شاخصه‌های حکومت اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

(صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} سؤال: شاخصه هاي حكومت اسلامي چيست؟ پاسخ اجمالي : پاسخ تفصيلي :...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}


{{سوال}}
شاخصه‌های حکومت اسلامی چیست؟
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}


مهمترین '''شاخصه‌های حکومت اسلامی''' عبارتند از: تطابق حکومت با [[توحید]] و حق حاکمیت الهی، مقبولیت مردمی، حضور مردم در تصمیم‌گیری و انتخاب مدیران ارشد، پذیرش آزادی‌های مشروع، [[عدالت]]، پیشرفت و توسعه مادی و معنوی.


سؤال: شاخصه هاي حكومت اسلامي چيست؟


پاسخ اجمالي :


پاسخ تفصيلي :
{{درگاه|حکومت دینی}}
==تطابق با توحید و حق حاکمیت الهی==
هر حکومتی با تکیه بر حاکمیت خود به اعمال اقتدار سیاسی می‌پردازد و خواست خود را در داخل و خارج از کشور تحقق می‌بخشد. مقوم حاکمیت، سلطه و قدرت سیاسی است که حاکم با کاربرد مشروع آن، انسجام و وحدت جامعه را حفظ می‌کند. در خصوص اینکه منشأ حاکمیت چیست، چند نظر مطرح است:
* سلطه و زور یک فرد یا طبقه بر کل جامعه، که از آن به حاکمیت فردی تعبیر می‌شود.
* اراده و پذیرش عمومی مردم، که آن را حاکمیت مردمی گویند.
* مالکیت و ربوبیت حق‌تعالی.


با سلام و احترام خدمت شما پرسشگر گرامي. از اينکه با مرکز مطالعات و پاسخگويي به شبهات مکاتبه نموده ايد صميمانه تشکر مي کنيم.
مهمترین شاخصه حکومت اسلامی وجود مشروعیت الهی در آنست. در نظام سیاسی اسلام بر اساس مبانی دینی و از جمله با مراجعه به آیاتی همچون {{عربی|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّه}}<ref>(انعام:۵۷)</ref> {{عربی|أَلَا لَهُ الْحُكْمُ|ترجمه=آگاه باشید حکم (خلق) با خداست}}<ref>(انعام:۶۲)</ref> حاکمیت به صورت انحصاری از آن خداوند است و به همین دلیل گفته می‌شود در نظام سیاسی اسلام حاکمیت از ربوبیت تشریعی خداوند سر چشمه می‌گیرد.


مهم ترين شاخصه هاي حکومت اسلامي عبارتند از :
چنین اعتقادی ایجاب می‌کند که تصرف در امور مخلوقات خدا حتماً با اذن خداوند صورت گیرد، در واقع تشکیل حکومت و تنظیم قوانین و ایجاد نظم مستلزم تصرف در امور انسان‌ها است و این امر تنها از سوی کسی رواست که دارای این حق و اختیار باشد<ref>مصباح یزدی، محمدتقی، نظریه سیاسی اسلام، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۷۷ش، ج۲، ص۴۰.</ref> یا از طرف او مأذون و منصوب باشد.


الف –مبتني بودن حکومت بر توحید و حق حاکميت الهي (مشروعيت الهي حکومت):
==مقبولیت مردمی در استقرار حکومت اسلامی==
مشروعیت حکومت از منظر اسلام باید از ناحیه پروردگار متعال باشد. در عین حال اینگونه نیست که مردم در حکومت اسلامی هیچ نقشی نداشته باشند بلکه پذیرش مردم هم در عصر حضور امام معصوم و هم در عصر غیبت، شرایط تحقق حکومت و اِعمال حاکمیت را فراهم می‌آورد.


به عبارت ديگر اساس و سرچشمه قدرت سياسي و توانايي حكومت بر انجام امور و وظايف و اعمال آمريت را «حاكميت» مي‎نامند. هر حكومتي با تكيه بر حاكميت خود به اعمال اقتدار سياسي مي‎پردازد و خواست خود را در داخل و خارج از كشور تحقق مي‎بخشد. مقوم حاكميت، سلطه و قدرت سياسي است كه حاكم با كاربرد مشروع آن ،انسجام و وحدت جامعه را حفظ مي‎كند. اما در خصوص اين مسئله كه منشأ حاكميت چيست، چند نظر مطرح است.
به عبارت دیگر بنا به دلائلی چون آیات و روایات،<ref>{{عربی|اطیعواالله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم}} و آیه {{عربی|انما ولیّکم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلاه و یؤتون الزکوه و هم راکعون}} (مائده آیه ۵۵) دلالت بر نصب امامان معصوم به امر ولایت دارند.</ref> [[امامان معصوم]] از جانب پروردگار به امامت و ولایت منصوب گشته و حق حاکمیت، ولایت و زعامت سیاسی را از ناحیه [[خداوند]] دارند و روایات معصومین هم حاکی از این است که ولایت و زعامت فقهای جامع‌الشرایط در [[عصر غیبت]] از ناحیه امام معصوم بوده و به نیابت عام از جانب معصوم منصوب شده‌اند.<ref>به عنوان مثال امام صادق(ع) در روایت عمربن حنظله به این نصب تصریح می‌کنند و می‌فرمایند من کان منکم ممن قد روی حدیثا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا فلیرضوا به حکماً فانی قد جعلته حاکما (اصول کافی جلد اول کتاب فضل العلم، باب اختلاف الحدیث، ص۶۷.)</ref>


۱. گروهي منشأ حاكميت را «سلطه و زور» يك فرد يا طبقه مي‎دانند كه از آن به حاكميت فردي تعبير مي‎شود.
لکن مشخص است تا مردم حمایت نکنند این ولایت و زعامت در سطح تشکیل حکومت محقق نخواهد گشت و شرایط و زمینه برای اِعمال حاکمیت فراهم نمی‌گردد، چنان‌که [[حضرت علی(ع)]] می‌فرماید: لا رأی لمن لایطاع.<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۷.</ref> در واقع بدون اقبال و همراهی مردم، بسط ید برای حاکم و زمینه برای اِعمال حاکمیت وی فراهم نیست. و این مطلب از فرمایش حضرت امیر(ع) که فرمود: لولا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر،<ref>نهج البلاغه، خطبه سوم.</ref> در خصوص اِعمال حکومت و حاکمیت ایشان، (با توجه به هجوم مردم برای بیعت) فهمیده می‌شود که حضور و بیعت بیعت کنندگان زمینه گسترده نفوذ و اعمال ولایت حضرت را فراهم نمود و بهانه‌ای برای مخالفت باقی نگذاشت.  


۲. گروهي ديگر منشأ آن را اراده و پذيرش عمومي مردم قلمداد مي‎كنند كه آن را حاكميت مردمي گويند.
دراین زمینه [[امیرالمؤمنین(ع)]] فرمودند: [[پیامبر خدا(ص)]] با من پیمانی بست و فرمود: ای پسر ابوطالب، پیشوایی و رهبری امت من در حقیقت از آن توست… اگر مردم بدون نزاع ولایت تو را پذیرفتند در امر حکومت قیام کن و اگر درباره تو اختلاف کردند آنان را به حال خود واگذار.. .<ref>کشف المحجه، ابن طاووس، چاپ بیروت، ص۱۸.</ref> همین روایت مشخص می‌کند که اگر چه ولایت به حق از آن حضرت امیر(ع) است لکن پذیرش مردم در تحقق حکومت حضرت علی(ع) کار ساز است. در واقع مقبولیت و پذیرش مردم بستر و زمینه حاکمیت و اِعمال حکومت مشروع را فراهم می‌کند و اگر این مقبولیت و پذیرش مردم نباشد گستره نفوذ و اِعمال حاکمیت و ولایت در حدّ ممکن و مقدور محدود می‌شود و زمینه گسترش آن فراهم نمی‌شود.


۳. گروهي ديگر منشاء حاكميت را مالكيت و ربوبيت حق تعالی برمي‎شمارند.
==حضور مردم پس از استقرار حکومت اسلامی==
{{جعبه نقل قول| عنوان = | نقل‌قول = آیت‌الله خامنه‌ای:{{-}}امروز در جمهوری اسلامی، همه مقاماتی که به نحوی در کار مردم دخالت دارند، مستقیم یا غیرمستقیم منتخب خود مردمند؛ حتّی رهبری.<ref name=":0">بیانات در دیدار کارگزاران نظام - ۱۳۷۰/۱۱/۱۳</ref>|تاریخ بایگانی| منبع = | تراز = چپ| عرض = ۲۳۰px| اندازه خط = 14px|رنگ پس‌زمینه =#FFF9E7| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = چپ}}
نقش مردم در حکومت اسلامی تنها منحصر به ایجاد و استقرار حکومت دینی نیست. پس از استقرار حکومت نیز مردم به گونه‌های مختلف نقش خود را در حکومت اسلامی ایفا می‌کنند که از جمله آنها باید به دو نقش اشاره کرد:


در نظام سياسي اسلام بر اساس مباني ديني و از جمله با مراجعه به آياتي همچون «ان الحکم الا لله<ref>انعام/۵۷</ref>» ، «الا له الحکم<ref>همان/۶۲</ref>» و ... مي توان دريافت حاكميت به صورت انحصاري از آن خداوند است و به همين دليل گفته مي شود در نظام سياسي اسلام حاکميت از ربوبيت تشريعي خداوند سر چشمه مي گيرد و او ربّ و صاحب اختيار هستي و انسان ها مي باشد. چنين اعتقادي ايجاب مي كند كه تصرف در امور مخلوقات خدا حتماً با اذن خداوند صورت گيرد ، در واقع تشكيل حكومت و تنظيم قوانين و ايجاد نظم مستلزم تصرف در امور انسان ها و محدود ساختن آزادي افراد است و اين امر تنها از سوي كسي رواست كه داراي اين حق و اختيار باشد<ref>مصباح يزدي، محمدتقي، نظريه سياسي اسلام، قم، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، ۱۳۷۷، ج۲، ص۴۰.</ref> يا از طرف او مأذون و منصوب باشد. وقتي خداوند که منشأ حقوق است حق حکومت و ولايت بر مردم را به پيامبر اکرم(ص) ، امامان معصوم(ع) و يا جانشينان معصوم واگذار نموده است، او حق دارد احکام الهي را در جامعه پياده کند، چون از ناحيه کسي نصب شده است که همه هستي و حقوق و خوبي ها از اوست.<ref>مصباح يزدي، محمد تقي، نظريه سياسي اسلام، قم، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۴۰.</ref> بر اين اساس در بينش اسلامي، منبع و سرچشمه مشروعيت، الهي بوده و از ولايت تشريعي و اراده تشريعي خداوند سرچشمه مي گيرد، روح مشروعيت را اذن الهي تشکيل مي دهد و رأي و خواست مردم در مقام فعليت بخشيدن و عينيت بخشيدن به حکومت و زمينه سازي براي تشکيل حکومت، مؤثر است، پس اين طور نيست که رأي مردم در مشروعيت دخالت داشته باشد به گونه اي که اين رأي موجب نفوذ در حوزه مشروعيت باشد، حوزه مشروعيت هميشه از نظر تطرق<ref>راهيابي و دخالت و نفوذ</ref> مردمي مصون است و حوزه مقبوليت هميشه براي تطرق مردمي باز مي باشد.<ref>جوادي آملي، عبدالله، شريعت، روح سياست، سياست متعاليه از منظر حکمت متعاليه، نشست ها و گفتگوها، قم، پژوهشکده علوم و فرهنگ اسلامي، ۱۳۸۷ش، ص۱۸۱.</ref> در نتيجه بر اساس آموزه هاي ديني، منبع مشروعيت از ناحيه خداوند است و از ولايت و اراده تشريعي او سرچشمه مي گيرد و مردم هيچ حقي در اين حوزه ندارند.
* '''نقد و نظارت''': امام علی(ع) در یکی از خطبه‌هایی که برای مردم بیان می‌کند که نصیحت حاکم در آشکار و نهان را یکی از حقوقی معرفی می‌کند که مردم باید آن را مراعات کنند.<ref>اى مردم، مرا بر شما حقى است و شما را بر من حقى است. حقى كه شما به گردن من داريد، اندرز دادن و نيكخواهى شماست ... (نهج البلاغه، خطبه ۳۴)</ref> و در جایی دیگر از مردم می‌خواهد که حاکم را از گفتار حق و مشورت عادلانه خویش محروم نکنند.<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.</ref>
* '''گزینش مسئولان''': در تجربه جمهوری اسلامی شاهد هستیم که مسئولان به صورت مستقیم یا غیر مستقیم منتخب مردم هستند.


ب – لزوم کسب مقبوليت مردمي به منظور استقرار حکومت اسلامي :
==پذیرش آزادی‌های مشروع==
{{جعبه نقل قول| عنوان = | نقل‌قول =امام خمینی:{{-}}آزادی یک مسئله‌ای نیست که تعریف داشته باشد، مردم عقیده‌شان آزاد است کسی الزامشان نمی‌کند که شما باید حتماً این عقیده را داشته باشید. کسی الزام به شما نمی‌کند که حتماً باید این راه را بروید، کسی الزام به شما نمی‌کند که باید این را انتخاب کنید، کسی الزامتان نمی‌کند که در کجا مسکن داشته باشید … آزادی یک چیز واضحی است.<ref>همان، ج۹، ص۸۸.</ref>|تاریخ بایگانی| منبع = | تراز = چپ| عرض = ۲۳۰px| اندازه خط = 14px|رنگ پس‌زمینه =#FFF9E7| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = چپ}}
اسلام آزادی و آزادی‌خواهی را به عنوان یک ارزش از ارزشهای بشر مطرح کرده است.<ref>مطهری، مرتضی، آزادی از نگاه استاد مطهری، ص۷۰.</ref> آزادی از منظر اسلام با مصالح مادی و معنوی انسانها ـ فرد و جامعه ـ محدود می‌شود. آزادی مطلق را کسی نمی‌تواند بپذیرد، اگر قانون بگوید که آزادی حدی ندارد، این جمله خود متناقض است، چون قانون حدی است که آزادی را محدود می‌نماید و دایره این محدودیت در نظام اسلامی تنگ‌تر از سایر نظام‌ها است.<ref>مصباح یزدی، محمد تقی، سلسله مباحث اسلام، سیاست، حکومت، انتشارات مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)، ص۵۳.</ref> نگاه اسلام به آزادی و آزادی‌خواهی نگاهی فراگیر و همه‌جانبه است. مکاتب سیاسی و حقوقی جهان معاصر، به آزادی بیرونی انسان در زمینه روابط اجتماعی با هم نوعان خود و با دولت و حکومت پرداخته‌اند، اسلام علاوه بر آن که این بخش از آزادی را با توجه تمام مورد عنایت قرار داده، از بُعد دیگر آزادی که در سرنوشت مادی و معنوی او بسیار تعیین‌کننده می‌باشد نیز غفلت نکرده است.


بدين معنا که اگر چه از منظر اسلام مشروعيت حکومت بايد از ناحيه پروردگار متعال باشد اما در عين حال اينگونه نيست که مردم درحکومت اسلامي هيچ نقشي نداشته باشند بلکه پذیرش مردم هم در عصر حضور امام معصوم و هم در عصر غیبت، شرایط تحقق حکومت و اِعمال حاکمیت را فراهم می آورد. به عبارت ديگر بنا به دلائلی چون آیات و روایات<ref>آیاتی چون اطیعواالله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم و انما ولیّکم الله و رسوله والذین آمنواالذین یقیمون الصلاه و یؤتون الزکوه و هم راکعون( مائده آیه ۵۵ ) دلالت بر نصب امامان معصوم به امر ولایت دارند.</ref>، امامان معصوم از جانب پروردگار به امامت و ولایت منصوب گشته و حق حاکمیت، ولایت و زعامت سیاسی را از ناحیه خداوند دارند و روایات معصومین هم حاکی از اين است که ولایت و زعامت فقهای جامع الشرایط در عصر غیبت از ناحیه امام معصوم بوده و به نیابت عام از جانب معصوم منصوب شده اند.<ref>به عنوان مثال امام صادق(ع) در روایت عمربن حنظله به این نصب تصریح می کنند و می فرمایند من کان منکم ممن قد روی حدیثا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا فلیرضوا به حکماً فانی قد جعلته حاکما ( اصول کافی جاول کتاب فضل العلم، باب اختلاف الحدیث،ص۶۷)</ref> لکن مشخص است تا مردم حمایت نکنند این ولایت و زعامت در سطح تشکیل حکومت محقق نخواهد گشت و شرایط و زمینه برای اِعمال حاکمیت فراهم نمی گردد ، چنانکه حضرت علی(ع) نيز می فرماید: لارأی لمن لایطاع<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۷</ref>. در واقع بدون اقبال و همراهی مردم، بسط ید برای حاکم و زمینه برای اِعمال حاکمیت وی فراهم نیست و این مطلب از فرمایش حضرت امیر(ع) که فرمود : لولا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر<ref>نهج البلاغه ، خطبه سوم</ref>، در خصوص اِعمال حکومت و حاکمیت ایشان، (با توجه به هجوم مردم برای بیعت) فهمیده می شود که حضور و بيعت بيعت کنندگان زمينه گسترده نفوذ و اعمال ولایت حضرت را فراهم نمود و بهانه ای برای مخالفت باقی نگذاشت . دراین زمینه حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند: و قد کان رسول الله عهد الیّ عهداً فقال یابن ابی طالب لک ولاء امّتی فان ولّوک فی عافیه و اجمعوا علیک بالرّضا فَقُم فی امرهم و ان اختلفوا علیک فدعهم وما هم فیه فانّ الله سیجعل لک مخرجاً. یعنی پیامبر خدا(ص) با من پیمانی بست و فرمود ای پسر ابوطالب، پیشوای و رهبری امت من در حقیقت از آن توست... اگر مردم بدون نزاع ولایت تو را پذیرفتند در امر حکومت قیام کن و اگر درباره تو اختلاف کردند آنان را به حال خود واگذار، خدا هم برای تو راه نجاتی قرار می دهد.<ref>کشف المحجه، ابن طاووس،چاپ بیروت، ص۱۸</ref> همین روایت مشخص می کند که اگر چه ولایت به حق از آن حضرت امیر(ع) است لکن پذیرش مردم در تحقق حکومت حضرت علی(ع) کارساز است. در واقع مقبولیت و پذیرش مردم بستر و زمینه حاکمیت و اِعمال حکومت مشروع را فراهم می کند و اگر اين مقبولیت و پذيرش مردم نباشد گستره نفوذ و اِعمال حاکمیت و ولایت در حدّ ممکن و مقدور محدود می شود و زمینه گسترش آن فراهم نمی شود.
در بخش آزادی بیرونی، اسلام پیام آور راستین آزادی است و در تعالیم دینی ارزش والای انسان مورد توجه قرار گرفته و نفی بندگی و سلطه پذیری انسان از انسان اعلام گردیده است.<ref>جوان آراسته، حسین، مبانی حکومت اسلامی، ص۸۳.</ref> از دیدگاه اسلام انسان آزاد است، آزاد آفریده شده و آزاد زندگی می‌کند و از بهترین و بالاترین نوع آزادی برخوردار است.<ref>فصلنامه علوم سیاسی، قم، مؤسسه باقرالعلوم، سال دوم، شماره پنجم، ص۱۲۱.</ref> لیکن آزادی به شکل درست و معقول آن در مرز قانون و از سوی دیگر در بخش آزادی درونی، اسلام کرامت و ارزش والای انسانی را در بندگی خالصانه خدا و آزادی از هوس‌ها و اسارت‌های نفسانی می‌داند.<ref>جوان آراسته، حسین، مبانی حکومت اسلامی، ص۸۴.</ref>


ج – نقش آفريني مردم پس از استقرار حکومت اسلامي :  
==عدالت==
عدالت یکی از شاخصه‌های حکومت اسلامی است. مفهوم عدالت در حکومت اسلامی با عدالت مطرح در دیدگاه‌های چپ گرایانه که به بهانه عدالت، حقوق خصوصی افراد را زیر پا می‌گذارند تفاوت دارد. در منابع دینی عدل را به این معنا تفسیر کرده‌اند: «اِعطاءُ کل ذی حقٍ حقّه<ref>آموزش عقاید، ص۱۶۲، محمد تقی مصباح یزدی، چاپ دوم، شرکت چاپ و نشر بین‌الملل سازمان تبلیغات اسلامی.</ref> هر کسی را حقی که سزاوار او است را به او بدهند نه کم و نه زیاد».


به عبارتي ديگر نقش مردم در حکومت اسلامي تنها منحصر به ايجاد و استقرار حکومت ديني نبوده و پس از استقرار حکومت نيز مردم به گونه هاي مختلف نقش خويش را در حکومت اسلامي ايفا مي کنند که از جمله آنها بايد به دو نقش ذيل اشاره کرد :
از منظر اسلام عدالت در تمام ابعاد زندگی انسان باید رعایت شود. «عدل در وسیع‌ترین مفهومش، شامل حقوق خدا بر انسان (تکالیف الهی که انسان باید انجام بدهد) و حقوق انسان بر انسان (یا حقوق انسانها بر یکدیگر یا عدالت اجتماعی) و حق انسان بر خودش و حتی حق اعضا و جوارحِ انسان بر او هم می‌شود یعنی در این صورت، مفهوم عدل، تقریباً برابر همه ارزش‌های خوب و مثبت است.<ref>اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳، محمد تقی مصباح یزدی، چاپ دوم ۱۳۸۰، مؤسسه امام خمینی،</ref>
{{جعبه نقل قول| عنوان = | نقل‌قول =قرآن کریم:{{-}}«إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ».<ref>(سوره نحل:۹۰).</ref>|تاریخ بایگانی| منبع = | تراز = چپ| عرض = ۲۳۰px| اندازه خط = 14px|رنگ پس‌زمینه =#FFF9E7| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = چپ}}


۱ – نقد و نظارت ، چنانکه امام علي(ع) در يکي از خطبه هايي که براي مردم بيان مي کند نصيحت حاکم (که همان معادل انتقاد امروزين مي باشد) در آشکار و نهان را يکي از حقوقي معرفي مي کند که مردم بايد آن را مراعات کنند<ref>أَمَّا حَقِّي عَلَيْكُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَيْعَه وَ النَّصِيحَه فِي الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِيب‏، نهج البلاغه ، خطبه ۳۴</ref> و يا در جايي ديگر از مردم مي خواهد که حاکم را از گفتار حق و مشورت عادلانه خويش محروم نکنند<ref>فَلَا تَكُفُّوا عَنْ مَقَالَه بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَه ، نهج البلاغه ، خطبه ۲۱۶</ref> .
از جنبه‌هایی که عدالت باید در آن مورد توجه قرار گیرد «عدالت اجتماعی» است:


۲ – گزينش مسئولان ، چنانکه در تجربه جمهوري اسلامي بعينه شاهد آن هستيم که کليه مسئولان به صورت مستقيم يا غير مستقيم منتخب مردم هستند که مقام معظم رهبري نيز به همين مساله به اين صورت اشاره مي فرمايند: «امروز در جمهوری اسلامی همه‌ی مقاماتی که به نحوی در کار مردم دخالت دارند، مستقیم یا غیرمستقیم منتخب خود مردمند؛ حتّی رهبری.<ref>بیانات در دیدار کارگزاران نظام - ۱۳۷۰/۱۱/۱۳</ref>»
* عدالت در ریاست و رهبری: از مواردی که تأکید فراوانی بر عدالت او شده رهبر و حاکم جامعه است که وظیفه دارد با مردم به عدل رفتار کند و امام ظالم و جائر را شدیداً مورد نکوهش قرار داده‌اند. حضرت امیر(ع) می‌فرماید: پیشوای عادل بهتر است از باران فراوان.<ref>جلوه‌های حکمت، ص۳۹۳، نقل از دستور معالم الحکم، ص۱۷.</ref>


د – پذيرش آزادي هاي مشروع :
* عدالت در قضاوت: از دیگر مواردی که به عدالت تأکید شده عدالت در مقام قضاوت و داوری است خداوند در قرآن فرموده است: هرگاه قضاوت نمودی در میان ایشان به عدالت داوری کن که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد.<ref>(مائده:۴۲).</ref>


اسلام آزادي و آزادي‌خواهي را به عنوان يك ارزش از ارزشهاي بشر مطرح كرده است اما نه ارزش منحصر به فرد و نه آزادي با اين تعبيرها و تفسيرهاي ساختگي، بلكه آزادي به معناي واقعي<ref>مطهري، مرتضي، آزادي از نگاه استاد مطهري، ص۷۰.</ref>، آزادي از منظر اسلام با مصالح مادي و معنوي انسانها ـ فرد و جامعه ـ محدود مي‌شود. آزادي مطلق را كسي نمي‌تواند بپذيرد، اگر قانون بگويد كه آزادي حدي ندارد، اين جمله خود متناقض است، چون قانون حدي است كه آزادي را محدود مي‌نمايد و دايره اين محدوديت در نظام اسلامي تنگ ‌تر از ساير نظام‌ها است<ref>مصباح يزدي، محمد تقي، سلسله مباحث اسلام، سياست، حكومت، انتشارات موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني(ره)، ص۵۳.</ref>. نگاه اسلام به آزادي و آزادي‌خواهي نگاهي فراگير و همه جانبه است در حالي كه در مكاتب سياسي و حقوقي جهان معاصر كه داعيه آزادي دارند آنها به آزادي بيروني انسان در زمينه روابط اجتماعي با هم نوعان خود و با دولت و حكومت پرداخته‌اند، اسلام علاوه بر آن كه اين بخش از آزادي را با توجه تمام مورد عنايت قرار داده، از بعد ديگر آزادي كه در سرنوشت مادي و معنوي او بسيار تعيين كننده مي‌باشد نيز غفلت نكرده است، در بخش آزادي بيروني اسلام پيام آور راستين آزادي است و در تعاليم ديني ارزش والاي انسان مورد توجه قرار گرفته و نفي بندگي و سلطه پذيري انسان از انسان اعلام گرديده است<ref>جوان آراسته، حسين، مباني حكومت اسلامي، ص۸۳.</ref>. از ديدگاه اسلام انسان آزاد است، آزاد آفريده شده و آزاد زندگي مي‌كند و از بهترين و بالاترين نوع آزادي برخوردار است<ref>فصلنامه علوم سياسي، قم، مؤسسه باقرالعلوم، سال دوم، شماره پنجم، ص۱۲۱.</ref> ليكن آزادي به شكل درست و معقول آن در مرز قانون و از سوي ديگر در بخش آزادي دروني، اسلام كرامت و ارزش والاي انساني را در بندگي خالصانه خدا و آزادي از هوس‌ها و اسارت‌هاي نفساني مي‌داند<ref>جوان آراسته، حسين، مباني حكومت اسلامي، ص۸۴.</ref>.
* عدالت در سیاست: حضرت علی(ع) در این باره می‌فرماید: در کار سیاست، هیچ ریاستی مثل عدالت و دادگری نیست.<ref>مبادی فقه و اصول، ص۳۴۷.</ref> و نیز می‌فرماید: بهترین سیاستها، دادگستری و عدالت است.<ref>جلوه‌های حکمت، ص۳۹۵، نقل از غررالحکم، ج۱، ص۳۴۸.</ref>


در همين زمينه امام خميني (ره) مي‌فرمايند آزادي بهترين نعمتي است كه خدا براي بشر قرار داده است<ref>صحيفه نور، ج۶، ص۲۱۰.</ref>. امام خميني (ره) هم چنين درباره آزادي چنين مي‌گويند: «آزادي يك مسئله‌اي نيست كه تعريف داشته باشد، مردم عقيده‌شان آزاد است كسي الزامشان نمي‌كند كه شما بايد حتما اين عقيده را داشته باشيد. كسي الزام به شما نمي‌كند كه حتماً بايد اين راه را برويد، كسي الزام به شما نمي‌كند كه بايد اين را انتخاب كنيد، كسي الزامتان نمي‌كند كه در كجا مسكن داشته باشيد ... آزادي يك چيز واضحي است».<ref>همان، ج۹، ص۸۸.</ref> در واقع امام(ره) در اين سخن، مفهوم آزادي را با اشاره به برخي از مصاديق آن تبيين مي كند.
==پیگیری پیشرفت و توسعه مادی و معنوی==


ه – توجه به عدالت ، بر اين اساس يکي از شاخصه هاي حکومت اسلامي توجه به مقوله عدالت است ؛ البته عدالتي که در حکومت اسلامي مطرح مي شود با عدالت مطرح در ديدگاه هاي چپ گرايانه که به بهانه عدالت ، حقوق خصوصي افراد را زير پا مي گذارند تفاوت دارد . در منابع ديني و به ويژه علم کلام عدل را به اين معنا تفسير کرده اند : « اِعطاءُ كل ذي حقٍ حقّه<ref>آموزش عقايد، ص۱۶۲، محمد تقي مصباح يزدي، چاپ دوم، شركت چاپ و نشر بين الملل سازمان تبليغات اسلامي.</ref> هر كسي را حقي كه سزاوار او است را به او بدهند نه كم و نه زياد »
پیشرفت و توسعه از موضوعاتی که هر نظام سیاسی به دنبال تحقق آن می‌باشد. در این میان نظام‌های سیاسی از منظر رشد و پیشرفت به دو دسته تقسیم می‌شوند:
* فاقد الگوی رشد و توسعه مستقل: این نوع حکومت تابع الگوهای غیر بومی و عمدتاً تقلیدی هستند.
* دارای الگوی رشد و توسعه مستقل: این نوع حکومت بر اساس الزامات بومی و فرهنگی خاص خود دارای الگوی رشد می‌باشد.


از طرفي ديگر از منظر دين مبين اسلام عدالت در تمام ابعاد زندگي انسان بايد رعايت شود.«عدل در وسيع ترين مفهومش، شامل حقوق خدا بر انسان (تكاليف الهي كه انسان بايد انجام بدهد) و حقوق انسان بر انسان(يا حقوق انسانها بر يكديگر و يا عدالت اجتماعي) و حق انسان بر خودش و حتي حق اعضا و جوارحِ انسان بر او هم مي شود يعني در اين صورت، مفهوم عدل، تقريباً برابر همه ارزش هاي خوب و مثبت است.<ref>اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳، محمد تقي مصباح يزدي، چاپ دوم ۱۳۸۰، موسسه امام خميني،</ref> و در تمام ابعاد زندگي بايد اجرا شود علاوه بر اينكه عقل انسان بر اين مسئله حكم مي كند در قرآن و روايات روي اين مسئله انگشت تاكيد نهاده شده است. خداوند در قرآن مي فرمايد:
از میان این دو دسته، نظام حکومتی اسلام، از نظام‌هایی است که خود دارای الگوهای رشد و پیشرفت مستقل می‌باشد. آنچه بیش از هر چیز دیگری در این الگو خود نمایی می‌کند این است که در این الگو، رشد و پیشرفت مادی و معنوی به صورت توامان و همزمان مد نظر است. بر خلاف الگوهای غربی رشد و توسعه که با توجه به حاکمیت سکولاریسم و مادی‌گرایی، تنها به فکر رشد و پیشرفت مادی انسان‌ها هستند و کاری با جنبه‌های معنوی آنها ندارند.  


«إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ»<ref>سوره نحل، آيه ۹۰.</ref> خداوند به عدل و احسان فرمان مي دهد و حضرت علي(ع) مي فرمايد: عدالت در رأس ايمان و گرد آورنده احسان است.<ref>جلوه هاي حكمت، ص۳۹۴، سيد اصغر ناظم زاده، چ چهارم، دفتر تبليغات اسلامي به نقل از غررالحكم، ج۱، ص۳۰۳.</ref>يکي از جنبه هايي که عدالت بايد در آن مورد توجه قرار گيرد عبارت است از : «عدالت اجتماعي» که خود به چند قسم تقسيم بندي مي شود :
از منظر اسلام، دنیا و [[آخرت]]، مادیت و معنویت، با یکدیگر در پیوند و ارتباط مستقیم بوده و به همین دلیل، انسان تنها در صورتی به رشد حقیقی می‌رسد که هر دو جنبه آن با یکدیگر رشد و توسعه پیدا کند و گرنه انسانی که رشد او در جنبه‌های معنوی او مورد غفلت قرار بگیرد و صرفا به او به عنوان موجودی مادی نگریسته شود حیوانی است که تنها تفاوت آن با سایر جانداران، بالا بودن نسبی قدرت تفکر و نوآوری اوست.


الف: عدالت در رياست و رهبري: يكي از مواردي كه تاكيد فراواني بر عدالت او شده رهبر و حاكم جامعه است كه وظيفه دارد با مردم به عدل رفتار كند و امام ظالم و جائر را شديداً مورد نكوهش قرار داده اند. حضرت امير(ع) مي فرمايد: پيشواي عادل بهتر است از باران فراوان.<ref>جلوه هاي حكمت، ص۳۹۳، نقل از دستور معالم الحكم، ص۱۷.</ref>
== منابع ==
 
و همچنين در اين زمينه فرمودند: عدالت، فضيلت حاكم است.<ref>غررالحكم، ج۱، ص۳۷، حديث ۷۵۳.</ref>
 
ب: عدالت در قضاوت: از ديگر مواردي كه به عدالت تاكيد شده عدالت در مقام قضاوت و داوري است خداوند در قرآن فرموده است: هرگاه قضاوت نمودي در ميان ايشان به عدالت داوري كن كه خداوند عدالت پيشگان را دوست دارد.<ref>مائده، آيه ۴۲.</ref> و در جاي ديگر مي فرمايد: و هر گاه ميان مردم داوري كرديد به عدل و داد داوري كنيد.<ref>سوره نساء، آيه ۵۸.</ref> و حضرت امير(ع) در اين باره سخن زيبا و متيني دارند: از عدالت به دور است كه در قضاوت اعتماد به مجرد ظنّ و گمان شود<ref>نهج البلاغه، حكمت ۲۲۰.</ref> البته لازم به ذكر است كه قاضي و داور در اسلام شرايطي دارد كه از جمله آنها عدالت است. يعني قاضي علاوه بر اينكه در مقام قضاوت بايد عدل حكم كند، در محيط فردي خود هم بايد عادل باشد و گناه انجام ندهد.<ref>جلوه هاي حكمت، ص۳۹۵، نقل از غررالحكم، ج۲، ص۳۶۸.</ref>
 
ج: عدالت در سياست: در مسائل سياسي نيز اين اصل مهم نبايد فراموش شود، زيرا مكتب ما سياست را از ديانت جدا نمي داند، لذا در مسائل سياسي نيز بايد به عدالت نوشت و سخن گفت و موضع گرفت و ... حضرت علي(ع) در اين باره مي فرمايد: در كار سياست، هيچ رياستي مثل عدالت و دادگري نيست<ref>مبادي فقه و اصول، ص۳۴۷.</ref> و نيز مي فرمايد: بهترين سياستها، دادگستري و عدالت است.<ref>جلوه هاي حكمت، ص۳۹۵، نقل از غررالحكم، ج۱، ص۳۴۸.</ref>
 
بسياري از غربيان و مخالفان مكتب علي(ع) با اين فكر و ايده مخالف هستند و اولين كاري كه در سياست انجام مي دهند اين است كه عدالت را به گوشه اي مي نهند و با بي عدالتي و منفعت طلبي و هواپرستي در مسائل سياسي وارد مي شوند و هر كاري كه به نفع خود و يا حزب و گروهشان است را انجام مي دهند چه عدالت باشد يا نباشد اما از آنجا كه اسلام ديني اجتماعي و سياسي است، مسئله عدالت را به تمام زندگي انسان از جمله سياست
مي كشاند و دستور به عدل مي دهد.
 
و – پيگيري توأمان پيشرفت و توسعه مادي و معنوي :
 
يکي از موضوعاتي که هر نظام سياسي به دنبال تحقق آن مي باشد و يا مدعي است که در پي تحقق آن است عبارت است از «رشد و پيشرفت» کشور ، در اين ميان نظام هاي سياسي از منظر رشدو پيشرفت به دو دسته تقسيم مي شوند : يا فاقد الگوي رشد و توسعه مستقل بوده و در نتيجه تابع الگوهاي غير بومي و عمدتا تقليدي هستند و يا اينکه خود داراي الگوي رشد و توسعه مستقل و بر اساس الزامات بومي و فرهنگي خاص خود مي باشند که از ميان اين دو دسته ، نظام حکومتي اسلام ، يکي از نظام هايي است که خود داراي الگوهاي رشد و پيشرفت مستقل مي باشد ، البته در زمينه ويژگي هاي اين الگو مباحث فراواني مي توان گفت اما آنچه بيش از هر چيز ديگري در اين الگو خود نمايي مي کند اين است که در اين الگو، رشد و پيشرفت مادي و معنوي به صورت توامان و همزمان مد نظر است بر خلاف الگوهاي غربي رشد و توسعه که با توجه به حاکميت سکولاريسم و مادي گرايي بر هستي شناسي و انسان شناسي آنها ، تنها به فکر رشد و پيشرفت مادي انسان ها هستند و کاري با جنبه هاي معنوي آنها ندارند ، در واقع در اين مکاتب ، انسان تنها جنبه مادي دارد و به همين دليل اگر هم رشد و پيشرفتي صورت مي گيرد صرفا بايددر جنبه هاي مادي صورت گيرد ، اين در حالي است که از منظر اسلام ، دنيا و آخرت ، ماديت و معنويت ، همه و همه با يکديگر در پيوند و ارتباط مستقيم بوده و به همين دليل ، انسان تنها در صورتي به رشد حقيقي مي رسد که هر دو جنبه آن با يکديگر رشدو توسعه پيدا کند و گرنه انساني که رشد در جنبه هاي معنوي او مورد غفلت قرار بگيردوصرفا به او به عنوان موجودي مادي نگريسته شود حيواني است که تنها تفاوت آن باساير جانداران ، بالا بودن نسبي قدرت تفکر و نوآوري اوست . بر اين اساس نظام اسلامي هم که در روند رشدو پيشرفت خويش از الگوهاي بومي خويش بهره مي گيرد به تبع ويژگي هاي الگوي مورد استفاده خود ، به دنبال رشد و پيشرفت توامان جنبه هاي مادي و معنوي انسان ها مي باشد . در همين زمينه مقام معظم رهبري معتقدند : « پیشرفت، فقط پیشرفت در مظاهر مادی نیست؛ در همه‌ی ابعاد وجودی انسان است؛ که درونش آزادی هم هست، عدالت هم هست، اعتلای اخلاقی و معنوی هم هست.<ref>بیانات در مراسم سالگرد رحلت امام خمینی(ره) ، ۱۴/۳/۱۳۹۱</ref>»
 
 
 
 
«؟؟؟».<ref></ref>
 
==منابع==
{{منابع}}
{{منابع}}


{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی =  
  | شاخه اصلی =سیاست
  | شاخه فرعی۱ =  
  | شاخه فرعی۱ =اندیشه سیاسی اسلام
  | شاخه فرعی۲ =  
  | شاخه فرعی۲ =
  | شاخه فرعی۳ =  
  | شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه =شد
  | تیترها =  
  | تیترها =شد
  | ویرایش =  
  | ویرایش =شد
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی =شد
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =
  | بازبینی =  
  | بازبینی =
  | تکمیل =  
  | تکمیل =
  | اولویت =  
  | اولویت =
  | کیفیت =  
  | کیفیت =
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۶ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۴۴


سؤال

شاخصه‌های حکومت اسلامی چیست؟


مهمترین شاخصه‌های حکومت اسلامی عبارتند از: تطابق حکومت با توحید و حق حاکمیت الهی، مقبولیت مردمی، حضور مردم در تصمیم‌گیری و انتخاب مدیران ارشد، پذیرش آزادی‌های مشروع، عدالت، پیشرفت و توسعه مادی و معنوی.


درگاه‌ها
حکومت دینی.png


تطابق با توحید و حق حاکمیت الهی

هر حکومتی با تکیه بر حاکمیت خود به اعمال اقتدار سیاسی می‌پردازد و خواست خود را در داخل و خارج از کشور تحقق می‌بخشد. مقوم حاکمیت، سلطه و قدرت سیاسی است که حاکم با کاربرد مشروع آن، انسجام و وحدت جامعه را حفظ می‌کند. در خصوص اینکه منشأ حاکمیت چیست، چند نظر مطرح است:

  • سلطه و زور یک فرد یا طبقه بر کل جامعه، که از آن به حاکمیت فردی تعبیر می‌شود.
  • اراده و پذیرش عمومی مردم، که آن را حاکمیت مردمی گویند.
  • مالکیت و ربوبیت حق‌تعالی.

مهمترین شاخصه حکومت اسلامی وجود مشروعیت الهی در آنست. در نظام سیاسی اسلام بر اساس مبانی دینی و از جمله با مراجعه به آیاتی همچون «إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّه»[۱] «أَلَا لَهُ الْحُكْمُ؛ آگاه باشید حکم (خلق) با خداست»[۲] حاکمیت به صورت انحصاری از آن خداوند است و به همین دلیل گفته می‌شود در نظام سیاسی اسلام حاکمیت از ربوبیت تشریعی خداوند سر چشمه می‌گیرد.

چنین اعتقادی ایجاب می‌کند که تصرف در امور مخلوقات خدا حتماً با اذن خداوند صورت گیرد، در واقع تشکیل حکومت و تنظیم قوانین و ایجاد نظم مستلزم تصرف در امور انسان‌ها است و این امر تنها از سوی کسی رواست که دارای این حق و اختیار باشد[۳] یا از طرف او مأذون و منصوب باشد.

مقبولیت مردمی در استقرار حکومت اسلامی

مشروعیت حکومت از منظر اسلام باید از ناحیه پروردگار متعال باشد. در عین حال اینگونه نیست که مردم در حکومت اسلامی هیچ نقشی نداشته باشند بلکه پذیرش مردم هم در عصر حضور امام معصوم و هم در عصر غیبت، شرایط تحقق حکومت و اِعمال حاکمیت را فراهم می‌آورد.

به عبارت دیگر بنا به دلائلی چون آیات و روایات،[۴] امامان معصوم از جانب پروردگار به امامت و ولایت منصوب گشته و حق حاکمیت، ولایت و زعامت سیاسی را از ناحیه خداوند دارند و روایات معصومین هم حاکی از این است که ولایت و زعامت فقهای جامع‌الشرایط در عصر غیبت از ناحیه امام معصوم بوده و به نیابت عام از جانب معصوم منصوب شده‌اند.[۵]

لکن مشخص است تا مردم حمایت نکنند این ولایت و زعامت در سطح تشکیل حکومت محقق نخواهد گشت و شرایط و زمینه برای اِعمال حاکمیت فراهم نمی‌گردد، چنان‌که حضرت علی(ع) می‌فرماید: لا رأی لمن لایطاع.[۶] در واقع بدون اقبال و همراهی مردم، بسط ید برای حاکم و زمینه برای اِعمال حاکمیت وی فراهم نیست. و این مطلب از فرمایش حضرت امیر(ع) که فرمود: لولا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر،[۷] در خصوص اِعمال حکومت و حاکمیت ایشان، (با توجه به هجوم مردم برای بیعت) فهمیده می‌شود که حضور و بیعت بیعت کنندگان زمینه گسترده نفوذ و اعمال ولایت حضرت را فراهم نمود و بهانه‌ای برای مخالفت باقی نگذاشت.

دراین زمینه امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: پیامبر خدا(ص) با من پیمانی بست و فرمود: ای پسر ابوطالب، پیشوایی و رهبری امت من در حقیقت از آن توست… اگر مردم بدون نزاع ولایت تو را پذیرفتند در امر حکومت قیام کن و اگر درباره تو اختلاف کردند آنان را به حال خود واگذار.. .[۸] همین روایت مشخص می‌کند که اگر چه ولایت به حق از آن حضرت امیر(ع) است لکن پذیرش مردم در تحقق حکومت حضرت علی(ع) کار ساز است. در واقع مقبولیت و پذیرش مردم بستر و زمینه حاکمیت و اِعمال حکومت مشروع را فراهم می‌کند و اگر این مقبولیت و پذیرش مردم نباشد گستره نفوذ و اِعمال حاکمیت و ولایت در حدّ ممکن و مقدور محدود می‌شود و زمینه گسترش آن فراهم نمی‌شود.

حضور مردم پس از استقرار حکومت اسلامی

آیت‌الله خامنه‌ای:
امروز در جمهوری اسلامی، همه مقاماتی که به نحوی در کار مردم دخالت دارند، مستقیم یا غیرمستقیم منتخب خود مردمند؛ حتّی رهبری.[۹]

نقش مردم در حکومت اسلامی تنها منحصر به ایجاد و استقرار حکومت دینی نیست. پس از استقرار حکومت نیز مردم به گونه‌های مختلف نقش خود را در حکومت اسلامی ایفا می‌کنند که از جمله آنها باید به دو نقش اشاره کرد:

  • نقد و نظارت: امام علی(ع) در یکی از خطبه‌هایی که برای مردم بیان می‌کند که نصیحت حاکم در آشکار و نهان را یکی از حقوقی معرفی می‌کند که مردم باید آن را مراعات کنند.[۱۰] و در جایی دیگر از مردم می‌خواهد که حاکم را از گفتار حق و مشورت عادلانه خویش محروم نکنند.[۱۱]
  • گزینش مسئولان: در تجربه جمهوری اسلامی شاهد هستیم که مسئولان به صورت مستقیم یا غیر مستقیم منتخب مردم هستند.

پذیرش آزادی‌های مشروع

امام خمینی:
آزادی یک مسئله‌ای نیست که تعریف داشته باشد، مردم عقیده‌شان آزاد است کسی الزامشان نمی‌کند که شما باید حتماً این عقیده را داشته باشید. کسی الزام به شما نمی‌کند که حتماً باید این راه را بروید، کسی الزام به شما نمی‌کند که باید این را انتخاب کنید، کسی الزامتان نمی‌کند که در کجا مسکن داشته باشید … آزادی یک چیز واضحی است.[۱۲]

اسلام آزادی و آزادی‌خواهی را به عنوان یک ارزش از ارزشهای بشر مطرح کرده است.[۱۳] آزادی از منظر اسلام با مصالح مادی و معنوی انسانها ـ فرد و جامعه ـ محدود می‌شود. آزادی مطلق را کسی نمی‌تواند بپذیرد، اگر قانون بگوید که آزادی حدی ندارد، این جمله خود متناقض است، چون قانون حدی است که آزادی را محدود می‌نماید و دایره این محدودیت در نظام اسلامی تنگ‌تر از سایر نظام‌ها است.[۱۴] نگاه اسلام به آزادی و آزادی‌خواهی نگاهی فراگیر و همه‌جانبه است. مکاتب سیاسی و حقوقی جهان معاصر، به آزادی بیرونی انسان در زمینه روابط اجتماعی با هم نوعان خود و با دولت و حکومت پرداخته‌اند، اسلام علاوه بر آن که این بخش از آزادی را با توجه تمام مورد عنایت قرار داده، از بُعد دیگر آزادی که در سرنوشت مادی و معنوی او بسیار تعیین‌کننده می‌باشد نیز غفلت نکرده است.

در بخش آزادی بیرونی، اسلام پیام آور راستین آزادی است و در تعالیم دینی ارزش والای انسان مورد توجه قرار گرفته و نفی بندگی و سلطه پذیری انسان از انسان اعلام گردیده است.[۱۵] از دیدگاه اسلام انسان آزاد است، آزاد آفریده شده و آزاد زندگی می‌کند و از بهترین و بالاترین نوع آزادی برخوردار است.[۱۶] لیکن آزادی به شکل درست و معقول آن در مرز قانون و از سوی دیگر در بخش آزادی درونی، اسلام کرامت و ارزش والای انسانی را در بندگی خالصانه خدا و آزادی از هوس‌ها و اسارت‌های نفسانی می‌داند.[۱۷]

عدالت

عدالت یکی از شاخصه‌های حکومت اسلامی است. مفهوم عدالت در حکومت اسلامی با عدالت مطرح در دیدگاه‌های چپ گرایانه که به بهانه عدالت، حقوق خصوصی افراد را زیر پا می‌گذارند تفاوت دارد. در منابع دینی عدل را به این معنا تفسیر کرده‌اند: «اِعطاءُ کل ذی حقٍ حقّه[۱۸] هر کسی را حقی که سزاوار او است را به او بدهند نه کم و نه زیاد».

از منظر اسلام عدالت در تمام ابعاد زندگی انسان باید رعایت شود. «عدل در وسیع‌ترین مفهومش، شامل حقوق خدا بر انسان (تکالیف الهی که انسان باید انجام بدهد) و حقوق انسان بر انسان (یا حقوق انسانها بر یکدیگر یا عدالت اجتماعی) و حق انسان بر خودش و حتی حق اعضا و جوارحِ انسان بر او هم می‌شود یعنی در این صورت، مفهوم عدل، تقریباً برابر همه ارزش‌های خوب و مثبت است.[۱۹]

قرآن کریم:
«إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ».[۲۰]

از جنبه‌هایی که عدالت باید در آن مورد توجه قرار گیرد «عدالت اجتماعی» است:

  • عدالت در ریاست و رهبری: از مواردی که تأکید فراوانی بر عدالت او شده رهبر و حاکم جامعه است که وظیفه دارد با مردم به عدل رفتار کند و امام ظالم و جائر را شدیداً مورد نکوهش قرار داده‌اند. حضرت امیر(ع) می‌فرماید: پیشوای عادل بهتر است از باران فراوان.[۲۱]
  • عدالت در قضاوت: از دیگر مواردی که به عدالت تأکید شده عدالت در مقام قضاوت و داوری است خداوند در قرآن فرموده است: هرگاه قضاوت نمودی در میان ایشان به عدالت داوری کن که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد.[۲۲]
  • عدالت در سیاست: حضرت علی(ع) در این باره می‌فرماید: در کار سیاست، هیچ ریاستی مثل عدالت و دادگری نیست.[۲۳] و نیز می‌فرماید: بهترین سیاستها، دادگستری و عدالت است.[۲۴]

پیگیری پیشرفت و توسعه مادی و معنوی

پیشرفت و توسعه از موضوعاتی که هر نظام سیاسی به دنبال تحقق آن می‌باشد. در این میان نظام‌های سیاسی از منظر رشد و پیشرفت به دو دسته تقسیم می‌شوند:

  • فاقد الگوی رشد و توسعه مستقل: این نوع حکومت تابع الگوهای غیر بومی و عمدتاً تقلیدی هستند.
  • دارای الگوی رشد و توسعه مستقل: این نوع حکومت بر اساس الزامات بومی و فرهنگی خاص خود دارای الگوی رشد می‌باشد.

از میان این دو دسته، نظام حکومتی اسلام، از نظام‌هایی است که خود دارای الگوهای رشد و پیشرفت مستقل می‌باشد. آنچه بیش از هر چیز دیگری در این الگو خود نمایی می‌کند این است که در این الگو، رشد و پیشرفت مادی و معنوی به صورت توامان و همزمان مد نظر است. بر خلاف الگوهای غربی رشد و توسعه که با توجه به حاکمیت سکولاریسم و مادی‌گرایی، تنها به فکر رشد و پیشرفت مادی انسان‌ها هستند و کاری با جنبه‌های معنوی آنها ندارند.

از منظر اسلام، دنیا و آخرت، مادیت و معنویت، با یکدیگر در پیوند و ارتباط مستقیم بوده و به همین دلیل، انسان تنها در صورتی به رشد حقیقی می‌رسد که هر دو جنبه آن با یکدیگر رشد و توسعه پیدا کند و گرنه انسانی که رشد او در جنبه‌های معنوی او مورد غفلت قرار بگیرد و صرفا به او به عنوان موجودی مادی نگریسته شود حیوانی است که تنها تفاوت آن با سایر جانداران، بالا بودن نسبی قدرت تفکر و نوآوری اوست.

منابع

  1. (انعام:۵۷)
  2. (انعام:۶۲)
  3. مصباح یزدی، محمدتقی، نظریه سیاسی اسلام، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۷۷ش، ج۲، ص۴۰.
  4. «اطیعواالله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» و آیه «انما ولیّکم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلاه و یؤتون الزکوه و هم راکعون» (مائده آیه ۵۵) دلالت بر نصب امامان معصوم به امر ولایت دارند.
  5. به عنوان مثال امام صادق(ع) در روایت عمربن حنظله به این نصب تصریح می‌کنند و می‌فرمایند من کان منکم ممن قد روی حدیثا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا فلیرضوا به حکماً فانی قد جعلته حاکما (اصول کافی جلد اول کتاب فضل العلم، باب اختلاف الحدیث، ص۶۷.)
  6. نهج البلاغه، خطبه ۲۷.
  7. نهج البلاغه، خطبه سوم.
  8. کشف المحجه، ابن طاووس، چاپ بیروت، ص۱۸.
  9. بیانات در دیدار کارگزاران نظام - ۱۳۷۰/۱۱/۱۳
  10. اى مردم، مرا بر شما حقى است و شما را بر من حقى است. حقى كه شما به گردن من داريد، اندرز دادن و نيكخواهى شماست ... (نهج البلاغه، خطبه ۳۴)
  11. نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.
  12. همان، ج۹، ص۸۸.
  13. مطهری، مرتضی، آزادی از نگاه استاد مطهری، ص۷۰.
  14. مصباح یزدی، محمد تقی، سلسله مباحث اسلام، سیاست، حکومت، انتشارات مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)، ص۵۳.
  15. جوان آراسته، حسین، مبانی حکومت اسلامی، ص۸۳.
  16. فصلنامه علوم سیاسی، قم، مؤسسه باقرالعلوم، سال دوم، شماره پنجم، ص۱۲۱.
  17. جوان آراسته، حسین، مبانی حکومت اسلامی، ص۸۴.
  18. آموزش عقاید، ص۱۶۲، محمد تقی مصباح یزدی، چاپ دوم، شرکت چاپ و نشر بین‌الملل سازمان تبلیغات اسلامی.
  19. اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳، محمد تقی مصباح یزدی، چاپ دوم ۱۳۸۰، مؤسسه امام خمینی،
  20. (سوره نحل:۹۰).
  21. جلوه‌های حکمت، ص۳۹۳، نقل از دستور معالم الحکم، ص۱۷.
  22. (مائده:۴۲).
  23. مبادی فقه و اصول، ص۳۴۷.
  24. جلوه‌های حکمت، ص۳۹۵، نقل از غررالحکم، ج۱، ص۳۴۸.