پیش نویس:معانی و انواع اختیار: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
{{درگاه|واژهها}} | {{درگاه|واژهها}} | ||
[[حقیقت انسان|انسان]] تنها موجودی است که از [[ایمان و اراده انسان|اراده]] و [[اختیار]] کامل برخوردار است و حتی دیگر موجوداتی که اهل تکلیف و دارای [[ایمان و اراده انسان|اراده]] و [[اختیار]] هستند نیز در این حد از کمال [[اختیار]] و [[ایمان و اراده انسان|اراده]] و در نهایت انتخاب برخوردار نمیباشند. [[اختیار]] نیرویی است که مربوط به بُعد [[حقیقت انسان|انسانی]] است و واژه آن معنای عامی دارد که در مقابل [[جبر]] محض قرار میگیرد. درباره تعریف [[اختیار]] عبارت یگانهای یافت نمیشود و اندیشمندان از دیدگاههای گوناگون آن را بازشناساندهاند. | [[حقیقت انسان|انسان]] تنها موجودی است که از [[ایمان و اراده انسان|اراده]] و [[اختیار]] کامل برخوردار است و حتی دیگر موجوداتی که اهل تکلیف و دارای [[ایمان و اراده انسان|اراده]] و [[اختیار]] هستند نیز در این حد از کمال [[اختیار]] و [[ایمان و اراده انسان|اراده]] و در نهایت انتخاب برخوردار نمیباشند. [[اختیار]] نیرویی است که مربوط به بُعد [[حقیقت انسان|انسانی]] است و واژه آن معنای عامی دارد که در مقابل [[ادیان و جبر الهی|جبر]] محض قرار میگیرد. درباره تعریف [[اختیار]] عبارت یگانهای یافت نمیشود و اندیشمندان از دیدگاههای گوناگون آن را بازشناساندهاند. | ||
[[قدردان قراملکی]] در پژوهش خود دوازده تعریف از نویسندگان [[مسلمان]] و [[غیرمسلمان]] را گرد آورده است.<ref>قدردان قراملکی، نگاه سوم به جبر و اختیار، ۱۳۸۴ش، ص۷۱–۹۶</ref> | [[قدردان قراملکی]] در پژوهش خود دوازده تعریف از نویسندگان [[مسلمان]] و [[غیرمسلمان]] را گرد آورده است.<ref>قدردان قراملکی، نگاه سوم به جبر و اختیار، ۱۳۸۴ش، ص۷۱–۹۶</ref> | ||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
فلاسفه [[اسلامی]] در تعریف اختیار چنین گفتهاند: {{متن عربی|کون الفاعل بحیث ان یشاء یفعل و ان لم یشأ لم یفعل}}: یعنی [[اختیار]] عبارت از آن است که اگر فاعل [[ایمان و اراده انسان|اراده]] کند که فعلی را انجام دهد بتواند آن را انجام دهد و اگر [[ایمان و اراده انسان|اراده]] نکند آن را انجام ندهد.<ref>ملاصدرا، ۱۹۸۱، ج ۶، ص ۳۰۸</ref> | فلاسفه [[اسلامی]] در تعریف اختیار چنین گفتهاند: {{متن عربی|کون الفاعل بحیث ان یشاء یفعل و ان لم یشأ لم یفعل}}: یعنی [[اختیار]] عبارت از آن است که اگر فاعل [[ایمان و اراده انسان|اراده]] کند که فعلی را انجام دهد بتواند آن را انجام دهد و اگر [[ایمان و اراده انسان|اراده]] نکند آن را انجام ندهد.<ref>ملاصدرا، ۱۹۸۱، ج ۶، ص ۳۰۸</ref> | ||
[[علامهطباطبائی]] هم در تعریف [[اختیار]] میگوید: {{متن عربی|الملاک فی اختیاریه الفعل تساوی نسبه الانسان الی الفعل و الترک}}.<ref>طباطبائی، ۱۳۶۲، ص ۱۲۲</ref> از نظر وی فعل [[اختیاری]] فعلی است که ترجیح یکی از دو طرف آن در [[اختیار]] فاعل باشد، یعنی فاعل هم قادر بر انجام فعل باشد و هم قادر بر ترک آن و برای ترجیح فعل، فاعل تأثیری از غیر نپذیرد و اگر عاملی غیر از خود فاعل موجب انجام فعل یا خود داری از آن شود فعل جبری خواهد بود.<ref>طباطبائی، الف، ص ۹۱–۹۰</ref> | [[علامهطباطبائی]] هم در تعریف [[اختیار]] میگوید: {{متن عربی|الملاک فی اختیاریه الفعل تساوی نسبه الانسان الی الفعل و الترک}}.<ref>طباطبائی، ۱۳۶۲، ص ۱۲۲</ref> از نظر وی فعل [[اختیاری]] فعلی است که ترجیح یکی از دو طرف آن در [[اختیار]] فاعل باشد، یعنی فاعل هم قادر بر انجام فعل باشد و هم قادر بر ترک آن و برای ترجیح فعل، فاعل تأثیری از غیر نپذیرد و اگر عاملی غیر از خود فاعل موجب انجام فعل یا خود داری از آن شود فعل [[ادیان و جبر الهی|جبری]] خواهد بود.<ref>طباطبائی، الف، ص ۹۱–۹۰</ref> | ||
== مفهومشناسی == | == مفهومشناسی == | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
# دیدگاه [[امر بین الأمرین]] که نظریه [[اعتقادات خاص شیعه|شیعیان]] است؛ | # دیدگاه [[امر بین الأمرین]] که نظریه [[اعتقادات خاص شیعه|شیعیان]] است؛ | ||
# دیدگاه [[اگزیستانسیالیسم]].<ref>سبحانی، جبر و اختیار، ۱۳۸۱ش، ص۴۵؛ قدردان قراملکی، نگاه سوم به جبر و اختیار، ۱۳۸۴ش، ص۹۷.</ref> | # دیدگاه [[اگزیستانسیالیسم]].<ref>سبحانی، جبر و اختیار، ۱۳۸۱ش، ص۴۵؛ قدردان قراملکی، نگاه سوم به جبر و اختیار، ۱۳۸۴ش، ص۹۷.</ref> | ||
# دیدگاه [[کسب]] نیز از سوی [[اشاعره]] در مقابل نظریه [[جبرگرایی]] و در دفاع از [[اختیار]] ارائه شد؛<ref>ولفسن، فلسفه علم کلام، ۱۳۶۸ش، ص۷۲۷–۷۲۸.</ref> ولی به دلیل ناتوانی در تبیین پدیده [[اختیار]] از سوی عالمان [[اعتقادات خاص شیعه|شیعه]] در گروه نظریههای [[جبر]] دستهبندی شد.<ref>جعفری، جبر و اختیار، ۱۳۷۹ش، ص۲۲۹؛ قدردان قراملکی، نگاه سوم به جبر و اختیار، ۱۳۸۴ش، ص۲۴۰–۲۴۱.</ref> | # دیدگاه [[کسب]] نیز از سوی [[اشاعره]] در مقابل نظریه [[ادیان و جبر الهی|جبرگرایی]] و در دفاع از [[اختیار]] ارائه شد؛<ref>ولفسن، فلسفه علم کلام، ۱۳۶۸ش، ص۷۲۷–۷۲۸.</ref> ولی به دلیل ناتوانی در تبیین پدیده [[اختیار]] از سوی عالمان [[اعتقادات خاص شیعه|شیعه]] در گروه نظریههای [[ادیان و جبر الهی|جبر]] دستهبندی شد.<ref>جعفری، جبر و اختیار، ۱۳۷۹ش، ص۲۲۹؛ قدردان قراملکی، نگاه سوم به جبر و اختیار، ۱۳۸۴ش، ص۲۴۰–۲۴۱.</ref> | ||
===== نظریه تفویض ===== | ===== نظریه تفویض ===== | ||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
[[قاضی عبدالجبار]] استدلال کرده است که فعل [[حقیقت انسان|انسان]] تابع قصد و [[ایمان و اراده انسان|اراده]] او است، آنچه که [[ایمان و اراده انسان|اراده]] کند، انجام میدهد، و آنچه که [[ایمان و اراده انسان|اراده]] نکند انجام نمیدهد، بنابراین [[حقیقت انسان|انسان]]، خود پدید آورنده فعل خویش است نه [[شناخت خدا|خداوند]].<ref>قاضی، شرح الاصول الخمسة، ۱۴۲۲ق، ص۲۲۶.</ref> و از سوی دیگر در افعال بشر ظلم و ستم وجود دارد، و [[شناخت خدا|خداوند]] از ظلم و ستم منزه است.<ref>قاضی، شرح الاصول الخمسة، ۱۴۲۲ق، ص۲۳۱.</ref> او همچنین به آیات متعدد [[قرآن کریم و معرفی اهداف آن|قرآنی]] و از جمله آیه ۲۹ کهف استناد کرده است که کفر و ایمان را به خود [[حقیقت انسان|انسان]] واگذار کرده است.<ref>قاضی، شرح الاصول الخمسة، ۱۴۲۲ق، ص۲۳۹–۲۴۳.</ref> | [[قاضی عبدالجبار]] استدلال کرده است که فعل [[حقیقت انسان|انسان]] تابع قصد و [[ایمان و اراده انسان|اراده]] او است، آنچه که [[ایمان و اراده انسان|اراده]] کند، انجام میدهد، و آنچه که [[ایمان و اراده انسان|اراده]] نکند انجام نمیدهد، بنابراین [[حقیقت انسان|انسان]]، خود پدید آورنده فعل خویش است نه [[شناخت خدا|خداوند]].<ref>قاضی، شرح الاصول الخمسة، ۱۴۲۲ق، ص۲۲۶.</ref> و از سوی دیگر در افعال بشر ظلم و ستم وجود دارد، و [[شناخت خدا|خداوند]] از ظلم و ستم منزه است.<ref>قاضی، شرح الاصول الخمسة، ۱۴۲۲ق، ص۲۳۱.</ref> او همچنین به آیات متعدد [[قرآن کریم و معرفی اهداف آن|قرآنی]] و از جمله آیه ۲۹ کهف استناد کرده است که کفر و ایمان را به خود [[حقیقت انسان|انسان]] واگذار کرده است.<ref>قاضی، شرح الاصول الخمسة، ۱۴۲۲ق، ص۲۳۹–۲۴۳.</ref> | ||
به جز | به جز [[ادیان و جبر الهی|جبرگرابان]] و [[اشاعره]]، [[اعتقادات خاص شیعه|شیعیان]] و نیز بسیاری از عالمان [[معتزله]] مخالف نظریه [[تفویض]] هستند.<ref>سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ۱۴۱۲، ج۳، ص۳۰۶.</ref> [[شیخ صدوق محدث امامی]] قرن چهارم قمری در [[کتاب التوحید]] یک باب را به احادیث نفی [[ادیان و جبر الهی|جبر]] و [[تفویض]] اختصاص داده و ۱۲ حدیث در آن نقل کرده است.<ref>صدوق، التوحید، ۱۴۱۶ق. ص۳۵۹–۳۶۴.</ref> | ||
به گفته مطهری متکلم و الاهیدان [[اعتقادات خاص شیعه|شیعه]] این عقیده هم با توحید افعالی ناسازگار است هم با توحید ذاتی.<ref>مطهری، جهانبینی توحیدی، ۱۳۸۹ش، ص۴۰.</ref> سبحانی دیگر متکلم [[اعتقادات خاص شیعه|شیعه]] نیز معتقد است اندیشه تفویض اندیشهای دوگانهگرا و ثنوی است و هیچ مسلمانی نمیتواند به آن باور داشته باشد.<ref>سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۳۰۵.</ref> چنانکه ملاصدرا فیلسوف نامدار [[اعتقادات خاص شیعه|شیعه]] نیز تفویض را با اصل توحید در خالقیت و تدبیر منافی دانسته است.<ref>ملاصدرا، اسفار، ۱۹۸۱م، ج۶، ص۳۷۰.</ref> | به گفته مطهری متکلم و الاهیدان [[اعتقادات خاص شیعه|شیعه]] این عقیده هم با توحید افعالی ناسازگار است هم با توحید ذاتی.<ref>مطهری، جهانبینی توحیدی، ۱۳۸۹ش، ص۴۰.</ref> سبحانی دیگر متکلم [[اعتقادات خاص شیعه|شیعه]] نیز معتقد است اندیشه تفویض اندیشهای دوگانهگرا و ثنوی است و هیچ مسلمانی نمیتواند به آن باور داشته باشد.<ref>سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۳۰۵.</ref> چنانکه ملاصدرا فیلسوف نامدار [[اعتقادات خاص شیعه|شیعه]] نیز تفویض را با اصل توحید در خالقیت و تدبیر منافی دانسته است.<ref>ملاصدرا، اسفار، ۱۹۸۱م، ج۶، ص۳۷۰.</ref> | ||
===== نظریه کسب ===== | ===== نظریه کسب ===== | ||
نظریه کسب که اکثریت متکلمان اشعری به آن اعتقاد دارند یکی از تبیینهایی است که برای توضیح [[اختیار]] [[حقیقت انسان|انسان]] و رابطه افعال [[حقیقت انسان|انسان]] با [[شناخت خدا|خداوند]] ارائه شده است.<ref>ولفسن، فلسفه علم کلام، ۱۳۶۸ش، ص۷۲۷–۷۲۸.</ref> به گفته سعدالدین تفتازانی برای سازگار کردن [[اختیار]] [[حقیقت انسان|انسان]] و فاعلیت [[شناخت خدا|خداوند]] چارهای جز این نیست که بگوییم [[شناخت خدا|خداوند]] خالق فعل [[حقیقت انسان|انسان]]، و [[حقیقت انسان|انسان]] کاسب آن است».<ref>خیالی، شرح العقاید النسفیه، ص۱۱۵–۱۱۷</ref> | نظریه [[کسب]] که اکثریت متکلمان [[اشعری]] به آن اعتقاد دارند یکی از تبیینهایی است که برای توضیح [[اختیار]] [[حقیقت انسان|انسان]] و رابطه افعال [[حقیقت انسان|انسان]] با [[شناخت خدا|خداوند]] ارائه شده است.<ref>ولفسن، فلسفه علم کلام، ۱۳۶۸ش، ص۷۲۷–۷۲۸.</ref> به گفته [[سعدالدین تفتازانی]] برای سازگار کردن [[اختیار]] [[حقیقت انسان|انسان]] و فاعلیت [[شناخت خدا|خداوند]] چارهای جز این نیست که بگوییم [[شناخت خدا|خداوند]] خالق فعل [[حقیقت انسان|انسان]]، و [[حقیقت انسان|انسان]] کاسب آن است».<ref>خیالی، شرح العقاید النسفیه، ص۱۱۵–۱۱۷</ref> | ||
نظریه | نظریه [[کسب]] نه تنها از طرف مخالفان [[اشاعره]] (متکلمان [[عدلیه]]) مورد نقد قرار گرفته و اِبطال گردیده است، بلکه برخی از محققان [[اشاعره]] نیز آن را کافی در حل مشکل [[ادیان و جبر الهی|جبر]] ندانستهاند، چنانکه [[احمد امین مصری]] آن را تعبیر جدیدی از نظریه [[ادیان و جبر الهی|جبر]] دانسته،<ref>أمین، ضحی الاسلام، ج ۳، ص۵۷</ref> و [[شیخ شلتوت]] نیز معتقد است تفسیر کسب به تقارن عادی میان فعل و قدرت [[حقیقت انسان|انسان]] بدون آن که قدرت او در تحقق فعل تأثیری داشته باشد، از عهده توجیه مسئله تکلیف و اصل عدل الهی و مسؤولیت [[حقیقت انسان|انسان]] بر نمیآید.<ref>سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۱۹۸.</ref> | ||
===== نظریه امر بین الامرین ===== | ===== نظریه امر بین الامرین ===== | ||
تبیین [[اختیار]] بر اساس نظریه | تبیین [[اختیار]] بر اساس نظریه [[امر بین الامرین]] رویکردی است که [[اعتقادات خاص شیعه|شیعیان]] امامیه بر اساس آن سیر کردهاند. این نظریه توسط [[ائمه اهل بیت (ع)]] مطرح گردیده و مورد قبول متکلمان [[امامیه]] و نیز [[حکمای اسلامی]] قرار گرفته است.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۱۲.</ref> | ||
بر اساس این نظریه هم [[حقیقت انسان|انسان]] مالک فعل خویش و قادر بر آن است، و هم فعل او مملوک [[شناخت خدا|خدا]] و مقدور الهی است و این دو، در طول یکدیگرند نه در عرض یکدیگر. به عبارت دیگر کار [[حقیقت انسان|انسان]] در عین این که مستند به [[حقیقت انسان|انسان]] است، مستند به [[ایمان و اراده انسان|اراده]] [[شناخت خدا|خدا]] نیز است؛ اما اراده و [[اختیار]] [[حقیقت انسان|انسان]] در عرض اراده الهی نیست تا شریک در اراده الهی شود، بلکه در طول اراده الهی است؛ یعنی [[ایمان و اراده انسان|اراده]] و [[اختیار]] و قدرت [[حقیقت انسان|انسان]]، یکی از اجزای علت تامه افعال [[اختیاری]] او است. پس [[حقیقت انسان|انسان]] مجبور نیست؛ زیرا ملاک [[اختیار]]؛ یعنی قدرت و [[ایمان و اراده انسان|اراده]] در او موجود است و در عین حال او مختار علی الاطلاق نیز نیست؛ و این همان معنای امر بین امرین است که بر تمام افعال صادره از [[حقیقت انسان|انسان]] حاکم است.<ref>مطهری، پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج۳، ص ۱۶۳–۱۷۴.</ref> | بر اساس این نظریه هم [[حقیقت انسان|انسان]] مالک فعل خویش و قادر بر آن است، و هم فعل او مملوک [[شناخت خدا|خدا]] و مقدور الهی است و این دو، در طول یکدیگرند نه در عرض یکدیگر. به عبارت دیگر کار [[حقیقت انسان|انسان]] در عین این که مستند به [[حقیقت انسان|انسان]] است، مستند به [[ایمان و اراده انسان|اراده]] [[شناخت خدا|خدا]] نیز است؛ اما اراده و [[اختیار]] [[حقیقت انسان|انسان]] در عرض اراده الهی نیست تا شریک در [[اراده الهی]] شود، بلکه در طول [[اراده الهی]] است؛ یعنی [[ایمان و اراده انسان|اراده]] و [[اختیار]] و قدرت [[حقیقت انسان|انسان]]، یکی از اجزای علت تامه افعال [[اختیاری]] او است. پس [[حقیقت انسان|انسان]] مجبور نیست؛ زیرا ملاک [[اختیار]]؛ یعنی قدرت و [[ایمان و اراده انسان|اراده]] در او موجود است و در عین حال او مختار علی الاطلاق نیز نیست؛ و این همان معنای [[امر بین امرین]] است که بر تمام افعال صادره از [[حقیقت انسان|انسان]] حاکم است.<ref>مطهری، پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج۳، ص ۱۶۳–۱۷۴.</ref> | ||
متکلمان ماتریدی نیز کسب را به گونهای تفسیر کردهاند که به امر بین الأمرین بازمیگردد، بلکه برخی از آنان به این مطلب تصریح نیز کردهاند.<ref>جلالی، تاریخ و عقاید ماتریدیه، ۱۳۹۰ش، ص۲۶۹.</ref> | متکلمان [[ماتریدی]] نیز کسب را به گونهای تفسیر کردهاند که به [[امر بین الأمرین]] بازمیگردد، بلکه برخی از آنان به این مطلب تصریح نیز کردهاند.<ref>جلالی، تاریخ و عقاید ماتریدیه، ۱۳۹۰ش، ص۲۶۹.</ref> | ||
امام خمینی با استناد به آیه {{قرآن|مَا تَشَاءُونَ اِلَّا اَنْ یَشَاءَ اللَّهُ}}<ref>تکویر، آیه ۲۹.</ref> به تبیین صحیح افعال و اینکه افعال [[اختیاری]] [[حقیقت انسان|انسان]] نه جبر است و نه | [[امام خمینی]] با استناد به آیه {{قرآن|مَا تَشَاءُونَ اِلَّا اَنْ یَشَاءَ اللَّهُ}}<ref>تکویر، آیه ۲۹.</ref> به تبیین صحیح افعال و اینکه افعال [[اختیاری]] [[حقیقت انسان|انسان]] نه [[ادیان و جبر الهی|جبر]] است و نه [[تفویض]]، بر این باور است که حق در مسئله [[امرٌ بین الامرین]] است؛ یعنی جمع میان مشیت [[حقیقت انسان|انسان]] و مشیت [[شناخت خدا|خداوند]] متعال.<ref>خمینی، روحالله، شرح چهل حدیث، ص۵۹۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.</ref><ref>خمینی، روحالله، الطلب و الاراده، ص۳۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۹.</ref> | ||
ایشان با توجه به آیه مذکور معتقد است [[حقیقت انسان|انسان]] استقلالی در اصل وجود و افعال خود ندارد؛ یعنی وجود [[حقیقت انسان|انسان]] عین الربط به [[شناخت خدا|خدای]] سبحان است، فعل او نیز قائم به وجود حقتعالی است از این رو با ربط بودن وجود [[حقیقت انسان|انسان]]، فعل او نیز رابط خواهد بود. وجود رابط نیز فاقد نفسیت است، از این رو اصل وجود و افعال و [[اختیاری]] که به [[حقیقت انسان|انسان]] منتسب است همگی متعلق به [[شناخت خدا|خدای]] سبحان هستند.<ref>خمینی، روحالله، الطلب و الاراده، ص۳۶–۳۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۹.</ref> | ایشان با توجه به آیه مذکور معتقد است [[حقیقت انسان|انسان]] استقلالی در اصل وجود و افعال خود ندارد؛ یعنی وجود [[حقیقت انسان|انسان]] عین الربط به [[شناخت خدا|خدای]] سبحان است، فعل او نیز قائم به وجود حقتعالی است از این رو با ربط بودن وجود [[حقیقت انسان|انسان]]، فعل او نیز رابط خواهد بود. وجود رابط نیز فاقد نفسیت است، از این رو اصل وجود و افعال و [[اختیاری]] که به [[حقیقت انسان|انسان]] منتسب است همگی متعلق به [[شناخت خدا|خدای]] سبحان هستند.<ref>خمینی، روحالله، الطلب و الاراده، ص۳۶–۳۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۹.</ref> | ||
این بیانها و تبیینها، اگرچه در تعبیر متفاوت میباشند ولی به یک حقیقت اشاره دارند و آن اینکه همه افعال که تحقق پیدا میکنند به حقتعالی منتسب میباشند و این منافی با انتساب آنها به مخلوقات نمیباشد.<ref>خمینی، روحالله، الطلب و الاراده، ص۶۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۹.</ref> | این بیانها و تبیینها، اگرچه در تعبیر متفاوت میباشند ولی به یک حقیقت اشاره دارند و آن اینکه همه افعال که تحقق پیدا میکنند به حقتعالی منتسب میباشند و این منافی با انتساب آنها به مخلوقات نمیباشد.<ref>خمینی، روحالله، الطلب و الاراده، ص۶۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۹.</ref> | ||
به باور امام خمینی افعال [[حقیقت انسان|انسانی]] بدون هیچ واسطهای هم به حقتعالی و هم به خود [[حقیقت انسان|انسان]] انتساب دارند، یعنی از آن جهت که [[حقیقت انسان|انسان]] و افعال او تحت سیطره قدرت و علم و مشیت حقتعالی است به حق تعالی انتساب دارد و از این انتساب هیچگونه جبری در افعال و [[اختیار]] [[حقیقت انسان|انسان]] لازم نمیآید.<ref>خمینی، روحالله، الطلب و الاراده، ص۳۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۹.</ref> | به باور [[امام خمینی]] افعال [[حقیقت انسان|انسانی]] بدون هیچ واسطهای هم به حقتعالی و هم به خود [[حقیقت انسان|انسان]] انتساب دارند، یعنی از آن جهت که [[حقیقت انسان|انسان]] و افعال او تحت سیطره قدرت و علم و مشیت حقتعالی است به حق تعالی انتساب دارد و از این انتساب هیچگونه [[ادیان و جبر الهی|جبری]] در افعال و [[اختیار]] [[حقیقت انسان|انسان]] لازم نمیآید.<ref>خمینی، روحالله، الطلب و الاراده، ص۳۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۹.</ref> | ||
=== اقسام اختیار === | === اقسام اختیار === | ||
# '''[[اختیار]] در مقابل اکراه:''' این معنا بیشتر در امور حقوقی استفاده میشود، به این معنا است که عمل [[حقیقت انسان|انسان]] با رضایت همراه باشد نه با تهدید و اجبار دیگران. | # '''[[اختیار]] در مقابل [[اکراه]]:''' این معنا بیشتر در امور حقوقی استفاده میشود، به این معنا است که عمل [[حقیقت انسان|انسان]] با رضایت همراه باشد نه با تهدید و [[اجبار]] دیگران. | ||
# '''[[اختیار]] در مقابل اضطرار:''' گاهی [[اختیار]] به این معناست که [[حقیقت انسان|انسان]] در شرایط خوب و مناسبی است و یک فعل را بدون هیچ خطر جانی یا مالی انجام میدهد یا ترک میکند. در مقابل فعلی که با اضطرار انجام میگیرد. مثل خوردن گوشت مردار که حرام است ولی در صورت اضطرار و گرسنگی شدید که منجر به مرگ میشود حلال میشود. | # '''[[اختیار]] در مقابل [[اضطرار]]:''' گاهی [[اختیار]] به این معناست که [[حقیقت انسان|انسان]] در شرایط خوب و مناسبی است و یک فعل را بدون هیچ خطر جانی یا مالی انجام میدهد یا ترک میکند. در مقابل فعلی که با اضطرار انجام میگیرد. مثل خوردن گوشت مردار که [[حرام]] است ولی در صورت اضطرار و گرسنگی شدید که منجر به مرگ میشود [[حلال]] میشود. | ||
# '''[[اختیار]] به معنای قصد و گزینش:''' [[حقیقت انسان|انسان]]، راههای مختلف و متعددی داشته باشد و با انتخاب، [[ایمان و اراده انسان|اراده]] و قصد یکی از این چند راه را برگزیند و فعلی را انجام دهد یا ترک کند. | # '''[[اختیار]] به معنای قصد و گزینش:''' [[حقیقت انسان|انسان]]، راههای مختلف و متعددی داشته باشد و با انتخاب، [[ایمان و اراده انسان|اراده]] و قصد یکی از این چند راه را برگزیند و فعلی را انجام دهد یا ترک کند. | ||
# '''[[اختیار]] در مقابل جبر:''' گاهی [[اختیار]] در معنای وسیعی استفاده میشود. کاری از شخص، تنها با میل و رغبت خودش صادر شود، بدون اینکه از سوی عامل دیگری تحت فشار قرار بگیرد. | # '''[[اختیار]] در مقابل [[ادیان و جبر الهی|جبر]]:''' گاهی [[اختیار]] در معنای وسیعی استفاده میشود. کاری از شخص، تنها با میل و رغبت خودش صادر شود، بدون اینکه از سوی عامل دیگری تحت فشار قرار بگیرد. | ||
این معنای '''[[اختیار]] در مقابل جبر''' از معانی دیگر [[اختیار]] و حتی از | این معنای '''[[اختیار]] در مقابل [[ادیان و جبر الهی|جبر]]''' از معانی دیگر [[اختیار]] و حتی از فاعل بالقصد عامتر است؛ زیرا در این قسم، شرطی در بین نیست که فاعل کارهای گوناگون را تصور کند و پس از یک مقایسه ذهنی شوقی برای [[اختیار]] یک عمل به وجود آید و به دنبال آن تصمیم بگیرد و عزم و [[ایمان و اراده انسان|اراده]] بر انجام کاری کند. تنها شرط این است که کار از روی رضایت و رغبت فاعل انجام شود. [[اختیار]] در این معنا در مورد [[شناخت خدا|خدا]] و [[فرشتگان]] و سایر مجردات نیز صادق است؛ با اینکه درباره آنها و قدر متیقّن در مورد [[شناخت خدا|خدا]]، تصور و تصدیق و… مطرح نیست، ولی عالیترین مراتب [[اختیار]]، همچنان از آن آنهاست. اگر در فاعلهای ارادی گاهی عوامل مُضادّی نیز در نفس وجود دارد یا از خارج زیر فشار واقع میشود، در فاعل بالرّضا و بالتجلّی،<ref>ر. ک. محمدحسین طباطبایی، نهایه الحکمة، صححها و علّق علیها غلامرضا الفیاضی، ج ۳، ص ۶۶۶</ref> چنین چیزی مورد ندارد. در برابر قدرت الاهی، قدرتی وجود ندارد تا او را زیر فشار گذارد. در مورد مجردات تام نیز چنین است. | ||
مجردات تام این ویژگی را دارند که تحت تأثیر عامل خارجی واقع نمیشوند؛ مثلاً اگر ملائکه را مجرد دانستیم، تسبیح و تقدیس آنها [[اختیاری]] است. خود آنها تسبیح و تقدیس را میخواهند و دوست دارند. اما در مورد آنها [[اختیار]] به معنای قصد مسبوق به تصور و سنجش، صادق نیست؛ زیرا ذهنی ندارند و مقایسهای نمیکنند و شوقی در آنان برانگیخته نمیشود و اساساً هیچ گونه تغییری در ذاتشان رخ نمیدهد، ولی مختار نیز هستند. پس میبینیم که معنای [[اختیار]] با مفهوم [[ایمان و اراده انسان|اراده]]، از نظر مصداق ممکن است فرق کند. البته اگر [[ایمان و اراده انسان|اراده]] به همان معنای قصد و عزم باشد، هر فاعلی که از روی قصد کار میکند، مختار است؛ ولی چنین نیست که هر فاعل مختاری به این معنا قاصد باشد.<ref>ر. ک. محمدتقی جعفری، جبر و اختیار، ص ۱۰۲.</ref> | مجردات تام این ویژگی را دارند که تحت تأثیر عامل خارجی واقع نمیشوند؛ مثلاً اگر ملائکه را مجرد دانستیم، تسبیح و تقدیس آنها [[اختیاری]] است. خود آنها تسبیح و تقدیس را میخواهند و دوست دارند. اما در مورد آنها [[اختیار]] به معنای قصد مسبوق به تصور و سنجش، صادق نیست؛ زیرا ذهنی ندارند و مقایسهای نمیکنند و شوقی در آنان برانگیخته نمیشود و اساساً هیچ گونه تغییری در ذاتشان رخ نمیدهد، ولی [[مختار]] نیز هستند. پس میبینیم که معنای [[اختیار]] با مفهوم [[ایمان و اراده انسان|اراده]]، از نظر مصداق ممکن است فرق کند. البته اگر [[ایمان و اراده انسان|اراده]] به همان معنای قصد و عزم باشد، هر فاعلی که از روی قصد کار میکند، مختار است؛ ولی چنین نیست که هر فاعل [[مختاری]] به این معنا قاصد باشد.<ref>ر. ک. محمدتقی جعفری، جبر و اختیار، ص ۱۰۲.</ref> | ||
== دلائل اختیار انسان == | == دلائل اختیار انسان == | ||
* '''بداهت اختیار انسان''' | * '''بداهت اختیار انسان''' | ||
نخستین دلیل [[اختیار]] [[حقیقت انسان|انسان]] را بداهت این نظریه دانستهاند که با توجه به فطرت [[حقیقت انسان|انسانی]] میتوان آن را دریافت.<ref>قدردان قراملکی، نگاه سوم به جبر و اختیار، ۱۳۸۴ش، ص۱۷۲.</ref> چنانکه خواجه نصیرالدین طوسی در کشف | نخستین دلیل [[اختیار]] [[حقیقت انسان|انسان]] را بداهت این نظریه دانستهاند که با توجه به فطرت [[حقیقت انسان|انسانی]] میتوان آن را دریافت.<ref>قدردان قراملکی، نگاه سوم به جبر و اختیار، ۱۳۸۴ش، ص۱۷۲.</ref> چنانکه [[خواجه نصیرالدین طوسی]] در [[کشف المراد]]،<ref>حلی، کشف المراد، ۱۴۱۳ق، ص۳۰۸.</ref> [[طباطبائی]] و [[مطهری]] در [[اصول فلسفه و روش رئالیسم]]،<ref>طباطبائی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ۱۳۹۰ش، ج۳، ص۱۷۹.</ref> و [[سبحانی]] در «جبر و [[اختیار]]» به این نکته تصریح کردهاند.<ref>سبحانی، جبر و اختیار، ۱۳۸۱ش، ص۳۷.</ref> | ||
* '''استناد به قرآن''' | * '''استناد به قرآن''' | ||
اختیارگرایان برای اثبات ادعای خود مبنی بر استناد فعل [[حقیقت انسان|انسان]] به خود او به آیاتی از [[قرآن کریم و معرفی اهداف آن|قرآن کریم]] تمسک کردهاند. | [[اختیارگرایان]] برای اثبات ادعای خود مبنی بر استناد فعل [[حقیقت انسان|انسان]] به خود او به آیاتی از [[قرآن کریم و معرفی اهداف آن|قرآن کریم]] تمسک کردهاند. | ||
محمدتقی جعفری فیلسوف و الاهیدان [[اعتقادات خاص شیعه|شیعه]]، آیههای [[قرآن کریم و معرفی اهداف آن|قرآنی]] را در این موضوع در چند گروه دستهبندی کرده است: پارهای از آیات، عذابها و مصیبتهای دنیوی را نتیجه رفتار [[حقیقت انسان|انسانها]] میدانند، پارهای دیگر افعال [[حقیقت انسان|انسان]] را به خودش نسبت میدهند مثل آیه {{قرآن|کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ}}، حدود ۸۰ آیه که ظلم را به خود [[حقیقت انسان|انسانها]] نسبت میدهند، مثل {{قرآن|أَلَمْ یَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَقَوْمِ إِبْرَاهِیمَ وَأَصْحَابِ مَدْیَنَ وَالْمُؤْتَفِکَاتِ ۚ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ ۖ فَمَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَلٰکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ}}،<ref>توبه، آیه 70</ref> و آیاتی که صریحاً میگویند [[حقیقت انسان|انسانها]] در انتخاب آزاد هستند، همانند آیه {{قرآن|إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا}}<ref>انسان، آیه 3</ref> که میگوید ما [[حقیقت انسان|انسان]] را هدایت کردیم و او یا شاکر خواهد بود یا کفران خواهد ورزید.<ref>جعفری، جبر و اختیار، ۱۳۷۹ش، ص۲۳۱–۲۳۲.</ref>. | [[محمدتقی جعفری]] فیلسوف و الاهیدان [[اعتقادات خاص شیعه|شیعه]]، آیههای [[قرآن کریم و معرفی اهداف آن|قرآنی]] را در این موضوع در چند گروه دستهبندی کرده است: پارهای از آیات، عذابها و مصیبتهای دنیوی را نتیجه رفتار [[حقیقت انسان|انسانها]] میدانند، پارهای دیگر افعال [[حقیقت انسان|انسان]] را به خودش نسبت میدهند مثل آیه {{قرآن|کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ}}، حدود ۸۰ آیه که ظلم را به خود [[حقیقت انسان|انسانها]] نسبت میدهند، مثل {{قرآن|أَلَمْ یَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَقَوْمِ إِبْرَاهِیمَ وَأَصْحَابِ مَدْیَنَ وَالْمُؤْتَفِکَاتِ ۚ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ ۖ فَمَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَلٰکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ}}،<ref>توبه، آیه 70</ref> و آیاتی که صریحاً میگویند [[حقیقت انسان|انسانها]] در انتخاب آزاد هستند، همانند آیه {{قرآن|إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا}}<ref>انسان، آیه 3</ref> که میگوید ما [[حقیقت انسان|انسان]] را هدایت کردیم و او یا شاکر خواهد بود یا کفران خواهد ورزید.<ref>جعفری، جبر و اختیار، ۱۳۷۹ش، ص۲۳۱–۲۳۲.</ref>. | ||
بنابر پژوهش | بنابر پژوهش [[محمد تقی جعفری]]، در [[قرآن کریم و معرفی اهداف آن|قرآن کریم]] ۴۳ بار کلمه [[ایمان و اراده انسان|اراده]] به [[شناخت خدا|خدا]] نسبت داده شده و ۹۴ بار به [[حقیقت انسان|انسان]]، و هیچ آیهای نیست که [[ایمان و اراده انسان|اراده]] [[شناخت خدا|خدا]] را ناظر به افعال [[اختیاری]] [[حقیقت انسان|انسان]] به کار برده باشد.<ref>جعفری، جبر و اختیار، ۱۳۷۹ش، ص۲۳۴.</ref> او همچنین به آیاتی اشاره میکند که نیتجه [[ایمان و اراده انسان|اراده]] [[حقیقت انسان|انسان]] را موردِ [[ایمان و اراده انسان|اراده]] [[شناخت خدا|خداوند]] معرفی میکند مثل آیه {{قرآن|مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلَاهَا مَذْمُومًا مَدْحُورًا}}<ref>اسراء، آیه 18.</ref> و آیه {{قرآن|وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَیٰ لَهَا سَعْیَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولٰئِکَ کَانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُورًا}}<ref>اسراء، آیه 18.</ref><ref>جعفری، جبر و اختیار، ۱۳۷۹ش، ص۲۳۴.</ref> | ||
* '''استناد به احادیث''' | * '''استناد به احادیث''' | ||
قائلان به [[اختیار]] به احادیثی از اهلبیت(ع) نیز استناد کردهاند که در آن روایات بر منافات داشتن جبر با عدل و حکمت [[شناخت خدا|خداوند]]، و با تکلیف و وعده و وعید و پاداش و کیفر الهی تصریح و تأکید شده است. | قائلان به [[اختیار]] به احادیثی از [[اهلبیت(ع)]] نیز استناد کردهاند که در آن روایات بر منافات داشتن [[ادیان و جبر الهی|جبر]] با [[عدل]] و [[حکمت]] [[شناخت خدا|خداوند]]، و با تکلیف و [[وعده]] و [[وعید]] و پاداش و کیفر الهی تصریح و تأکید شده است. | ||
امام علی(ع) در رد اندیشه آنان که قضا و قدر الهی را مستلزم مجبور بودن [[حقیقت انسان|انسان]] میدانند، فرموده است: {{عربی|اگر چنین بود، هر آئینه ثواب و عقاب، امر و نهی و تنبیه باطل بود و وعده و وعید بی اساس، و بدکار را نکوهش و نیکوکار را ستایشی نبود.}}<ref>صدوق، التوحید، ۱۳۵۷ش، ص۳۸۰.</ref> | [[امام علی(ع)]] در رد اندیشه آنان که [[قضا]] و [[قدر]] الهی را مستلزم مجبور بودن [[حقیقت انسان|انسان]] میدانند، فرموده است: {{عربی|اگر چنین بود، هر آئینه ثواب و عقاب، امر و نهی و تنبیه باطل بود و وعده و وعید بی اساس، و بدکار را نکوهش و نیکوکار را ستایشی نبود.}}<ref>صدوق، التوحید، ۱۳۵۷ش، ص۳۸۰.</ref> | ||
محمد بن عَجْلان از امام صادق(ع) پرسید: {{عربی|آیا خداوند بندگان را بر انجام کارها مجبور نموده است؟ امام(ع) پاسخ داد: خداوند عادلتر از آن است که بندهای را بر کاری مجبور سازد آن گاه او را عقوبت کند.}}<ref>صدوق، التوحید، ۱۳۵۷ش، ص۳۶۱.</ref> چنانکه همین پاسخ از امام رضا(ع) به حسن بن علی وَشّاء نیز نقل شده است.<ref>صدوق، التوحید، ۱۳۵۷ش، ص۳۶۲.</ref> | [[محمد بن عَجْلان]] از [[امام صادق(ع)]] پرسید: {{عربی|آیا خداوند بندگان را بر انجام کارها مجبور نموده است؟ امام(ع) پاسخ داد: خداوند عادلتر از آن است که بندهای را بر کاری مجبور سازد آن گاه او را عقوبت کند.}}<ref>صدوق، التوحید، ۱۳۵۷ش، ص۳۶۱.</ref> چنانکه همین پاسخ از امام رضا(ع) به حسن بن علی وَشّاء نیز نقل شده است.<ref>صدوق، التوحید، ۱۳۵۷ش، ص۳۶۲.</ref> | ||
* '''استدلالهای عقلی و وجدانی''' | * '''استدلالهای عقلی و وجدانی''' | ||
متکلمان عدلیه نیز، نظریه جبر را مخالف عدل الهی دانسته و با استناد به عدل و حکمت [[شناخت خدا|خداوند]]، بر | متکلمان [[عدلیه]] نیز، نظریه [[ادیان و جبر الهی|جبر]] را مخالف [[عدل]] الهی دانسته و با استناد به [[عدل]] و [[حکمت]] [[شناخت خدا|خداوند]]، بر [[مختار]] بودن [[حقیقت انسان|انسان]] استدلال نمودهاند،<ref>ولفسن، فلسفه علم کلام، ۱۳۶۸ش، ص۶۶۳.</ref> چنانکه واصل بن عطا گفته است: [[شناخت خدا|خداوند]] عادل و حکیم است و روا نیست که از بندگان، خلاف آنچه که امر میکند خواسته، و آنان را بر کاری مجبور سازد و آن گاه مجازاتشان کند.<ref>شهرستانی، ملل و نحل، ۱۳۶۴ش، ج۱، ص۶۱.</ref> | ||
ابن میثم | [[ابن میثم بحرانی]]، متکلم [[اعتقادات خاص شیعه|شیعه]] پس از اشاره به این که [[مختار]] بودن [[حقیقت انسان|انسان]] امری است بدیهی و بینیاز از استدلال، برای توجهدادن به این امر دو نکته را یادآور شده است که هر عاقلی ستایش بر نیکوکاری و نکوهش بر دشمنی را تأیید میکند و اگر [[حقیقت انسان|انسانها]] فاعل کار خود نباشند این ستایش و نکوهش معنا ندارد و نیز تصریح کرده است که ما با درک وجدانی مییابیم که افعالمان تابع انگیزههای ما هستند و [[اختیار]]، معنایی جز این ندارد.<ref>بحرانی، قواعد المرام، ۱۴۰۶ق، ص۱۰۸.</ref> | ||
جعفری در کتاب جبر و [[اختیار]] خود چند پدیده را در زندگی [[حقیقت انسان|انسان]] به عنوان دلیل بر [[اختیار]] معرفی میکند که عبارتند از ندامت و پشیمانی، احساس مسئولیت، ننگ و عار، اختلاف انگیزههای انجام تکلیف، و بالاخره اخلاق.<ref>جعفری، جبر و اختیار، ۱۳۷۹ش، ص۱۷۱–۱۸۵.</ref> در منابع دیگر نیز اموری همچون تفکر و تصمیم، تردید در تصمیم، مسئولیتپذیری و وعده، مباهات و افتخارکردن، و تشویق و مجازات به عنوان نشانههای [[اختیار]] ذکر شدهاند.<ref>قدردان قراملکی، نگاه سوم به جبر و اختیار، ۱۳۸۴ش، ص۷۸–۸۳.</ref> | [[محمد تقی جعفری]] در کتاب [[ادیان و جبر الهی|جبر]] و [[اختیار]] خود چند پدیده را در زندگی [[حقیقت انسان|انسان]] به عنوان دلیل بر [[اختیار]] معرفی میکند که عبارتند از [[ندامت]] و پشیمانی، احساس مسئولیت، ننگ و عار، اختلاف انگیزههای انجام تکلیف، و بالاخره اخلاق.<ref>جعفری، [[ادیان و جبر الهی|جبر]] و اختیار، ۱۳۷۹ش، ص۱۷۱–۱۸۵.</ref> در منابع دیگر نیز اموری همچون تفکر و تصمیم، تردید در تصمیم، مسئولیتپذیری و وعده، مباهات و افتخارکردن، و تشویق و مجازات به عنوان نشانههای [[اختیار]] ذکر شدهاند.<ref>قدردان قراملکی، نگاه سوم به جبر و اختیار، ۱۳۸۴ش، ص۷۸–۸۳.</ref> | ||
با نگاه دینی نیز فرستادن پیامبران و تکلیف برای [[حقیقت انسان|انسانها]] فقط با فرض مختاربودن [[حقیقت انسان|انسانها]] ممکن است و بدون [[اختیار]]، دعوت [[حقیقت انسان|انسانها]] به خودسازی و انجام وظایف لغو خواهد بود.<ref>سبحانی، جبر و اختیار، ۱۳۸۱ش، ص۳۷؛ قدردان قراملکی، نگاه سوم به جبر و اختیار، ۱۳۸۴ش، ص۱۸۷.</ref> گروهی از فیزیکدانان نیز با تکیه بر اصل عدم قطعیت در فیزیک کوانتومی در مقابل موجبیت نیوتنی بر امکان اختیارمندی [[حقیقت انسان|انسان]] تأکید کردهاند.<ref>باربور، دین و علم، ۱۳۹۵ش، ص۴۲۳؛ قدردان قراملکی، نگاه سوم به جبر و اختیار، ۱۳۸۴ش، ص۱۸۶.</ref> | با نگاه دینی نیز فرستادن پیامبران و تکلیف برای [[حقیقت انسان|انسانها]] فقط با فرض مختاربودن [[حقیقت انسان|انسانها]] ممکن است و بدون [[اختیار]]، دعوت [[حقیقت انسان|انسانها]] به خودسازی و انجام وظایف لغو خواهد بود.<ref>سبحانی، جبر و اختیار، ۱۳۸۱ش، ص۳۷؛ قدردان قراملکی، نگاه سوم به جبر و اختیار، ۱۳۸۴ش، ص۱۸۷.</ref> گروهی از فیزیکدانان نیز با تکیه بر اصل عدم قطعیت در [[فیزیک کوانتومی]] در مقابل [[موجبیت نیوتنی]] بر امکان [[اختیارمندی]] [[حقیقت انسان|انسان]] تأکید کردهاند.<ref>باربور، دین و علم، ۱۳۹۵ش، ص۴۲۳؛ قدردان قراملکی، نگاه سوم به جبر و اختیار، ۱۳۸۴ش، ص۱۸۶.</ref> | ||
== نتیجه == | == نتیجه == | ||
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
و اینکه گفته میشود: | و اینکه گفته میشود: | ||
[[شناخت خدا|خداوند]] [[اختیار]] را در [[حقیقت انسان|انسان]] قرا داده تا وی [[ایمان و اراده انسان|اراده]] خیر یا شرّ کند، درست نیست و این دقیقاً نظر اشاعره و جبریّون میباشد. [[شناخت خدا|خداوند]] در [[قرآن کریم و معرفی اهداف آن|قرآن کریم]] میفرماید: | [[شناخت خدا|خداوند]] [[اختیار]] را در [[حقیقت انسان|انسان]] قرا داده تا وی [[ایمان و اراده انسان|اراده]] خیر یا شرّ کند، درست نیست و این دقیقاً نظر اشاعره و [[ادیان و جبر الهی|جبریّون]] میباشد. [[شناخت خدا|خداوند]] در [[قرآن کریم و معرفی اهداف آن|قرآن کریم]] میفرماید: | ||
{{قرآن بزرگ|ا أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ وَ أَرْسَلْناکَ لِلنَّاسِ رَسُولاً وَ کَفی بِاللَّهِ شَهیداً|ترجمه= آنچه نیکی و نعمت و خوشی بتو برسد از جانب [[شناخت خدا|خداست]] و آنچه بدی و نقمت و زحمت بتو برسد از جانب خود توست<ref>نساء، 79.</ref>}} | {{قرآن بزرگ|ا أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ وَ أَرْسَلْناکَ لِلنَّاسِ رَسُولاً وَ کَفی بِاللَّهِ شَهیداً|ترجمه= آنچه نیکی و نعمت و خوشی بتو برسد از جانب [[شناخت خدا|خداست]] و آنچه بدی و نقمت و زحمت بتو برسد از جانب خود توست<ref>نساء، 79.</ref>}} | ||
خط ۱۰۳: | خط ۱۰۳: | ||
}} | }} | ||
لذا این خود [[حقیقت انسان|انسان]] است که میتواند با استفاده از رهنمودهای انبیاء و با مراجعه به عقل خود، طالب نفع و مصلحت | لذا این خود [[حقیقت انسان|انسان]] است که میتواند با استفاده از رهنمودهای انبیاء و با مراجعه به عقل خود، طالب نفع و مصلحت باشد وی ا میتواند نفع و مصلحت را رها کرده و با عدم استفاده از رهنمودهای [[انبیاء]] و عدم پیروی از دستور العملهای عقل، راه شرّ را انتخاب کرده و منفعت، مصلحت و سعادت خود را تباه سازد. | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |
نسخهٔ کنونی تا ۹ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۱۱
این مقاله هماکنون به دست Mohammadaminrazi در حال ویرایش است. |
اختیار به چه معنا بوده و دارای چه انواعی است؟
انسان تنها موجودی است که از اراده و اختیار کامل برخوردار است و حتی دیگر موجوداتی که اهل تکلیف و دارای اراده و اختیار هستند نیز در این حد از کمال اختیار و اراده و در نهایت انتخاب برخوردار نمیباشند. اختیار نیرویی است که مربوط به بُعد انسانی است و واژه آن معنای عامی دارد که در مقابل جبر محض قرار میگیرد. درباره تعریف اختیار عبارت یگانهای یافت نمیشود و اندیشمندان از دیدگاههای گوناگون آن را بازشناساندهاند.
قدردان قراملکی در پژوهش خود دوازده تعریف از نویسندگان مسلمان و غیرمسلمان را گرد آورده است.[۱]
اما جعفر سبحانی متکلم شیعه مفهوم اختیار را بینیاز از تعریف دانسته و با مقایسه حرکت دست مرتعش و حرکت دست سالم از آن گذر میکند[۲]
فلاسفه اسلامی در تعریف اختیار چنین گفتهاند: «کون الفاعل بحیث ان یشاء یفعل و ان لم یشأ لم یفعل»: یعنی اختیار عبارت از آن است که اگر فاعل اراده کند که فعلی را انجام دهد بتواند آن را انجام دهد و اگر اراده نکند آن را انجام ندهد.[۳]
علامهطباطبائی هم در تعریف اختیار میگوید: «الملاک فی اختیاریه الفعل تساوی نسبه الانسان الی الفعل و الترک».[۴] از نظر وی فعل اختیاری فعلی است که ترجیح یکی از دو طرف آن در اختیار فاعل باشد، یعنی فاعل هم قادر بر انجام فعل باشد و هم قادر بر ترک آن و برای ترجیح فعل، فاعل تأثیری از غیر نپذیرد و اگر عاملی غیر از خود فاعل موجب انجام فعل یا خود داری از آن شود فعل جبری خواهد بود.[۵]
مفهومشناسی
تفاسیر و معانی اختیار
در تفسیر اختیار چهار دیدگاه مطرح است:
- دیدگاه تفویض معتزلی؛
- دیدگاه امر بین الأمرین که نظریه شیعیان است؛
- دیدگاه اگزیستانسیالیسم.[۶]
- دیدگاه کسب نیز از سوی اشاعره در مقابل نظریه جبرگرایی و در دفاع از اختیار ارائه شد؛[۷] ولی به دلیل ناتوانی در تبیین پدیده اختیار از سوی عالمان شیعه در گروه نظریههای جبر دستهبندی شد.[۸]
نظریه تفویض
نظریه تفویض از نظریاتی است که از سوی برخی از متکلمان معتزلیمسلک[۹] برای تبیین اختار انسان مطرح شده است.[۱۰] بر اساس نظریه تفویض، فعل اختیاری انسان فقط توسط او پدید میآید و مخلوق خداوند نیست. انتساب فعل انسان به خداوند انتساب حقیقی نیست، بلکه بدین جهت است که خداوند انسان را آفریده و به او قدرت انجام فعل را عطا کرده است، ولی در انجام یا ترک فعل او دخالتی ندارد، یعنی فعل انسان از نظر تکوینی به خود او واگذار شده است.[۱۱]
قاضی عبدالجبار استدلال کرده است که فعل انسان تابع قصد و اراده او است، آنچه که اراده کند، انجام میدهد، و آنچه که اراده نکند انجام نمیدهد، بنابراین انسان، خود پدید آورنده فعل خویش است نه خداوند.[۱۲] و از سوی دیگر در افعال بشر ظلم و ستم وجود دارد، و خداوند از ظلم و ستم منزه است.[۱۳] او همچنین به آیات متعدد قرآنی و از جمله آیه ۲۹ کهف استناد کرده است که کفر و ایمان را به خود انسان واگذار کرده است.[۱۴]
به جز جبرگرابان و اشاعره، شیعیان و نیز بسیاری از عالمان معتزله مخالف نظریه تفویض هستند.[۱۵] شیخ صدوق محدث امامی قرن چهارم قمری در کتاب التوحید یک باب را به احادیث نفی جبر و تفویض اختصاص داده و ۱۲ حدیث در آن نقل کرده است.[۱۶]
به گفته مطهری متکلم و الاهیدان شیعه این عقیده هم با توحید افعالی ناسازگار است هم با توحید ذاتی.[۱۷] سبحانی دیگر متکلم شیعه نیز معتقد است اندیشه تفویض اندیشهای دوگانهگرا و ثنوی است و هیچ مسلمانی نمیتواند به آن باور داشته باشد.[۱۸] چنانکه ملاصدرا فیلسوف نامدار شیعه نیز تفویض را با اصل توحید در خالقیت و تدبیر منافی دانسته است.[۱۹]
نظریه کسب
نظریه کسب که اکثریت متکلمان اشعری به آن اعتقاد دارند یکی از تبیینهایی است که برای توضیح اختیار انسان و رابطه افعال انسان با خداوند ارائه شده است.[۲۰] به گفته سعدالدین تفتازانی برای سازگار کردن اختیار انسان و فاعلیت خداوند چارهای جز این نیست که بگوییم خداوند خالق فعل انسان، و انسان کاسب آن است».[۲۱] نظریه کسب نه تنها از طرف مخالفان اشاعره (متکلمان عدلیه) مورد نقد قرار گرفته و اِبطال گردیده است، بلکه برخی از محققان اشاعره نیز آن را کافی در حل مشکل جبر ندانستهاند، چنانکه احمد امین مصری آن را تعبیر جدیدی از نظریه جبر دانسته،[۲۲] و شیخ شلتوت نیز معتقد است تفسیر کسب به تقارن عادی میان فعل و قدرت انسان بدون آن که قدرت او در تحقق فعل تأثیری داشته باشد، از عهده توجیه مسئله تکلیف و اصل عدل الهی و مسؤولیت انسان بر نمیآید.[۲۳]
نظریه امر بین الامرین
تبیین اختیار بر اساس نظریه امر بین الامرین رویکردی است که شیعیان امامیه بر اساس آن سیر کردهاند. این نظریه توسط ائمه اهل بیت (ع) مطرح گردیده و مورد قبول متکلمان امامیه و نیز حکمای اسلامی قرار گرفته است.[۲۴]
بر اساس این نظریه هم انسان مالک فعل خویش و قادر بر آن است، و هم فعل او مملوک خدا و مقدور الهی است و این دو، در طول یکدیگرند نه در عرض یکدیگر. به عبارت دیگر کار انسان در عین این که مستند به انسان است، مستند به اراده خدا نیز است؛ اما اراده و اختیار انسان در عرض اراده الهی نیست تا شریک در اراده الهی شود، بلکه در طول اراده الهی است؛ یعنی اراده و اختیار و قدرت انسان، یکی از اجزای علت تامه افعال اختیاری او است. پس انسان مجبور نیست؛ زیرا ملاک اختیار؛ یعنی قدرت و اراده در او موجود است و در عین حال او مختار علی الاطلاق نیز نیست؛ و این همان معنای امر بین امرین است که بر تمام افعال صادره از انسان حاکم است.[۲۵]
متکلمان ماتریدی نیز کسب را به گونهای تفسیر کردهاند که به امر بین الأمرین بازمیگردد، بلکه برخی از آنان به این مطلب تصریح نیز کردهاند.[۲۶]
امام خمینی با استناد به آیه ﴿مَا تَشَاءُونَ اِلَّا اَنْ یَشَاءَ اللَّهُ﴾[۲۷] به تبیین صحیح افعال و اینکه افعال اختیاری انسان نه جبر است و نه تفویض، بر این باور است که حق در مسئله امرٌ بین الامرین است؛ یعنی جمع میان مشیت انسان و مشیت خداوند متعال.[۲۸][۲۹] ایشان با توجه به آیه مذکور معتقد است انسان استقلالی در اصل وجود و افعال خود ندارد؛ یعنی وجود انسان عین الربط به خدای سبحان است، فعل او نیز قائم به وجود حقتعالی است از این رو با ربط بودن وجود انسان، فعل او نیز رابط خواهد بود. وجود رابط نیز فاقد نفسیت است، از این رو اصل وجود و افعال و اختیاری که به انسان منتسب است همگی متعلق به خدای سبحان هستند.[۳۰]
این بیانها و تبیینها، اگرچه در تعبیر متفاوت میباشند ولی به یک حقیقت اشاره دارند و آن اینکه همه افعال که تحقق پیدا میکنند به حقتعالی منتسب میباشند و این منافی با انتساب آنها به مخلوقات نمیباشد.[۳۱] به باور امام خمینی افعال انسانی بدون هیچ واسطهای هم به حقتعالی و هم به خود انسان انتساب دارند، یعنی از آن جهت که انسان و افعال او تحت سیطره قدرت و علم و مشیت حقتعالی است به حق تعالی انتساب دارد و از این انتساب هیچگونه جبری در افعال و اختیار انسان لازم نمیآید.[۳۲]
اقسام اختیار
- اختیار در مقابل اکراه: این معنا بیشتر در امور حقوقی استفاده میشود، به این معنا است که عمل انسان با رضایت همراه باشد نه با تهدید و اجبار دیگران.
- اختیار در مقابل اضطرار: گاهی اختیار به این معناست که انسان در شرایط خوب و مناسبی است و یک فعل را بدون هیچ خطر جانی یا مالی انجام میدهد یا ترک میکند. در مقابل فعلی که با اضطرار انجام میگیرد. مثل خوردن گوشت مردار که حرام است ولی در صورت اضطرار و گرسنگی شدید که منجر به مرگ میشود حلال میشود.
- اختیار به معنای قصد و گزینش: انسان، راههای مختلف و متعددی داشته باشد و با انتخاب، اراده و قصد یکی از این چند راه را برگزیند و فعلی را انجام دهد یا ترک کند.
- اختیار در مقابل جبر: گاهی اختیار در معنای وسیعی استفاده میشود. کاری از شخص، تنها با میل و رغبت خودش صادر شود، بدون اینکه از سوی عامل دیگری تحت فشار قرار بگیرد.
این معنای اختیار در مقابل جبر از معانی دیگر اختیار و حتی از فاعل بالقصد عامتر است؛ زیرا در این قسم، شرطی در بین نیست که فاعل کارهای گوناگون را تصور کند و پس از یک مقایسه ذهنی شوقی برای اختیار یک عمل به وجود آید و به دنبال آن تصمیم بگیرد و عزم و اراده بر انجام کاری کند. تنها شرط این است که کار از روی رضایت و رغبت فاعل انجام شود. اختیار در این معنا در مورد خدا و فرشتگان و سایر مجردات نیز صادق است؛ با اینکه درباره آنها و قدر متیقّن در مورد خدا، تصور و تصدیق و… مطرح نیست، ولی عالیترین مراتب اختیار، همچنان از آن آنهاست. اگر در فاعلهای ارادی گاهی عوامل مُضادّی نیز در نفس وجود دارد یا از خارج زیر فشار واقع میشود، در فاعل بالرّضا و بالتجلّی،[۳۳] چنین چیزی مورد ندارد. در برابر قدرت الاهی، قدرتی وجود ندارد تا او را زیر فشار گذارد. در مورد مجردات تام نیز چنین است.
مجردات تام این ویژگی را دارند که تحت تأثیر عامل خارجی واقع نمیشوند؛ مثلاً اگر ملائکه را مجرد دانستیم، تسبیح و تقدیس آنها اختیاری است. خود آنها تسبیح و تقدیس را میخواهند و دوست دارند. اما در مورد آنها اختیار به معنای قصد مسبوق به تصور و سنجش، صادق نیست؛ زیرا ذهنی ندارند و مقایسهای نمیکنند و شوقی در آنان برانگیخته نمیشود و اساساً هیچ گونه تغییری در ذاتشان رخ نمیدهد، ولی مختار نیز هستند. پس میبینیم که معنای اختیار با مفهوم اراده، از نظر مصداق ممکن است فرق کند. البته اگر اراده به همان معنای قصد و عزم باشد، هر فاعلی که از روی قصد کار میکند، مختار است؛ ولی چنین نیست که هر فاعل مختاری به این معنا قاصد باشد.[۳۴]
دلائل اختیار انسان
- بداهت اختیار انسان
نخستین دلیل اختیار انسان را بداهت این نظریه دانستهاند که با توجه به فطرت انسانی میتوان آن را دریافت.[۳۵] چنانکه خواجه نصیرالدین طوسی در کشف المراد،[۳۶] طباطبائی و مطهری در اصول فلسفه و روش رئالیسم،[۳۷] و سبحانی در «جبر و اختیار» به این نکته تصریح کردهاند.[۳۸]
- استناد به قرآن
اختیارگرایان برای اثبات ادعای خود مبنی بر استناد فعل انسان به خود او به آیاتی از قرآن کریم تمسک کردهاند.
محمدتقی جعفری فیلسوف و الاهیدان شیعه، آیههای قرآنی را در این موضوع در چند گروه دستهبندی کرده است: پارهای از آیات، عذابها و مصیبتهای دنیوی را نتیجه رفتار انسانها میدانند، پارهای دیگر افعال انسان را به خودش نسبت میدهند مثل آیه ﴿کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ﴾، حدود ۸۰ آیه که ظلم را به خود انسانها نسبت میدهند، مثل ﴿أَلَمْ یَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَقَوْمِ إِبْرَاهِیمَ وَأَصْحَابِ مَدْیَنَ وَالْمُؤْتَفِکَاتِ ۚ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ ۖ فَمَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَلٰکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ﴾،[۳۹] و آیاتی که صریحاً میگویند انسانها در انتخاب آزاد هستند، همانند آیه ﴿إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا﴾[۴۰] که میگوید ما انسان را هدایت کردیم و او یا شاکر خواهد بود یا کفران خواهد ورزید.[۴۱].
بنابر پژوهش محمد تقی جعفری، در قرآن کریم ۴۳ بار کلمه اراده به خدا نسبت داده شده و ۹۴ بار به انسان، و هیچ آیهای نیست که اراده خدا را ناظر به افعال اختیاری انسان به کار برده باشد.[۴۲] او همچنین به آیاتی اشاره میکند که نیتجه اراده انسان را موردِ اراده خداوند معرفی میکند مثل آیه ﴿مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلَاهَا مَذْمُومًا مَدْحُورًا﴾[۴۳] و آیه ﴿وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَیٰ لَهَا سَعْیَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولٰئِکَ کَانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُورًا﴾[۴۴][۴۵]
- استناد به احادیث
قائلان به اختیار به احادیثی از اهلبیت(ع) نیز استناد کردهاند که در آن روایات بر منافات داشتن جبر با عدل و حکمت خداوند، و با تکلیف و وعده و وعید و پاداش و کیفر الهی تصریح و تأکید شده است.
امام علی(ع) در رد اندیشه آنان که قضا و قدر الهی را مستلزم مجبور بودن انسان میدانند، فرموده است: «اگر چنین بود، هر آئینه ثواب و عقاب، امر و نهی و تنبیه باطل بود و وعده و وعید بی اساس، و بدکار را نکوهش و نیکوکار را ستایشی نبود.»[۴۶]
محمد بن عَجْلان از امام صادق(ع) پرسید: «آیا خداوند بندگان را بر انجام کارها مجبور نموده است؟ امام(ع) پاسخ داد: خداوند عادلتر از آن است که بندهای را بر کاری مجبور سازد آن گاه او را عقوبت کند.»[۴۷] چنانکه همین پاسخ از امام رضا(ع) به حسن بن علی وَشّاء نیز نقل شده است.[۴۸]
- استدلالهای عقلی و وجدانی
متکلمان عدلیه نیز، نظریه جبر را مخالف عدل الهی دانسته و با استناد به عدل و حکمت خداوند، بر مختار بودن انسان استدلال نمودهاند،[۴۹] چنانکه واصل بن عطا گفته است: خداوند عادل و حکیم است و روا نیست که از بندگان، خلاف آنچه که امر میکند خواسته، و آنان را بر کاری مجبور سازد و آن گاه مجازاتشان کند.[۵۰]
ابن میثم بحرانی، متکلم شیعه پس از اشاره به این که مختار بودن انسان امری است بدیهی و بینیاز از استدلال، برای توجهدادن به این امر دو نکته را یادآور شده است که هر عاقلی ستایش بر نیکوکاری و نکوهش بر دشمنی را تأیید میکند و اگر انسانها فاعل کار خود نباشند این ستایش و نکوهش معنا ندارد و نیز تصریح کرده است که ما با درک وجدانی مییابیم که افعالمان تابع انگیزههای ما هستند و اختیار، معنایی جز این ندارد.[۵۱]
محمد تقی جعفری در کتاب جبر و اختیار خود چند پدیده را در زندگی انسان به عنوان دلیل بر اختیار معرفی میکند که عبارتند از ندامت و پشیمانی، احساس مسئولیت، ننگ و عار، اختلاف انگیزههای انجام تکلیف، و بالاخره اخلاق.[۵۲] در منابع دیگر نیز اموری همچون تفکر و تصمیم، تردید در تصمیم، مسئولیتپذیری و وعده، مباهات و افتخارکردن، و تشویق و مجازات به عنوان نشانههای اختیار ذکر شدهاند.[۵۳]
با نگاه دینی نیز فرستادن پیامبران و تکلیف برای انسانها فقط با فرض مختاربودن انسانها ممکن است و بدون اختیار، دعوت انسانها به خودسازی و انجام وظایف لغو خواهد بود.[۵۴] گروهی از فیزیکدانان نیز با تکیه بر اصل عدم قطعیت در فیزیک کوانتومی در مقابل موجبیت نیوتنی بر امکان اختیارمندی انسان تأکید کردهاند.[۵۵]
نتیجه
عالیترین مراتب اختیار، مخصوص به خدای متعال است زیرا نه تنها تحت تأثیر هیچ عامل خارجی قرار نمیگیرد بلکه از تضاد گرایشهای درونی هم منزه است. اما موجوداتی مانند انسان دارای مرتبه نازلتری از اختیار هستند و کم بیش اراده آنان تحت تأثیر عوامل بیرونی و درونی شکل میگیرد.
انسان مسؤول کارهای خود است، ولی این خداوند متعال است که او را مسؤول کرده است. بلکه خداوند به او قدرت اختیار را داده و به او اجازه داده است که اعمال خود را از طریق تدبّر و اختیار خود انجام دهد.
و اینکه گفته میشود: خداوند اختیار را در انسان قرا داده تا وی اراده خیر یا شرّ کند، درست نیست و این دقیقاً نظر اشاعره و جبریّون میباشد. خداوند در قرآن کریم میفرماید:
﴿ | ا أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ وَ أَرْسَلْناکَ لِلنَّاسِ رَسُولاً وَ کَفی بِاللَّهِ شَهیداً
آنچه نیکی و نعمت و خوشی بتو برسد از جانب خداست و آنچه بدی و نقمت و زحمت بتو برسد از جانب خود توست[۵۶] |
﴾ |
پس این گفته درست نیست که: هرنوع اراده انسان در طول اراده خدا قرار دارد حتّی اراده انجام گناه.
چون خداوند درجای دیگر میفرماید:
﴿ | إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً
«ما راه را به او نشان دادیم و طریق را برای او روشن ساختیم (تا اینکه شناختن حق از باطل برای او مقدور و متمکن باشد و راه خیر و شرّ را بوسیله دین و ادلّه عقل و شرع که برای عموم مکلّفین تعمیم دارد نمایاندیم) و او مختار است که یا بحسن اختیار خود شکر خدای متعال را (که اعتراف بنعم اوست) بجای آورد (و بدین سبب بحق برسد) یا نعم خدا را کفران کند (و احسان او را منکر شود و در اینصورت از راه صواب دور و گمراه باشد و بحسب اختیارش مجازات گردد.[۵۷] |
﴾ |
لذا این خود انسان است که میتواند با استفاده از رهنمودهای انبیاء و با مراجعه به عقل خود، طالب نفع و مصلحت باشد وی ا میتواند نفع و مصلحت را رها کرده و با عدم استفاده از رهنمودهای انبیاء و عدم پیروی از دستور العملهای عقل، راه شرّ را انتخاب کرده و منفعت، مصلحت و سعادت خود را تباه سازد.
جستارهای وابسته
منابع
- ↑ قدردان قراملکی، نگاه سوم به جبر و اختیار، ۱۳۸۴ش، ص۷۱–۹۶
- ↑ سبحانی، جبر و اختیار، ۱۳۸۱ش، ص۳۶.
- ↑ ملاصدرا، ۱۹۸۱، ج ۶، ص ۳۰۸
- ↑ طباطبائی، ۱۳۶۲، ص ۱۲۲
- ↑ طباطبائی، الف، ص ۹۱–۹۰
- ↑ سبحانی، جبر و اختیار، ۱۳۸۱ش، ص۴۵؛ قدردان قراملکی، نگاه سوم به جبر و اختیار، ۱۳۸۴ش، ص۹۷.
- ↑ ولفسن، فلسفه علم کلام، ۱۳۶۸ش، ص۷۲۷–۷۲۸.
- ↑ جعفری، جبر و اختیار، ۱۳۷۹ش، ص۲۲۹؛ قدردان قراملکی، نگاه سوم به جبر و اختیار، ۱۳۸۴ش، ص۲۴۰–۲۴۱.
- ↑ سبحانی، جبر و اختیار، ۱۳۸۱ش، ۳۶۶.
- ↑ سبحانی، جبر و اختیار، ۱۳۸۱ش، ۳۵۷.
- ↑ سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۳۰۱–۳۰۲
- ↑ قاضی، شرح الاصول الخمسة، ۱۴۲۲ق، ص۲۲۶.
- ↑ قاضی، شرح الاصول الخمسة، ۱۴۲۲ق، ص۲۳۱.
- ↑ قاضی، شرح الاصول الخمسة، ۱۴۲۲ق، ص۲۳۹–۲۴۳.
- ↑ سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ۱۴۱۲، ج۳، ص۳۰۶.
- ↑ صدوق، التوحید، ۱۴۱۶ق. ص۳۵۹–۳۶۴.
- ↑ مطهری، جهانبینی توحیدی، ۱۳۸۹ش، ص۴۰.
- ↑ سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۳۰۵.
- ↑ ملاصدرا، اسفار، ۱۹۸۱م، ج۶، ص۳۷۰.
- ↑ ولفسن، فلسفه علم کلام، ۱۳۶۸ش، ص۷۲۷–۷۲۸.
- ↑ خیالی، شرح العقاید النسفیه، ص۱۱۵–۱۱۷
- ↑ أمین، ضحی الاسلام، ج ۳، ص۵۷
- ↑ سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۱۹۸.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۱۲.
- ↑ مطهری، پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج۳، ص ۱۶۳–۱۷۴.
- ↑ جلالی، تاریخ و عقاید ماتریدیه، ۱۳۹۰ش، ص۲۶۹.
- ↑ تکویر، آیه ۲۹.
- ↑ خمینی، روحالله، شرح چهل حدیث، ص۵۹۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.
- ↑ خمینی، روحالله، الطلب و الاراده، ص۳۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۹.
- ↑ خمینی، روحالله، الطلب و الاراده، ص۳۶–۳۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۹.
- ↑ خمینی، روحالله، الطلب و الاراده، ص۶۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۹.
- ↑ خمینی، روحالله، الطلب و الاراده، ص۳۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۹.
- ↑ ر. ک. محمدحسین طباطبایی، نهایه الحکمة، صححها و علّق علیها غلامرضا الفیاضی، ج ۳، ص ۶۶۶
- ↑ ر. ک. محمدتقی جعفری، جبر و اختیار، ص ۱۰۲.
- ↑ قدردان قراملکی، نگاه سوم به جبر و اختیار، ۱۳۸۴ش، ص۱۷۲.
- ↑ حلی، کشف المراد، ۱۴۱۳ق، ص۳۰۸.
- ↑ طباطبائی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ۱۳۹۰ش، ج۳، ص۱۷۹.
- ↑ سبحانی، جبر و اختیار، ۱۳۸۱ش، ص۳۷.
- ↑ توبه، آیه 70
- ↑ انسان، آیه 3
- ↑ جعفری، جبر و اختیار، ۱۳۷۹ش، ص۲۳۱–۲۳۲.
- ↑ جعفری، جبر و اختیار، ۱۳۷۹ش، ص۲۳۴.
- ↑ اسراء، آیه 18.
- ↑ اسراء، آیه 18.
- ↑ جعفری، جبر و اختیار، ۱۳۷۹ش، ص۲۳۴.
- ↑ صدوق، التوحید، ۱۳۵۷ش، ص۳۸۰.
- ↑ صدوق، التوحید، ۱۳۵۷ش، ص۳۶۱.
- ↑ صدوق، التوحید، ۱۳۵۷ش، ص۳۶۲.
- ↑ ولفسن، فلسفه علم کلام، ۱۳۶۸ش، ص۶۶۳.
- ↑ شهرستانی، ملل و نحل، ۱۳۶۴ش، ج۱، ص۶۱.
- ↑ بحرانی، قواعد المرام، ۱۴۰۶ق، ص۱۰۸.
- ↑ جعفری، جبر و اختیار، ۱۳۷۹ش، ص۱۷۱–۱۸۵.
- ↑ قدردان قراملکی، نگاه سوم به جبر و اختیار، ۱۳۸۴ش، ص۷۸–۸۳.
- ↑ سبحانی، جبر و اختیار، ۱۳۸۱ش، ص۳۷؛ قدردان قراملکی، نگاه سوم به جبر و اختیار، ۱۳۸۴ش، ص۱۸۷.
- ↑ باربور، دین و علم، ۱۳۹۵ش، ص۴۲۳؛ قدردان قراملکی، نگاه سوم به جبر و اختیار، ۱۳۸۴ش، ص۱۸۶.
- ↑ نساء، 79.
- ↑ انسان، 3.