مهریه و ارزش زن: تفاوت میان نسخه‌ها

(ابرابزار)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=A.ahmadi }}
{{شروع متن}} 
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
خط ۷: خط ۴:
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
جواب:
{{درگاه|زن و خانواده}}
مهریه برای بزرگداشت و تکریم زن، بر مرد [[واجب]] شده است. مهریه نشانه‌ای از [[صداقت]] مرد و [[هدیه|هدیه‌ای]] از جانب او برای زن است. پرداخت مهریه را پیشکشی از جانب مرد دانسته‌اند که خریدار محبت زن است. این هدیه را با ویژگی‌های روحی و روانی زن و مرد نیز، مطابق دانسته‌اند.


مهریه در اسلام
[[قرآن]] از مهریه با واژگانی مانند صداق<ref>نساء:۴.</ref> و نِحْلَه<ref>نساء:۴.</ref> یاد کرده است. به‌کار بردن واژه صداق، به این دلیل دانسته شده که مهریه نشانه صداقت مرد است. به‌کاربردن واژه «نحله» به این معنا است که مهریه تحفه و هدیه‌ای از جانب مرد به زن است. بنابراین، مهریه بهای خریدن بدن زن نیست؛ بلکه برای بزرگداشت و تکریم او است.


کلمه مهر در قرآن کریم نیامده، اما کلماتی نظیر «صداق»،<ref>سوره نساء، آیه ۴.</ref> «نحله»،<ref>سوره نساء، آیه ۴.</ref> «فریضه»<ref>سوره بقره، آیه ۲۳۷.</ref>و «اجر»<ref>سوره نساء، آیه ۲۴.</ref> استعمال شده است.
در روایات بر جنبه معنوی و اخلاقی مهریه، و نه بعد مادی آن تأکید شده است.<ref>محمد بن‌الحسن الحر العاملی، وسایل الشیعه، قم: آل البیت، ۱۴۰۹، ج۲۱، ص۲۴۲؛ عبداللَّه شفایی، «بازخوانی حقوق خانواده در پرتو سنت نبوی»، فارس نیوز، ۷/۱۰/۱۳۹۰؛ </ref> بر پایه [[روایت|روایتی]]، [[پیامبر(ص)]] بهترین مهریه‌ها را سبک‌ترین آنها دانسته است.<ref>ابوالقاسم پاینده، نهج الفصاحه (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول)، تهران: دنیای دانش، ۱۳۸۲ش، ص۴۶۷، ش‏۱۴۸۹؛ همچنین نگاه کنید به بهاء الدین خرمشاهی و مسعود انصاری‏، پیام پیامبر، ترجمه‌فارسی، تهران: منفرد، ۱۳۷۶، ص۷۵۰.</ref>  
 
مهر فقط جنبه مادی ندارد بلکه جنبه اخلاقی و معنوی نیز دارد. قرآن کریم از آن به «صداق» که نشانه صداقت مرد می‌باشد و «نحله» که به معنای تحفه و هدیه‌ای است از جانب مرد به زن، یاد کرده است.<ref>در آیه ۴ سوره نساء آمده «و آتوا النساء صدقاتهنّ نحله.»</ref> نه اینکه مهریه و نفقه بهای خریدن بدن زن باشد. از تعبیرات قرآن کریم فهمیده می‌شود مهر جهت تعظیم و تکریم زن قرار داده شده است. اگر زن از حقش می‌تواند بگذرد، بدان معنا نیست که مهر بهایی است که مرد در مقابل انتفاعی که از زن می‌برد، می‌پردازد. این تصور غلط را برخی فمینیست‌ها کرده‌اند. آنان مهریه را بقایای عصر برده‌داری می‌دانند که به زن به دیده کالا نگریسته‌اند.
 
غرب‌گرایانی که برداشت مادی از پدیده‌های اجتماعی، اساس و جوهر اندیشه و نواندیشی‌شان است میان «مهریه» با «کالا بودن زن» که اسلام با آن مخالف است، آمیخته‌اند. اسلام مهریه را در نظام معنوی خویش جنبه اخلاقی داده است. تأکید بر جنبه معنوی مهر در اسلام و بخصوص در سنت نبوی فراوان است.<ref>عبداللَّه شفایی، «بازخوانی حقوق خانواده در پرتو سنت نبوی»، فارس نیوز، ۷/۱۰/۱۳۹۰.</ref> حضرت محمد(ص) فرمود: «خیر الصداق أیسرُه<ref>ابوالقاسم پاینده، نهج الفصاحه (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول)، تهران: دنیای داتش، ۱۳۸۲، ص: ۴۶۷، ش‏۱۴۸۹.</ref>؛ بهترین مهرها آنست که سبک‌تر باشد.» نیز فرموده‌اند: «از خوش‌یمنی زن آن است که خواستگاری‌اش بی‌تکلف و مهرش کمتر باشد.»<ref>بهاء الدین خرمشاهی و مسعود انصاری‏، پیام پیامبر، ترجمه‌فارسی، تهران: منفرد، ۱۳۷۶، ص۷۵۰.</ref> در زمان حضرت و به توصیه وی برخی اصحاب، آموزش سوره‌ای از قرآن را توسط شوهر کابین زن قرار داده‌اند.<ref>ر. ک. محمد بن‌الحسن الحر العاملی، وسایل الشیعه، قم: آل البیت، ۱۴۰۹، ج۲۱، ص۲۴۲.</ref>
 
بنابراین مهر بهای زن نیست. مهر هدیه و پیشکشی است از سوی مرد که خریدار محبت و عشق زن است و این دقیقاً مطابق با خصوصیات روحی و روانی زن و مرد و خلقت آنهاست.


{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}
مطالعه بیشتر
{{پایان مطالعه بیشتر}}
* صفائی سید حسین و اسدالله امامی، مختصر حقوق خانواده، تهران: میزان، ۱۳۹۴.
* جمشیدی، اسدالله، گسست نکاح: تأملی دوباره درباره علل انحلال پیمان زناشویی، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ۱۳۸۸.
* محقق داماد، سیدمصطفی، بررسی فقهی حقوق خانواده نکاح و انحلال آن، تهران: مرکز نشر علوم اسلامی، ۱۳۸۶.
* اسماعیلی، مهناز، فلسفه مهریه از منظر فقه و حقوق، تهران: سازمان انتشارات جهاد دانشگاهی، ۱۳۹۰.
* رجائیان، عالیه، مهریه: حق زن، تکلیف مرد، قم: اندیشه ماندگار، ۱۳۸۵.
* میرسراجی، سیدمرتضی، زکات عاشقی: بررسی جایگاه مهریه در نظام خانواده، تهران: فراسخن، ۱۳۸۹.


== مطالعه بیشتر ==
میرسراجی، سیدمرتضی، زکات عاشقی: بررسی جایگاه مهریه در نظام خانواده، تهران، فراسخن، ۱۳۸۹ش.
== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی = تربیت و مشاوره
  | شاخه اصلی = تربیت و مشاوره
|شاخه فرعی۱ = خانواده
| شاخه فرعی۱ = خانواده
|شاخه فرعی۲ = ازدواج
| شاخه فرعی۲ = ازدواج
|شاخه فرعی۳ =
| شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =
  | شناسه = شد
  | تیترها =
  | تیترها = شد
  | ویرایش =
  | ویرایش = شد
  | لینک‌دهی =
  | لینک‌دهی = شد
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =
  | نمایه = شد
  | تغییر مسیر =
  | تغییر مسیر = شد
  | ارجاعات =
  | ارجاعات =
| بازبینی نویسنده =
  | بازبینی =
  | بازبینی =
  | تکمیل =
  | تکمیل =
  | اولویت =
  | اولویت = ج
  | کیفیت =
  | کیفیت = ج
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}
[[رده:مهریه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۱ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۳۴

سؤال

آیا مهریه بهای زن است و زن با مهریه گرفتن خود را می‌فروشد؟

درگاه‌ها
زن-و-خانواده.png


مهریه برای بزرگداشت و تکریم زن، بر مرد واجب شده است. مهریه نشانه‌ای از صداقت مرد و هدیه‌ای از جانب او برای زن است. پرداخت مهریه را پیشکشی از جانب مرد دانسته‌اند که خریدار محبت زن است. این هدیه را با ویژگی‌های روحی و روانی زن و مرد نیز، مطابق دانسته‌اند.

قرآن از مهریه با واژگانی مانند صداق[۱] و نِحْلَه[۲] یاد کرده است. به‌کار بردن واژه صداق، به این دلیل دانسته شده که مهریه نشانه صداقت مرد است. به‌کاربردن واژه «نحله» به این معنا است که مهریه تحفه و هدیه‌ای از جانب مرد به زن است. بنابراین، مهریه بهای خریدن بدن زن نیست؛ بلکه برای بزرگداشت و تکریم او است.

در روایات بر جنبه معنوی و اخلاقی مهریه، و نه بعد مادی آن تأکید شده است.[۳] بر پایه روایتی، پیامبر(ص) بهترین مهریه‌ها را سبک‌ترین آنها دانسته است.[۴]


مطالعه بیشتر

میرسراجی، سیدمرتضی، زکات عاشقی: بررسی جایگاه مهریه در نظام خانواده، تهران، فراسخن، ۱۳۸۹ش.

منابع

  1. نساء:۴.
  2. نساء:۴.
  3. محمد بن‌الحسن الحر العاملی، وسایل الشیعه، قم: آل البیت، ۱۴۰۹، ج۲۱، ص۲۴۲؛ عبداللَّه شفایی، «بازخوانی حقوق خانواده در پرتو سنت نبوی»، فارس نیوز، ۷/۱۰/۱۳۹۰؛
  4. ابوالقاسم پاینده، نهج الفصاحه (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول)، تهران: دنیای دانش، ۱۳۸۲ش، ص۴۶۷، ش‏۱۴۸۹؛ همچنین نگاه کنید به بهاء الدین خرمشاهی و مسعود انصاری‏، پیام پیامبر، ترجمه‌فارسی، تهران: منفرد، ۱۳۷۶، ص۷۵۰.