اوضاع اقتصادی عربستان قبل از اسلام

سؤال

اوضاع اقتصادی عربستان قبل از اسلام چگونه بود؟

عربستان، شبه جزیره‌ای است که در جنوب غربی آسیا قرار گرفته است. قسمت اعظم آن را بیابانهای خشک و سوزان فراگرفته و از سه طرف به دریا مرتبط است. مساحت این کشور متجاوز از سه میلیون کیلومتر مربع است. سطح این کشور مرکب از ریگستانهای پهناور و کوه و سنگلاخهایی است که در خلال آنها قسمت‌های سرسبزی وجود دارد.[۱]

اقتصاد این کشور قبل از اسلام وابسته به تجارت، کشاورزی، غارت، دامداری و برده‌داری بوده است که هر یک از پیشه‌ها در مناطق خاصی رونق داشته است به عنوان نمونه در مکه بیشتر تجارت و مسائل تجاری رونق داشته و در یثرب (مدینه) و طائف کشاورزی از رونق بیشتری برخوردار بوده است. عربستان قبل از اسلام، دارای یک حکومت متمرکز و قدرتمند نبوده است که بتواند اقتصادی منسجم و همه‌جانبه در این کشور برقرار سازد.

تجارت

تجارت عربستان قبل از اسلام را در یک نگاه کلی می‌توان به دو بخش تجارت داخلی و خارجی تقسیم می‌شد.

تجارت داخلی

بیشتر شامل تجارت در شهرها (یک شهر) یا بین شهرهای مختلف و در بازارهای منطقه‌ای بود. عبدالعزیر سالم می‌نویسد: یکی از عوامل رونق و درخشش شهرهایی چون مکه، طائف و یثرب نزدیکی آنها به بازارهای تجاری معروفی بود که در ماه‌های حرام دایر می‌شد. زیرا در خلال این ماه‌ها مردم نسبت به جان و مال خود احساس امنیت می‌کردند این بازارها عبارت بود از «بازار عکاظ» در سرزمین وسیعی میان مکه و طائف، بازار «مجنه» در پائین مکه، بازار «حباشه» در نزدیکی بارق، بازار «ذی مجاز» نزدیک عرفه و…[۲]

در شهری مانند مدینه، تجارت بیشتر جنبه داخلی داشته است. تجارت مدینه به صورت داخلی بود و هیچ‌گاه نمی‌توانست با کشاورزی رقابت نماید.»[۳]

تجارت خارجی

شامل صادرات برخی از کالاها، سفرهای تجاری و واسطه بودن در امر تجارت را شامل می‌شود. عرب در زمان قدیم واسطه ارتباط‌های تجاری بین اروپائیان و خاور دور بود و چنین نبود که تجارت عرب منحصر به صادرات شهرهای عربی خودشان باشد، بلکه اجناس از آفریقا و هند نیز وارد می‌کردند و به صورت کالای تجاری به بازارهای دنیا صادر می‌نمودند. مهمترین تجارت عرب روی اشیاء نفیس و قیمتی انجام می‌گرفت مانند عاج، انواع عطریات، دواجات خوشبو، جواهرات، طلای شمش، برده و امثال آن.[۴]

حسن ابراهیم حسن می‌نویسد: مردم سبأ ثروت فراوان داشتند واین ثروت را از تجارت بدست آورده بودند. زیرا تجارت آن روزگار بیشتر از راه یمن انجام می‌گرفت و تجارت مواد معطر به خصوص «بخور» که در معابد مصر و حبشه برای سوختن به کار می‌رفت به مردم سبأ انحصار داشت که به وسیله کاروانها محصولات خود را به نقاط دیگر می‌فرستادند.[۵] همین نویسنده آورده است که: وضع مکه با زراعت و کشاورزی مناسب نبود… مکه مرکز رفت و آمد کاروانها بود و واسطه بازرگانی میان یمن و شام و حبشه به شمار می‌رفت.[۶]

جواد علی می‌نویسد: سرزمین حجاز (مکه) به لحاظ اقتصادی و دینی از مناطق با اهمیت جزیره العرب به شمار می‌آمد. اهمیت اقتصادی آن از این جهت بود که یکی از شریانهای اصلی بازرگانی جهانی از آنجا می‌گذشت در شریانهای دیگری به جانب شرق و شمال شرقی از آن منشعب می‌گردید.[۷]

سفرهای قریش به جانب شمال (شام) در فصل تابستان نیز جزء تجارت خارجی محسوب می‌شوند که قرآن کریم نیز در سوره قریش به این مسئله اشاره کرده است. در همین رابطه «بلاذری» می‌نویسد: هاشم بن عبد مناف از پادشاهان شام برای قریش امان نامه‌ای گرفت تا با امنیت خاطر در آن سرزمین تجارت کنند. پس از آن عبد شمس برادر هاشم از پادشاه حبشه برای آنان امان گرفت و نوفل بن عبد مناف از ملوک عراق برای آنان پیمان گرفت. پس از آن، دو کوچ زمستانی و تابستانی را سامان دادند.[۸]

کشاورزی

در برخی از مناطق شبه جزیره که امکان کشت و کار وجود داشت، کشاورزی در آن مناطق رونق داشته است. مدینه بر خلاف مکه از چاه‌های آب و اراضی قابل کشت برخوردار بوده است وجود طوایف یهودی که آشنائی به کشاورزی داشتند موجب شد که در مدینه اراضی زراعی و راه‌های بی شماری به وجود آید[۹] یثرب از حاصلخیزترین مناطق حجاز شمرده می‌شد. خرما مهمترین محصول یثرب بود و زندگی مردم عمدتاً به همین محصول بود.[۱۰] مهمترین فراورده کشاورزی مدینه محصول نخلستانهای آن شهر بود؛ که هم غذای اهالی را تأمین می‌کرد و هم آنها می‌توانستند با پوست و شاخه آن برای خود حصیر و سبد و سایبان بسازند.[۱۱]

یمن و طائف نیز از مناطقی بودند که کشاورزی در آن مناطق رونق داشت: طائف به داشتن انواع مختلف میوه شهرت داشت از جمله میوه‌هایی که در آنجا بیشتر به عمل می‌آمد عبارت بود از خرما و انواع انگور و غیره.[۱۲]

دامداری

پرورش شتر و گوسفند نیز یکی از راه‌های امرار معاش در شبه جزیره محسوب می‌شد هر چند این امر بیشتر اختصاص به اعراب بدوی و صحرا نشین داشت. «وسیله امرار معاش بدوی، در صورتی که قحطی و خشکسالی وجود نداشته باشد، عبارت است از فراورده‌های شتر و گوسفند آن هم به شکل ابتدائی آن[۱۳] «پرورش دام اساس و پایه زندگی نیمه کوچنده و جنگی اعراب را تشکیل می‌داد[۱۴]

غارت

یکی از راه‌های امرار معاش اعراب و کسب ثروت در عربستان قبل از اسلام غارت و چپاول بود. «زندگی اعراب بیابان نشین، البته به غارت و تطاول بسته بود و در سراسر صحرا جز زور و شمشیر نبود[۱۵] «حمله و غارتگری وسیله‌ای ابتدائی برای کسب ثروت از سوی اعراب بود از این رهگذر بزرگان و شیوخ قبایل ثروتمند می‌شدند حال آنکه جنگجویان ساده سهم اندکی نصیبشان می‌شد[۱۶]

برده داری

برده داری نیز یکی از راه‌های کسب درآمد بود. «اسارت آدمیان از اهمیت فراوان برخوردار بود. اعراب اسیران را چون غنایم زنده جنگی تلقی می‌کردند؛ بنابراین معمولاً اسیران را به عنوان برده می‌فروختند و تنها بخشی از آنها را برای انجام بعضی کارها نزد خود نگاه می‌داشتند. اسیران وسیله خرید و فروش بودند و حکم کالای زنده را داشتند.[۱۷]


مطالعه بیشتر

  • تاریخ العرب قبل الاسلام، نوشته جواد علی.
  • دو قرن سکوت، عبدالحسین زرین کوب.


منابع

  1. گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سید هاشم حسینی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۷۲، ص۲۱.
  2. عبدالعزیز سالم، تاریخ عرب قبل از اسلام، ترجمه باقر صدری نیا، چاپ اول، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی ۱۳۸۰، ص۲۴۹.
  3. ابوالقاسم اجتهادی، وضع مالی و مالیه مسلمین، چاپ اول، تهران، انتشارات صدا و سیما، ۱۳۶۳، ص۴۳.
  4. گوستاولوبون، پیشین، ص۹۴.
  5. حسن ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ چهارم، تهران، جاویدان، ص۳۱.
  6. همان ص۵۶.
  7. عبدالعزیز سالم، پیشین، ص۲۴۶، به نقل از تاریخ العرب قبل الاسلام، جواد علی، ج۴، ص۱۶۱.
  8. بلاذری، انساب الاشراف، چاپ دوم، قم، مجمع احیاء الثقافه الاسلامیه، ۱۴۱۶ ه، ص۵۹.
  9. ابوالقاسم اجتهادی، پیشین، ص۴۲.
  10. عبدالعزیز سالم، پیشین، ص۳۰۳.
  11. ابوالقاسم اجتهادی، پیشین، ص۴۳.
  12. بلاذری، فتوح البلدان، ترجمه آذرتاش آذرنوش، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۶، ج۱، ص۶۹.
  13. ابوالقاسم اجتهادی، پیشین ص۳۵.
  14. ن. وپیگولوسکایا، اعراب حدود مرزهای روم شرقی و ایران، ترجمه عنایت الله رضا، چاپ اول، تهران مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۷۲، ص۵۴۷.
  15. زرین کوب، دو قرن سکوت، چاپ سوم، تهران، ۱۳۴۴، ص۴.
  16. ن، و. پیگولوسکایا، پیشین، ص۵۵۱.
  17. همان ص۵۴۸.