نیرنگ در جنگ: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷
 
(۱۵ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش}}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
خط ۵: خط ۴:
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
خدعه و نیرنگ در جنگ
خُدْعَة و نیرنگ در جنگ را وسیله‌ای برای شکست دشمن دانسته‌اند که در اسلام نیز مورد تأیید قرار گرفته است.
== مفهوم شناسی ==
«خدعه» در لغت به معنای چیزی است که به وسیلهٔ آن، انسان فریب می‌خورد.<ref>(الْخُدْعَه) بالضّمِّ مَا یُخْدَعُ بِهِ الْإِنْسَان، احمدبن‌محمد مقرّی فیومی، مصباح المنیر، ص۱۶۵.</ref> خَدَعَهُ یعنی او را فریب داد و از جایی که متوجه نشود، امری ناپسند برای او اراده کرد.<ref>خدعه: ای ختله و آراد به الکروه من حیث لا یعلم. اسماعیل‌بن‌حماد جوهری، الصحاح، ج۳، ص۱۲۰۱؛ ابن‌منظور، همان، ج۸، ص۶۳؛ مجدالدّین فیروزآبادی، قاموس‌المحیط، ج۳، ص۱۶.</ref> وقتی گفته می‌شود «رَجُلٌ خُدْعَه» یعنی مردی که مردم را فریب می‌دهد.<ref>«رجل خُدْعه: ای یخدع الناس کثیرا» ابن‌منظور، همان، ج۸، ص۶۳؛ شیخ‌حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات قرآن الکریم، ج۳، ص۲۶؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۴، ص۳۲۰.</ref> شکی نیست که خدعه به معنای فریب دادن دشمن، تنها در جنگ، مجاز است. خدعه در واقع راهی است برای شکست دادن دشمن و حیله‌ای است که با آن می‌توان بهترین ضربات را به دشمن وارد کرد.


تفاوت خُدعه و غدر
در درگیری‌های نظامی، بخشی از تلاش گروه‌ها، بر فریب دشمن بوده و چنین تلاشی را امری عقلانی بر شمرده‌اند. [[فقیهان شیعه]] نیز نیرنگ در جنگ را تأیید کرده و آن‌را مورد [[اجماع]] دانسته‌اند.


بدون شک بین «خدعه»، (که منحصراً در جنگ استفاده می‌شود و در واقع فریب دادن دشمن است)، با «غدر» که خیانت و نیرنگ و نامردی است و در جنگ و غیر جنگ ممکن است از آن استفاده شود، تفاوت زیادی وجود دارد. غدر و خیانت، نسبی نیست که در برخی از شرایط مجاز باشد؛ در شرایط دیگر غیرمجاز بلکه غدر و نیرنگ و خیانت، همواره محکوم است. اما خُدعه و فریب، نسبی است و در جنگ‌ها می‌توان برای فریب دشمن از آن استفاده کرد.<ref>ما در فصل دوم، «غدر» را به عنوان یکی از روش‌های ممنوع و غیرمجاز از دیدگاه امام علیA بیان کردیم.</ref>
روایت مشهوری از [[پیامبر اسلام]] در منابع مختلف نقل شده که «الحَرْبُ‏ خُدْعَة؛ جنگ نیرنگ است». براساس نقل‌های تاریخی پیامبر به افراد خود در جنگ‌ها اجازه می‌داد دشمن را فریب دهند. پیامبر، نیرنگ را وسیله‌ای برای پیروزی بر دشمن قرار می‌داد.


== خدعه از نظر عقل ==
از [[امام علی(ع)]] نیز نقل شده که اعتماد بر نیرنگ و حیله در نبرد را بیش از اعتماد بر نیرو و توان می‌دانست. امام علی(ع) نیز در جنگ‌ها تلاش در فریب دشمن داشت و در مواردی از جمله [[فریب عمرو بن عبدود توسط امام علی(ع)|کشتن عمرو بن عبدود]] از آن استفاده کرد.
نکته دیگری که باید به آن توجه نمود این است که سیاست «الحرب خدعه» را هر عقل سلیمی قبول دارد و بر اساس آن عمل می‌کند.


مسعودی در مروّج الذهب پس از ذکر حدیث رسول خداn (الحرب خدعه) می‌نویسد:
نیرنگ در غیر جنگ را امری ناپسند و نامطلوب برشمرده‌اند.
 
== مفهوم شناسی ==
... از کلام بسیار کوتاه و گویای رسول خداn مشخص است که قتال با شمشیر در مراحل آخر جنگ است و در مراحل ابتدایی باید از خدعه بهره برد.
«خدعه» در لغت، چیزی است که به وسیلهٔ آن، انسان فریب می‌خورد.<ref>احمد بن‌ محمد مقری فیومی، مصباح المنیر، ص۱۶۵.</ref> خدعه و نیرنگ در جنگ، وسیله‌ای برای شکست دشمن و ترفندی است که با آن می‌توان بهترین ضربات را به دشمن وارد کرد. «خُدعه» منحصراً برای نیرنگ در جنگ استفاده می‌شود. این کلمه تفاوت بسیاری با «غدر» که خیانت و نامردی است و در جنگ و غیر جنگ ممکن است از آن استفاده شود، دارد.
 
== حکم نیرنگ در جنگ ==
سپس می‌نویسد:
در درگیری‌های نظامی هر یک از طرفین تلاش می‌کنند با اتخاذ سیاست‌های فریب دهنده، دشمن را شکست داده و آنها را وادار به تسلیم نمایند. از گذشته‌های دور تا به امروز، همواره فریب‌های نظامی، به صورت بسیار گسترده در جنگ‌ها استفاده می‌شود.
 
این مطلب را هر انسان با بصیرت، دارای سیاست و مدیریّتی، خوب می‌فهمد.<ref>و قوله «الحرب خدعَه» فعلم بهذا اللفظ الیسیر و الکلام الوجیز أن آخر مکاید الحرب القتال بالسیف، إذ کان بدؤها خدعه، کما قالA، و هذا یعرفه کل ذی رأی صحیح و ذی ریاسه و سیاسه» علی‌بن‌حسین مسعودی، مروج‌الذهب، همان، ج۲، ص۲۹۳.</ref>
 
هر انسان خردمندی می‌داند که از این روش در جنگ باید استفاده کرد. از گذشته‌های دور تا به امروز، همواره فریب‌های نظامی، به صورت بسیار گسترده در جنگ‌ها استفاده می‌شود. به عنوان نمونه بعضی در جنگ‌ها برای فریب دشمن، جابجایی نیروها و تجهزات نظامی به بخشی از مرز صورت می‌گیرد، اما در واقع عملیات نظامی از منطقه‌ای دیگر آغاز می‌شود. دشمن که تصور نمی‌کرده از این منطقه عملیاتی صورت بگیرد، غافل گیر شده و شکست می‌خورد. آیا باید این تاکتیک نظامی را فریب کاری و خدعه و نیرنگ محسوب کنیم و بگوییم از نظر اخلاقی چنین کاری درست نیست!!؟
 
واضح است که در درگیری‌های نظامی هر یک از طرفین تلاش می‌کنند با اتخاذ سیاست‌های فریب دهنده، دشمن را شکست داده و آنها را وادار به تسلیم نمایند.
 
== حکم فقهی نیرنگ در جنگ ==
از نظر فقهی نیز این مسئله اجماعی است که خدعه در جنگ جایز است. علّامه‌حلّی در تذکره الفقها می‌نویسد: خدعه در جنگ جایز است و مبارز می‌تواند رقیب خویش را با توسل به خدعه، فریب دهد و به قتل برساند و این مسئله اجماعی است.<ref>«تجوز المخادعه فی الحرب و ان یخدع المبارز قرنه لیتوصل بذلک الی قتله اجماعاً» علّامه‌حلّی، تذکره الفقها، ج۱، ص۴۱۴ و ج۹، ص۸۳.</ref>
 
شیخ محمدحسن‌نجفی (صاحب جواهر)، پس از اشاره به عدم جواز غدر، خدعه در جنگ را جایز می‌داند و معتقد است در «تذکره» و «منتهی» بر این امر اجماع شده است.<ref>ر. ک. شیخ محمدحسین نجفی، همان، ج۲۱، ص۷۹.</ref>
 
ابن قدامه در کتاب المغنی، در فصلی با عنوانِ «و تجوز الخدعه فی الحرب للمبارز و غیره لأن النبی قال: الحرب خدعه و هو حدیث حسن صحیح.»<ref>خدعه در جنگ برای مبارز و غیر مبارز، جایز است چرا که پیامبر فرمود: جنگ خدعه است و این حدیث حسن و صحیح است. ر.ک. عبدالله‌بن‌قدامه، همان، ج۱۰، ص۳۹۶.</ref> بکارگیری خدعه را بیان می‌کند، سپس به خدعهٔ علیA در هنگام جنگ با عمروبن‌عبدود اشاره کرده است.<ref>ر. ک. همان، ص۳۹۷.</ref>


صاحب کشف القناع نیز خدعه در جنگ را جایز می‌داند و حدیث «الحرب خدعه» را به عنوان دلیل بر این امر، ذکر می‌کند.<ref>ر. ک. منصوربن‌یونس بهوتی، کشف‌القناع، ج۳، ص۷۹.</ref>
مسعودی مورخ مسلمان در کتاب مروج الذهب می‌نویسد: از کلام بسیار کوتاه و گویای رسول خدا (حدیث «الحرب خدعه؛ جنگ، نیرنگ است») مشخص است که درگیری با شمشیر در مراحل آخر جنگ است و در مراحل ابتدایی باید از خدعه بهره برد. ... این مطلب را هر انسان با بصیرت، دارای سیاست و مدیریت، خوب می‌فهمد.<ref>مسعودی، مروج‌الذهب، ج۲، ص۲۹۳.</ref>


== خدعه در جنگ توسط پیامبر(ص) ==
موضوع فریب و نیرنگ در جنگ، از نظر فقهی، اجماعی است. [[علامه حلی]] در کتاب تذکره الفقهاء می‌نویسد: خدعه در جنگ جایز است و مبارز می‌تواند رقیبش را با توسل به خدعه، فریب دهد و به قتل برساند و این مسئله، [[اجماع|اجماعی]] است.<ref>علّامه‌حلّی، تذکره الفقها، ج۱، ص۴۱۴ و ج۹، ص۸۳.</ref> شیخ محمدحسن‌ نجفی، صاحب جواهر، خدعه در جنگ را جایز می‌داند و معتقد است در «تذکره» و «منتهی» بر این امر اجماع شده است.<ref>شیخ محمدحسین نجفی، جواهر، ج۲۱، ص۷۹.</ref>
روایت مشهور از پیامبر اسلام که «الحرب خدعه؛ جنگ نیرنگ است»، در بسیاری از منابع تاریخی و حدیثی ذکر شده است.<ref>ر. ک. مسلم نیشابوری، صحیح‌مسلم، بیروت، دارالفکر، بی‌تا، ج۵، ص۱۴۳؛ سلیمان‌بن‌داوود سجستانی، مسند ابی‌داوود، ص۲۳۶؛ احمد بن شعیب نسایی، السنن الکبری، ج۵، ۱۹۳؛ خطیب بغدادی، همان، ج۲، ص۳۱۵؛ ابن‌عساکر، تاریخ مدینهٔ دمشق، همان، ج۲۸، ص۲۶؛ محمدباقرمجلسی، همان، ج۳۴، ص۳۳۲؛ اسماعیل‌بن‌کثیر، همان، ج۴، ص۱۱۳.</ref>


در روایتی دیگر از «نواس‌ بن‌ سمعان کلابی» نقل شده که رسول خدا(ص) فرمود: هر سخن دروغی، دروغ نوشته می‌شود مگر دروغی که فرد در جنگ می‌گوید، چرا که جنگ خدعه است.<ref>«... کلُّ الْکذِبِ مَکتُوبٌ کذِباً لَا مَحَالَه إِلَّا أَنْ یَکذِبَ الرَّجُلُ فِی الْحَرْبِ فَإِنَّ الْحَرْبَ خُدْعَه أَوْ یَکونَ بَیْنَ رَجُلَیْنِ شَحْنَاءُ فَیُصْلِحَ بَیْنَهُمَا أَوْ یُحَدِّثَ امْرَأَتَهُ یُرْضِیهَا» محمدباقر مجلسی، همان، ج۶۹، ص۲۵۴.</ref>
ابن‌قدامه در کتاب المغنی، فصلی برای این موضوع قرار داده، آن‌را مجاز دانسته و سپس به خدعهٔ علی(ع) در هنگام جنگ با عمرو بن‌ عبدود اشاره کرده است.
== نیرنگ در جنگ توسط پیامبر(ص) ==
روایت مشهور از پیامبر اسلام که «الحَرْبُ‏ خُدْعَة؛ جنگ نیرنگ است»، در بسیاری از منابع تاریخی<ref>ابن‌عساکر، تاریخ مدینهٔ دمشق، ج۲۸، ص۲۶، اسماعیل‌بن‌کثیر، البدایه و النهایه، ج۴، ص۱۱۳.</ref> و حدیثی<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۳۴، ص۳۳۲، مسلم نیشابوری، صحیح‌مسلم، بیروت، دارالفکر، بی‌تا، ج۵، ص۱۴۳.</ref> ذکر شده است. در روایتی دیگر از رسول خدا(ص) نقل شده: هر سخن دروغی، دروغ نوشته می‌شود مگر دروغی که فرد در جنگ می‌گوید، چرا که جنگ خدعه است.<ref> مجلسی، بحار النوار، ج۶۹، ص۲۵۴.</ref>


منابع مختلف، مواردی از خدعه پیامبر اسلام و مسلمانان در جنگ‌ها نقل شده است:
منابع، مواردی از خدعه پیامبر اسلام در جنگ‌ها را آورده‌اند:


* در جنگ خندق پس از درخواست «نعیم بن مسعود» برای اختلاف انداختن بین دشمن با خدعه، پیامبر به او اجازه داد و فرمود: تو در میان ما یک مرد بیش نیستی، پس تا می‌توانی دشمنان را از سر ما دور ساز (یعنی: میان ایشان اختلاف بینداز تا دست از یاری و هم‌کاری با یکدیگر بکشند) زیرا جنگ خدعه و فریب است.<ref>«إنما أنت فینا رجل واحد فخذل عنا إن استطعت، فإن الحرب خدعه» ابن‌هشام حمیری، السیره‌النبویه، ج۲، ص۲۲۹، محمدبن‌جریر طبری، همان، ج۲، ص۵۷۸؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله9 و الثلاثه الخلفاء، ج۱، ص۴۲۸؛ محمدباقر مجلسی، همان، ج۲۰، ص۲۰۷؛ ابن‌حزم اندلسی، جوامع السیره‌النبویه، ص۱۵۱؛ ابوحاتم تمیمی، السیره‌النبویه و اخبار الخلفاء، ج۱، ص۲۵۹.</ref>
* پیامبر در [[جنگ خندق]]، درخواست «نعیم بن مسعود» برای اختلاف انداختن با خدعه میان دشمن را اجازه داد.<ref>ابن‌هشام حمیری، السیره‌النبویه، ج۲، ص۲۲۹، محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۲۰، ص۲۰۷.</ref>
* در موردی دیگر در غزوه ذات سلاسل، عمرو عاص از رسول خدا(ص) درخواست کرد با خدعه به جنگ با دشمن برود و رسول خدا موافقت کرد و او را فرستاد.<ref>«فَقَالَ لَهُ عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ ابْعَثْنِی یَا رَسُولَ اللَّهِ إِلَیْهِمْ فَإِنَّ الْحَرْبَ خُدْعَه فَلَعَلِّی أَخْدَعُهُمْ فَأَنْفَذَهُ مَعَ جَمَاعَه» محمدبن‌محمد بن نعمان (شیخ‌مفید)، الارشاد، همان، ج۱، ص۱۶۳؛ محمدباقر مجلسی، همان، ج۲۱، ص۷۸؛ ابن‌شهر آشوب مازندرانی، همان، و اسماعیل‌بن‌کثیر، همان، ج۴، ص۱۱۱.</ref>
* در [[غزوه ذات سلاسل]]، [[عمرو عاص]] از رسول خدا(ص) درخواست کرد با خدعه به جنگ برود و رسول خدا موافقت کرد و او را فرستاد.<ref>شیخ‌مفید، الارشاد، ج۱، ص۱۶۳.</ref>
* رسول خدا در برخی از جنگ‌ها دستور می‌داد برای فریب دشمن در بسیاری از نقاط آتش بیفروزند تا دشمن تصور کند سپاه اسلام از نظر نیروی نظامی، برتر است.
* رسول خدا در برخی از جنگ‌ها دستور می‌داد برای فریب دشمن، هر فرد از مسلمانان، آتشی روشن کند تا دشمن تصور کند سپاه اسلام از نظر نیروی نظامی، برتر است.
* به رسول خدا خبر رسید که «بنی‌قریظه» به ابوسفیان گفته‌اند: ما شما را در جنگ با محمد یاری می‌کنیم. پیامبر در جمع مسلمانان برخاست و فرمود: بنی‌قریظه فردی را نزد ما فرستاده‌اند و گفته‌اند: در جنگ ما و ابوسفیان، به یاری ما خواهند آمد. این خبر به ابوسفیان رسید. ابوسفیان گفت: یهودیان نیرنگ زدند….<ref>«فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ، بَلَغَهُ أَنَّ بَنِی قُرَیْظَه بَعَثُوا إِلَی أَبِی سُفْیَانَ أَنَّکمْ إِذَا الْتَقَیْتُمْ أَنْتُمْ وَ مُحَمَّدٌ أَمْدَدْنَاکمْ وَ أَعَنَّاکمْ فَقَامَ النَّبِیُّ، فَخَطَبَنَا فَقَالَ إِنَّ بَنِی قُرَیْظَه بَعَثُوا إِلَیْنَا أَنَّا إِذَا الْتَقَیْنَا نَحْنُ وَ أَبُو سُفْیَانَ أَمْدَدُونَا وَ أَعَانُونَا فَبَلَغَ ذَلِک أَبَا سُفْیَانَ فَقَالَ غَدَرَتْ یَهُودُ فَارْتَحَلَ عَنْهُم» مجلسی، همان، ج۲۰، ص۲۴۶؛ عبدالله حمیری، قرب‌الاسناد، ص۱۳۳.</ref>
* به رسول خدا خبر رسید که [[بنی‌قریظه|یهودیان بنی‌قریظه]] به [[ابوسفیان]] پیام فرستادند که آن‌ها را در جنگ علیه مسلمانان یاری می‌کنند. پیامبر در جمع مسلمانان برخاست و فرمود: بنی‌قریظه فردی را نزد ما فرستاده‌اند و گفته‌اند: در جنگ ما و ابوسفیان، به یاری ما خواهند آمد. این خبر به ابوسفیان رسید. ابوسفیان گفت: یهودیان نیرنگ زدند….<ref>عبدالله حمیری، قرب‌الاسناد، ص۱۳۳.</ref>


== نیرنگ در جنگ توسط امام علی(ع) ==
== نیرنگ در جنگ توسط امام علی(ع) ==
امام علی(ع) نیز معتقد بود در نبرد، می‌توان بر نیرنگ و حیله، بیش از نیرو و توان اعتماد کرد.<ref>«کن فی الحرب بحیلتک اوثق منک بشدتک» ابن ابی الحدید، همان، ج۲۰، ص۳۱۲؛ علی‌بن‌ابی بکرهیثمی، مجمع‌الزوائد، ج۶، ص۲۳۷؛ ابن‌حجرعسقلانی، فتح‌الباری، همان، ج۸، ص۴۵۱؛ احمدبن‌علی‌بن المثنی، مسند ابویعلی الموصلی، ج۱، ص۳۶۴؛ اسماعیل‌بن‌کثیر، همان، ج۷، ص۳۰۲.</ref> در روایتی از «عدی‌بن‌حاتم» نقل شده: در جنگ صفین حضرت علی(ع) با صدای بلند فرمود: «والله لاُقتلن معاویه و اصحابه»؛ به خدا قسم معاویه و یارانش را خواهم کشت. سپس درآخر سخنش آهسته فرمود: «ان شاء الله» من نزدیک او بودم به حضرت عرض کردم: یا امیرالمؤمنین! شما قسم خوردید. سپس از آن استثنا کردید!. مقصودتان چه بود؟ چه هدفی داشتید؟ حضرت فرمود: ان الحرب خدعه؛ جنگ خدعه است، من دروغ گو نیستم. خواستم اصحابم را بر علیه آنها تحریک و تحریض کنم تا سست نشوند و خواستار حمله به آنها باشند؛ اما درعین حال کلمهٔ «ان شاء الله» را گفتم تا دروغ هم، نگفته باشم.<ref>ابن شهر آشوب مازندرانی، همان، ج۲، ص۱۹۵ «هَارُونُ بْنُ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَه بْنِ صَدَقَه قَالَ حَدَّثَنِی رَجُلٌ مِنْ وُلْدِ عَدِیِّ بْنِ حَاتِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَدِیِّ بْنِ حَاتِمٍ وَ کانَ مَعَ عَلِیٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ فِی حُرُوبِهِ أَنَّ عَلِیّاً ع قَالَ لَیْلَه الْهَرِیرِ بِصِفِّینَ حِینَ الْتَقَی مَعَ مُعَاوِیَه رَافِعاً صَوْتَهُ یُسْمِعُ أَصْحَابَهُ لَأَقْتُلَنَّ مُعَاوِیَه وَ أَصْحَابَهُ ثُمَّ قَالَ فِی آخِرِ قَوْلِهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ یَخْفِضُ بِهِ صَوْتَهُ وَ کنْتُ مِنْهُ قَرِیباً فَقُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّک حَلَفْتَ عَلَی مَا قُلْتَ ثُمَّ اسْتَثْنَیْتَ فَمَا أَرَدْتَ بِذَلِک فَقَالَ إِنَّ الْحَرْبَ خُدْعَه وَ أَنَا عِنْدَ أَصْحَابِی صَدُوقٌ فَأَرَدْتُ أَنْ أُطْمِعَ أَصْحَابِی فِی قَوْلِی کیْ لَا یَفْشَلُوا وَ لَا یَفِرُّوا فَافْهَمْ فَإِنَّک تَنْتَفِعُ بِهَا بَعْدُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَی» محمدباقر مجلسی، همان، ج۳۲، ص۶۱۷.</ref>
امام علی(ع) نیز معتقد بود در نبرد، بیش از نیرو و توان، بر نیرنگ و حیله می‌توان اعتماد کرد.<ref>ابن‌حجر  عسقلانی، فتح‌الباری، ج۸، ص۴۵۱.</ref>  
 
ابن‌اعثم کوفی می‌نویسد:
 
در جنگ صفّین «بسربن‌ارطاه» به میدان آمد و ساعتی جولان داد و هیچ سخن نمی‌گفت. از ترس این‌که مبادا حضرت علی(ع) او را بشناسد. علی(ع) مخفیانه جلو آمد و بر او حمله کرد. و نیزه‌ای حوالهٔ او ساخت. بسر، از اسب جدا شد و بر قفا روی زمین افتاد. سپس با خواری میدان جنگ را ترک کرد.<ref>ابن‌اعثم کوفی، همان، ص۵۹۰–۵۹۱. «بسر» همانند عمرو عاص با عیان کردن عورت خویش موفق به نجات جان خویش شد. نصربن‌مزاحم منقری، همان، ص۶۳۳.</ref>
 
همین نویسنده آورده است:
 
مردی از لشکر شام، چهار نفر از یاران علی(ع) را به شهادت رساند. مبارزین لشکر علی(ع) پس از کشته شدن نفر چهارم، از مبارزه با او خودداری کردند. حضرت علی(ع) تغییر لباس داد و به میدان رفت. شامی ندانست که حریف کیست به آن حضرت حمله کرد. حضرت علی(ع) با شمشیر او را به دو نیم کرد….<ref>ابن‌اعثم کوفی، همان، ص۵۹۸.</ref>


* در روایتی از «[[عدی‌ بن‌ حاتم]]» نقل شده که در جنگ صفین، علی(ع) با صدای بلند گفت: به خدا قسم، معاویه و یارانش را خواهم کشت. سپس در پایان سخنش، آهسته گفت: «إِنْ‏ شَاءَ اللَّه‏». من نزدیک او بودم و گفتم: یا امیرالمؤمنین! شما قسم خوردید. سپس از آن استثنا کردید! مقصودتان چه بود؟ چه هدفی داشتید؟ امام: جنگ خدعه است، من دروغ‌گو نیستم. خواستم اصحابم را بر علیه آنها تحریک کنم تا سست نشوند و خواستار حمله به آنها باشند؛ اما درعین حال کلمهٔ «ان شاء الله» را گفتم تا دروغ هم نگفته باشم.<ref>ابن‌شهر آشوب، مناقب، ج۲، ص۱۹۵.</ref>
* امام علی(ع) در [[فریب عمرو بن عبدود توسط امام علی(ع)|نبرد با عمرو بن عبدود]]، او را فریب داد و کشت.<ref>علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج‏۲، ص ۱۸۴.</ref>
* ابن‌اعثم کوفی می‌نویسد: در [[جنگ صفین]] «بسر بن‌ ارطاه» به میدان آمد و ساعتی جولان داد و هیچ سخن نمی‌گفت. از ترس این‌که مبادا علی(ع) او را بشناسد. علی(ع) مخفیانه جلو آمد و بر او حمله کرد. و نیزه‌ای پرتاب کرد. بسر، از اسب بر روی زمین افتاد و سپس میدان جنگ را ترک کرد.<ref>ابن‌اعثم کوفی، الفتوح، ص۵۹۰–۵۹۱. </ref>
== پیوند به بیرون ==
== پیوند به بیرون ==
این مدخل برگرفته شده از کتاب «سیره نظامی امیرالمؤمنین» نوشته «یدالله حاجی‌زاده» قم مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه، ۱۳۹۲ش.
این مدخل برگرفته شده از کتاب «سیره نظامی امیرالمؤمنین» نوشته «یدالله حاجی‌زاده» قم مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه، ۱۳۹۲ش.
== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
خط ۷۴: خط ۵۲:
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =
  | شناسه =شد
  | تیترها =
  | تیترها =شد
  | ویرایش =
  | ویرایش =شد
  | لینک‌دهی =
  | لینک‌دهی =شد
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =
  | نمایه =
خط ۸۴: خط ۶۲:
  | بازبینی =
  | بازبینی =
  | تکمیل =
  | تکمیل =
  | اولویت =
  | اولویت =ج
  | کیفیت =
  | کیفیت =ج
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۸ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۱۰

سؤال

خدعه و نیرنگ در جنگ

خُدْعَة و نیرنگ در جنگ را وسیله‌ای برای شکست دشمن دانسته‌اند که در اسلام نیز مورد تأیید قرار گرفته است.

در درگیری‌های نظامی، بخشی از تلاش گروه‌ها، بر فریب دشمن بوده و چنین تلاشی را امری عقلانی بر شمرده‌اند. فقیهان شیعه نیز نیرنگ در جنگ را تأیید کرده و آن‌را مورد اجماع دانسته‌اند.

روایت مشهوری از پیامبر اسلام در منابع مختلف نقل شده که «الحَرْبُ‏ خُدْعَة؛ جنگ نیرنگ است». براساس نقل‌های تاریخی پیامبر به افراد خود در جنگ‌ها اجازه می‌داد دشمن را فریب دهند. پیامبر، نیرنگ را وسیله‌ای برای پیروزی بر دشمن قرار می‌داد.

از امام علی(ع) نیز نقل شده که اعتماد بر نیرنگ و حیله در نبرد را بیش از اعتماد بر نیرو و توان می‌دانست. امام علی(ع) نیز در جنگ‌ها تلاش در فریب دشمن داشت و در مواردی از جمله کشتن عمرو بن عبدود از آن استفاده کرد.

نیرنگ در غیر جنگ را امری ناپسند و نامطلوب برشمرده‌اند.

مفهوم شناسی

«خدعه» در لغت، چیزی است که به وسیلهٔ آن، انسان فریب می‌خورد.[۱] خدعه و نیرنگ در جنگ، وسیله‌ای برای شکست دشمن و ترفندی است که با آن می‌توان بهترین ضربات را به دشمن وارد کرد. «خُدعه» منحصراً برای نیرنگ در جنگ استفاده می‌شود. این کلمه تفاوت بسیاری با «غدر» که خیانت و نامردی است و در جنگ و غیر جنگ ممکن است از آن استفاده شود، دارد.

حکم نیرنگ در جنگ

در درگیری‌های نظامی هر یک از طرفین تلاش می‌کنند با اتخاذ سیاست‌های فریب دهنده، دشمن را شکست داده و آنها را وادار به تسلیم نمایند. از گذشته‌های دور تا به امروز، همواره فریب‌های نظامی، به صورت بسیار گسترده در جنگ‌ها استفاده می‌شود.

مسعودی مورخ مسلمان در کتاب مروج الذهب می‌نویسد: از کلام بسیار کوتاه و گویای رسول خدا (حدیث «الحرب خدعه؛ جنگ، نیرنگ است») مشخص است که درگیری با شمشیر در مراحل آخر جنگ است و در مراحل ابتدایی باید از خدعه بهره برد. ... این مطلب را هر انسان با بصیرت، دارای سیاست و مدیریت، خوب می‌فهمد.[۲]

موضوع فریب و نیرنگ در جنگ، از نظر فقهی، اجماعی است. علامه حلی در کتاب تذکره الفقهاء می‌نویسد: خدعه در جنگ جایز است و مبارز می‌تواند رقیبش را با توسل به خدعه، فریب دهد و به قتل برساند و این مسئله، اجماعی است.[۳] شیخ محمدحسن‌ نجفی، صاحب جواهر، خدعه در جنگ را جایز می‌داند و معتقد است در «تذکره» و «منتهی» بر این امر اجماع شده است.[۴]

ابن‌قدامه در کتاب المغنی، فصلی برای این موضوع قرار داده، آن‌را مجاز دانسته و سپس به خدعهٔ علی(ع) در هنگام جنگ با عمرو بن‌ عبدود اشاره کرده است.

نیرنگ در جنگ توسط پیامبر(ص)

روایت مشهور از پیامبر اسلام که «الحَرْبُ‏ خُدْعَة؛ جنگ نیرنگ است»، در بسیاری از منابع تاریخی[۵] و حدیثی[۶] ذکر شده است. در روایتی دیگر از رسول خدا(ص) نقل شده: هر سخن دروغی، دروغ نوشته می‌شود مگر دروغی که فرد در جنگ می‌گوید، چرا که جنگ خدعه است.[۷]

منابع، مواردی از خدعه پیامبر اسلام در جنگ‌ها را آورده‌اند:

  • پیامبر در جنگ خندق، درخواست «نعیم بن مسعود» برای اختلاف انداختن با خدعه میان دشمن را اجازه داد.[۸]
  • در غزوه ذات سلاسل، عمرو عاص از رسول خدا(ص) درخواست کرد با خدعه به جنگ برود و رسول خدا موافقت کرد و او را فرستاد.[۹]
  • رسول خدا در برخی از جنگ‌ها دستور می‌داد برای فریب دشمن، هر فرد از مسلمانان، آتشی روشن کند تا دشمن تصور کند سپاه اسلام از نظر نیروی نظامی، برتر است.
  • به رسول خدا خبر رسید که یهودیان بنی‌قریظه به ابوسفیان پیام فرستادند که آن‌ها را در جنگ علیه مسلمانان یاری می‌کنند. پیامبر در جمع مسلمانان برخاست و فرمود: بنی‌قریظه فردی را نزد ما فرستاده‌اند و گفته‌اند: در جنگ ما و ابوسفیان، به یاری ما خواهند آمد. این خبر به ابوسفیان رسید. ابوسفیان گفت: یهودیان نیرنگ زدند….[۱۰]

نیرنگ در جنگ توسط امام علی(ع)

امام علی(ع) نیز معتقد بود در نبرد، بیش از نیرو و توان، بر نیرنگ و حیله می‌توان اعتماد کرد.[۱۱]

  • در روایتی از «عدی‌ بن‌ حاتم» نقل شده که در جنگ صفین، علی(ع) با صدای بلند گفت: به خدا قسم، معاویه و یارانش را خواهم کشت. سپس در پایان سخنش، آهسته گفت: «إِنْ‏ شَاءَ اللَّه‏». من نزدیک او بودم و گفتم: یا امیرالمؤمنین! شما قسم خوردید. سپس از آن استثنا کردید! مقصودتان چه بود؟ چه هدفی داشتید؟ امام: جنگ خدعه است، من دروغ‌گو نیستم. خواستم اصحابم را بر علیه آنها تحریک کنم تا سست نشوند و خواستار حمله به آنها باشند؛ اما درعین حال کلمهٔ «ان شاء الله» را گفتم تا دروغ هم نگفته باشم.[۱۲]
  • امام علی(ع) در نبرد با عمرو بن عبدود، او را فریب داد و کشت.[۱۳]
  • ابن‌اعثم کوفی می‌نویسد: در جنگ صفین «بسر بن‌ ارطاه» به میدان آمد و ساعتی جولان داد و هیچ سخن نمی‌گفت. از ترس این‌که مبادا علی(ع) او را بشناسد. علی(ع) مخفیانه جلو آمد و بر او حمله کرد. و نیزه‌ای پرتاب کرد. بسر، از اسب بر روی زمین افتاد و سپس میدان جنگ را ترک کرد.[۱۴]

پیوند به بیرون

این مدخل برگرفته شده از کتاب «سیره نظامی امیرالمؤمنین» نوشته «یدالله حاجی‌زاده» قم مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه، ۱۳۹۲ش.

منابع

  1. احمد بن‌ محمد مقری فیومی، مصباح المنیر، ص۱۶۵.
  2. مسعودی، مروج‌الذهب، ج۲، ص۲۹۳.
  3. علّامه‌حلّی، تذکره الفقها، ج۱، ص۴۱۴ و ج۹، ص۸۳.
  4. شیخ محمدحسین نجفی، جواهر، ج۲۱، ص۷۹.
  5. ابن‌عساکر، تاریخ مدینهٔ دمشق، ج۲۸، ص۲۶، اسماعیل‌بن‌کثیر، البدایه و النهایه، ج۴، ص۱۱۳.
  6. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۳۴، ص۳۳۲، مسلم نیشابوری، صحیح‌مسلم، بیروت، دارالفکر، بی‌تا، ج۵، ص۱۴۳.
  7. مجلسی، بحار النوار، ج۶۹، ص۲۵۴.
  8. ابن‌هشام حمیری، السیره‌النبویه، ج۲، ص۲۲۹، محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۲۰، ص۲۰۷.
  9. شیخ‌مفید، الارشاد، ج۱، ص۱۶۳.
  10. عبدالله حمیری، قرب‌الاسناد، ص۱۳۳.
  11. ابن‌حجر عسقلانی، فتح‌الباری، ج۸، ص۴۵۱.
  12. ابن‌شهر آشوب، مناقب، ج۲، ص۱۹۵.
  13. علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج‏۲، ص ۱۸۴.
  14. ابن‌اعثم کوفی، الفتوح، ص۵۹۰–۵۹۱.