اوضاع اقتصادی عربستان قبل از اسلام: تفاوت میان نسخه‌ها

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{پایان سوال}} اوضاع اقتصادي عربستان قبل از اسلام چگونه بود؟ {{سوال}...» ایجاد کرد)
(بدون تفاوت)

نسخهٔ ‏۱۲ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۶:۱۳

اوضاع اقتصادي عربستان قبل از اسلام چگونه بود؟

سؤال

عربستان، شبه جزيره اي است كه در جنوب غربي آسيا قرار گرفته است. قسمت اعظم آن را بيابانهاي خشك و سوزان فراگرفته و از سه طرف به دريا مرتبط است. مساحت اين كشور متجاوز از سه ميليون كيلومتر مربع است. «سطح اين كشور مركب از ريگستانهاي پهناور و كوه و سنگلاخهايي است كه در خلال آنها قسمت هاي سرسبزي وجود دارد.»[۱]

به طور كلي مي توان گفت: اقتصاد اين كشور قبل از اسلام وابسته به تجارت، كشاورزي، غارت، دامداري و برده داري بوده است كه هر يك از پيشه ها در مناطق خاصي رونق داشته است به عنوان نمونه در مكه بيشتر تجارت و مسائل تجاري رونق داشته و در يثرب (مدينه)و طائف كشاورزي از رونق بيشتري برخوردار بوده است. البته بايد به اين نكته نيز توجه داشت كه عربستان قبل از اسلام، داراي يك حكومت متمركز و قدرتمند نبوده است كه بتواند اقتصادي منسجم و همه جانبه در اين كشور برقرار سازد.

تجارت:

تجارت عربستان قبل از اسلام را در يك نگاه كلي مي توان به دو بخش تجارت داخلي و خارجي تقسيم مي¬شد تجارت داخلي بيشتر شامل تجارت در شهرها (يك شهر) يا بين شهرهاي مختلف و در بازارهاي منطقه¬اي بود. «دكتر عبدالعزير سالم» مي نويسد: «يكي از عوامل رونق و درخشش شهرهايي چون مكه، طائف و يثرب نزديكي آنها به بازارهاي تجاري معروفي بود كه در ماههاي حرام داير مي شد. زيرا در خلال اين ماهها مردم نسبت به جان و مال خود احساس امنيت مي كردند اين بازارها عبارت بود از «بازار عكاظ» در سرزمين وسيعي ميان مكه و طائف، بازار «مجنه» در پائين مكه، بازار «حباشه» در نزديكي بارق، بازار «ذي مجاز» نزديك عرفه و...»[۲]

در شهري مانند مدينه، تجارت بيشتر جنبه داخلي داشته است «تجارت مدينه به صورت داخلي بود و هيچ گاه نمي‎توانست با كشاورزي رقابت نمايد.»[۳]

تجارت خارجي، شامل صادرات برخي از كالاها، سفرهاي تجاري و واسطه بودن در امر تجارت را شامل مي شود. «عرب در زمان قديم واسطه ارتباطهاي تجاري بين اروپائيان و خاور دور بود و چنين نبود كه تجارت عرب منحصر به صادرات شهرهاي عربي خودشان باشد، بلكه اجناس از آفريقا و هند نيز وارد مي كردند و به صورت كالاي تجاري به بازارهاي دنيا صادر مي نمودند. مهمترين تجارت عرب روي اشياء نفيس و قيمتي انجام مي گرفت مانند عاج، انواع عطريات، دواجات خوشبو، جواهرات، طلاي شمش، برده و امثال آن»[۴]

«حسن ابراهيم حسن» مي نويسد: «مردم سبأ ثروت فراوان داشتند واين ثروت را از تجارت بدست آورده بودند. زيرا تجارت آن روزگار بيشتر از راه يمن انجام مي گرفت و تجارت مواد معطر به خصوص «بخور» كه در معابد مصر و حبشه براي سوختن به كار مي رفت به مردم سبأ انحصار داشت كه به وسيله كاروانها محصولات خود را به نقاط ديگر مي فرستادند.»[۵] همين نويسنده آورده است كه: «وضع مكه با زراعت و كشاورزي مناسب نبود... مكه مركز رفت و آمد كاروانها بود و واسطه بازرگاني ميان يمن و شام و حبشه به شمار مي رفت»[۶]

«جواد علي» مي نويسد: «سرزمين حجاز (مكه) به لحاظ اقتصادي و ديني از مناطق با اهميت جزيره العرب به شمار مي آمد. اهميت اقتصادي آن از اين جهت بود كه يكي از شريانهاي اصلي بازرگاني جهاني از آنجا مي گذشت در شريانهاي ديگري به جانب شرق و شمال شرقي از آن منشعب مي گرديد.»[۷]

سفرهاي قريش به جانب شمال (شام) در فصل تابستان نيز جزء تجارت خارجي محسوب مي شوند كه قرآن كريم نيز در سوره «قريش» به اين مسئله اشاره كرده است. در همين رابطه «بلاذري» مي نويسد: «هاشم بن عبد مناف از پادشاهان شام براي قريش امان نامه اي گرفت تا با امنيت خاطر در آن سرزمين تجارت كنند. پس از آن عبد شمس برادر هاشم از پادشاه حبشه براي آنان امان گرفت و نوفل بن عبد مناف از ملوك عراق براي آنان پيمان گرفت. پس از آن، دو كوچ زمستاني و تابستاني را سامان دادند.»[۸]

كشاورزي:

در برخي از مناطق شبه جزيره كه امكان كشت و كار وجود داشت، كشاورزي در آن مناطق رونق داشته است. «مدينه برخلاف مكه از چاههاي آب و اراضي قابل كشت برخوردار بوده است وجود طوايف يهودي كه آشنائي به كشاورزي داشتند موجب شد كه در مدينه اراضي زراعي و راههاي بي شماري به وجود آيد»[۹] «يثرب از حاصلخيزترين مناطق حجاز شمرده مي شد. خرما مهمترين محصول يثرب بود و زندگي مردم عمدتاً به همين محصول بود»[۱۰] «مهمترين فراورده كشاورزي مدينه محصول نخلستانهاي آن شهر بود. كه هم غذاي اهالي را تأمين مي كرد و هم آنها مي توانستند با پوست و شاخه آن براي خود حصير و سبد و سايبان بسازند.»[۱۱]

يمن و طائف نيز از مناطقي بودند كه كشاورزي در آن مناطق رونق داشت: «طائف به داشتن انواع مختلف ميوه شهرت داشت از جمله ميوه هايي كه در آنجا بيشتر به عمل مي آمد عبارت بود از خرما و انواع انگور و...»[۱۲]

دامداري:

پرورش شتر و گوسفند نيز يكي از راههاي امرار معاش در شبه جزيره محسوب مي شد هر چند اين امر بيشتر اختصاص به اعراب بدوي و صحرا نشين داشت. «وسيله امرار معاش بدوي، در صورتي كه قحطي و خشكسالي وجود نداشته باشد، عبارت است از فراورده هاي شتر و گوسفند آن هم به شكل ابتدائي آن»[۱۳] «پرورش دام اساس و پايه زندگي نيمه كوچنده و جنگي اعراب را تشكيل مي داد»[۱۴]

غارت:

يكي از راههاي امرار معاش اعراب و كسب ثروت در عربستان قبل از اسلام غارت و چپاول بود. «زندگي اعراب بيابان نشين، البته به غارت و تطاول بسته بود و در سراسر صحرا جز زور و شمشير نبود»[۱۵] «حمله و غارتگري وسيله اي ابتدائي براي كسب ثروت از سوي اعراب بود از اين رهگذر بزرگان و شيوخ قبايل ثروتمند مي شدند حال آنكه جنگجويان ساده سهم اندكي نصيبشان مي شد»[۱۶]

برده داري:

برده داري نيز يكي از راههاي كسب درآمد بود. «اسارت آدميان از اهميت فراوان برخوردار بود. اعراب اسيران را چون غنايم زنده جنگي تلقي مي كردند. بنابراين معمولاً اسيران را به عنوان برده مي فروختند و تنها بخشي از آنها را براي انجام بعضي كارها نزد خود نگاه مي داشتند. اسيران وسيله خريد و فروش بودند و حكم كالاي زنده را داشتند.»[۱۷]

نتيجه گيري:

اقتصاد عربستان قبل از اسلام بستگي به منطقه اي داشت كه اعراب در آن ساكن بودند در برخي از مناطق مردم ثروتمند بودند و در برخي از مناطق باديه نشين فقر حكم فرما بود و حتي برخي از قبايل به خاطر فقر فرزندان خويش را مي كشتند. و اين فرزندان معمولاً دختران بودند چرا كه نقش قابل توجهي را نمي توانستند در اقتصاد خانه داشته باشد و به اين حقيقت، قرآن كريم در آيه ۳۱ سوره اسراء اشاره فرموده است. خداوند مي فرمايد: «فرزندان خود را از ترس فقر نكشيد...»[۱۸]

==كتب جهت مطالعه بيشتر:==

۱. تاريخ العرب قبل الاسلام، نوشته جواد علي.

۲. دو قرن سكوت از عبدالحسين زرين كوب.


منابع

  1. گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سيد هاشم حسيني، تهران، كتابفروشي اسلاميه، ۱۳۷۲، ص۲۱.
  2. عبدالعزيز سالم، تاريخ عرب قبل از اسلام، ترجمه باقر صدري نيا، چاپ اول، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي ۱۳۸۰، ص۲۴۹.
  3. ابوالقاسم اجتهادي، وضع مالي و ماليه مسلمين، چاپ اول، تهران، انتشارات صدا و سيما، ۱۳۶۳، ص۴۳.
  4. گوستاولوبون، پيشين، ص۹۴.
  5. حسن ابراهيم حسن، تاريخ سياسي اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاينده، چاپ چهارم، تهران، جاويدان، ص۳۱.
  6. همان ص۵۶.
  7. عبدالعزيز سالم، پيشين، ص۲۴۶، به نقل از تاريخ العرب قبل الاسلام، جواد علي، ج۴، ص۱۶۱.
  8. بلاذري، انساب الاشراف، چاپ دوم، قم، مجمع احياء الثقافه الاسلاميه، ۱۴۱۶ ه، ص۵۹.
  9. ابوالقاسم اجتهادي، پيشين، ص۴۲.
  10. عبدالعزيز سالم، پيشين، ص۳۰۳.
  11. ابوالقاسم اجتهادي، پيشين، ص۴۳.
  12. بلاذري، فتوح البلدان، ترجمه آذرتاش آذرنوش، تهران، بنياد فرهنگ ايران، ۱۳۴۶، ج۱، ص۶۹.
  13. ابوالقاسم اجتهادي، پيشين ص۳۵.
  14. ن. وپيگولوسكايا، اعراب حدود مرزهاي روم شرقي و ايران، ترجمه عنايت الله رضا، چاپ اول، تهران مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، ۱۳۷۲، ص۵۴۷.
  15. زرين كوب، دو قرن سكوت، چاپ سوم، تهران، ۱۳۴۴، ص۴.
  16. ن، و. پيگولوسكايا، پيشين، ص۵۵۱.
  17. همان ص۵۴۸.
  18. قرآن كريم، سوره اسراء، آيه ۳۱.