فخرفروشی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۹ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=A.rezapour }}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
اصلاح زبان در متون دینی چه جایگاهی دارد؟
فخرفروشی به چه معناست و قرآن و روایات درباره آن چه گفتند؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
'''{{پاسخ}}'''
{{پاسخ}}
...
'''فخرفروشی''' از اخلاق رذیله شمرده می‌شود که در آیات قرآن و روایات بسیار مورد نکوهش قرار گرفته است. تفاخر از سنت‌های رایج میان عرب جاهلی بود و یکی از انحرافات اخلاقی جوامع بشری می‌باشد که قرآن درصدد اصلاح آن است. فخرفروشی احساس برتری نسبت به دیگران داشتن و به خود بالیدن است.


از آيات فوق استفاده مى‌شود كه يكى از عوامل اصلى تفاخر و تكاثر و فخر فروشى همان جهل و نادانى نسبت به پاداش و كيفر الهى و عدم ايمان به معاد است. از اين گذشته جهل انسان به ضعفها و آسيب‌پذيريهايش، به آغاز پيدايش و سرانجامش، از عوامل ديگر اين كبر و غرور و تفاخر است، به همين دليل قرآن مجيد براى درهم شكستن اين تفاخر و تكاثر سرگذشت اقوام پيشين را در آيات مختلف بازگو مى‌كند كه چگونه اقوامى با داشتن امكانات و قدرت فراوان با وسائل ساده‌اى نابود شده‌اند.
جهل، [[تکبر]]، نادانی به ناپایداری زندگی مادی، کم‌ظرفیتی و کوته‌فکری، کفر و ناسپاسی نسبت به خداوند از زمینه‌های تفاخر محسوب می‌شود. در رابطه با عوامل تفاخر در حدیثی از [[امام صادق(ع)]] آمده است: «هیچ‌کس تکبر و فخرفروشی نمی‌کند مگر به خاطر ذلتی که در نفس خود می‌یابد». در روایت دیگری از [[امام علی(ع)]] چنین وارد شده است: «فخرفروشی را کنار بگذار و تکبر را فرو نِه و به یاد قبرت باش.»


با وزش بادها، با يك جرقه آسمانى (صاعقه)، با يك زمين لرزه، با نزول باران بيش از حد، خلاصه با" آب" و" باد" و" خاك" و گاه با" سجيل" و" پرندگان كوچك"، نابود شدند و از ميان رفتند.
محرومیت از محبت خدا، همنشینی با [[ابلیس و شیطان در قرآن|شیطان]]، بخل و تحقیر مردم از پیامدهای تفاخر شمرده می‌شود. در حدیثی [[امام سجاد(ع)]] گفته است: «پروردگارا! به من صفات والا عنایت کن و از فخر و خودستایی مصون بدار.»


با اينحال اينهمه تفاخر و غرور براى چيست؟!. عامل ديگرى براى اين امر همان احساس ضعف و حقارت ناشى از شكستها است كه افراد براى پوشاندن شكستهاى خود پناه به تفاخر و فخرفروشى مى‌برند، و لذا در حديثى از امام صادق ع‌ ما من رجل تكبر او تجبر الا لذلة وجدها فى نفسه: " هيچكس تكبر و فخرفروشى نمى‌كند مگر به خاطر ذلتى كه در نفس خود مى‌يابد" [1] و لذا هنگامى كه احساس كند به حد كمال رسيده است‌.ص۲۸۱.<ref>مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه‌، تهران، دار الكتب الاسلاميه‌، ۱۳۷۴ش، ج۲۷،</ref>
== مذمت فخرفروشی در آیات و روایات ==
آیاتی در قرآن از عمل فخرفروشی (تفاخر) یاد و آن را نکوهش کرده است. (مانند: آیه ۲۰ سوره حدید، آیه ۳۴ سوره کهف، آیه ۷۸ سوره قصص، آیه ۱۵ سوره فصلت). واژه فخور نیز تا حدودی به همین معنا آمده است. تفاخر از سنت‌های رایج میان عرب جاهلی بود. تفاخر یکی از انحرافات اخلاقی جوامع بشری می‌باشد که قرآن درصدد اصلاح آن است.<ref>عصیانی، علیرضا، «تفاخر»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، زیرنظر: سیدسلمان صفوی، قم، سلمان آزاده، ۱۳۹۶ش، ص۴۴۹.</ref> محرومیت از محبت خدا، همنشینی با شیطان، بخل و تحقیر مردم از پیامدهای تفاخر شمرده می‌شود.<ref>عصیانی، علیرضا، «تفاخر»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، زیرنظر: سیدسلمان صفوی، قم، سلمان آزاده، ۱۳۹۶ش، ص۴۵۰.</ref>


در حديث ديگرى از امام باقر ع مى‌خوانيم: ثلاثة من عمل الجاهلية: الفخر بالانساب، و الطعن فى الاحساب، و الاستسقاء بالانواء: " سه چيز است كه از عمل جاهليت است: تفاخر به نسب، و طعن در شخصيت و شرف خانوادگى افراد، و طلبيدن باران به وسيله ستارگان" [1] در حديث ديگرى از امير مؤمنان على ع مى‌خوانيم: اهلك الناس اثنان: خوف الفقر، و طلب الفخر: " دو چيز مردم را هلاك كرده: ترس از فقر (كه انسان را وادار به جمع مال از هر طريق و با هر وسيله مى‌كند) و تفاخر" [2] و به راستى از مهمترين عوامل حرص و بخل و دنياپرستى و رقابتهاى مخرب و بسيارى از مفاسد اجتماعى همين ترس بى دليل از فقر و تفاخر و برترى‌جويى در ميان افراد و قبائل و امتها است.ص۲۸۲.<ref>مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه‌، تهران، دار الكتب الاسلاميه‌، ۱۳۷۴ش، ج۲۷، </ref>
فخرفروشی احساس برتری نسبت به دیگران داشتن؛ به خود مباهات و افتخار کردن است. فخر فروشی از صفات مذموم و نکوهیده و در روایات از آن نکوهش شده است. در حدیثی از [[امام باقر(ع)]] آمده است: «تعجب از شخص متکبر فخرفروشی که آغازش نطفه و انجامش مرداری گندیده است». در حدیثی دیگر از آن حضرت، فخرفروشی به نسب از اعمال جاهلیت برشمرده شده است.<ref>فرهنگ فقه فارسی، زیر نظر محمود هاشمی شاهرودی، قم: مؤسّسه دائرة‌المعارف فقه اسلامی، ۱۳۸۷ش، ج۵، ص۶۵۳.</ref>


== تیتر ==
فخر و به خود بالیدن یکی از صفات زشت است که سبب بی‌ارزش شدن معالی اخلاق می‌شود. فخرفروشی در نقطه مقابل تواضع محسوب می‌شود. در روایتی از رسول اکرم(ص) چنین نقل شده است: «خداوند متعال به من وحی فرمود که: فروتن باشید، تا هیچ‌کس به دیگری فخر نفروشد.» در حدیثی [[امام سجاد(ع)]] گفته است: «پروردگارا! به من صفات والا عنایت کن و از فخر و خودستایی مصون بدار.»<ref>مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیر المومنین(ع)، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۸۶ش، ج۱۵، ص۲۴۴.</ref>
در حديث ديگرى از امام زين العابدين عليه السلام مى‌خوانيم كه در ضمن دعاى مكارم الاخلاق از خداوند چنين تقاضا مى‌كند: «وَهَبْ لِى مَعَالِى الْأَخْلَاقِ، وَاعْصِمْنِى مِنَ الْفَخْرِ ؛ خداوندا! اخلاق برجسته را به من ارزانى كن و از فخرفروشى مرا مصون دار».<ref>مكارم شيرازى، ناصر، پيام امام امير المومنين(ع)، تهران، دار الكتب الاسلاميه‌، ۱۳۸۶ش، ج۱۵، ص۲۴۴.</ref>


فخرفروشى: احساس برترى نسبت به ديگران داشتن؛ به خود مباهات و افتخار كردن. فخر فروشى از صفات مذموم و نكوهيده و در روايات از آن نكوهش شده است. در حديثى از امام باقر عليه السّلام آمده است: «تعجب از شخص متكبر فخرفروشى كه آغازش نطفه و انجامش مردارى گنديده است».[1] در حديثى ديگر از آن حضرت، فخرفروشى به نسب از اعمال جاهليت برشمرده شده است.<ref>فرهنگ فقه فارسي،  زير نظر محمود هاشمى شاهرودى. ـ ـ قم: مؤسّسه دائرة المعارف فقه اسلامى، 1387 ـ ، ج۵، ص۶۵۳.</ref>
فخر فروشی را از حالات اهل دنیا دانسته‌اند. کسی که مبتلا به این صفت زشت باشد، هرگز مورد محبت و عنایت خدا نخواهد بود: در قرآن آمده است: «إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُور؛ خداوند هیچ متکبر فخرفروشی را دوست ندارد.» (آیه ۱۸ سوره لقمان)<ref>«[https://hadith.net/post/47351/419-دوری-از-فخرفروشی/ دوری از فخرفروشی]»، حدیث نت، بازدید: ۲۱ آذر ۱۴۰۳ش.</ref> در روایت دیگری از [[امام علی(ع)]] چنین وارد شده است: «فخرفروشی را کنار بگذار و تکبر را فرو نِه و به یاد قبرت باش.» کنار گذاشتن فخر در کنار فرونهادن کبر است. می‌تواند به این معنا باشد که اگر کسی واقعاً متکبر نباشد، فخرفروشی هم نمی‌کند. راه این که انسان فخرفروشی و تکبر را کنار بگذارد هم در این روایت نشان داده شده است و آن عبارت است از اینکه انسان یاد قبر بیافتد، یاد قبر و آن موقعی که بدن از هم متلاشی می‌شود و استخوان‌ها می‌پوسد، موجب می‌شود که دچار کبر و فخر نشود.<ref>«[https://hadith.net/post/47351/419-دوری-از-فخرفروشی/ دوری از فخرفروشی]»، حدیث نت، بازدید: ۲۱ آذر ۱۴۰۳ش.</ref>
 
== عوامل فخرفروشی ==
یکی از عوامل اصلی تفاخر و تکاثر و فخر فروشی همان جهل و نادانی نسبت به پاداش و کیفر الهی و عدم ایمان به معاد است. جهل انسان به ضعف‌ها و آسیب‌پذیری‌هایش، به آغاز پیدایش و سرانجامش، از عوامل دیگر این کبر و غرور و تفاخر است، به همین دلیل قرآن مجید برای درهم شکستن این تفاخر و تکاثر سرگذشت اقوام پیشین را در آیات مختلف بازگو می‌کند که چگونه اقوامی با داشتن امکانات و قدرت فراوان با وسائل ساده‌ای نابود شده‌اند.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش، ج۲۷، ص۲۸۱.</ref>
 
عامل دیگری برای این امر احساس ضعف و حقارت ناشی از شکست‌ها است که افراد برای پوشاندن شکست‌های خود پناه به تفاخر و فخرفروشی می‌برند. در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است: «هیچ‌کس تکبر و فخرفروشی نمی‌کند مگر به خاطر ذلتی که در نفس خود می‌یابد» و لذا هنگامی که احساس کند به حد کمال رسیده است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش، ج۲۷، ص۲۸۱.</ref> در حدیث از امام باقر(ع) آمده است: «سه چیز است که از عمل جاهلیت است: تفاخر به نسب، و طعن در شخصیت و شرف خانوادگی افراد، و طلبیدن باران به وسیله ستارگان» در حدیث دیگری از امام علی(ع) آمده است: «دو چیز مردم را هلاک کرده: ترس از فقر (که انسان را وادار به جمع مال از هر طریق و با هر وسیله می‌کند) و تفاخر» و به راستی از مهمترین عوامل حرص و بخل و دنیاپرستی و رقابتهای مخرب و بسیاری از مفاسد اجتماعی همین ترس بی‌دلیل از فقر و تفاخر و برتری‌جویی در میان افراد و قبائل و امتها است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش، ج۲۷، ص۲۸۲.</ref>
 
از ریشه‌های فخرفروشی، تکبر دانسته شده است و ریشه کبر همان احساس حقارت است، چنانچه از [[امام علی(ع)]] نقل شده است: «تکبر نورزد مگر انسان پست و فرومایه.» انسان‌های بزرگوار، هیچ وقت متکبر نیستند. خود کوچک‌بینی در برابر دیگران موجب فخر و تکبر در برابر آنها خواهد شد، ولی در برابر خداوند موجب کرامت نفس می‌شود. این مطلب از کنار هم قرار گرفتن روایتی که فرمود: «فخر فروشی از بی‌مقداری است»، به خوبی روشن می‌شود.<ref>«[https://hadith.net/post/47351/419-%D8%AF%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%81%D8%AE%D8%B1%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B4%DB%8C/ دوری از فخرفروشی]»، حدیث نت، بازدید: ۲۱ آذر ۱۴۰۳ش.</ref>  
 
نادانی به ناپایداری زندگی مادی، کم ظرفیتی و کوته فکری، کفر و ناسپاسی نسبت به خداوند، از دیگر زمینه‌های تفاخر محسوب می‌شود.<ref>عصیانی، علیرضا، «تفاخر»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، زیرنظر: سیدسلمان صفوی، قم، سلمان آزاده، ۱۳۹۶ش، ص۴۴۹ و ۴۵۰.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی =
  | شاخه اصلی =اخلاق
| شاخه فرعی۱ =
| شاخه فرعی۱ =رذائل اخلاقی
| شاخه فرعی۲ =
| شاخه فرعی۲ =
| شاخه فرعی۳ =
| شاخه فرعی۳ =

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۲۱:۴۰

سؤال

فخرفروشی به چه معناست و قرآن و روایات درباره آن چه گفتند؟

فخرفروشی از اخلاق رذیله شمرده می‌شود که در آیات قرآن و روایات بسیار مورد نکوهش قرار گرفته است. تفاخر از سنت‌های رایج میان عرب جاهلی بود و یکی از انحرافات اخلاقی جوامع بشری می‌باشد که قرآن درصدد اصلاح آن است. فخرفروشی احساس برتری نسبت به دیگران داشتن و به خود بالیدن است.

جهل، تکبر، نادانی به ناپایداری زندگی مادی، کم‌ظرفیتی و کوته‌فکری، کفر و ناسپاسی نسبت به خداوند از زمینه‌های تفاخر محسوب می‌شود. در رابطه با عوامل تفاخر در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است: «هیچ‌کس تکبر و فخرفروشی نمی‌کند مگر به خاطر ذلتی که در نفس خود می‌یابد». در روایت دیگری از امام علی(ع) چنین وارد شده است: «فخرفروشی را کنار بگذار و تکبر را فرو نِه و به یاد قبرت باش.»

محرومیت از محبت خدا، همنشینی با شیطان، بخل و تحقیر مردم از پیامدهای تفاخر شمرده می‌شود. در حدیثی امام سجاد(ع) گفته است: «پروردگارا! به من صفات والا عنایت کن و از فخر و خودستایی مصون بدار.»

مذمت فخرفروشی در آیات و روایات

آیاتی در قرآن از عمل فخرفروشی (تفاخر) یاد و آن را نکوهش کرده است. (مانند: آیه ۲۰ سوره حدید، آیه ۳۴ سوره کهف، آیه ۷۸ سوره قصص، آیه ۱۵ سوره فصلت). واژه فخور نیز تا حدودی به همین معنا آمده است. تفاخر از سنت‌های رایج میان عرب جاهلی بود. تفاخر یکی از انحرافات اخلاقی جوامع بشری می‌باشد که قرآن درصدد اصلاح آن است.[۱] محرومیت از محبت خدا، همنشینی با شیطان، بخل و تحقیر مردم از پیامدهای تفاخر شمرده می‌شود.[۲]

فخرفروشی احساس برتری نسبت به دیگران داشتن؛ به خود مباهات و افتخار کردن است. فخر فروشی از صفات مذموم و نکوهیده و در روایات از آن نکوهش شده است. در حدیثی از امام باقر(ع) آمده است: «تعجب از شخص متکبر فخرفروشی که آغازش نطفه و انجامش مرداری گندیده است». در حدیثی دیگر از آن حضرت، فخرفروشی به نسب از اعمال جاهلیت برشمرده شده است.[۳]

فخر و به خود بالیدن یکی از صفات زشت است که سبب بی‌ارزش شدن معالی اخلاق می‌شود. فخرفروشی در نقطه مقابل تواضع محسوب می‌شود. در روایتی از رسول اکرم(ص) چنین نقل شده است: «خداوند متعال به من وحی فرمود که: فروتن باشید، تا هیچ‌کس به دیگری فخر نفروشد.» در حدیثی امام سجاد(ع) گفته است: «پروردگارا! به من صفات والا عنایت کن و از فخر و خودستایی مصون بدار.»[۴]

فخر فروشی را از حالات اهل دنیا دانسته‌اند. کسی که مبتلا به این صفت زشت باشد، هرگز مورد محبت و عنایت خدا نخواهد بود: در قرآن آمده است: «إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُور؛ خداوند هیچ متکبر فخرفروشی را دوست ندارد.» (آیه ۱۸ سوره لقمان)[۵] در روایت دیگری از امام علی(ع) چنین وارد شده است: «فخرفروشی را کنار بگذار و تکبر را فرو نِه و به یاد قبرت باش.» کنار گذاشتن فخر در کنار فرونهادن کبر است. می‌تواند به این معنا باشد که اگر کسی واقعاً متکبر نباشد، فخرفروشی هم نمی‌کند. راه این که انسان فخرفروشی و تکبر را کنار بگذارد هم در این روایت نشان داده شده است و آن عبارت است از اینکه انسان یاد قبر بیافتد، یاد قبر و آن موقعی که بدن از هم متلاشی می‌شود و استخوان‌ها می‌پوسد، موجب می‌شود که دچار کبر و فخر نشود.[۶]

عوامل فخرفروشی

یکی از عوامل اصلی تفاخر و تکاثر و فخر فروشی همان جهل و نادانی نسبت به پاداش و کیفر الهی و عدم ایمان به معاد است. جهل انسان به ضعف‌ها و آسیب‌پذیری‌هایش، به آغاز پیدایش و سرانجامش، از عوامل دیگر این کبر و غرور و تفاخر است، به همین دلیل قرآن مجید برای درهم شکستن این تفاخر و تکاثر سرگذشت اقوام پیشین را در آیات مختلف بازگو می‌کند که چگونه اقوامی با داشتن امکانات و قدرت فراوان با وسائل ساده‌ای نابود شده‌اند.[۷]

عامل دیگری برای این امر احساس ضعف و حقارت ناشی از شکست‌ها است که افراد برای پوشاندن شکست‌های خود پناه به تفاخر و فخرفروشی می‌برند. در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است: «هیچ‌کس تکبر و فخرفروشی نمی‌کند مگر به خاطر ذلتی که در نفس خود می‌یابد» و لذا هنگامی که احساس کند به حد کمال رسیده است.[۸] در حدیث از امام باقر(ع) آمده است: «سه چیز است که از عمل جاهلیت است: تفاخر به نسب، و طعن در شخصیت و شرف خانوادگی افراد، و طلبیدن باران به وسیله ستارگان» در حدیث دیگری از امام علی(ع) آمده است: «دو چیز مردم را هلاک کرده: ترس از فقر (که انسان را وادار به جمع مال از هر طریق و با هر وسیله می‌کند) و تفاخر» و به راستی از مهمترین عوامل حرص و بخل و دنیاپرستی و رقابتهای مخرب و بسیاری از مفاسد اجتماعی همین ترس بی‌دلیل از فقر و تفاخر و برتری‌جویی در میان افراد و قبائل و امتها است.[۹]

از ریشه‌های فخرفروشی، تکبر دانسته شده است و ریشه کبر همان احساس حقارت است، چنانچه از امام علی(ع) نقل شده است: «تکبر نورزد مگر انسان پست و فرومایه.» انسان‌های بزرگوار، هیچ وقت متکبر نیستند. خود کوچک‌بینی در برابر دیگران موجب فخر و تکبر در برابر آنها خواهد شد، ولی در برابر خداوند موجب کرامت نفس می‌شود. این مطلب از کنار هم قرار گرفتن روایتی که فرمود: «فخر فروشی از بی‌مقداری است»، به خوبی روشن می‌شود.[۱۰]

نادانی به ناپایداری زندگی مادی، کم ظرفیتی و کوته فکری، کفر و ناسپاسی نسبت به خداوند، از دیگر زمینه‌های تفاخر محسوب می‌شود.[۱۱]

منابع

  1. عصیانی، علیرضا، «تفاخر»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، زیرنظر: سیدسلمان صفوی، قم، سلمان آزاده، ۱۳۹۶ش، ص۴۴۹.
  2. عصیانی، علیرضا، «تفاخر»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، زیرنظر: سیدسلمان صفوی، قم، سلمان آزاده، ۱۳۹۶ش، ص۴۵۰.
  3. فرهنگ فقه فارسی، زیر نظر محمود هاشمی شاهرودی، قم: مؤسّسه دائرة‌المعارف فقه اسلامی، ۱۳۸۷ش، ج۵، ص۶۵۳.
  4. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیر المومنین(ع)، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۸۶ش، ج۱۵، ص۲۴۴.
  5. «دوری از فخرفروشی»، حدیث نت، بازدید: ۲۱ آذر ۱۴۰۳ش.
  6. «دوری از فخرفروشی»، حدیث نت، بازدید: ۲۱ آذر ۱۴۰۳ش.
  7. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش، ج۲۷، ص۲۸۱.
  8. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش، ج۲۷، ص۲۸۱.
  9. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش، ج۲۷، ص۲۸۲.
  10. «دوری از فخرفروشی»، حدیث نت، بازدید: ۲۱ آذر ۱۴۰۳ش.
  11. عصیانی، علیرضا، «تفاخر»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، زیرنظر: سیدسلمان صفوی، قم، سلمان آزاده، ۱۳۹۶ش، ص۴۴۹ و ۴۵۰.