انسان‌شناسی دینی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(ابرابزار)
خط ۱: خط ۱:
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{در دست ویرایش|کاربر=Rezapour }}
{{در دست ویرایش|کاربر=Rezapour}}
{{سوال}}
{{سوال}}
انسان شناسي ديني، درباره چه چيزي بحث مي کند؟
انسان‌شناسی دینی، درباره چه چیزی بحث می‌کند؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
انسان شناسي دغدغه ديرين انسان است. زيرا هر انساني دست کم با خود روبرو است و درباره خود مي انديشد و تلاش مي کند خود را بشناسد. شناخت انسان از منظر دين مي تواند پاسخي در خور به اين نياز دائمي بشر ارائه دهد. موضوع انسان از منظر دين را مي توان از دو مسير مطالعه کرد. يکي پيش فرض هاي انسان شناختي که دين بر آن ها بنا شده است. و ديگري تعريفي که دين از انسان ارائه مي دهد؛
انسان‌شناسی دغدغه دیرین انسان است. زیرا هر انسانی دست کم با خود روبرو است و درباره خود می‌اندیشد و تلاش می‌کند خود را بشناسد. شناخت انسان از منظر دین می‌تواند پاسخی در خور به این نیاز دائمی بشر ارائه دهد. موضوع انسان از منظر دین را می‌توان از دو مسیر مطالعه کرد. یکی پیش فرض‌های انسان شناختی که دین بر آن‌ها بنا شده است؛ و دیگری تعریفی که دین از انسان ارائه می‌دهد.


توضيح آن که دين ـ هر چند منشاء الهي دارد ـ امري است انساني به اين معنا که براي انسان و با هدف سعادت انسان آمده است، بنابر اين نمي تواند بدون داشتن تعريفي از انسان، پيامي براي او داشته باشد. پس دين بر اساس تعريفي از انسان بنا شده است و بر اساس همان تعريف نيز سعادت او را مشخص مي کند و با تکيه بر همان بنياد، براي انسان برنامه ريزي مي کند. بررسي آموزه هاي دين مي تواند راهي باشد به پيش نيازهاي انسان شناسي آن تعاليم، حتي اگر در متون ديني چيزي در توضيح حقيقت انسان نيامده بود. ولي مي دانيم که دين و متون ديني خود به معرفي انسان پرداخته و تا حدودي ضعف و قوت و کمال و نقص او را به او شناسانده اند. در اين مقاله از هر دو منظر به انسان شناسي دين خواهيم پرداخت. با اين توضيح که در بخش دوم نگاه ما به اديان ابراهيمي، به ويژه اسلام خواهد بود.
توضیح آن که دین ـ هر چند منشأ الهی دارد ـ امری است انسانی به این معنا که برای انسان و با هدف سعادت انسان آمده است، بنابر این نمی‌تواند بدون داشتن تعریفی از انسان، پیامی برای او داشته باشد. پس دین بر اساس تعریفی از انسان بنا شده است و بر اساس همان تعریف نیز سعادت او را مشخص می‌کند و با تکیه بر همان بنیاد، برای انسان برنامه‌ریزی می‌کند. بررسی آموزه‌های دین می‌تواند راهی باشد به پیش نیازهای انسان‌شناسی آن تعالیم، حتی اگر در متون دینی چیزی در توضیح حقیقت انسان نیامده بود؛ ولی می‌دانیم که دین و متون دینی خود به معرفی انسان پرداخته و تا حدودی ضعف و قوت و کمال و نقص او را به او شناسانده‌اند. در این مقاله از هر دو منظر به انسان‌شناسی دین خواهیم پرداخت. با این توضیح که در بخش دوم نگاه ما به ادیان ابراهیمی، به ویژه اسلام خواهد بود.


==پيش فرض هاي انسان شناختي دين==
== پیش فرض‌های انسان شناختی دین ==
یکی از مهم‌ترین آموزه‌های ادیان به ویژه ادیان الهی و اسلام، باور به زندگی پس از مرگ است. لازمه چنین عقیده ای پذیرش خلقت ترکیبی انسان از ماده و غیر ماده است؛ که بخش غیر مادی آن را روح نامیده‌اند. این نکته حتی در باور به تناسخ نیز یک اصل است؛ و بدون تصور روح برای انسان، تصور زندگی بعد از مرگ ناممکن است.


يکي از مهم ترين آموزه هاي اديان به ويژه اديان الهي و اسلام، باور به زندگي پس از مرگ است. لازمه چنين عقيده اي پذيرش خلقت ترکيبي انسان از ماده و غير ماده است. که بخش غير مادي آن را روح ناميده اند. اين نکته حتي در باور به تناسخ نيز يک اصل است. و بدون تصور روح براي انسان، تصور زندگي بعد از مرگ ناممکن است.
از سوی دیگر ادیان انسان‌ها را به اعمال نیک می‌خوانند و از اعمال قبیح پرهیز می‌دهند. این نکته نیز نشان می‌دهد که باید برای انسان بهره ای از اختیار قائل باشند، زیرا بدون اختیار، امر و نهی و نظام پاداش و کیفر بی معنا خواهد بود.


از سوي ديگر اديان انسان ها را به اعمال نيک مي خوانند و از اعمال قبيح پرهيز مي دهند. اين نکته نيز نشان مي دهد که بايد براي انسان بهره اي از اختيار قائل باشند، زيرا بدون اختيار، امر و نهي و نظام پاداش و کيفر بي معنا خواهد بود.
دعوت به کمال، فصل مشترک بسیاری از ادیان است، دین انسان‌ها را دعوت می‌کند تا چیزی باشند به جز آن که هستند. به بیان دیگر در نگاه ادیان، انسان موجودی است که می‌تواند از مراحل پایین کمال به مراحل بالاتر برود، انسان دارای قوه و فعل است و می‌تواند قوای خود را به فعلیت درآورد. بین بودن و شدن انسان تفاوت وجود دارد.


دعوت به کمال، فصل مشترک بسياري از اديان است، دين انسان ها را دعوت مي کند تا چيزي باشند به جز آن که هستند. به بيان ديگر در نگاه اديان، انسان موجودي است که مي تواند از مراحل پايين کمال به مراحل بالاتر برود، انسان داراي قوه و فعل است و مي تواند قواي خود را به فعليت درآورد. بين بودن و شدن انسان تفاوت وجود دارد.
توانایی انسان برای ارتباط با ماوراء طبیعت نیز جزو پیش فرض‌های دین می‌باشد، به ویژه ادیانی که جنبه عرفانی قوی تری دارند؛ و اصولاً بدون پذیرش این امکان، بخش عظیمی از باورهای ادیان بی وجه می‌شوند.


توانايي انسان براي ارتباط با ماوراء طبيعت نيز جزو پيش فرض هاي دين مي باشد، به ويژه ادياني که جنبه عرفاني قوي تري دارند. و اصولاً بدون پذيرش اين امکان، بخش عظيمي از باورهاي اديان بي وجه مي شوند.
باورهای فوق همه مبتنی بر یک پیش فرض مشترک هستند و آن این که حقیقت انسان را بخش غیر مادی او تشکیل می‌دهد، و بُعد مادی انسان اصالت ندارد.


باورهاي فوق همه مبتني بر يک پيش فرض مشترک هستند و آن اين که حقيقت انسان را بخش غير مادي او تشکيل مي دهد، و بُعد مادي انسان اصالت ندارد.
== گزاره‌های انسان‌شناسی در ادیان ==
تقریباً در تمام ادیان انسان دارای مرتبه بسیار والایی دانسته شده است. دین بودایی و جین به خدا معتقد نیستند، از این رو طبیعتاً انسان والاترین موجود در نزد آن هاست. او بالقوه قادر است با اتکاء به خود به مقام خدایی برسد. تنها با جهل و نادانی است که طبیعت واقعی بزرگ او موقتاً پنهان می‌ماند. همچنین در دین هندوئی و سیک نیز انسان عالی‌ترین مخلوق به شمار می‌آید. روح ساکن در درونش حقیقتاً بارقه ای الهی است و از این رو از میان همه موجودات دیگر او از منزلتی ممتاز برخوردار است. به دلیل جهل است که انسان از شناخت عظمت وجودی خویش عاجز می‌ماند و از انواع محدودیت‌های درونی رنج می‌برد. لحظه ای که ماهیت حقیقی خود را بشناسد موجودی نامحدود شده، از تمام قیود رها می‌گردد. بر طبق دین زرتشت انسان باید نقش همراه اهورامزدا را ایفا کند تا بتواند نیروهای شر را کاملاً بیرون رانده و حکومت خیر مطلق را بر زمین مستقر کند. در این دین، انسان کاملاً پاک و بی عیب و با آزادی کامل اراده متولد می‌شود، و از این رو برای هر عملی کاملاً مسئول است. در حالی که در دین هندوئی، بودایی و جین انسان با محدودیت‌های خاصی به دنیا می‌آید و از این رو به یک معنا نه کاملاً آزاد است و نه می‌تواند مسئولیت کامل اعمال خود را بر عهده گیرد. قانون «کارما» در آنِ واحد نماد جبر و آزادی و اختیار است. این ادیان که خاستگاه هندویی دارند، به روشنی طبیعت انسان را ذاتاً موجودی روحانی می‌دانند و می‌گویند انسان در درون خود روحی دارد که ماهیت اصلی او را تشکیل می‌دهد. این روح فنا ناپذیر است و لذا انسان در ماهیت اصلی خود فنا ناپذیر است.<ref>ر. ک. تیواری، کدارنات، دین‌شناسی تطبیقی، ترجمه مرضیه شنکایی، تهران، انتشارات سمت، ۱۳۸۱ش، ص۲۳۳–۲۳۵.</ref> دین زرتشتی نیز به فناناپذیری روح آدمی که با مرگ جسمانی نابود نمی‌شود باور دارد.<ref>همان، ص۱۸۸.</ref>


==گزاره هاي انسان شناسي در اديان==
== ادیان ابراهیمی ==
«سرانجام خدا فرمود: انسان را شبیه خود بسازیم، تا بر حیوانات زمین و ماهیان دریا و پرندگان آسمان فرمانروایی کند، پس خدا انسان را شبیه خود آفرید»،<ref>کتاب مقدس، سفر پیدایش، فصل اول، آیه ۲۶–۲۷.</ref> این جمله از کتاب مقدس را می‌توان فصل مشترک نگاه تمام ادیان ابراهیمی به حقیقت انسان دانست. این مضمون در روایات اسلامی نیز نقل شده است.<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۱۲۴، باب الروح، ح۴؛ و برای توضیح معنای حدیث: ر.ک. موسوی خمینی، سید روح الله، چهل حدیث، نشر رجاء، ۱۳۶۸ش، ص۵۲۹–۵۳۴، ح۳۸.</ref> دیگر نقطه مشترک بین ادیان ابراهیمی، چگونگی خلقت نخستین آدم و همسر او از خاک و تکثیر نسل انسان است.<ref>ر. ک. کتاب مقدس، سفر پیدایش، فصل‌های ۱–۳؛ و نیز قرآن کریم؛ نساء / ۱؛ حجر / ۲۶ و ۲۸ و ۳۳؛ مومنون / ۱۲–۱۴؛ روم / ۲۰.</ref> دمیده شدن روح در انسان نیز مورد تصریح این ادیان است.<ref>کتاب مقدس، سفر پیدایش، فصل ۲، آیه ۷؛ قرآن کریم: ص/ ۷۲؛ سجده / ۹.</ref> با وجود این مشترکات، تفاوت‌هایی نیز در این سه دین مشاهده می‌شود مثل گناه جبلّی در مسیحیت که همه انسان‌ها را به دلیل گناه حضرت آدم گناه کار می‌دانند.<ref>کتاب مقدس؛ نامه رومیان، فصل ۵، آیه ۱۲–۱۶.</ref> برای یافتن نظر گاه اسلام مراجعه به قرآن کریم به عنوان اصیل‌ترین متن وحیانی راه گشای ما خواهد بود.


تقريباً در تمام اديان انسان داراي مرتبه بسيار والايي دانسته شده است. دين بودايي و جين به خدا معتقد نيستند، از اين رو طبيعتاً انسان والاترين موجود در نزد آن هاست. او بالقوه قادر است با اتکاء به خود به مقام خدايي برسد. تنها با جهل و ناداني است که طبيعت واقعي بزرگ او موقتاً پنهان مي ماند. همچنين در دين هندوئي و سيک نيز انسان عالي ترين مخلوق به شمار مي آيد. روح ساکن در درونش حقيقتاً بارقه اي الهي است و از اين رو از ميان همه موجودات ديگر او از منزلتي ممتاز برخوردار است. به دليل جهل است که انسان از شناخت عظمت وجودي خويش عاجز مي ماند و از انواع محدوديت هاي دروني رنج مي برد. لحظه اي که ماهيت حقيقي خود را بشناسد موجودي نامحدود شده، از تمام قيود رها مي گردد. بر طبق دين زرتشت انسان بايد نقش همراه اهورامزدا را ايفا کند تا بتواند نيروهاي شر را کاملاً بيرون رانده و حکومت خير مطلق را بر زمين مستقر کند. در اين دين، انسان کاملا ً پاک و بي عيب و با آزادي کامل اراده متولد مي شود، و از اين رو براي هر عملي کاملاً مسئول است. در حالي که در دين هندوئي، بودايي و جين انسان با محدوديت هاي خاصي به دنيا مي آيد و از اين رو به يک معنا نه کاملاً آزاد است و نه مي تواند مسئوليت کامل اعمال خود را بر عهده گيرد. قانون «کارما» در آنِ واحد نماد جبر و آزادي و اختيار است. اين اديان که خاستگاه هندويي دارند، به روشني طبيعت انسان را ذاتاً موجودي روحاني مي دانند و مي گويند انسان در درون خود روحي دارد که ماهيت اصلي او را تشکيل مي دهد. اين روح فنا ناپذير است و لذا انسان در ماهيت اصلي خود فنا ناپذير است.<ref>ر.ک: تيواري، کدارنات، دين شناسي تطبيقي، ترجمه مرضيه شنکايي، تهران، انتشارات سمت، ۱۳۸۱ش، ص۲۳۳ـ۲۳۵.</ref> دين زرتشتي نيز به فناناپذيري روح آدمي که با مرگ جسماني نابود نمي شود باور دارد.<ref>همان، ص۱۸۸.</ref>
در قرآن کریم صفاتی درباره بخش طبیعی و نیز نفسانی انسان ذکر شده که غالباً ناظر به ضعف اوست؛ صفاتی هم چون: پیوسته در خسران،<ref>عصر / ۲.</ref> کم ظرفیت و بدون تحمل (هلوع)،<ref>معارج / ۱۹.</ref> ضعیف،<ref>نساء / ۲۸.</ref> عجول،<ref>اسراء / ۱۱.</ref> علاقمند به دنیا و شهوات نفسانی،<ref>آل عمران / ۱۴؛ عادیات / ۸؛ فجر / ۲۰.</ref> زود ناامید شونده،<ref>اسراء / ۸۳؛ فصلت / ۴۹.</ref> ناسپاس نسبت به نعمت،<ref>ابراهیم / ۳۴؛ اسراء / ۶۷؛ شوری / ۴۸.</ref> ممسک و بخیل تا جایی که حتی با داشتن تمام خزائن رحمت پروردگار باز هم از انفاق خودداری می‌کند،<ref>اسراء / ۱۰۰.</ref> جدال کننده،<ref>کهف / ۵۴.</ref> مرز شکن و محدودیت گریز،<ref>قیامت / ۵.</ref> طغیان کننده در صورت احساس بی‌نیازی،<ref>علق / ۶–۷.</ref> جاهل به آینده،<ref>لقمان / ۳۴.</ref> و…. البته چنین نیست که همه انسان‌ها دارای همه این ضعف‌ها باشند یا این که این نقاط ضعف جزو ذات انسان شده باشند، بلکه برخی از این صفات می‌توانند نباشند و برخی دیگر قابلیت تبدیل شدن به فرصت را دارند؛ و برخی هم در اثر شرایط به وجود می‌آیند.<ref>ر. ک. جعفری، محمد تقی، حرکت و تحول از دیدگاه قرآن، تهران، مؤسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری، ۱۳۸۳ش، ص۹۲–۱۰۰.</ref>


==اديان ابراهيمي==
از سوی دیگر، صفاتی بسیار بلند مرتبه نیز برای انسان ذکر شده است، همانند این که خداوند انسان را در بهترین صورت و نظام آفریده<ref>تین / ۴.</ref> و بنی آدم را کرامت بخشیده است<ref>اسراء / ۷۰.</ref> و او را بر سایر مخلوقات برتری و فضیلت داده<ref>اسراء / ۷۰.</ref> و نیز او را تنها موجود شایسته امانت پذیری الهی دانسته است<ref>احزاب / ۷۲.</ref> و انسان را برای عبادت خود خلق کرده<ref>ذاریات / ۵۶.</ref> و در نهایت این که او را جانشین خود بر روی زمین خوانده<ref>بقره / ۳۰.</ref> و اولین انسان را آموزگار ملائک معرفی کرده است.<ref>بقره / ۳۱–۳۳.</ref> در روایتی از پیامبر اکرم(ص) نیز مقامی برای انسان تصویر شده که در آن دست و پا و چشم و گوش و زبان بنده همه خدایی می‌شوند و به تعبیر بهتر خداوند چشم و گوش او می‌شود.<ref>محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ح۳۱۶۱.</ref> این صفات هدف عالی از خلقت انسان را تبیین می‌کنند. هدفی که اسلام و بلکه سایر ادیان از انسان می‌خواهند تا در مسیر آن حرکت کند.


«سرانجام خدا فرمود: انسان را شبيه خود بسازيم، تا بر حيوانات زمين و ماهيان دريا و پرندگان آسمان فرمانروايي کند، پس خدا انسان را شبيه خود آفريد»،<ref>کتاب مقدس، سفر پيدايش، فصل اول، آيه ۲۶-۲۷.</ref> اين جمله از کتاب مقدس را مي توان فصل مشترک نگاه تمام اديان ابراهيمي به حقيقت انسان دانست. اين مضمون در روايات اسلامي نيز نقل شده است.<ref>کليني، محمد بن يعقوب، الکافي، تهران، دارالکتب الاسلاميه، ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۱۲۴، باب الروح، ح۴؛ و براي توضيح معناي حديث: ر.ک: موسوي خميني، سيد روح الله، چهل حديث، نشر رجاء، ۱۳۶۸ش، ص۵۲۹ـ۵۳۴، ح۳۸.</ref> ديگر نقطه مشترک بين اديان ابراهيمي، چگونگي خلقت نخستين آدم و همسر او از خاک و تکثير نسل انسان است.<ref>ر.ک: کتاب مقدس، سفر پيدايش، فصل هاي ۱-۳؛ و نيز قرآن کريم؛ نساء / ۱؛ حجر / ۲۶ و ۲۸ و ۳۳؛ مومنون / ۱۲ـ۱۴؛ روم / ۲۰.</ref> دميده شدن روح در انسان نيز مورد تصريح اين اديان است.<ref>کتاب مقدس، سفر پيدايش، فصل ۲، آيه ۷؛ قرآن کريم: ص/ ۷۲؛ سجده / ۹.</ref> با وجود اين مشترکات، تفاوت هايي نيز در اين سه دين مشاهده مي شود مثل گناه جبلّي در مسيحيت که همه انسان ها را به دليل گناه حضرت آدم گناه کار مي دانند.<ref>کتاب مقدس؛ نامه روميان، فصل ۵، آيه ۱۲ـ۱۶.</ref> براي يافتن نظر گاه اسلام مراجعه به قرآن کريم به عنوان اصيل ترين متن وحياني راه گشاي ما خواهد بود.  
شناخت امکاناتی که برای طی مسیر کمال در اختیار انسان قرار داده شده بخش سوم از معارف انسان شناختی قرآن را تشکیل می‌دهد. از آن جا که انجام صحیح هر کاری مبتنی بر علم است، قرآن کریم می‌فرماید: ما به انسان چشم و گوش و قلب دادیم<ref>نحل / ۷۸.</ref> که ابزار کسب علم هستند، تصریح می‌کند که آنچه نمی‌دانست به او آموختیم،<ref>علق / ۵.</ref> تأکید می‌کند که ما زشتی و زیبایی نفس را به او الهام کردیم.<ref>شمس / ۸.</ref> در ضمن قرآن خلقت انسان را بر اساس فطرتی خداشناس و خداجو می‌داند،<ref>روم / ۳۰؛ اعراف / ۱۷۲.</ref> که هم به او شناختی فطری از خدا می‌دهد و هم او را به سوی خدا و پرستش او و سایر کمالات جذب می‌کند<ref>ر. ک. مطهری، مرتضی، فطرت، تهران، انتشارات صدرا؛ مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن، قم، نتشارات در راه حق، ج۱–۳، ص۲۶–۴۷.</ref> و به دلیل ضعف انسان تکلیفی بیش از طاقت بر او لازم نکرده است،<ref>بقره / ۲۸۶؛ اعراف / ۴۲.</ref> امکان مسخّر کردن آسمان و زمین را به او عطا کرده است.<ref>لقمان / ۲۰.</ref> به بیان قرآن انسان مختار است و پاسخ گوی رفتار خویش.<ref>انسان / ۳. اختیار انسان بحثی است دامنه‌دار، برای اطلاع بیشتر ر.ک. معارف قرآن، همان، ص۳۷۴–۳۹۴.</ref> قرآن به انسان هشدار می‌دهد که اعمالش حقیقت او را در گرو خویش دارند و در واقع هویتش را اعمالش تشکیل می‌دهند،<ref>مدثر / ۳۸؛ فصلت / ۴۶؛ اسراء / ۸۴.</ref> این تعبیر ضمن این که بیانگر اختیار انسان است، یک نکته روان شناختی درباره رابطه انسان و عملش را نیز مورد اشاره قرار می‌دهد، توجه به این نکته می‌تواند در مسیر کمال راه گشای انسان باشد. نکته دیگر این که انسان خودآگاه است،<ref>قیامت / ۱۴؛ اسراء / ۱۴.</ref> نقش خودآگاهی در مسیر کمال نیاز به توضیح ندارد. ناگفته نماند که مباحث گسترده فراوانی در حوزه انسان‌شناسی وجود دارد که این نوشتار مجال پرداختن به آن‌ها را به ما نمی‌دهد.


در قرآن کريم صفاتي درباره بخش طبيعي و نيز نفساني انسان ذکر شده که غالباً ناظر به ضعف اوست؛ صفاتي هم چون: پيوسته در خسران،<ref>عصر / ۲.</ref> کم ظرفيت و بدون تحمل (هلوع)،<ref>معارج / ۱۹.</ref> ضعيف،<ref>نساء / ۲۸.</ref> عجول،<ref>اسراء / ۱۱.</ref> علاقمند به دنيا و شهوات نفساني،<ref>آل عمران / ۱۴؛ عاديات / ۸؛ فجر / ۲۰.</ref> زود نااميد شونده،<ref>اسراء / ۸۳؛ فصلت / ۴۹.</ref> ناسپاس نسبت به نعمت،<ref>ابراهيم / ۳۴؛ اسراء / ۶۷؛ شوري / ۴۸.</ref> ممسک و بخيل تا جايي که حتي با داشتن تمام خزائن رحمت پروردگار باز هم از انفاق خودداري مي کند،<ref>اسراء / ۱۰۰.</ref> جدال کننده،<ref>کهف / ۵۴.</ref> مرز شکن و محدوديت گريز،<ref>قيامت / ۵.</ref> طغيان کننده در صورت احساس بي نيازي،<ref>علق / ۶-۷.</ref> جاهل به آينده،<ref>لقمان / ۳۴.</ref> و... . البته چنين نيست که همه انسان ها داراي همه اين ضعف ها باشند و يا اين که اين نقاط ضعف جزو ذات انسان شده باشند، بلکه برخي از اين صفات مي توانند نباشند و برخي ديگر قابليت تبديل شدن به فرصت را دارند. و برخي هم در اثر شرايط به وجود مي آيند.<ref>ر.ک: جعفري، محمد تقي، حرکت و تحول از ديدگاه قرآن، تهران، مؤسسه تدوين و نشر آثار علامه جعفري، ۱۳۸۳ش، ص۹۲ـ۱۰۰.</ref>
جمع‌بندی: انسان از منظر اسلام، موجودی است مرکب از ماده و غیر ماده، مختار و با ضعف و قوت‌های خاص که برای رسیدن به مقام خلیفه اللهی خلق شده، این مقام از خلال بندگی خدا قابل تحصیل است و خداوند متعال نیز نیازهای او در این مسیر را در فراهم کرده است.
 
از سوي ديگر، صفاتي بسيار بلند مرتبه نيز براي انسان ذکر شده است، همانند اين که خداوند انسان را در بهترين صورت و نظام آفريده<ref>تين / ۴.</ref> و بني آدم را کرامت بخشيده است<ref>اسراء / ۷۰.</ref> و او را بر ساير مخلوقات برتري و فضيلت داده<ref>اسراء / ۷۰.</ref> و نيز او را تنها موجود شايسته امانت پذيري الهي دانسته است<ref>احزاب / ۷۲.</ref> و انسان را براي عبادت خود خلق کرده<ref>ذاريات / ۵۶.</ref> و در نهايت اين که او را جانشين خود بر روي زمين خوانده<ref>بقره / ۳۰.</ref> و اولين انسان را آموزگار ملائک معرفي کرده است.<ref>بقره / ۳۱-۳۳.</ref> در روايتي از پيامبر اکرم(ص) نيز مقامي براي انسان تصوير شده که در آن دست و پا و چشم و گوش و زبان بنده همه خدايي مي شوند و به تعبير بهتر خداوند چشم و گوش او مي شود.<ref>محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحکمه، ح۳۱۶۱.</ref> اين صفات هدف عالي از خلقت انسان را تبيين مي کنند. هدفي که اسلام و بلکه ساير اديان از انسان مي خواهند تا در مسير آن حرکت کند.
 
شناخت امکاناتي که براي طي مسير کمال در اختيار انسان قرار داده شده بخش سوم از معارف انسان شناختي قرآن را تشکيل مي دهد. از آن جا که انجام صحيح هر کاري مبتني بر علم است، قرآن کريم مي فرمايد: ما به انسان چشم و گوش و قلب داديم<ref>نحل / ۷۸.</ref> که ابزار کسب علم هستند، تصريح مي کند که آن چه نمي دانست به او آموختيم،<ref>علق / ۵.</ref> تأکيد مي کند که ما زشتي و زيبايي نفس را به او الهام کرديم.<ref>شمس / ۸.</ref> در ضمن قرآن خلقت انسان را بر اساس فطرتي خداشناس و خداجو مي داند،<ref>روم / ۳۰؛ اعراف / ۱۷۲.</ref> که هم به او شناختي فطري از خدا مي دهد و هم او را به سوي خدا و پرستش او و ساير کمالات جذب مي کند<ref>ر.ک: مطهري، مرتضي، فطرت، تهران، انتشارات صدرا؛ مصباح يزدي، محمد تقي، معارف قرآن، قم، نتشارات در راه حق، ج۱ـ۳، ص۲۶ـ۴۷.</ref> و به دليل ضعف انسان تکليفي بيش از طاقت بر او لازم نکرده است،<ref>بقره / ۲۸۶؛ اعراف / ۴۲.</ref> امکان مسخّر کردن آسمان و زمين را به او عطا کرده است.<ref>لقمان / ۲۰.</ref> به بيان قرآن انسان مختار است و پاسخ گوي رفتار خويش.<ref>انسان / ۳. اختيار انسان بحثي است دامنه دار، براي اطلاع بيشتر ر.ک: معارف قرآن، همان، ص۳۷۴ـ۳۹۴.</ref> قرآن به انسان هشدار مي دهد که اعمالش حقيقت او را در گرو خويش دارند و در واقع هويتش را اعمالش تشکيل مي دهند،<ref>مدثر / ۳۸؛ فصلت / ۴۶؛ اسراء / ۸۴.</ref> اين تعبير ضمن اين که بيانگر اختيار انسان است، يک نکته روان شناختي درباره رابطه انسان و عملش را نيز مورد اشاره قرار مي دهد، توجه به اين نکته مي تواند در مسير کمال راه گشاي انسان باشد. نکته ديگر اين که انسان خودآگاه است،<ref>قيامت / ۱۴؛ اسراء / ۱۴.</ref> نقش خودآگاهي در مسير کمال نياز به توضيح ندارد. ناگفته نماند که مباحث گسترده فراواني در حوزه انسان شناسي وجود دارد که اين نوشتار مجال پرداختن به آن ها را به ما نمي دهد.
 
جمع بندي: انسان از منظر اسلام، موجودي است مرکب از ماده و غير ماده، مختار و با ضعف و قوت هاي خاص که براي رسيدن به مقام خليفه اللهي خلق شده، اين مقام از خلال بندگي خدا قابل تحصيل است و خداوند متعال نيز نياز هاي او در اين مسير را در فراهم کرده است.
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}


==منابع==
== منابع ==
<references />
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی = دین‌پژوهی
  | شاخه اصلی = دین‌پژوهی
|شاخه فرعی۱ = سایر مباحث دین‌پژوهی
|شاخه فرعی۱ = سایر مباحث دین‌پژوهی
|شاخه فرعی۲ =  
|شاخه فرعی۲ =
|شاخه فرعی۳ =  
|شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه =
  | تیترها =  
  | تیترها =
  | ویرایش =  
  | ویرایش =
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی =
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =
  | بازبینی =  
  | بازبینی =
  | تکمیل =  
  | تکمیل =
  | اولویت =  
  | اولویت =
  | کیفیت =  
  | کیفیت =
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ ‏۲۸ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۵۰

سؤال

انسان‌شناسی دینی، درباره چه چیزی بحث می‌کند؟

انسان‌شناسی دغدغه دیرین انسان است. زیرا هر انسانی دست کم با خود روبرو است و درباره خود می‌اندیشد و تلاش می‌کند خود را بشناسد. شناخت انسان از منظر دین می‌تواند پاسخی در خور به این نیاز دائمی بشر ارائه دهد. موضوع انسان از منظر دین را می‌توان از دو مسیر مطالعه کرد. یکی پیش فرض‌های انسان شناختی که دین بر آن‌ها بنا شده است؛ و دیگری تعریفی که دین از انسان ارائه می‌دهد.

توضیح آن که دین ـ هر چند منشأ الهی دارد ـ امری است انسانی به این معنا که برای انسان و با هدف سعادت انسان آمده است، بنابر این نمی‌تواند بدون داشتن تعریفی از انسان، پیامی برای او داشته باشد. پس دین بر اساس تعریفی از انسان بنا شده است و بر اساس همان تعریف نیز سعادت او را مشخص می‌کند و با تکیه بر همان بنیاد، برای انسان برنامه‌ریزی می‌کند. بررسی آموزه‌های دین می‌تواند راهی باشد به پیش نیازهای انسان‌شناسی آن تعالیم، حتی اگر در متون دینی چیزی در توضیح حقیقت انسان نیامده بود؛ ولی می‌دانیم که دین و متون دینی خود به معرفی انسان پرداخته و تا حدودی ضعف و قوت و کمال و نقص او را به او شناسانده‌اند. در این مقاله از هر دو منظر به انسان‌شناسی دین خواهیم پرداخت. با این توضیح که در بخش دوم نگاه ما به ادیان ابراهیمی، به ویژه اسلام خواهد بود.

پیش فرض‌های انسان شناختی دین

یکی از مهم‌ترین آموزه‌های ادیان به ویژه ادیان الهی و اسلام، باور به زندگی پس از مرگ است. لازمه چنین عقیده ای پذیرش خلقت ترکیبی انسان از ماده و غیر ماده است؛ که بخش غیر مادی آن را روح نامیده‌اند. این نکته حتی در باور به تناسخ نیز یک اصل است؛ و بدون تصور روح برای انسان، تصور زندگی بعد از مرگ ناممکن است.

از سوی دیگر ادیان انسان‌ها را به اعمال نیک می‌خوانند و از اعمال قبیح پرهیز می‌دهند. این نکته نیز نشان می‌دهد که باید برای انسان بهره ای از اختیار قائل باشند، زیرا بدون اختیار، امر و نهی و نظام پاداش و کیفر بی معنا خواهد بود.

دعوت به کمال، فصل مشترک بسیاری از ادیان است، دین انسان‌ها را دعوت می‌کند تا چیزی باشند به جز آن که هستند. به بیان دیگر در نگاه ادیان، انسان موجودی است که می‌تواند از مراحل پایین کمال به مراحل بالاتر برود، انسان دارای قوه و فعل است و می‌تواند قوای خود را به فعلیت درآورد. بین بودن و شدن انسان تفاوت وجود دارد.

توانایی انسان برای ارتباط با ماوراء طبیعت نیز جزو پیش فرض‌های دین می‌باشد، به ویژه ادیانی که جنبه عرفانی قوی تری دارند؛ و اصولاً بدون پذیرش این امکان، بخش عظیمی از باورهای ادیان بی وجه می‌شوند.

باورهای فوق همه مبتنی بر یک پیش فرض مشترک هستند و آن این که حقیقت انسان را بخش غیر مادی او تشکیل می‌دهد، و بُعد مادی انسان اصالت ندارد.

گزاره‌های انسان‌شناسی در ادیان

تقریباً در تمام ادیان انسان دارای مرتبه بسیار والایی دانسته شده است. دین بودایی و جین به خدا معتقد نیستند، از این رو طبیعتاً انسان والاترین موجود در نزد آن هاست. او بالقوه قادر است با اتکاء به خود به مقام خدایی برسد. تنها با جهل و نادانی است که طبیعت واقعی بزرگ او موقتاً پنهان می‌ماند. همچنین در دین هندوئی و سیک نیز انسان عالی‌ترین مخلوق به شمار می‌آید. روح ساکن در درونش حقیقتاً بارقه ای الهی است و از این رو از میان همه موجودات دیگر او از منزلتی ممتاز برخوردار است. به دلیل جهل است که انسان از شناخت عظمت وجودی خویش عاجز می‌ماند و از انواع محدودیت‌های درونی رنج می‌برد. لحظه ای که ماهیت حقیقی خود را بشناسد موجودی نامحدود شده، از تمام قیود رها می‌گردد. بر طبق دین زرتشت انسان باید نقش همراه اهورامزدا را ایفا کند تا بتواند نیروهای شر را کاملاً بیرون رانده و حکومت خیر مطلق را بر زمین مستقر کند. در این دین، انسان کاملاً پاک و بی عیب و با آزادی کامل اراده متولد می‌شود، و از این رو برای هر عملی کاملاً مسئول است. در حالی که در دین هندوئی، بودایی و جین انسان با محدودیت‌های خاصی به دنیا می‌آید و از این رو به یک معنا نه کاملاً آزاد است و نه می‌تواند مسئولیت کامل اعمال خود را بر عهده گیرد. قانون «کارما» در آنِ واحد نماد جبر و آزادی و اختیار است. این ادیان که خاستگاه هندویی دارند، به روشنی طبیعت انسان را ذاتاً موجودی روحانی می‌دانند و می‌گویند انسان در درون خود روحی دارد که ماهیت اصلی او را تشکیل می‌دهد. این روح فنا ناپذیر است و لذا انسان در ماهیت اصلی خود فنا ناپذیر است.[۱] دین زرتشتی نیز به فناناپذیری روح آدمی که با مرگ جسمانی نابود نمی‌شود باور دارد.[۲]

ادیان ابراهیمی

«سرانجام خدا فرمود: انسان را شبیه خود بسازیم، تا بر حیوانات زمین و ماهیان دریا و پرندگان آسمان فرمانروایی کند، پس خدا انسان را شبیه خود آفرید»،[۳] این جمله از کتاب مقدس را می‌توان فصل مشترک نگاه تمام ادیان ابراهیمی به حقیقت انسان دانست. این مضمون در روایات اسلامی نیز نقل شده است.[۴] دیگر نقطه مشترک بین ادیان ابراهیمی، چگونگی خلقت نخستین آدم و همسر او از خاک و تکثیر نسل انسان است.[۵] دمیده شدن روح در انسان نیز مورد تصریح این ادیان است.[۶] با وجود این مشترکات، تفاوت‌هایی نیز در این سه دین مشاهده می‌شود مثل گناه جبلّی در مسیحیت که همه انسان‌ها را به دلیل گناه حضرت آدم گناه کار می‌دانند.[۷] برای یافتن نظر گاه اسلام مراجعه به قرآن کریم به عنوان اصیل‌ترین متن وحیانی راه گشای ما خواهد بود.

در قرآن کریم صفاتی درباره بخش طبیعی و نیز نفسانی انسان ذکر شده که غالباً ناظر به ضعف اوست؛ صفاتی هم چون: پیوسته در خسران،[۸] کم ظرفیت و بدون تحمل (هلوع)،[۹] ضعیف،[۱۰] عجول،[۱۱] علاقمند به دنیا و شهوات نفسانی،[۱۲] زود ناامید شونده،[۱۳] ناسپاس نسبت به نعمت،[۱۴] ممسک و بخیل تا جایی که حتی با داشتن تمام خزائن رحمت پروردگار باز هم از انفاق خودداری می‌کند،[۱۵] جدال کننده،[۱۶] مرز شکن و محدودیت گریز،[۱۷] طغیان کننده در صورت احساس بی‌نیازی،[۱۸] جاهل به آینده،[۱۹] و…. البته چنین نیست که همه انسان‌ها دارای همه این ضعف‌ها باشند یا این که این نقاط ضعف جزو ذات انسان شده باشند، بلکه برخی از این صفات می‌توانند نباشند و برخی دیگر قابلیت تبدیل شدن به فرصت را دارند؛ و برخی هم در اثر شرایط به وجود می‌آیند.[۲۰]

از سوی دیگر، صفاتی بسیار بلند مرتبه نیز برای انسان ذکر شده است، همانند این که خداوند انسان را در بهترین صورت و نظام آفریده[۲۱] و بنی آدم را کرامت بخشیده است[۲۲] و او را بر سایر مخلوقات برتری و فضیلت داده[۲۳] و نیز او را تنها موجود شایسته امانت پذیری الهی دانسته است[۲۴] و انسان را برای عبادت خود خلق کرده[۲۵] و در نهایت این که او را جانشین خود بر روی زمین خوانده[۲۶] و اولین انسان را آموزگار ملائک معرفی کرده است.[۲۷] در روایتی از پیامبر اکرم(ص) نیز مقامی برای انسان تصویر شده که در آن دست و پا و چشم و گوش و زبان بنده همه خدایی می‌شوند و به تعبیر بهتر خداوند چشم و گوش او می‌شود.[۲۸] این صفات هدف عالی از خلقت انسان را تبیین می‌کنند. هدفی که اسلام و بلکه سایر ادیان از انسان می‌خواهند تا در مسیر آن حرکت کند.

شناخت امکاناتی که برای طی مسیر کمال در اختیار انسان قرار داده شده بخش سوم از معارف انسان شناختی قرآن را تشکیل می‌دهد. از آن جا که انجام صحیح هر کاری مبتنی بر علم است، قرآن کریم می‌فرماید: ما به انسان چشم و گوش و قلب دادیم[۲۹] که ابزار کسب علم هستند، تصریح می‌کند که آنچه نمی‌دانست به او آموختیم،[۳۰] تأکید می‌کند که ما زشتی و زیبایی نفس را به او الهام کردیم.[۳۱] در ضمن قرآن خلقت انسان را بر اساس فطرتی خداشناس و خداجو می‌داند،[۳۲] که هم به او شناختی فطری از خدا می‌دهد و هم او را به سوی خدا و پرستش او و سایر کمالات جذب می‌کند[۳۳] و به دلیل ضعف انسان تکلیفی بیش از طاقت بر او لازم نکرده است،[۳۴] امکان مسخّر کردن آسمان و زمین را به او عطا کرده است.[۳۵] به بیان قرآن انسان مختار است و پاسخ گوی رفتار خویش.[۳۶] قرآن به انسان هشدار می‌دهد که اعمالش حقیقت او را در گرو خویش دارند و در واقع هویتش را اعمالش تشکیل می‌دهند،[۳۷] این تعبیر ضمن این که بیانگر اختیار انسان است، یک نکته روان شناختی درباره رابطه انسان و عملش را نیز مورد اشاره قرار می‌دهد، توجه به این نکته می‌تواند در مسیر کمال راه گشای انسان باشد. نکته دیگر این که انسان خودآگاه است،[۳۸] نقش خودآگاهی در مسیر کمال نیاز به توضیح ندارد. ناگفته نماند که مباحث گسترده فراوانی در حوزه انسان‌شناسی وجود دارد که این نوشتار مجال پرداختن به آن‌ها را به ما نمی‌دهد.

جمع‌بندی: انسان از منظر اسلام، موجودی است مرکب از ماده و غیر ماده، مختار و با ضعف و قوت‌های خاص که برای رسیدن به مقام خلیفه اللهی خلق شده، این مقام از خلال بندگی خدا قابل تحصیل است و خداوند متعال نیز نیازهای او در این مسیر را در فراهم کرده است.


منابع

  1. ر. ک. تیواری، کدارنات، دین‌شناسی تطبیقی، ترجمه مرضیه شنکایی، تهران، انتشارات سمت، ۱۳۸۱ش، ص۲۳۳–۲۳۵.
  2. همان، ص۱۸۸.
  3. کتاب مقدس، سفر پیدایش، فصل اول، آیه ۲۶–۲۷.
  4. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۱۲۴، باب الروح، ح۴؛ و برای توضیح معنای حدیث: ر.ک. موسوی خمینی، سید روح الله، چهل حدیث، نشر رجاء، ۱۳۶۸ش، ص۵۲۹–۵۳۴، ح۳۸.
  5. ر. ک. کتاب مقدس، سفر پیدایش، فصل‌های ۱–۳؛ و نیز قرآن کریم؛ نساء / ۱؛ حجر / ۲۶ و ۲۸ و ۳۳؛ مومنون / ۱۲–۱۴؛ روم / ۲۰.
  6. کتاب مقدس، سفر پیدایش، فصل ۲، آیه ۷؛ قرآن کریم: ص/ ۷۲؛ سجده / ۹.
  7. کتاب مقدس؛ نامه رومیان، فصل ۵، آیه ۱۲–۱۶.
  8. عصر / ۲.
  9. معارج / ۱۹.
  10. نساء / ۲۸.
  11. اسراء / ۱۱.
  12. آل عمران / ۱۴؛ عادیات / ۸؛ فجر / ۲۰.
  13. اسراء / ۸۳؛ فصلت / ۴۹.
  14. ابراهیم / ۳۴؛ اسراء / ۶۷؛ شوری / ۴۸.
  15. اسراء / ۱۰۰.
  16. کهف / ۵۴.
  17. قیامت / ۵.
  18. علق / ۶–۷.
  19. لقمان / ۳۴.
  20. ر. ک. جعفری، محمد تقی، حرکت و تحول از دیدگاه قرآن، تهران، مؤسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری، ۱۳۸۳ش، ص۹۲–۱۰۰.
  21. تین / ۴.
  22. اسراء / ۷۰.
  23. اسراء / ۷۰.
  24. احزاب / ۷۲.
  25. ذاریات / ۵۶.
  26. بقره / ۳۰.
  27. بقره / ۳۱–۳۳.
  28. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ح۳۱۶۱.
  29. نحل / ۷۸.
  30. علق / ۵.
  31. شمس / ۸.
  32. روم / ۳۰؛ اعراف / ۱۷۲.
  33. ر. ک. مطهری، مرتضی، فطرت، تهران، انتشارات صدرا؛ مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن، قم، نتشارات در راه حق، ج۱–۳، ص۲۶–۴۷.
  34. بقره / ۲۸۶؛ اعراف / ۴۲.
  35. لقمان / ۲۰.
  36. انسان / ۳. اختیار انسان بحثی است دامنه‌دار، برای اطلاع بیشتر ر.ک. معارف قرآن، همان، ص۳۷۴–۳۹۴.
  37. مدثر / ۳۸؛ فصلت / ۴۶؛ اسراء / ۸۴.
  38. قیامت / ۱۴؛ اسراء / ۱۴.