اثبات‌پذیری معجزه: تفاوت میان نسخه‌ها

(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جا:ویرایش}} {{شروع متن}} {{سوال}} آيا معجزه اثبات پذير است؟ {{پایان سوال}} {{پاسخ}}...» ایجاد کرد)
 
(ابرابزار)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=Rezapour }}
{{در دست ویرایش|کاربر=Rezapour}}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
آيا معجزه اثبات پذير است؟
آیا معجزه اثبات پذیر است؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
ديدگاه سنتي (در مغرب زمين) در مورد اعجاز، مبتني بر عقل گرايي کلاسيک (در برابر عقل گرايي انتقادي) است، آنها معتقدند که مي توان به حقيقت يقيني و مطمئن دست يافت با شهود عقل و يا تکيه بر قضاياي اوليه متعارف مي توان به حقايق کلي دست يافت و ساير حقايق را به کمک قياس استنتاجي که به استنتاج منطقي از شناخت حاصل از شهود و بينش بي واسطه است، به دست آورد، همچنين معتقدند که ميان معرفت حقيقي از يک سو و باور عقيده محض از ديگر سو، تفاوت وجود دارد و آن اين که مشخصه معرفت حقيقي در اثبات پذيري آن است.}}<ref>هانس البرات، عقل گرايي انتقادي، ترجمه رحمان افشار، کيان، شماره ۳۱، ص۲۲.</ref>
دیدگاه سنتی (در مغرب زمین) در مورد اعجاز، مبتنی بر عقل‌گرایی کلاسیک (در برابر عقل‌گرایی انتقادی) است، آنها معتقدند که می‌توان به حقیقت یقینی و مطمئن دست یافت با شهود عقل یا تکیه بر قضایای اولیه متعارف می‌توان به حقایق کلی دست یافت و سایر حقایق را به کمک قیاس استنتاجی که به استنتاج منطقی از شناخت حاصل از شهود و بینش بی واسطه است، به دست آورد، همچنین معتقدند که میان معرفت حقیقی از یک سو و باور عقیده محض از دیگر سو، تفاوت وجود دارد و آن این که مشخصه معرفت حقیقی در اثبات پذیری آن است.}}<ref>هانس البرات، عقل‌گرایی انتقادی، ترجمه رحمان افشار، کیان، شماره ۳۱، ص۲۲.</ref>


متفکران اسلامي و سنت گرايان مسيحي معجزه را اثبات پذير مي دانند و با استناد به متون ديني و گزارش هاي گزارش گران و اخبار متواتر، وجود معجزه را پذيرفته اند اما در مقابل بسياري از انديشه وران غربي همچون هيوم، اثبات اعجاز را رد مي کنند، از نظر هيوم معجزه ذاتاً چنان نامحتمل است که هيچ شاهد تاريخي ـ هر چند محکم ـ وقوع آن را به طور قطعي و يقيني اثبات نمي کند و اين شواهد تاريخي که بر وقوع اعجاز اقامه مي شود فاقد معيارهايي است که بتواند اطمينان انسان را به خود جلب کند، چون بررسي هاي روان شناختي تاريخي و غيره نشان مي دهد که در اشاعه و پيدايش چنين گزاره هايي، عواملي غير از حقيقت جويي و بازگويي وقايع نقش داشته اند. لذا مي توان گفت که دليل و شاهدي قوي و کافي در اثبات وقوع اعجاز نداريم، او که تنها راهنماي انسان را درباره امور واقع را تجربه مي داند در عدم اثبات پذيري معجزات مي گويد:
متفکران اسلامی و سنت گرایان مسیحی معجزه را اثبات پذیر می‌دانند و با استناد به متون دینی و گزارش‌های گزارش گران و اخبار متواتر، وجود معجزه را پذیرفته‌اند اما در مقابل بسیاری از اندیشه وران غربی همچون هیوم، اثبات اعجاز را رد می‌کنند، از نظر هیوم معجزه ذاتاً چنان نامحتمل است که هیچ شاهد تاریخی ـ هر چند محکم ـ وقوع آن را به‌طور قطعی و یقینی اثبات نمی‌کند و این شواهد تاریخی که بر وقوع اعجاز اقامه می‌شود فاقد معیارهایی است که بتواند اطمینان انسان را به خود جلب کند، چون بررسی‌های روان شناختی تاریخی و غیره نشان می‌دهد که در اشاعه و پیدایش چنین گزاره‌هایی، عواملی غیر از حقیقت جویی و بازگویی وقایع نقش داشته‌اند؛ لذا می‌توان گفت که دلیل و شاهدی قوی و کافی در اثبات وقوع اعجاز نداریم، او که تنها راهنمای انسان را دربارهٔ امور واقع را تجربه می‌داند در عدم اثبات پذیری معجزات می‌گوید:


در تمام تاريخ، هيچ معجزه اي يافت نمي شود که بوسيله تعدادي کافي از انسان هايي تصديق شده باشد که واجد چنان فهم، فرهيختگي و آموزش خوب و بي چون و چرايي باشند که ما را مطمئن سازد که خودشان دستخوش هيچ گونه توهمي نشده اند. انسان هايي که واجد چنان صداقتي يقيني باشند که آنها را وراي هر بد گماني مبني بر اين که طرحي براي فريب ديگران قرار دهد.<ref>هيوم، درباره معجزات، ص۴۱۲.</ref> اگر روح دين با عشق به حيرت انگيزي، پيوند يابد، پايان عقل سليم فرا مي رسد. در اين شرايط گواهي انساني تمامي شايستگي خود را براي مرجع موثق بودن از دست مي دهد. ممکن است به کذب داستان خود عالم باشد و با وجود اين با منتهاي صداقت به خاطر به وجود آوردن سببي چنين مقدس در آن اصرار بورزد.<ref>همان، ص۴۱۴.</ref>
در تمام تاریخ، هیچ معجزه ای یافت نمی‌شود که بوسیله تعدادی کافی از انسان‌هایی تصدیق شده باشد که واجد چنان فهم، فرهیختگی و آموزش خوب و بی چون و چرایی باشند که ما را مطمئن سازد که خودشان دستخوش هیچ گونه توهمی نشده‌اند. انسان‌هایی که واجد چنان صداقتی یقینی باشند که آنها را ورای هر بدگمانی مبنی بر این که طرحی برای فریب دیگران قرار دهد.<ref>هیوم، دربارهٔ معجزات، ص۴۱۲.</ref> اگر روح دین با عشق به حیرت‌انگیزی، پیوند یابد، پایان عقل سلیم فرا می‌رسد. در این شرایط گواهی انسانی تمامی شایستگی خود را برای مرجع موثق بودن از دست می‌دهد. ممکن است به کذب داستان خود عالم باشد و با وجود این با منتهای صداقت به خاطر به وجود آوردن سببی چنین مقدس در آن اصرار بورزد.<ref>همان، ص۴۱۴.</ref>


در نقد اين سخن مي توان گفت: بسياري از معجزات به حد تواتر مي رسند و شرط متواتر بودن يک خبر عدم تباني است. بنابراين اگر احتمال تباني در مورد واقعه اي باشد موضوعاً از بحث خارج است اما فرض بر اين است که وقوع بسياري از معجزات به حد تواتر رسيده است بنابر اين احتمال خطاي جمعي ناقلان و تباني آنها محال به نظر مي رسد و به عبارت ديگر درست است که ادراکات تک تک افراد علم آور نيست اما وقتي که تعداد زيادي از افراد و واجد صفات لازم براي شهادت، بالاتفاق ناظر واقعه باشند احتمال خطاي آنها بسيار کم مي شود و در اين صورت علم آور هستند.
در نقد این سخن می‌توان گفت: بسیاری از معجزات به حد تواتر می‌رسند و شرط متواتر بودن یک خبر عدم تبانی است؛ بنابراین اگر احتمال تبانی در مورد واقعه ای باشد موضوعاً از بحث خارج است اما فرض بر این است که وقوع بسیاری از معجزات به حد تواتر رسیده‌است بنابر این احتمال خطای جمعی ناقلان و تبانی آنها محال به نظر می‌رسد و به عبارت دیگر درست است که ادراکات تک تک افراد علم آور نیست اما وقتی که تعداد زیادی از افراد و واجد صفات لازم برای شهادت، بالاتفاق ناظر واقعه باشند احتمال خطای آنها بسیار کم می‌شود و در این صورت علم آور هستند.


در ميان مسلمانان هم کساني بوده اند که اثبات پذيري معجزه را نپذيرفته اند و حتي برخي براي ادعاي خود به قرآن استناد نموده اند که امام خميني در نفي شبهه آنان مي فرمايند: اين ماجراجويان دستاويزي پيدا کرده اند و يکسره معجزه را انکار نموده اند و آيه شريفه قرآن را که مي فرمايد: «قل لا املک لنفسي نفعا و لاضرا» بي مطالعه و برانداز صحيح به رخ دينداران کشيده اند و دليل مضحک رسوائي هم بازآوردند که اگر معجزه درست بود خوب بود پيامبر(ص) ابن مکتوم را که کور بود شفا دهد و اميرالمومنين عقيل را شفا دهد... اين بيخردان گمان کرده اند که اگر معجزه درست باشد بايد پيامبر و امام دور محله ها و برزنها بگردند و بگويند معجزه مي کنيم و کرامت مي کنيم مثل اينکه دوره گردها مي گويند آب حوض مي کشيم فرش مي تکانيم و... .<ref>موسوي خميني، سيد روح الله، کشف الاسرار، ص۴۵.</ref>
در میان مسلمانان هم کسانی بوده‌اند که اثبات پذیری معجزه را نپذیرفته‌اند و حتی برخی برای ادعای خود به قرآن استناد نموده‌اند که امام خمینی در نفی شبهه آنان می‌فرمایند: این ماجراجویان دستاویزی پیدا کرده‌اند و یکسره معجزه را انکار نموده‌اند و آیه شریفه قرآن را که می‌فرماید: «قل لا املک لنفسی نفعا و لاضرا» بی مطالعه و برانداز صحیح به رخ دینداران کشیده‌اند و دلیل مضحک رسوائی هم بازآوردند که اگر معجزه درست بود خوب بود پیامبر (ص) ابن مکتوم را که کور بود شفا دهد و امیرالمؤمنین عقیل را شفا دهد… این بیخردان گمان کرده‌اند که اگر معجزه درست باشد باید پیامبر و امام دور محله‌ها و برزنها بگردند و بگویند معجزه می‌کنیم و کرامت می‌کنیم مثل اینکه دوره‌گردها می‌گویند آب حوض می‌کشیم فرش می‌تکانیم و….<ref>موسوی خمینی، سید روح الله، کشف الاسرار، ص۴۵.</ref>


بنابراين اگر پيامبر براي هر امري معجزه نياورده اند دليل بر ناتواني آن نيست بلکه از جهت مصلحتي بوده است که بر ما پوشيده است و چنانچه معجزه اپبات پذير نباشد خود قرآن نيز نمي تواند به عنوان معجزه ثابت شود. امام خميني مي فرمايند: روشن است که آيه {{قرآن|قل لا املک لنفسي نفعا و لاضرا<ref>اعراف / ۱۸۸ «بگو من مالک سود و زيان خود نيستم».</ref> نمي خواهد خود را از معجزات- که آيت نبوت و راستگوئي اوست ـ برکنار کند بلکه مي خواهد يکي از آيات توحيد و قدرت هاي آفريننده عالم را گوشزد جهانيان کند که هيچ کس مالک مستقل هيچ کار نيست و کسي به خودي خود بي مددهاي غيبي الهي از عهده چيزي برنمي آيد و بي شتيباني خداي عالم پيامبران نيز که مثل اعلاي انسانند در اين عالم کاري انجام نخواهند داد و نتوانند مالک نفع و ضرري بود و اگر به ژفته شما مي خواهد بگويد که من مالک نفع و ضرر خود به هيچ وجه نيستم بايد او را جمادي هم فرض نکنيم در صورتي که مغز بشر را چنان تکاني داده که تا قيامت آثارش باقي است زيرا جماد هم قوه تماسک که براي او نفع دارد را واجد است. موسي اگر عصاي خود را اژدها مي کند و يد بيضا به عالم نمايش دهد آثار قدرت خود او نيست و عيسي اگر مردگان را زنده مي کند و کوران را شفا مي دهد از توانائي خود او نيست و حضرت محمد(ص) اگر به حکم آيه شريفه: {{قرآن|اقتربت الساعه و انشق القمر}}<ref>قمر / ۱ «ساعت نزديک شد و ماه شکافت».</ref> ماه را دو نيمه کند با قدرت بي نهايت خدائي کرده و با قدرت خود او نيست؛ همه بشري هستند که راه وحي الهي به روي آنها باز است و با اذن خدا و قدرت خدا داده کارهاي بزرگ فوق طاقت بشري کنند.<ref>کشف الاسرار، ص۴۸-۴۷</ref>
بنابراین اگر پیامبر برای هر امری معجزه نیاورده اند دلیل بر ناتوانی آن نیست بلکه از جهت مصلحتی بوده‌است که بر ما پوشیده‌است و چنانچه معجزه اپبات پذیر نباشد خود قرآن نیز نمی‌تواند به عنوان معجزه ثابت شود. امام خمینی می‌فرمایند: روشن است که آیه {{قرآن|قل لا املک لنفسی نفعا و لاضرا<ref>اعراف / ۱۸۸ «بگو من مالک سود و زیان خود نیستم».</ref> نمی‌خواهد خود را از معجزات- که آیت نبوت و راستگوئی اوست ـ برکنار کند بلکه می‌خواهد یکی از آیات توحید و قدرت‌های آفریننده عالم را گوشزد جهانیان کند که هیچ‌کس مالک مستقل هیچ کار نیست و کسی به خودی خود بی مددهای غیبی الهی از عهده چیزی برنمی آید و بی شتیبانی خدای عالم پیامبران نیز که مثل اعلای انسانند در این عالم کاری انجام نخواهند داد و نتوانند مالک نفع و ضرری بود و اگر به ژفته شما می‌خواهد بگوید که من مالک نفع و ضرر خود به هیچ وجه نیستم باید او را جمادی هم فرض نکنیم در صورتی که مغز بشر را چنان تکانی داده که تا قیامت آثارش باقی است زیرا جماد هم قوه تماسک که برای او نفع دارد را واجد است. موسی اگر عصای خود را اژدها می‌کند و ید بیضا به عالم نمایش دهد آثار قدرت خود او نیست و عیسی اگر مردگان را زنده می‌کند و کوران را شفا می‌دهد از توانائی خود او نیست و حضرت محمد (ص) اگر به حکم آیه شریفه: {{قرآن|اقتربت الساعه و انشق القمر}}<ref>قمر / ۱ «ساعت نزدیک شد و ماه شکافت».</ref> ماه را دو نیمه کند با قدرت بی‌نهایت خدائی کرده و با قدرت خود او نیست؛ همه بشری هستند که راه وحی الهی به روی آنها باز است و با اذن خدا و قدرت خدا داده کارهای بزرگ فوق طاقت بشری کنند.<ref>کشف الاسرار، ص۴۸–۴۷</ref>
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}


==منابع==
== منابع ==
<references />
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی = دین‌پژوهی
  | شاخه اصلی = دین‌پژوهی
|شاخه فرعی۱ = کلام جدید  
|شاخه فرعی۱ = کلام جدید
|شاخه فرعی۲ = معجزه
|شاخه فرعی۲ = معجزه
|شاخه فرعی۳ =  
|شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه =
  | تیترها =  
  | تیترها =
  | ویرایش =  
  | ویرایش =
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی =
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =
  | بازبینی =  
  | بازبینی =
  | تکمیل =  
  | تکمیل =
  | اولویت =  
  | اولویت =
  | کیفیت =  
  | کیفیت =
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ ‏۱۶ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۵۷

سؤال

آیا معجزه اثبات پذیر است؟

دیدگاه سنتی (در مغرب زمین) در مورد اعجاز، مبتنی بر عقل‌گرایی کلاسیک (در برابر عقل‌گرایی انتقادی) است، آنها معتقدند که می‌توان به حقیقت یقینی و مطمئن دست یافت با شهود عقل یا تکیه بر قضایای اولیه متعارف می‌توان به حقایق کلی دست یافت و سایر حقایق را به کمک قیاس استنتاجی که به استنتاج منطقی از شناخت حاصل از شهود و بینش بی واسطه است، به دست آورد، همچنین معتقدند که میان معرفت حقیقی از یک سو و باور عقیده محض از دیگر سو، تفاوت وجود دارد و آن این که مشخصه معرفت حقیقی در اثبات پذیری آن است.}}[۱]

متفکران اسلامی و سنت گرایان مسیحی معجزه را اثبات پذیر می‌دانند و با استناد به متون دینی و گزارش‌های گزارش گران و اخبار متواتر، وجود معجزه را پذیرفته‌اند اما در مقابل بسیاری از اندیشه وران غربی همچون هیوم، اثبات اعجاز را رد می‌کنند، از نظر هیوم معجزه ذاتاً چنان نامحتمل است که هیچ شاهد تاریخی ـ هر چند محکم ـ وقوع آن را به‌طور قطعی و یقینی اثبات نمی‌کند و این شواهد تاریخی که بر وقوع اعجاز اقامه می‌شود فاقد معیارهایی است که بتواند اطمینان انسان را به خود جلب کند، چون بررسی‌های روان شناختی تاریخی و غیره نشان می‌دهد که در اشاعه و پیدایش چنین گزاره‌هایی، عواملی غیر از حقیقت جویی و بازگویی وقایع نقش داشته‌اند؛ لذا می‌توان گفت که دلیل و شاهدی قوی و کافی در اثبات وقوع اعجاز نداریم، او که تنها راهنمای انسان را دربارهٔ امور واقع را تجربه می‌داند در عدم اثبات پذیری معجزات می‌گوید:

در تمام تاریخ، هیچ معجزه ای یافت نمی‌شود که بوسیله تعدادی کافی از انسان‌هایی تصدیق شده باشد که واجد چنان فهم، فرهیختگی و آموزش خوب و بی چون و چرایی باشند که ما را مطمئن سازد که خودشان دستخوش هیچ گونه توهمی نشده‌اند. انسان‌هایی که واجد چنان صداقتی یقینی باشند که آنها را ورای هر بدگمانی مبنی بر این که طرحی برای فریب دیگران قرار دهد.[۲] اگر روح دین با عشق به حیرت‌انگیزی، پیوند یابد، پایان عقل سلیم فرا می‌رسد. در این شرایط گواهی انسانی تمامی شایستگی خود را برای مرجع موثق بودن از دست می‌دهد. ممکن است به کذب داستان خود عالم باشد و با وجود این با منتهای صداقت به خاطر به وجود آوردن سببی چنین مقدس در آن اصرار بورزد.[۳]

در نقد این سخن می‌توان گفت: بسیاری از معجزات به حد تواتر می‌رسند و شرط متواتر بودن یک خبر عدم تبانی است؛ بنابراین اگر احتمال تبانی در مورد واقعه ای باشد موضوعاً از بحث خارج است اما فرض بر این است که وقوع بسیاری از معجزات به حد تواتر رسیده‌است بنابر این احتمال خطای جمعی ناقلان و تبانی آنها محال به نظر می‌رسد و به عبارت دیگر درست است که ادراکات تک تک افراد علم آور نیست اما وقتی که تعداد زیادی از افراد و واجد صفات لازم برای شهادت، بالاتفاق ناظر واقعه باشند احتمال خطای آنها بسیار کم می‌شود و در این صورت علم آور هستند.

در میان مسلمانان هم کسانی بوده‌اند که اثبات پذیری معجزه را نپذیرفته‌اند و حتی برخی برای ادعای خود به قرآن استناد نموده‌اند که امام خمینی در نفی شبهه آنان می‌فرمایند: این ماجراجویان دستاویزی پیدا کرده‌اند و یکسره معجزه را انکار نموده‌اند و آیه شریفه قرآن را که می‌فرماید: «قل لا املک لنفسی نفعا و لاضرا» بی مطالعه و برانداز صحیح به رخ دینداران کشیده‌اند و دلیل مضحک رسوائی هم بازآوردند که اگر معجزه درست بود خوب بود پیامبر (ص) ابن مکتوم را که کور بود شفا دهد و امیرالمؤمنین عقیل را شفا دهد… این بیخردان گمان کرده‌اند که اگر معجزه درست باشد باید پیامبر و امام دور محله‌ها و برزنها بگردند و بگویند معجزه می‌کنیم و کرامت می‌کنیم مثل اینکه دوره‌گردها می‌گویند آب حوض می‌کشیم فرش می‌تکانیم و….[۴]

بنابراین اگر پیامبر برای هر امری معجزه نیاورده اند دلیل بر ناتوانی آن نیست بلکه از جهت مصلحتی بوده‌است که بر ما پوشیده‌است و چنانچه معجزه اپبات پذیر نباشد خود قرآن نیز نمی‌تواند به عنوان معجزه ثابت شود. امام خمینی می‌فرمایند: روشن است که آیه {{قرآن|قل لا املک لنفسی نفعا و لاضرا[۵] نمی‌خواهد خود را از معجزات- که آیت نبوت و راستگوئی اوست ـ برکنار کند بلکه می‌خواهد یکی از آیات توحید و قدرت‌های آفریننده عالم را گوشزد جهانیان کند که هیچ‌کس مالک مستقل هیچ کار نیست و کسی به خودی خود بی مددهای غیبی الهی از عهده چیزی برنمی آید و بی شتیبانی خدای عالم پیامبران نیز که مثل اعلای انسانند در این عالم کاری انجام نخواهند داد و نتوانند مالک نفع و ضرری بود و اگر به ژفته شما می‌خواهد بگوید که من مالک نفع و ضرر خود به هیچ وجه نیستم باید او را جمادی هم فرض نکنیم در صورتی که مغز بشر را چنان تکانی داده که تا قیامت آثارش باقی است زیرا جماد هم قوه تماسک که برای او نفع دارد را واجد است. موسی اگر عصای خود را اژدها می‌کند و ید بیضا به عالم نمایش دهد آثار قدرت خود او نیست و عیسی اگر مردگان را زنده می‌کند و کوران را شفا می‌دهد از توانائی خود او نیست و حضرت محمد (ص) اگر به حکم آیه شریفه: ﴿اقتربت الساعه و انشق القمر[۶] ماه را دو نیمه کند با قدرت بی‌نهایت خدائی کرده و با قدرت خود او نیست؛ همه بشری هستند که راه وحی الهی به روی آنها باز است و با اذن خدا و قدرت خدا داده کارهای بزرگ فوق طاقت بشری کنند.[۷]


منابع

  1. هانس البرات، عقل‌گرایی انتقادی، ترجمه رحمان افشار، کیان، شماره ۳۱، ص۲۲.
  2. هیوم، دربارهٔ معجزات، ص۴۱۲.
  3. همان، ص۴۱۴.
  4. موسوی خمینی، سید روح الله، کشف الاسرار، ص۴۵.
  5. اعراف / ۱۸۸ «بگو من مالک سود و زیان خود نیستم».
  6. قمر / ۱ «ساعت نزدیک شد و ماه شکافت».
  7. کشف الاسرار، ص۴۸–۴۷