف دیگری می‌آورد: «سکولاریسم نظامی است که بین دو جنبه روحانی و دنیوی فاصله می‌اندازد.»[۱۰] اکنون با در نظر گرفتن این تعاریف، سکولاریسم در رویکردی سلبی، دین را از حوزه عمومی و زندگی اجتماعی کنار گذاشتن است و در رویکردی اثباتی قرار دادن اموری نظیر عقل، عرف، عقلانیت، دموکراسی، علم و … بر جای دین می‌باشد. که یکی از امور اجتماعی حکومت است. در اروپای قرن چهارم (۳۱۳ م) که با مسیحی شدن امپراتور کنستانتین، مسیحیت مذهب رسمی روم اعلام شد، شخص امپراتور معتقد بود که مشروعیت حکومت خود را مستقیماً از خدا دریافت کرده است و رهبران کلیسا معتقد بودند که این مشروعیت از جانب خدا و با وساطت کلیسا و دین نصیب حکومت امپراتور شده است. (پس تا اینجا دین در یکی از حوزه‌های اجتماعی دخالت کرده و مرجع نهایی مشروعیت حکومت تلقی می‌گردد) اما در اواخر قرون وسطی عقیده بر این بود که مشروعیت حکومت مستقیماً از جانب خدا به حکومت‌ها داده می‌شود (تئوکراسی) و بدین ترتیب اندکی از مرجعیت دین کاسته شد. در قرن هفدهم و قرن‌های بعدی، دین و مذهب این نقش را نیز در کشورهای غربی از دست داده و مشروعیت حکومت‌ها از جانب آراء عمومی مردم (دموکراسی) بدست آمد.

همان‌طور که در مثال بالا دیده می‌شود سکولاریسم همان خارج کردن دین از حوزه‌های عمومی و بخشیدن مرجعیت و نفوذ آن به امور دیگری همچون آراء عمومی است. البته در موارد دیگر این جایگزین، عقل، عرف، علم یا… معرفی می‌شود. به عبارت ساده‌تر، دیگر دین در حوزه‌های عمومی فصل الخطاب نیست و حرف آخر را نمی‌زند.

ابعاد سکولاریسم

سکولاریسم دارای سه بعد اصلی است که بعد سیاسی آن نهاد دین و دولت را جدا می‌داند، بعد اخلاقی، مرجع نهایی را نه دین، که عقل و عرف و وجدان آدمی می‌پندارد و در بعد فلسفی، انسان محور و هدف اندیشه اوست.

سکولاریسم سیاسی

سکولاریسم سیاسی، نهاد دین و دولت را از هم جدا می‌داند. حکومت سکولار حکومتی است که با دین ضدیت ندارد، اما دین را نه مبنای مشروعیت خود قرار می‌دهد و نه مبنای عمل خود.[۱۱] در نظام‌های سکولار، حکومت‌ها به پشتوانه آراء مردم مقبولیت و مشروعیت پیدا می‌کنند، و عمل آن‌ها را هم، قانون‌هایی تعیین و تحدید می‌کند که خود مردم وضع کرده‌اند. حکومت و نظام سیاسی بر مبنای قوانین علمی و بشری استوار است نه بر اساس قوانین دینی. در چنین نظامی، مشروعیت حکومت و مبنای نظام حکومتی از دین نشأت نمی‌گیرد.[۱۲]

سکولاریسم اخلاقی و معرفتی

در معنای سکولاریسم که عمومیت بیشتری نسبت به سکولاریسم سیاسی دارد دین هیچ نقش و جایگاهی در عرصهٔ حیات اجتماعی بشر و جامعه ندارد، نه در عرصهٔ سیاست و نه در دیگر عرصه‌های اجتماعی، از قبیل تعلیم و تربیت و آموزش و… بلکه دین تنها در حوزه خصوصی افراد نقش ایفا می‌کند و بیرون از آن مداخله‌ای ندارد.

برخی سکولاریسم را جایگزین دین پنداشته‌اند تا جایی که سکولاریسم در حوزه خصوصی افراد هم وارد شده است و مبنا و معیار همه وجوه زندگی شده است. هرگونه ساحت بشر از قبیل فرهنگ، حکومت، جامعه، اقتصاد تحت تأثیر عقل، عرف و علم است و دین یا وحی یا امر دیگری خارج از اراده خود انسان نباید وارد چگونه زندگی کردن انسان شود.

نقد سکولاریسم

سکولاریسم اگرچه در ناحیه اجرا با حضور دین به مثابه امری فردی و شخصی چه بسا ناسازگاری نشان ندهد؛ اما در ناحیه طرح از آنجایی که طرح آن بر مبنای علم‌گرایی و علم‌زدگی استوار است با الحاد و بی‌دینی و آتئیسم و لائیسیسم تلازم و هم‌آغوشی آشکاری دارد.[۱۳] سکولاریسم با فراگیر شدنش چنان دنیا را به سمت معیشت حساب شده و عقل حسابگر و اخلاق سودجویانه برده است که بسیاری از امور اخلاقی همچون گذشت، فداکاری، ایثار و… از بین رفته است. در جهان سکولار، تنها چیزی که اهمیت وافر دارد، لذت و رفاه انسان است و چیز دیگری نمی‌تواند نقش ایفا کند. جهانی که برای رضایت همگانی نیاز زیادی دارد تا انسان‌ها دستگیر هم باشند و توجه به خواست و احتیاج دیگران از دغدغه‌ها و تکالیف هر انسانی باشد، به سمتی می‌رود که هر انسان تنها رضایت خود برایش اهمیت دارد و در جهانبینی او، آنچه که محور و مقصود است، لذت و رضایت خودش است. در چنین فضایی و تسلط اندیشه سکولار، رفته رفته جهان به سمتی می‌رود که انسان تنها نیازها و حوایج خود را می‌بیند و هدف از زندگی فقط رفاه و لذت خودش اوست و برای رسیدن به چنین امری از هر راهی وارد می‌شود و دست به هر کاری می‌زند تا به خواسته خودش برسد.


مطالعه بیشتر

علی، ربانی گلپایگانی، ریشه‌ها و نشانه‌های سکولاریسم، ‏کانون اندیشه جوان.

کتاب نقد، (ویژه‌نامه سکولاریسم) شماره ۱ و ۲ و ۳.

آیت الله جوادی آملی، نسبت دین و دنیا.

محمد حسن زورق، نخستین رویارویی‌های اسلام و سکولاریسم، نشر هرمس


منابع

  1. The shorter oford Engish Dictionary. V. ۲ ۱۹۹۱.
  2. بریجانیان، ماری، فرهنگ اصطلاحات فلسفه و علوم اجتماعی، ویراستار بهاء الدین خرمشاهی، تهران، مرکز مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۱.
  3. The Oxford English Dictionary. Vol.6 P.۲۸.
  4. نقد مبانی سکولاریسم، علی ربانی گلپایگانی، صفحه ۴
  5. بریان ویلسون، جدا انگاری دین و دنیا در: مرچا الیاده، فرهنگ و دین، مجموعه مقالات، ص ۱۲۶
  6. اعوانی و دیگران، سکولاریسم و فرهنگ، نامه فرهنگ، ۱۳۷۵، ش۲۱، ص۱۵.
  7. حلیم برکات، المجتمع العربی المعاصر، بیروت مرکز الدراسات الوحده العربیه، الطبعه الرابعه، ۱۹۹۱، ص۲۵۱–۲۵۰.
  8. البته این امور کمتر به تحقق رسیده‌اند و تا به حال به جز مورد آخر آن یعنی رهایی دولت از سایه دین دیگر موارد چندان تحقق پیدا نکرده‌اند.
  9. سروش، عبدالکریم، معنا و مبنای سکولاریسم، تهران، کیان، ش۲۶، ص۶.
  10. شبلی العسیمی، العلمانیه والدوله الدینیه، بیروت، مؤسسه العربیه للدراسات والنشر، ۱۹۹۰، ص۳۸.
  11. نقد مبانی سکولاریسم، علی ربانی گلپایگانی، صفحه ۴
  12. تحلیل و نقد سکولاریسم، فصلنامه پیام حوزه 1381 شماره ۳۶، علی ربانی گلپایگانی
  13. عبدالرسول بیات، فرهنگ واژه‌ها، صفحه۳۳۶