امکان اثبات خداوند با ادله عقلی و منطقی: تفاوت میان نسخه‌ها

(ایجاد صفحه و ویرایش اولیه)
جز (ویرایش به‌وسیلهٔ ابرابزار:)
خط ۴: خط ۴:
  |شاخه فرعی۱ = آفریدگار
  |شاخه فرعی۱ = آفریدگار
  |شاخه فرعی۲ = شناخت و اثبات خدا
  |شاخه فرعی۲ = شناخت و اثبات خدا
  |شاخه فرعی۳ =  
  |شاخه فرعی۳ =
}}
}}


{{سوال}}
{{سوال}}
آيا اين ادعا صحيح است که خداوند را با ادله عقلي و منطقي نمي توان اثبات کرد؟
آیا این ادعا صحیح است که خداوند را با ادله عقلی و منطقی نمی‌توان اثبات کرد؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}


خط ۱۴: خط ۱۴:


== دلیل بر عدم امکان اثبات خداوند با ادله عقلی ==
== دلیل بر عدم امکان اثبات خداوند با ادله عقلی ==
برخی بر این باورند که خداوند متعال را با ادله عقلی و منطقی نمی شود اثبات کرد، این عده برای مدعای خود دو دلیل اقامه کرده اند:
برخی بر این باورند که خداوند متعال را با ادله عقلی و منطقی نمی‌شود اثبات کرد، این عده برای مدعای خود دو دلیل اقامه کرده‌اند:
 
* در قرآن کریم، وجود خداوند بدیهی شمرده شده و هر کس در ضمیر خود خدا را می‌یابد و بنابر همین اصل، هیچ‌گاه دلیلی برای اثبات خدا در قرآن نیامده است.
* در قرآن كريم، وجود خداوند بديهي شمرده شده و هر كس در ضمير خود خدا را مي‌يابد و بنابر همين اصل، هيچ‌‌گاه دليلي براي اثبات خدا در قرآن نيامده است.
* باید برای اثبات هر چیزی، آن را تعریف کرد؛ و تعریف کردن به معنی محدود کردن است، ولی خدا نامحدود است، پس خدا را نمی‌توان تعریف کرد. بنابر این نمی‌توان از راه منطق و فلسفه، خدا را اثبات کرد.<ref>رک: چمران، مصطفی، انسان و خدا، تهران، بنیاد شهید چمران، ۱۳۶۷، ص۵۳–۷۸.</ref>
 
* بايد براي اثبات هر چيزي، آن را تعريف كرد؛ و تعريف كردن به معني محدود كردن است، ولي خدا نامحدود است، پس خدا را نمي‌توان تعريف كرد. بنابر اين نمي‌توان از راه منطق و فلسفه، خدا را اثبات كرد<ref>رك: چمران، مصطفي، انسان و خدا، تهران، بنياد شهيد چمران، ۱۳۶۷، ص۵۳- ۷۸.</ref>.
 
==نقد دلیل اول==


== نقد دلیل اول ==
=== عدم منافات اثبات پذیری با بداهت ===
=== عدم منافات اثبات پذیری با بداهت ===
اولاً: بديهي بودن وجود خدا، با اثبات پذير بودن و اقامه دليل بر آن هيچ منافاتي ندارد. توضيح آن كه، بديهي بودن به دو گونه فهميده مي‌شود، يكي بديهي بودن در علم حضوري و ديگري بديهي بودن در اصطلاح علم منطق.
اولاً: بدیهی بودن وجود خدا، با اثبات پذیر بودن و اقامه دلیل بر آن هیچ منافاتی ندارد. توضیح آن که، بدیهی بودن به دو گونه فهمیده می‌شود، یکی بدیهی بودن در علم حضوری و دیگری بدیهی بودن در اصطلاح علم منطق.


بديهيات در علم منطق دو گونه‌اند: بديهيات اوليه و بديهيات ثانويه، بديهيات اوليه نه تنها نيازي به اثبات منطقي واستدلال ندارند، بلكه اصولاً اقامه دليل بر آن‌ها غير ممكن است. چرا كه در اثبات آن‌ها نيازمند استفاده از خود آن‌ها خواهيم بود، و به تعبير ديگر گرفتار دور خواهيم شد. ولي بديهيات ثانويه هرچند نيازي به اثبات ندارند، ولي اثبات آن‌ها غير ممكن نيست. و بسياري از منطقيين براي اثبات خود آن گزاره‌ها ( مثل كل از جزء بزرگتر است) و نيز اثبات بداهت آن‌ها استدلال منطقي ارائه كرده‌اند. وجود خداوند نيز اگر بديهي به اصطلاح منطق باشد، قطعاً بديهي اولي نيست بلكه جزو بديهيات ثانويه است كه قابل اثبات مي‌باشند<ref>رك: جوادي آملي، عبدالله، شناخت شناسي در قرآن؛ تهران؛ مركز نشر فرهنگي رجاء، ۱۳۷۲، ص۲۰۷-۲۱۷.</ref>.
بدیهیات در علم منطق دو گونه‌اند: بدیهیات اولیه و بدیهیات ثانویه، بدیهیات اولیه نه تنها نیازی به اثبات منطقی واستدلال ندارند، بلکه اصولاً اقامه دلیل بر آن‌ها غیرممکن است. چرا که در اثبات آن‌ها نیازمند استفاده از خود آن‌ها خواهیم بود، و به تعبیر دیگر گرفتار دور خواهیم شد؛ ولی بدیهیات ثانویه هرچند نیازی به اثبات ندارند، ولی اثبات آن‌ها غیرممکن نیست؛ و بسیاری از منطقیین برای اثبات خود آن گزاره‌ها (مثل کل از جزء بزرگتر است) و نیز اثبات بداهت آن‌ها استدلال منطقی ارائه کرده‌اند. وجود خداوند نیز اگر بدیهی به اصطلاح منطق باشد، قطعاً بدیهی اولی نیست بلکه جزو بدیهیات ثانویه است که قابل اثبات می‌باشند.<ref>رک: جوادی آملی، عبدالله، شناخت‌شناسی در قرآن؛ تهران؛ مرکز نشر فرهنگی رجاء، ۱۳۷۲، ص۲۰۷–۲۱۷.</ref>


اگر منظور از بداهت اين باشد كه هر كس در درون خود خدا را مي‌يابد و نيازي به استدلال ندارد، خواهيم گفت، اثبات بحثي است ناظر به عالم ذهن، و علم حضوري كاملاً خارج از حيطه برهان و استدلال قرار دارد. اما براي تبيين يافته‌هاي علم حضوري و انتقال آن به ديگران، بايد آن را به علم حصولي تبديل كرد، و وقتي به علم حصولي تبديل شود، قابليت استدلال پيدا خواهد كرد، و بايد توجه داشت كه علم حضوري علمي است فردي، و اگر كسي در درون خود خدا را بيابد به كار فرد ديگري نخواهد آمد، مگر آن كه آن را به علم حصولي تبديل كند.  
اگر منظور از بداهت این باشد که هر کس در درون خود خدا را می‌یابد و نیازی به استدلال ندارد، خواهیم گفت، اثبات بحثی است ناظر به عالم ذهن، و علم حضوری کاملاً خارج از حیطه برهان و استدلال قرار دارد. اما برای تبیین یافته‌های علم حضوری و انتقال آن به دیگران، باید آن را به علم حصولی تبدیل کرد، و وقتی به علم حصولی تبدیل شود، قابلیت استدلال پیدا خواهد کرد، و باید توجه داشت که علم حضوری علمی است فردی، و اگر کسی در درون خود خدا را بیابد به کار فرد دیگری نخواهد آمد، مگر آن که آن را به علم حصولی تبدیل کند.


پس درست است که اصل وجود خداوند هم از بديهيات عقل نظري و از فطريات روحي بشر است, اما هدف از ادله منطقي و عقلي که متکلمين و حکما بر اثبات وجود خدا اقامه مي کنند براي کسب معرفت تفصيلي و تنوير و تقويت اذهان و دفع شبهات معترضان مي باشد.<ref>رباني گلپايگاني, علي, درآمدي بر علم کلام, ص ۳۴, انتشارات دار الفکر, چاپ اول , قم ۱۳۷۸.</ref>
پس درست است که اصل وجود خداوند هم از بدیهیات عقل نظری و از فطریات روحی بشر است، اما هدف از ادله منطقی و عقلی که متکلمین و حکما بر اثبات وجود خدا اقامه می‌کنند برای کسب معرفت تفصیلی و تنویر و تقویت اذهان و دفع شبهات معترضان می‌باشد.<ref>ربانی گلپایگانی، علی، درآمدی بر علم کلام، ص ۳۴, انتشارات دار الفکر، چاپ اول، قم ۱۳۷۸.</ref>


=== اثبات خداوند در قرآن ===
=== اثبات خداوند در قرآن ===
ثانياً: اين‌كه در قرآن كريم از استدلال منطقي استفاده نشده ، مانع استدلال نيست، زيرا قرآن استدلال را منع نكرده است و فقط خود از استدلال منطقي استفاده نكرده و يا كمتر استفاده كرده است. به علاوه كه ما معتقديم، هم در قرآن استدلال وجود دارد و هم به مؤمنين توصيه مي‌كند كه از عقل و علوم عقلي استفاده نمايند. به عنوان نمونه در آيات ۳۵-۳۶ سوره طه، نوعي قياس استثنايي براي اثبات وجود خداوند از طريق خلقت انسان اقامه شده است<ref>رك: جوادي آملي، عبدالله؛ تبيين براهين اثبات خدا؛ قم؛ نشر اسراء؛ ۱۳۷۸؛ ص۱۲۴- ۱۲۸.</ref>.
ثانیاً: این‌که در قرآن کریم از استدلال منطقی استفاده نشده، مانع استدلال نیست، زیرا قرآن استدلال را منع نکرده است و فقط خود از استدلال منطقی استفاده نکرده یا کمتر استفاده کرده است. به علاوه که ما معتقدیم، هم در قرآن استدلال وجود دارد و هم به مؤمنین توصیه می‌کند که از عقل و علوم عقلی استفاده نمایند. به عنوان نمونه در آیات ۳۵–۳۶ سوره طه، نوعی قیاس استثنایی برای اثبات وجود خداوند از طریق خلقت انسان اقامه شده است.<ref>رک: جوادی آملی، عبدالله؛ تبیین براهین اثبات خدا؛ قم؛ نشر اسراء؛ ۱۳۷۸؛ ص۱۲۴–۱۲۸.</ref>


=== اثبات خداوند در روایات اهل بیت ===
=== اثبات خداوند در روایات اهل بیت ===
ثالثاً: حتي اگر بپذيريم كه در قرآن كريم استدلال منطقي و فلسفي ذكر نشده است، باز هم مشكلي در راه اثبات خدا با دلايل فلسفي وجود نخواهد داشت، زيرا در روايات اهل بيت (ع) استدلالات فراواني براي همين مطلب وجود دارد. مناظرات ائمه با مخالفان فكري و زنديقان در اين زمينه، ثبت شده و در جوامع روايي موجود مي‌باشند<ref>در اين زمينه رك: الطبرسي، احمد بن علي؛ الاحتجاج؛ تحقيق: سيد محمد باقر الخرسان؛ بيروت؛ دار النعمان؛ ص ۲۰- ۲۴؛ و نيز كليني؛ محمد بن يعقوب؛ اصول كافي؛ تحقيق: علي اكبر غفاري؛ تهران؛ دار الكتب الاسلاميه؛ ۱۳۸۸ ق؛ ص ۷۲- ۸۲.</ref>. و اگر اثبات خدا غير ممكن بود، اهل بيت چنين كاري نمي‌كردند<ref>با مطالعه خطب توحيدي نهج‌البلاغه اين حقيقت به خوبي آشكار خواهد شد اين خطبه‌ها سرشار از مفاهيم عقلي و فلسفي درباره خداوندمتعال است.</ref>.
ثالثاً: حتی اگر بپذیریم که در قرآن کریم استدلال منطقی و فلسفی ذکر نشده است، باز هم مشکلی در راه اثبات خدا با دلایل فلسفی وجود نخواهد داشت، زیرا در روایات اهل بیت (ع) استدلالات فراوانی برای همین مطلب وجود دارد. مناظرات ائمه با مخالفان فکری و زندیقان در این زمینه، ثبت شده و در جوامع روایی موجود می‌باشند.<ref>در این زمینه رک: الطبرسی، احمد بن علی؛ الاحتجاج؛ تحقیق: سید محمد باقر الخرسان؛ بیروت؛ دار النعمان؛ ص ۲۰–۲۴؛ و نیز کلینی؛ محمد بن یعقوب؛ اصول کافی؛ تحقیق: علی اکبر غفاری؛ تهران؛ دار الکتب الاسلامیه؛ ۱۳۸۸ ق؛ ص ۷۲–۸۲.</ref> و اگر اثبات خدا غیرممکن بود، اهل بیت چنین کاری نمی‌کردند.<ref>با مطالعه خطب توحیدی نهج‌البلاغه این حقیقت به خوبی آشکار خواهد شد این خطبه‌ها سرشار از مفاهیم عقلی و فلسفی درباره خداوندمتعال است.</ref>
 
==نقد دلیل دوم==


== نقد دلیل دوم ==
=== تعریف محدودیت نیست ===
=== تعریف محدودیت نیست ===
اولاً؛ تعريف كردن به معناي محدود كردن نيست، بلكه به معناي مشخص كردن و بيان حد و مرز مفاهيم است و برخي اوقات نيز فقط براي اشاره به موضوعي است كه در ذهن مخاطب وجود دارد. مثل تعريفات شرح‌اللفظي و شرح الاسمي، كه فقط به بيان معناي مفهوم مورد نظر مي‌پردازند. بنابراين اگر موضوعي حد نداشته باشد، و به تعبير ديگر نامحدود باشد، ما با لفظ نامحدود به آن اشاره مي‌كنيم نه آن‌كه مفهوم را محدود كنيم.
اولاً؛ تعریف کردن به معنای محدود کردن نیست، بلکه به معنای مشخص کردن و بیان حد و مرز مفاهیم است و برخی اوقات نیز فقط برای اشاره به موضوعی است که در ذهن مخاطب وجود دارد. مثل تعریفات شرح‌اللفظی و شرح الاسمی، که فقط به بیان معنای مفهوم مورد نظر می‌پردازند؛ بنابراین اگر موضوعی حد نداشته باشد، و به تعبیر دیگر نامحدود باشد، ما با لفظ نامحدود به آن اشاره می‌کنیم نه آن‌که مفهوم را محدود کنیم.


=== تصور و فهم اجمالی از خدای متعال ===
=== تصور و فهم اجمالی از خدای متعال ===
ثانياً: اگر چيزي را تصور نكنيم، اصولاً نمي‌توانيم درباره آن صحبت كنيم و يا اينكه حتي شك كنيم، پس همين كه ما درباره خدا بحث مي‌كنيم خود نشان‌گر آن است كه ما مفهومي از خدا در ذهن داريم و اگر اين طور نبود هيچ كس سخن ديگري را درباره خدا نمي‌فهميد، ولي مي‌بينيم كه در مطالعه آيات قرآن و روايات و نوشته‌هاي فلسفي و عقيدتي، ما از مفهوم خدا درك روشني داريم. بنابر این به نظر مي‌رسد قائلین به عدم امکان شناخت خدا، بين شناخت حقيقت و كنه وجود خداوند و بين  تصور وجود خدا خلط كرده و نتوانسته‌اند بين آن‌ها تمايز قايل شوند، در حالي كه بين اين دو تفاوت فراواني وجود دارد، ذات و حقيقت خدا هرگز به ذهن در نمي‌آيد، ولي تصور آن قابل بحث و بررسي است. بر همين اساس است كه اميرالمؤمنين عليه ‌السلام مي‌فرمايند؛ خداوند عقل‌ها را از شناخت خويش به اندازه‌اي كه واجب است منع نكرده است، هر چند عقل‌ها را به كنه معرفتش و تحديد صفاتش راه نداده است<ref>نهج‌البلاغه؛ صبحي صالح، خطبه ۴۹.</ref>.
ثانیاً: اگر چیزی را تصور نکنیم، اصولاً نمی‌توانیم درباره آن صحبت کنیم یا اینکه حتی شک کنیم، پس همین که ما درباره خدا بحث می‌کنیم خود نشان‌گر آن است که ما مفهومی از خدا در ذهن داریم و اگر این‌طور نبود هیچ‌کس سخن دیگری را درباره خدا نمی‌فهمید، ولی می‌بینیم که در مطالعه آیات قرآن و روایات و نوشته‌های فلسفی و عقیدتی، ما از مفهوم خدا درک روشنی داریم. بنابر این به نظر می‌رسد قائلین به عدم امکان شناخت خدا، بین شناخت حقیقت و کنه وجود خداوند و بین تصور وجود خدا خلط کرده و نتوانسته‌اند بین آن‌ها تمایز قایل شوند، در حالی که بین این دو تفاوت فراوانی وجود دارد، ذات و حقیقت خدا هرگز به ذهن در نمی‌آید، ولی تصور آن قابل بحث و بررسی است. بر همین اساس است که امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرمایند؛ خداوند عقل‌ها را از شناخت خویش به اندازه‌ای که واجب است منع نکرده است، هر چند عقل‌ها را به کنه معرفتش و تحدید صفاتش راه نداده است.<ref>نهج‌البلاغه؛ صبحی صالح، خطبه ۴۹.</ref>


=== وجود خداوند از قبیل مفاهیم ثانوی فلسفی ===
=== وجود خداوند از قبیل مفاهیم ثانوی فلسفی ===
ثالثاً: نكته ديگر، شيوه درك مفاهيمي است كه مابه‌ازاء خارجي قابل مشاهده ندارند، و به اصطلاح مفاهيم ثانوي فلسفي هستند, مفاهيمي مثل بي‌نهايت، نامحدود، وجود, امكان، وجوب، و ... كه مفهوم واجب الوجود و علت العلل نيز از همين سنخند، و نيز مفاهيم عدمي كه اصلاً وجود ندارند، مثل شريك خداوند، که در خارج اصلا مصداقي ندارد, ولي ما درباره اين مفاهيم بحث كرده و استدلال مي‌كنيم. براي شناخت فرايند درك اين مفاهيم ثانوي در ذهن، بايد به بحث معقولات ثانيه در فلسفه و يا معرفت شناسي مراجعه نماييد، در اين بحث روشن مي‌شود كه ذهن چگونه با چنين مفاهيمي ارتباط برقرار مي‌كند<ref>رك: مطهري، مرتضي؛ شرح مبسوط منظومه، (مجموعه آثار)، تهران؛ انتشارات صدرا؛ ۱۳۸۰؛ ج۹، ص۳۶۱- ۴۰۸.</ref>.
ثالثاً: نکته دیگر، شیوه درک مفاهیمی است که مابه‌ازاء خارجی قابل مشاهده ندارند، و به اصطلاح مفاهیم ثانوی فلسفی هستند، مفاهیمی مثل بی‌نهایت، نامحدود، وجود، امکان، وجوب، و … که مفهوم واجب الوجود و علت العلل نیز از همین سنخند، و نیز مفاهیم عدمی که اصلاً وجود ندارند، مثل شریک خداوند، که در خارج اصلاً مصداقی ندارد، ولی ما درباره این مفاهیم بحث کرده و استدلال می‌کنیم. برای شناخت فرایند درک این مفاهیم ثانوی در ذهن، باید به بحث معقولات ثانیه در فلسفه یا معرفت‌شناسی مراجعه نمایید، در این بحث روشن می‌شود که ذهن چگونه با چنین مفاهیمی ارتباط برقرار می‌کند.<ref>رک: مطهری، مرتضی؛ شرح مبسوط منظومه، (مجموعه آثار)، تهران؛ انتشارات صدرا؛ ۱۳۸۰؛ ج۹، ص۳۶۱–۴۰۸.</ref>


نكته پاياني: احتمال دارد منظور افرادی قائل به این هستند كه با دليل منطقي نمي‌توان خدا را اثبات كرد، اين باشد كه اين دلايل فلسفي و منطقي به اندازه فطرت و خداشناسي حضوري انسان را قانع نمي‌كنند و اگر كسي بخواهد وجود خدا را به خوبي اثبات كند، بايد به درون خود مراجعه كند و الًا در مقابل دلايل فلسفي، هميشه مي‌توان اشكال تراشي كرد. در اين صورت مي‌توان سخن ايشان را تا حدودي پذيرفت؛ زيرا ما نيز معتقديم كه دريافت حضوري و فطري خداوند، بهترين راه اثبات و نيز شناخت خداست.
نکته پایانی: احتمال دارد منظور افرادی قائل به این هستند که با دلیل منطقی نمی‌توان خدا را اثبات کرد، این باشد که این دلایل فلسفی و منطقی به اندازه فطرت و خداشناسی حضوری انسان را قانع نمی‌کنند و اگر کسی بخواهد وجود خدا را به خوبی اثبات کند، باید به درون خود مراجعه کند و الًا در مقابل دلایل فلسفی، همیشه می‌توان اشکال تراشی کرد. در این صورت می‌توان سخن ایشان را تا حدودی پذیرفت؛ زیرا ما نیز معتقدیم که دریافت حضوری و فطری خداوند، بهترین راه اثبات و نیز شناخت خداست.
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}


{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}
==معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:==


۱. اصول فلسفه و روش رئاليسم، ج۵، مرتضي مطهري.  
== معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر ==
۱. اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج۵، مرتضی مطهری.


۲. توحيد، مرتضي مطهري.
۲. توحید، مرتضی مطهری.
{{پایان مطالعه بیشتر}}
{{پایان مطالعه بیشتر}}


==منابع==
== منابع ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه =
  | تیترها =  
  | تیترها =
  | ویرایش =  
  | ویرایش =
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی =
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =
  | بازبینی =  
  | بازبینی =
  | تکمیل =  
  | تکمیل =
  | اولویت =  
  | اولویت =
  | کیفیت =  
  | کیفیت =
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}
<references />
{{پانویس}}

نسخهٔ ‏۴ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۴:۵۷

سؤال

آیا این ادعا صحیح است که خداوند را با ادله عقلی و منطقی نمی‌توان اثبات کرد؟


دلیل بر عدم امکان اثبات خداوند با ادله عقلی

برخی بر این باورند که خداوند متعال را با ادله عقلی و منطقی نمی‌شود اثبات کرد، این عده برای مدعای خود دو دلیل اقامه کرده‌اند:

  • در قرآن کریم، وجود خداوند بدیهی شمرده شده و هر کس در ضمیر خود خدا را می‌یابد و بنابر همین اصل، هیچ‌گاه دلیلی برای اثبات خدا در قرآن نیامده است.
  • باید برای اثبات هر چیزی، آن را تعریف کرد؛ و تعریف کردن به معنی محدود کردن است، ولی خدا نامحدود است، پس خدا را نمی‌توان تعریف کرد. بنابر این نمی‌توان از راه منطق و فلسفه، خدا را اثبات کرد.[۱]

نقد دلیل اول

عدم منافات اثبات پذیری با بداهت

اولاً: بدیهی بودن وجود خدا، با اثبات پذیر بودن و اقامه دلیل بر آن هیچ منافاتی ندارد. توضیح آن که، بدیهی بودن به دو گونه فهمیده می‌شود، یکی بدیهی بودن در علم حضوری و دیگری بدیهی بودن در اصطلاح علم منطق.

بدیهیات در علم منطق دو گونه‌اند: بدیهیات اولیه و بدیهیات ثانویه، بدیهیات اولیه نه تنها نیازی به اثبات منطقی واستدلال ندارند، بلکه اصولاً اقامه دلیل بر آن‌ها غیرممکن است. چرا که در اثبات آن‌ها نیازمند استفاده از خود آن‌ها خواهیم بود، و به تعبیر دیگر گرفتار دور خواهیم شد؛ ولی بدیهیات ثانویه هرچند نیازی به اثبات ندارند، ولی اثبات آن‌ها غیرممکن نیست؛ و بسیاری از منطقیین برای اثبات خود آن گزاره‌ها (مثل کل از جزء بزرگتر است) و نیز اثبات بداهت آن‌ها استدلال منطقی ارائه کرده‌اند. وجود خداوند نیز اگر بدیهی به اصطلاح منطق باشد، قطعاً بدیهی اولی نیست بلکه جزو بدیهیات ثانویه است که قابل اثبات می‌باشند.[۲]

اگر منظور از بداهت این باشد که هر کس در درون خود خدا را می‌یابد و نیازی به استدلال ندارد، خواهیم گفت، اثبات بحثی است ناظر به عالم ذهن، و علم حضوری کاملاً خارج از حیطه برهان و استدلال قرار دارد. اما برای تبیین یافته‌های علم حضوری و انتقال آن به دیگران، باید آن را به علم حصولی تبدیل کرد، و وقتی به علم حصولی تبدیل شود، قابلیت استدلال پیدا خواهد کرد، و باید توجه داشت که علم حضوری علمی است فردی، و اگر کسی در درون خود خدا را بیابد به کار فرد دیگری نخواهد آمد، مگر آن که آن را به علم حصولی تبدیل کند.

پس درست است که اصل وجود خداوند هم از بدیهیات عقل نظری و از فطریات روحی بشر است، اما هدف از ادله منطقی و عقلی که متکلمین و حکما بر اثبات وجود خدا اقامه می‌کنند برای کسب معرفت تفصیلی و تنویر و تقویت اذهان و دفع شبهات معترضان می‌باشد.[۳]

اثبات خداوند در قرآن

ثانیاً: این‌که در قرآن کریم از استدلال منطقی استفاده نشده، مانع استدلال نیست، زیرا قرآن استدلال را منع نکرده است و فقط خود از استدلال منطقی استفاده نکرده یا کمتر استفاده کرده است. به علاوه که ما معتقدیم، هم در قرآن استدلال وجود دارد و هم به مؤمنین توصیه می‌کند که از عقل و علوم عقلی استفاده نمایند. به عنوان نمونه در آیات ۳۵–۳۶ سوره طه، نوعی قیاس استثنایی برای اثبات وجود خداوند از طریق خلقت انسان اقامه شده است.[۴]

اثبات خداوند در روایات اهل بیت

ثالثاً: حتی اگر بپذیریم که در قرآن کریم استدلال منطقی و فلسفی ذکر نشده است، باز هم مشکلی در راه اثبات خدا با دلایل فلسفی وجود نخواهد داشت، زیرا در روایات اهل بیت (ع) استدلالات فراوانی برای همین مطلب وجود دارد. مناظرات ائمه با مخالفان فکری و زندیقان در این زمینه، ثبت شده و در جوامع روایی موجود می‌باشند.[۵] و اگر اثبات خدا غیرممکن بود، اهل بیت چنین کاری نمی‌کردند.[۶]

نقد دلیل دوم

تعریف محدودیت نیست

اولاً؛ تعریف کردن به معنای محدود کردن نیست، بلکه به معنای مشخص کردن و بیان حد و مرز مفاهیم است و برخی اوقات نیز فقط برای اشاره به موضوعی است که در ذهن مخاطب وجود دارد. مثل تعریفات شرح‌اللفظی و شرح الاسمی، که فقط به بیان معنای مفهوم مورد نظر می‌پردازند؛ بنابراین اگر موضوعی حد نداشته باشد، و به تعبیر دیگر نامحدود باشد، ما با لفظ نامحدود به آن اشاره می‌کنیم نه آن‌که مفهوم را محدود کنیم.

تصور و فهم اجمالی از خدای متعال

ثانیاً: اگر چیزی را تصور نکنیم، اصولاً نمی‌توانیم درباره آن صحبت کنیم یا اینکه حتی شک کنیم، پس همین که ما درباره خدا بحث می‌کنیم خود نشان‌گر آن است که ما مفهومی از خدا در ذهن داریم و اگر این‌طور نبود هیچ‌کس سخن دیگری را درباره خدا نمی‌فهمید، ولی می‌بینیم که در مطالعه آیات قرآن و روایات و نوشته‌های فلسفی و عقیدتی، ما از مفهوم خدا درک روشنی داریم. بنابر این به نظر می‌رسد قائلین به عدم امکان شناخت خدا، بین شناخت حقیقت و کنه وجود خداوند و بین تصور وجود خدا خلط کرده و نتوانسته‌اند بین آن‌ها تمایز قایل شوند، در حالی که بین این دو تفاوت فراوانی وجود دارد، ذات و حقیقت خدا هرگز به ذهن در نمی‌آید، ولی تصور آن قابل بحث و بررسی است. بر همین اساس است که امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرمایند؛ خداوند عقل‌ها را از شناخت خویش به اندازه‌ای که واجب است منع نکرده است، هر چند عقل‌ها را به کنه معرفتش و تحدید صفاتش راه نداده است.[۷]

وجود خداوند از قبیل مفاهیم ثانوی فلسفی

ثالثاً: نکته دیگر، شیوه درک مفاهیمی است که مابه‌ازاء خارجی قابل مشاهده ندارند، و به اصطلاح مفاهیم ثانوی فلسفی هستند، مفاهیمی مثل بی‌نهایت، نامحدود، وجود، امکان، وجوب، و … که مفهوم واجب الوجود و علت العلل نیز از همین سنخند، و نیز مفاهیم عدمی که اصلاً وجود ندارند، مثل شریک خداوند، که در خارج اصلاً مصداقی ندارد، ولی ما درباره این مفاهیم بحث کرده و استدلال می‌کنیم. برای شناخت فرایند درک این مفاهیم ثانوی در ذهن، باید به بحث معقولات ثانیه در فلسفه یا معرفت‌شناسی مراجعه نمایید، در این بحث روشن می‌شود که ذهن چگونه با چنین مفاهیمی ارتباط برقرار می‌کند.[۸]

نکته پایانی: احتمال دارد منظور افرادی قائل به این هستند که با دلیل منطقی نمی‌توان خدا را اثبات کرد، این باشد که این دلایل فلسفی و منطقی به اندازه فطرت و خداشناسی حضوری انسان را قانع نمی‌کنند و اگر کسی بخواهد وجود خدا را به خوبی اثبات کند، باید به درون خود مراجعه کند و الًا در مقابل دلایل فلسفی، همیشه می‌توان اشکال تراشی کرد. در این صورت می‌توان سخن ایشان را تا حدودی پذیرفت؛ زیرا ما نیز معتقدیم که دریافت حضوری و فطری خداوند، بهترین راه اثبات و نیز شناخت خداست.



معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر

۱. اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج۵، مرتضی مطهری.

۲. توحید، مرتضی مطهری.


منابع

  1. رک: چمران، مصطفی، انسان و خدا، تهران، بنیاد شهید چمران، ۱۳۶۷، ص۵۳–۷۸.
  2. رک: جوادی آملی، عبدالله، شناخت‌شناسی در قرآن؛ تهران؛ مرکز نشر فرهنگی رجاء، ۱۳۷۲، ص۲۰۷–۲۱۷.
  3. ربانی گلپایگانی، علی، درآمدی بر علم کلام، ص ۳۴, انتشارات دار الفکر، چاپ اول، قم ۱۳۷۸.
  4. رک: جوادی آملی، عبدالله؛ تبیین براهین اثبات خدا؛ قم؛ نشر اسراء؛ ۱۳۷۸؛ ص۱۲۴–۱۲۸.
  5. در این زمینه رک: الطبرسی، احمد بن علی؛ الاحتجاج؛ تحقیق: سید محمد باقر الخرسان؛ بیروت؛ دار النعمان؛ ص ۲۰–۲۴؛ و نیز کلینی؛ محمد بن یعقوب؛ اصول کافی؛ تحقیق: علی اکبر غفاری؛ تهران؛ دار الکتب الاسلامیه؛ ۱۳۸۸ ق؛ ص ۷۲–۸۲.
  6. با مطالعه خطب توحیدی نهج‌البلاغه این حقیقت به خوبی آشکار خواهد شد این خطبه‌ها سرشار از مفاهیم عقلی و فلسفی درباره خداوندمتعال است.
  7. نهج‌البلاغه؛ صبحی صالح، خطبه ۴۹.
  8. رک: مطهری، مرتضی؛ شرح مبسوط منظومه، (مجموعه آثار)، تهران؛ انتشارات صدرا؛ ۱۳۸۰؛ ج۹، ص۳۶۱–۴۰۸.